ایثار
ایثار
استاد عمروخالد
مقدمه ای ضروری : عده ای عنوان موضوعی را که ان شاء الله درباره ی آن صحبت خواهیم کرد، از من پرسیدند. من گفتم: درباره ی ایثار صحبت خواهم نمود. دیدم که خیلی واضح و صریح می گویند: (یعنی چه؟) من به نتیجه ی خطرناکی رسیدم که برخی از خصلت های اخلاقی اسلامی در میان همه ی ما یا در میان عده ی زیادی از ما از بین رفته است.
یکی از خصلت های اخلاقی اسلامی که پیامبر اسلام r آن را آورده و تاریخ اسلامی ما الگوهای فراوانی از آن را در خود جمع نموده، اکنون در میان ما از بین رفته است.
یا الله! آیا تا این اندازه از دینمان دور شده ایم؟! ولی هنوز هم خوب است، چون عده ای از مسلمانان این خصلت اخلاقی را پیاده می کنند. ان شاء الله تو از آنان هستی.
خصلت اخلاقی که در غرب وجود ندارد
شگفتی اینجاست که اگر بخواهی این خصلت اخلاقی را به زبان دیگر (مثل انگلیسی) ترجمه کنی، امکان پذیر نیست. یعنی واژه ی مرادفی برای این کلمه در انگلیسی و فرانسوی پیدا نمی شود. نه تنها ایثار، خصلت های اخلاقی دیگری هم در این لغات بدون مترادف هستند. به طور مثال ترجمه ی واژه ی حیا Shy یا Ashamed است که هر دو به معنی خجالت است که خجالت با حیا یکی نیست و ترجمه ی واژه ی تواضع Humble است که به معنی خضوع و ذلت است و معنی تواضع را نمی دهد.
این خلق و خوی اسلامی در غرب وجود ندارد، نه تنها ایثار، بلکه خصلت های اخلاقی زیادی.
سبحان الله! کسی که چیزی نداشته باشد نمی تواند به دیگری بدهد.
خصلت اخلاقی ای را که فقط در مکتب پیامبر r می یابی!
اخلاق و ارزش ها را از کجا بگیریم؟ اکنون ما به دنبال غرب می دویم و کاش تکنولوژی، تمدن و مدیریت را از غرب بگیریم. متأسفانه ما تقلید کورکورانه را از غرب گرفتیم.
ای کسانی که به دنبال اخلاق هستید، در هیچ جا به جز مکتب پیامبر r آن را نخواهید یافت.
معنی ایثار چیست؟
بعد از این مقدمه، ایثار چیست؟ معنی آن چیست؟
ایثار یعنی اینکه برادرت را بر خودت ترجیح دهی (بهره و نصیبی از دنیا را به برادرت می دهی تا او از آن استفاده کند و تو آن را از دست می دهی.)
وقتی می گوییم: فلانی، برای فلان شخص ایثار کرد یعنی به خاطر آخرت او را ترجیح داد.
ای کسی که سؤال کردی، آیا معنی ایثار را فهمیدی؟
حالا احساست چیست؟ اینک خود را برای خواندن به نیت پیاده کردن آماده کن.
نمونه هایی برای تطبیق
اکنون با الگوهایی از ایثار به سر خواهی برد، الگوهایی از اسلام زیبای ما که آن را می خوانیم و به آن افتخار می کنیم و از خودت می پرسی: امروزه این الگوها در جامعه ی ما چه جایگاهی دارد؟
قبل از خواندن از تو می خواهم که با من در این مثال به سر ببری و هدفت را بفهمی.
مسافر قطار ایستگاه های مختلفی راپشت سر می گذارد تا به ایستگاه مقصد برسد. ایستگاه مقصد ما ایثار است و ایستگاه های دیگر نمونه هایی هستند که ان شاء الله به زودی آنها را خواهی خواند. پس از هر ایستگاه به ایستگاه مقصد نزدیک تر خواهی شد.
ولی مبادا فراموش کنی که قطار هرگز بدون نیرو و انرژی نمی تواند حرکت کند.
آیا انرژی و نیروی مؤمن را شناختی؟!
آن را به تن من بپوشان یا رسول الله!
مدینه ی منوره در شب خیلی سرد است، در یکی از شب های سرد زمستان، یکی از زنان انصار عبایی از پارچه دوخت و آن را برای پیامبر اکرم r آورد و به او داد. پیامبر اکرم rآن را گرفت و چون در این هوای بسیار سرد به آن نیاز داشت آن را پوشید. رسول خدا r برای اولین بار با آن نزد یارانش رفت. مردی از انصار به پیامبر نگاه کرد و گفت: چه عبای خوبی، آن را به تن من بپوش یا رسول الله. پیامبر فرمود: «بله» بلافاصله پیامبر آن را از تنش بیرون آورد. اصحاب به مرد انصاری نگاه کردند (گویی زبان حالشان به او می گفت: این چه کاری بود که کردی؟ پیامبر اکرم r به آن نیاز دارد) مرد انصاری گفت: ولی من از پیامبر r به آن بیشتر نیاز دارم. من می خواهم در وقت مردنم آن را کفنم کنم.[۱]
با من تصور کن، تو یک کت و شلوار نو بخری و برای اولین بار آن را بپوشی و بیرون بروی و یکی از دوستانت بگوید: آن را به من بده، چکار می کنی؟! الان جوابی نداری، یادت باشد ما در اولین ایستگاه هستیم.
از ایثار پیامبر اکرم r یاد بگیر
آنها مال تو
پیامبر خدا r و یاران گرانقدرش اوقات سختی را پشت سر گداشتند. فقر، گرسنگی، نیاز و …
اغلب دوران بعثت چنین بود، وقتی که مکه، خیبر و طائف فتح شدند غنائم زیاد شد و سهم پیامبر r از این غنائم آنقدر گوسفند بود که بین دو کوه را پر کرده بود. یک اعرابی به گوسفندان نگاه کرد و گفت: چه گوسفندان زیادی! پیامبر فرمود: «آیا از آنها خوشت می آید؟» او گفت: بله. پیامبر به او فرمود:«آنها مال تو»، او گفت: ای محمد! آیا راست می گویی؟ پیامبر فرمود: «آنها مال تو, اگر می خواهی آنها را بگیر». اعرابی برخاست و به طرف گوسفندان دوید و دورشان چرخید و آنها را برداشت و به قبیله اش رفت و گفت: ای قوم من! اسلام بیاورید، من از نزد بهترین فرد می آیم، محمد بسان کسی می بخشد که هرگز از فقر نمی ترسد[۲].
پیامبر از شدت گرسنگی سنگ به شکم می بست و بسیاری از اصحاب هم این کار را می کردند، کسی که چنین وضعی دارد وقتی ثروت به دستش بیاید ـ بین دو کوه پر از گوسفند ـ از آن محافظت و نگهداری می کند، این طبیعی است ولی ببین که ایثار پیامبر اکرم r تا چه حد است و به اعرابی نگاه کن که اسلام آورد و قومش را به اسلام دعوت نمود.
آیا دوست نداری که دل مردم را به سوی اسلام جلب کنی؟!
پس ایثار کن.
جوهر ایثار
می بینم مشتاقی بدانی جوهر ایثار چیست، حق داری، به خدا این جمله ایست که به خواندن نیاز ندارد، بلکه به تطبیق و عمل نیاز دارد.
یکی از اصحاب می گوید:
«پیامبر از دادن چیزی که داشت به هیچ کس دریغ نفرمود.»
یا الله! کسی از پیامبر چیزی طلب نکرد مگر آنکه آن را به او داد.
چه کسی از ما چنین ایثاری دارد؟ می گویید او پیامبر است و چگونه مثل او باشیم.
باید به او اقتدا کنیم، به خدا قسم برخی از شما را می بینم که از دادن چیزی که دارد امتناع نمی کند و این بر خدا دور نیست.
خدا از کار شما به شگفت آمد و آن را پسندید!
مردی به حضور پیامبر اکرم r آمد و گفت: یا رسول الله، من غذایی ندارم، پیامبر کسی را به خانه ی برخی از همسرانش فرستاد که آیا نزد شما چیزی برای خوردن هست؟ جواب همه یکی بود وآن این که: «قسم به ذاتی که تو را به حق فرستاده است در خانه ی ما چیزی جز آب نیست.» پیامبر در میان یارانش برخواست و فرمود: «چه کسی این شخص را مهمان می کند؟» شخصی از انصار برخواست و گفت: من، یا رسول الله! من او را مهمان می کنم و او را گرفت و به سرعت به نزد همسرش رفت و به او گفت: آیا غذایی در خانه ات هست؟ او گفت: نه، مگر غذای بچه هایم. او گفت: آنها را به چیزی سرگرم کن و وقتی شام خواستند آنها را بخوابان تا مهمان بیاید، سپس غذا را بگذار و چراغ را خاموش کن تا او احساس کند که ما با او غذا می خوریم تا او بخورد و غذا را جلویش بگذار. مهمان نشست و خورد. وقتی میزبان برای نماز صبح به مسجد رفت آنجا پیامبر را دید که می گوید: «امشب خدا از کار شما (زن و شوهر) و مهمان شما به شگفت آمد و آن را پسندید.»[۳]
یک صحنه ی نمایش واقعی که تمام ابزار برای موفقیتش چیده شده است، پس مستحق جایزه ی «امشب خدا از کار شما (زن و شوهر) و مهمانتان به شگفت آمد و آن را پسندید.» گشت. خدا به شگفت آمد یعنی خشنود گشت. نظرت چیست؟ آیا دوست نداری که خدا از تو راضی شود؟
آیا با من موافق نیستی که اوضاع و احوال تو از اوضاع و احوال این صحابی خیلی بهتر است؟
پس چرا کاری را نمی کنی که او کرد؟!
صحنه ای زننده
سه دوست در سفراند، می بینی که هر کدام غذایش را از دیگری مخفی می کند تا چیزی از او نگیرد یا مقداری طلب نکند!
می شنوم که می گویی: الحمد لله که ایثار وجود دارد.
شعار ایثار
این شعاری است که پیامبر خدا r برای هر مسلمانی وضع کرده است، پس از حالا به بعد آن را شعار خود قرار بده. پیامبر اکرم r می فرماید:
«لا یؤمن أحدکم حتی یحب لأخیه ما یحب لنفسه»[۴]
«هیچ یک از شما ایمان ندارد تا بپسندد برای برادرش آنچه برای خود می پسندد.»
گویی ایمانت کامل نمی شود مگر با ایثار
پس بیا و از همین الان شروع کن.
آنقدر تیر به پشتش خورد که مثل خارپشت شد، پس ایثار شما کجاست؟!
این چند نمونه از ایثار اصحاب ـ رضوان الله علیهم ـ را تقدیم به تو می کنم.
در جنگ احد ابو دجانه برای حمایت پیامبر جانفشانی می کند. او وقتی که می بیند تیرها از هر سو به طرف پیامبر r می آید، سپر پیامبر r می شود، (یعنی پیامبر را در آغوش می گیرد و خودش را رویش می اندازد) حضرت ابوبکر صدیق در این حالت او را دید و گفت: به ابو دجانه نگاه کردم، آنقدر تیر به پشتش اصابت کرده بود که مثل خارپشت شده بود.
ما درباره ی ایثار مالی صحبت می کردیم، ولی این ایثار دیگری است.
این ایثار جان است. به خاطر عشق به پیامبر و ایثار و ترجیح دادن وی بر خود، بدنش پر از تیر می شود، زخمی می شود، نزدیک است کشته شود! ایثار شما کجاست؟
ایثار ما برای پیامبر در این زمان با حفظ سنت آن حضرت و ترجیح آن بر تمام آداب و رسوم و عرف هاست. ما چیزهای زیادی از تو می خواهیم ای ابودجانه!
جانم فدایت یا رسول الله!
به این الگوی بی نظیر بنگر. او سیدنا طلحه بن عبید الله است.
می گوید: سرت را پایین بیاور یا رسول الله تا تیر به تو نخورد، جانم فدایت یا رسول الله. تیری به سوی پیامبر r پرتاب می شود، طلحه آن را می بیند و با دستش مانع اصابت تیر به پیامبر اکرم r می شود، تیر این دست پاک را سوراخ می کند و دستش شل می شود.
این صحنه را تصور کن! تیر به سوی پیامبر می آید و طلحه دستش را جلو می برد.
چه صحنه ی عجیبی! ولی تعجب نکن. کسی که حاضر باشد جانش را فدای رسول الله r کند، دستش در مقابل آن چیزی نیست. آیا طلحه نگفت: «جانم فدایت یا رسول الله.»
آیا وقت آن نرسیده که خلق ایثار را جدی بگیری؟
پروردگارا! من گواهی می دهم که یزید بن سکن به پیمانش وفا کرد.
پیامبر خدا r در روز احد می ایستد و می فرماید:
«کدام مرد جانش را به ما می فروشد؟» ده جوان انصاری (۱۸-۱۹ ساله) جلو می آیند، اولی شهید می شود، سپس دومی و سومی تا اینکه هر ده جوان شهید می شوند که آخرینشان یزید بن سکن است، او در حال دفاع از رسول خدا r روی پای آن حضرت شهید می شود، پیامبر اکرم r می فرماید: «بار الها! من شهادت می دهم که یزید بن سکن به پیمانش وفا کرد.» به روایت ابن هشام در السیره النبویه.
ای جوانان! ای کسانی که در سن و سال یزید بن سکن هستید! آیا پیامبر r را دوست ندارید؟ اگر پیامبر را دوست دارید به سنتش چنگ بزنید و ساده بگیرید و سخت نگیرید، مژده و بشارت بدهید و باعث تنفر و انزجار نشوید! این ایثار شما برای پیامبراست.
بزرگترین ایثار
نمونه های ایثاری که ذکر شد مربوط به یک شخص بود، ولی اینکه شهر کاملی ایثار کند، این بزرگترین ایثار است. ایثار انصار برای برادران مهاجرشان فراتر از توصیف است، مهاجران چیزی به جز لباس تنشان نداشتند، علی رغم اینکه قبلا ثروتمند بودند.
همه می دانند که اهل مدینه کشاورزند و ساکنان مکه تاجر.
ایثار انصار چیزی خیالی است که عقل آن را باور نمی کند.
به خدا قسم که ایثار عجیبی است، مهاجر به قید قرعه با برادرانصاری خود افتاده است، چون وقتی گفته می شد فلانی پیش چه کسی بماند، همه ی انصار می گفتند: نزد من، نزد من، یعنی چه؟! این چه ایثاری است؟!
آیا باور کردنی است؟! هیچ صله ی رحم ، قرابت یا پیوندی جز پیوند برادری که اسلام در بینشان برقرار نموده است، میانشان وجود ندارد.
صحنه هایی که از این به بعد نباید شاهد دیدنشان باشیم!
مادر پیر شده و نمی تواند تنها زندگی کند و هر یک از پسرانش به دیگری می گوید: مادر نزد تو باشد، تا از زیر بار مسؤولیت فرار کنند.
مادر شوهر عادت کرده که برای مدتی نزد پسرش، در خانه اش بماند، می بینی که عروسش از وجودش ابراز خشنودی نمی کند.
یا الله! آیا یاد نگرفتید؟!
از ایثار انصار یاد بگیرید.
کرم و سخاوت انصار و عفت و نجابت مهاجرین
این هم نمونه ای از ایثار انصار برای مهاجران، الگوی سیدنا سعد بن ربیع و عبد الرحمن بن عوف، خواهش می کنم سطور بعدی را با جان و دل بخوان.
سعد بن ربیع انصاری گفت: این مال من است که همه اش را جمع کرده ام تا آن را میان خود و تو به دو نیم تقسیم کنم، در فلان جا و بهمان جا هم زمین دارم که نیمی از زمین ها مال تو و نیمی دیگر مال من، این خانه ام هم نیمش مال من و نیم دیگرش مال تو، من دو زن دارم، آنها را می آورم تا به آنها نگاه کنی، هر کدام را پسندیدی طلاق می دهم تا پس از سپری شدن عده اش با او ازدواج نمایی! عبد الرحمن بن عوف درمقابل به او گفت: خداوند به تو جزای خیر بدهد، بازار کجاست؟
یعنی چه؟! اگر فقط همین الگو رابگیری برایت بس است، آیا می توانی تصور کنی؟ تمام اموال و دارائیت را بیاوری و در میان خود و برادرت به تساوی تقسیم نمایی و …
ولی می بینم که برخی از بانوان از این سخن خوششان نیامد؟!
خواهش می کنم فکرت را به این مشغول نکن و ذهنت را پریشان مساز و فقط به ایثار بیاندیش و هوشیار باش واز خود بپرس که الان در کدام ایستگاه هستی؟!
بزرگترین هجرت در تاریخ
واقعا که هیچ هجرتی در تاریخ صورت نگرفته مگر با خون، به عنوان مثال هجرت اروپاییان به امریکا چنانکه در فیلم ها دیده ایم. چقدرسرخ پوست قتل عام شدند، چقدر خون ریخته شد تا امریکا از آن اروپاییان باشد. ولی بزرگترین هجرت در تاریخ، هجرت مهاجران به مدینه ی منوره است، چون به خاطر اسلام بود، سراسرش عشق و ایثار بود.
دنیا چقدر مشتاق اسلام است!
یا الله! هر انصاری تمام مال و دارائیش را میان خود و برادر مهاجرش به تساوی تقسیم می کند، آیا دوست نداری که مانند آنها باشی؟ همین حالا شروع کن و تصمیم بگیر که زندگیت را تغییر بدهی و همه اش را ایثار بگردانی، آیا می توانی این کار را بکنی؟
تأثیر ایثار