معنی و مفهوم استغفار
نویسنده: استاد شهید ناصر سبحانی
انسان نمازگزار، بنده خداست؛ و در نعمتهای خداوند و مظاهر رحمتِ او غرق است؛ و خود و هرچه هست؛ و به آن دسترسی دارد، همه از آن خداوند است؛ اما خود را بسیار مقصر میبیند؛ زیرا از نعمتهای خدا به شایستگی بهره نبرده؛ و از مظاهرِ رحمتِ خداوند برای تزکیه خود آنگونه که باید استفاده نکرده است. در نتیجه یا معروفی را رها کرده؛ یا منکری را مرتکب شده است؛ البته نه تنها یک معروف یا یک منکر، بلکه در پرونده زندگییش کوتاهیهای بسیاری میبیند. همانگونه که در باره وردها و ذکرها گفتیم، هر کرداری که انسان انجام میدهد – به ویژه هنگامی برایش به صورت برنامه درآید؛ حتی اگر برنامه هم نشود – بر روانش اثر خود را میگذارد. گویی مقداری دود یا گرد و غبار، بر روانِ انسان مینشیند. وقتیکه تکرار شد، غلظت مییابد؛ و به حجابی بدل میشود. در چنین وضعیتی انسان نمیتواند از قلبش برای آنچه آفریده شده بهره بگیرد.
گاه پیش از آن که قلب انسان کاملاً سیاه شود؛ و پرده و حجابی دور آن را فرا گیرد، به توفیق خداوند بیدار میشود. در چنین حالی باید به محاسبه خود بپردازد: خداوند مظاهرِ رحمتش را برای چه هدفی در اختیار من گذاشته است؛ و من چه کار کردهام؟ و چه بلایی بر سرِ خود آوردهام؟ گرچه خداوند فاعل است؛ و انسان – تنها – زمینه را فراهم میکند، مبادا خود را فریب دهم؛ و بگویم خداوند این کار را انجام داده؛ و من نبودهام؛ یا آنچه انجام نشده، در حقیقت خدا انجام نداده است؛ و من تقصیری ندارم، بلکه باید بگویم: اگر من زمینهسازی نمیکردم، سنتِ او بر این منوال نبود که بیزمینه این کارهای منکر انجام گیرد. پس من مقصرم که زمینهسازی کردم.
اگر نیکیهایی هم داشت – برای تکمیل این زمینه – مبادا دچار غرور شود؛ و بگوید: من کار نیک را انجام دادهام؛ و خودم در انجام نیکیها نقش داشتهام.
باید این نکته را در نظر بگیرد که اگر خداوند اراده نمیکرد، هزار زمینهسازی هم منتهی به نتیجه نمیشد. باز اگر او توفیق نمیداد، زمینهسازیی که انسان را به عزم میرساند، منتهی به عزم نمیشد؛ و عزم پیدا نمیگشت. پس در هر شرّی خود را ببیند؛ و در هر خیری خدا را. پس اگر نیکی رخ داد، خدا را حمد و ستایش کند؛ و برای بدیها به آمرزشطلبی روی آورد.
استغفار از واژه غَفر به معنای پوشاندن گرفته شده است. در واقع آدمی با استغفار از خداوند میخواهد که گناهاش را بپوشاند. روشن است که گناه ظاهری نیست؛ و دیده نمیشود، تا پوشانده شود، بلکه با استغفار از خداوند میخواهد نشانههایی را که بر روانش نشسته بپوشاند؛ یعنی آن نشانهها را بردارد؛ و پرده بر آنها بکشد، تا دیگر بر روان انسان مسلّط نباشند. گویی انسان با استغفار، خود را شستوشو میدهد؛ اما با چه حالتی؟ کسیکه استغفار میکند، مانند رعیتیست که مرتکب نافرمانی شده؛ و میرود در پیشگاه فرمانروا و اربابش بنشیند: از یک سو دوست دارد، بخشایشی شامل حالش شود؛ از سوی دیگر سراپایش رهبت است که مبادا بخشایش و آمرزش به او تعلق نگیرد. با چه حالی میگوید: اشتباه کردم و غلط کردم. بار دیگر این کار را انجام نمیدهم. مرا ببخشای، و گذشت کن!
پس باید با چنین حالی در پیشگاه خداوند قرار گیرد؛ و به استغفار بپردازد؛ و بگوید:
«أستغفر الله، رب اغفر لی، اللهم اغفر لی، غفرانک ربی!».
یا هر تعبیر دیگری از این تعبیرات. بنابر رهنمود پیامبر اگر در روز، بیش از هفتاد بار استغفار بکند – که کمی از آنها در نماز باشد – شاید بتوان گفت اگر پیشتر زمینه استغفار را فراهم کرده باشد، آثاری از گناه بر روانش نمیماند. آری! انسان با استغفار به سوی خدا بازمیگردد؛ و از بندگی خدایان دیگر – که یکی از آنها هواست – دست میکشد.
——————————————
منبع: بررسی کلی نماز و تفسیر سوره فاتحه / مؤلف: استاد ناصر سبحانی / انتشارات: نشر احسان