غیبت
حضرت
ابو هریره رضی الله عنه می گوید: از حضرت رسول اکرم (ص) پرسیده شد که غیبت چیست؟
ایشان فرمودند از برادرت به گونه ای یاد کنی که ایشان نمی پسندد. گفته شد اگر آنچه
که من می گویم- واقعا- در او باشد باز هم غیبت محسوب می شود؟ ان حضرت فرمودند: اگر
آن عیبت در او باشد تو مرتکب غیبت شده ای و گر نه تو بهتان بسته ای- که جرمش
سنگینتر از غیبت است.
———————-
غیبت
مـــــکن
غیبت کــس را بـــیــــان
که روزی شود بر تو غیبت عیان
سعدی
یکی
دیگر از بزرگترین و خطرناکترین و در عین حال شایع ترین انحرافات زبان، غیبت است که
یکی از آفتهای مهلک زبان آدمی و از گناهان کبیره محسوب می شود غیبت عبارت است از
ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت شوند. خواه این نقاط
مربوط به جنبه های اخلاقی، روحی و اجتماعی باشد یا مربوط به جهات جسمی، اعم از قیافه
و یا اعضا بدن و طرز حرکات و رفتار یا مربوز به متعلقات انسان اعم از زن و فرزند و
یا لباس و خانه او و امثال آن باشد.
این
افراد عاجز و درمانده با فرو کردن نیش سمی خود بر پیکر مردم به قصد بدنامی دیگران،
اعتبار، آبرو و شخصیت آنان را لکه دار می کنند. بر اثر غیب حرمت اشخاص در هم
شکسته می شود و سرمایه بزرگ آبرو مورد
تاراج قرار می گیرد و به راستی که گاهی ترور شخصیت از ترور شخص مهم تر است.
انجام
این عمل ناروا و زشت نوعی تجاوز به حریم حقوق مردم می باشد که با بذر نمودن آن
بدبینی می روید و در میان افراد یک خانواده و یک اجتماع آثار شومی به بار می اورد
پیوند اجتماعی را متزلزل ساخته و در نتیجه سرمایه اعتماد از بین می رود و پایه
تعاون و همکاری فرو می رود.
آری!
تفرقه واختلاف، فتنه و آشوب قهر و جدایی، کینه و دشمنی و بدنام کردن و ریختن آبروی
دیگران از یک طرف و فساد و تباهی در دین، ایمان، دنیا و آخرت غیبت کنند. از آثار
مخرب غیبت دیگران است.
اگر
در مجالس و محافل روزمرده نظری بیفکنیم به روشنی در می بایم که چقدر غیبت در آنها
رواج دارد. برخی از مردم وقتی شروع به غیبت دیگرام می کنند می گویند غیبت فلانی را
نمی کنم پیش رویش هم این رامیگویم
منظورشان این است که چون من در جلوی شان این صحبت را هم می کنم غیبت آن شخص
برایم جایز است. این را به خاطر داشته باشید که شما در جلوی آن شخص غیبت او را
مرتکب شوید و یا در غیابش به این عمل زشت مبادرت ورزید در هر صورت گناه کبیره است
و چنان گناه بزرگی است که در ردیف گناه زنا داخل می باشد.
البته
این در صورتی است که سخن و گفتار غیبت کننده صحت داشته باشد و اگر غیبت کننده چیزی
را پشت سر دیگران می پوید راست و درست نباشد در واقع با یک حرف مرتکب سه گناه
کبیره شده است بدین معنا که هم غیبت کرده هم دروغ گفته و هم تهمت زده است.
عن
ابی هریره رضی الله عنه قال: قیل لرسول الله ما الغیبه؟ قال: ذکرک اخاک بما یکره.
قیل أفرایت ان کان فی اخی ما اقول. قال: ان کان فیه ما تقول فقد اغتبته و ان لم
یکن فیه ما تقول فقد بهته. (سنن ابی داود ۲/۳۲۰ کتاب الادب باب الغیبه)
حضرت
ابو هریره رضی الله عنه می گوید: از حضرت رسول اکرم (ص) پرسیده شد که غیبت چیست؟
ایشان فرمودند از برادرت به گونه ای یاد کنی که ایشان نمی پسندد. گفته شد اگر آنچه
که من می گویم- واقعا- در او باشد باز هم غیبت محسوب می شود؟ ان حضرت فرمودند: اگر
آن عیبت در او باشد تو مرتکب غیبت شده ای و گر نه تو بهتان بسته ای- که جرمش
سنگینتر از غیبت است.
بنا
بر این باید توجه داشت که غیبت نکینیم و همچنین غیبت نشنویم و در مجالس ان باید رخ
کلام را عوض کرد و موضع دیگری را اغاز کنیم و اگر جهت کلام عوض نمی شود باید آن
محفل را ترک گفت زیرا غیبت کردن و غیبت شنیدن هر دو حرام اند.
رفیقی
که غایت شدی نیک نام
دو چیز از او بر رفیقان حرام
یکی
آنکه مالش به باطل خورند
دگر آنکه نامش به زشتی برند
(بوستان
سعدی)
علایم
غیبت و غیبت گران
۱-
سخن گفتن از عیب و نقص جسمی دیگران مانند اینکه گفته شود: فلانی کور، بد قیافه،
کوژپشت، شکم گنده است، از این قبل القابی که به عیب های جسمانی مربوط می شود.
۲-
در مورد ضعف و کمبودهای دینی و اخلاقی صحبت نمودن مانند گفتن کلمه های فاسق، فاجر،
دزد، خائن، ستمگر، کم عبادت، یا اینکه پدر و مادرش بد اخلاقند و …
۳-
از کمبودها و نقص های زندگی اجتماعی دیگران سخن گفتن مانند: ادب ندارد، مردم را
دست کم می گیرد، زیاد حرف می زند، پر خور و پرخواب است در جایی که لیاقت ندارد می
نشیند.
۴-
عیب ها و ایرادات مربوط به امرو خانوادگی مانند پدرش آدم فاسق است، گاو می چراند،
حمال است، مادرش کلفتی می کند و ….
۵-
باز گویی نمودن عیب و نقص های مربوط به ظاهر و لباس افراد مانند چرک از یقه اش
بیرون زده است، کلاه بر سر نمی کند، عمامه نمی پوشد و …
۶-
تقلید و استهزاء به نوع رفتن و شیوه سخن گفتن دیگران مانند کج و کوله راه رفتن، با
فیس و خرامان حرکت کردن، لنگان لنگان رفتن، شکم را بیرون زدن و چشم را کج کردن
ونسبت دادن آنها به دیگران.
۷-
بدون دلیل و اطمینان نسبت به دیگران بدگمان شود، زیرا بدگمانی غیبت قلبی است.
۸-
گوش فرا دادن به سخن غیبت کنندگان و تذکر ندادن به آنها و ترک نکردن مجلس شان و
…
(با
تخلیص از انتهای دینداری و دعوتگری ص ۳۷۵، ۳۷۴)
غیبت
در آینه کتاب و سنت
از
آن جایی که غیبت از سخت ترین گناهان است به منظور جای گزین کرده حقارت و زشتی آن
در اذهان در قرآن کریم به خوردن گوشت برادر خود تشبیه داده شده است.
خداوند
ارشاد می فرمایند: «ولایغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم ان یاکل لحم أخیه میتا فکرهتموه
و اتقوا الله ان الله تواب رحیم» (حجرات: ۱۲)
و
یکی از دیگری غیبت ننماید، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را
بخورد؟ به یقین همه شما از مرده خواری بدتان می آید، از خداوند پروا کنید بی گمان
ایزد منان بس توبه پذیر و مهربان است.
علت
این تشبیه روشن است زیرا از نظر اسلام حیثیت و ابروی برادر مسلمانی همچون خوف او
محترم می باشد وهمان علت این تشبیه روشن است زیرا از نظر اسلام حیثیت و ابروی
برادر مسلمانی همچون خون او محترم می باشد وهمان گونه که خوردن گوشت برادر مسلمان
حرام وعملی بسیار پست و زشت است، غیبت نیز حرام و ناپسند بوده و برای غیبت کننده
شاهکاری به شمار نمی رود.
حضرت
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله
و عرضه» (سنن ابی داود ۲/۳۲۱) خون مال و ابرو هر مسلنای بر مسلمان دیرگ حرام است.
هیچ
تردیدی وجود ندارد که غیبت از حیثیت برادر مسلمان می کاهد و آبرو او را بر باد می
دهد.
آن
کسی که لوای غیبت افراخته است
او از تن مردگان غذا ساخته است
آن
کس که به عیب خلق پرداخته است ز ان است که عیب خویشتن ساخته است
(نسائی)
عن
انس بن مالک قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «لما عرج بی مروت بقوم لهم
اظفار من نحاس یخمشون وجوههم و صدورهم فقلت من هولاء یا جبرئیل قال: هولاء الذین
یاکلون لحوم الناس و یعقون فی اعراضهم». (سنن ابی داود ۲/۳۲۰، کتاب الادب) هنگامی
که به سفر معراج رفتم، گذرم به افرادی افتاد که با ناخنهای داغ و قرمز رنگ مانند
مس گداخته شده، پوست و گوشت صورتها و سینه های خویش را به سختی می خراشیدند. از
حضرت جبرئیل علیه السلام پرسیدم که این
فراد نگون بخت چه کسانی هستند؟
جبرئیل
گفت: اینها کسانی اند که در دنیا گوشت مردم و می خوردند- یعنی غیبت بنده گانی خدا
را می کردند- و با حیثیت و آبروی مردم بازی می کردند.
مکن
غیبت هیچ کس را بیان
که روزی شود بر تو غیبت عیان
(بوستان
سعدی)
من
أبی برزه الاسلمی رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «یا معشر
من امن بلسانه و لم یدخل الایمان قلبه لا تتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم
فانه من اتبع عوراتهم یتبع الله عورته و من یتبع الله عوبته یفضحه فی بیته» (سنن
ابی داود: ۲/۳۲۰)
ای
کسانی که بازبان ایمان آورده اید و ایمان هنوز در دلهای شما وارد نشده است، غیبت و
بدگویی مسلمانان را نکنید و به دنبال عیوب مخفی آنان نروید، زیرا هر کسی چنین کند
خداوند متعال نیز او با این گونه رفتار خواهد کرد و با هر کسی خداوند چنین رفتار
کند او را رسوا و تحقیر خواهد نمود.
از
این حدیث بر می آید که غیبت مسلمان و یا بیان نقاط ضعف و عیوب او و علاقه مند بودن
به این کار در واقع خصلت و حرکت منافقانه ای استو از کسانی سر می زند که ایمان فقط
بر زبان آنها جاری شده و در دلهای آنان رسوخ پیدا نکرده است.
عن
ابی سعید و جابر قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «الغیبه اشد من الزنا
قالوا یا رسول الله و کیف الغیبه اشد من الزنا قال: ان الرجل لیزنی فیتوب، فیتوب
الله علیه- و فی روایه- فیتوب فیغفر الله
له و ان صاحب الغیبه لا یغفر له حتی یغفرها له صاحبه. رواه البیهقی (به نقل
از شکوه المصابیح ۲/۴۱۵، باب حفظ اللسان و الغیبه و الشتم)
حضرت
رسول اکرم صلی الله علیه ولم فرمودند: گناه و کیفر غیبت، از زنا هم شدیدتر است!؟
پیامبر
خدا در پاسخ فرمودند همانا شخص زناکار چه بسا از کار زشت خود پشیمان و شرمنده شده
و توبه نماید، وبه همین خاطر خداوند توبه او را پزیرفته و وی را مرود آموزش و
مغفرت خود قرار دهد، ولی آن کسی که از مردم غیبت می کند هیچگاه مورد آمرزش و مغفرت
الهی قرار نمی گیرد، مگر ان کسی که از او غیبت شده است وی را حلال کرده و ببخشاید.
خوانندگان
عزیز!
بیان
این روایت دلیل بر صدور جواز انجام عمل شنیع و قبیح و زنا نیست، کسی گمان نکند با
قیاس ایندو عمل کار زشت و کثیف زنا که باعث فساد و نابودی انسان خانواده و جامعه
می گردد، گناه کوچکی است خیر عمل کثیف زنا یکی از گناهان کبیره ای است که خداوند
در قرآن شریف به سبب آن وعده اتش دوزخ داده است اما مقایسه این دو با هم از این
روست که زناکار پیوسته خود را مورد ملامت و سرزنش می بیند و با عذاب وجدان مواجه
است و از توبه غفلت نمی ورزد اما غیبت کننده خویش را پکباز می پندارد و غیبتش را
گناهی تصور نمی کند و در نتیجه نیازی و توبه نمی بیند و دیگر ان که زنا از حقوق
الله است شاید بر اثر توبه صادقانه روزی خداوند از جرم و گناه مرتکب آن درگذرد اما
غیبت علاوه از نافرمانی خداوند پایمال نمودن حقوق العباد است که بدون عفو گذشت
آنان معاف نخواهد شد.
حضرت
امداد الله مهاجر مدنی رحمه الله در این باره توجیه لطیف ی دارند، ایشان می
فرمایند: علت شدید بودن جرم غیبت از زنا این است که گناه غیبت از حب جاه سرچشمه می
گیرد و گناه زنا از حب باه ناشی می شود، پس از ارتکاب زنا عجز و در ماندگی نمایان
خواهد شد و مرتکب آنان نادم و پشیمان می گردد که چرا به چنان عمل زشتی دست باز است
ولی پس از ابتلای غیبت از این ندامت خبری نیست.
ایشان
می افزایند لغزش حضرت آدم علیه السلام از حب باه نشاءت گرفت چرا که سرچشمه ان شهوت
طعام بوی در نتیجه توبه نصیب او شد اما گناه شیطان ناشی از حب جاه بود از این رو
هرگز احساس ندامت نکرد و سر انجام مطرود بارگاه احدیت گردید. (تهذیب اخلاق ص ۲۸).
عن
ابن مسعود رضی الله عنه کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فقام رجل فوقع فیه رجل
من بعده فقال النبی (ص) لهذا الرجل تخلل فقال: مم أتخلل؟ ما اکلت لحما! قال: إنک
أکلت لحم أخیک (طبرانی).
حضرت
عبد الله بن مسعود رضی الله عنه می گوید: روزی در محضر رسول اکرم صلی الله علیه
وسلم نشسته بودیم، مردی از میان مجلس بر خاست و بیرون رفت ویکی دیگر پس از رفتن او
به غیبت کردنش پرداخت. آن حضرت خطاب به آن مرد فرمودند: دندانهایت را تمیز کن و
گوشت میان آنها را بیرون آور، مرد با تعجب پرسید از چه چیزی دندانهایم را تمیز
نمایم من که گوشتی تناول نکرده ام! پیغمبر خدا گفت: تو گوشت برادرت را خورده ای.
عن
ابی هریره رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: «لان یاکل احدکم من جیفه
حتی یشبع خیر له من ان یاکل لحم اخیه مسلم» (کنز العمال) حضرتابو هیریر به نقل از
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم روایتمی کند که ایشان فرمودند اگر یکی از شما
گوشت مرداری را بخود تا اینکه سیر شود برای او بهتر است از اینکه گوشت برادر
مسلمان خویش را بخود و به غیبت وی بپردازد.
غیبت
تنها منحصر به زبان نیست
باید
توجه داشت که غیبت با زبان به این خطار حرام شده که عیب برادر دینی خود را برای
دیگران می گویی و او را با اوصاف و خصلتهای توصیف می کنی که او را اذیت می کند پس
اگر او را با کنایه و تعریض بیازاری مانند ایذت کردن او با صراحت کلام می باشد.
اذیت او با شیوه عمل همچون آزار او با سخن است اذیت با اشاره دست چشم قلم حرکت و
خلاصه هر چیزی که موجب پریشانی خاطر گردد جزو غیبت و حرام است.
از
جمله تقلید در آوردن از راه رفتن یا سخن گفتن کسی غیبتاست و از انواع شدید آن به
شمار می رود چون عیب و نقص طرف را به تصویر و نمایش می گذارد.
عن
عائشه قالت: قلت للنبی صلی الله علیه وسلم حسبک من صفیه کذا و کذا قال غیر مسدد
یعنی قصیره فقال لقد قلت کلمه لومزج بها البحر لمزجته قالت و حکیت انسانا فقال: ما
احب انی حکیت انسانا و انی لی کذا و کذا (سنن ابی داود ۲/۳۲۰)
از
حضرت عایشه مروی است ه می گوید روزی به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم گفتم از
صفیه- یکی از امهات المؤمنین- برایت این قدر و این قدر کافی است- کنایه از قد
کوتاهی حضرت صفیه رضی الله عنها است- آن حضرت (ص) فرمود: حرفی زدی که اگر با آب
دریا مخلوط می شد آن را آلوده می ساخت. حضرت عایشه رضی الله عنها می افزاید: روزی
ادای شخصی را در آوردم. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: من به هیچ
قیمتی دوست ندارم ادای کسی را در آورم.
غیبت
به وسیله نوشتن هم حرام می باشد چون قلم زبان دوم است همچنین گوش فرا دادن به غیبت
دیگران به حالت تعجب جزو غیبت است زیرا اظهار شگفتی از غیبت باعث تشویق غیبت کننده
می شود و بیشتر در آن فرو می رود مثلا این شیوه که به او گفته شود: عجب! من نمی
دانستم که او این طور است، من تا حلال او را آدم خوبی می دانستم، من گمان می کردم
او طور دیگری است خدا ما را از بلای او محفوظ نگه دارد. گفتن این جمله کاملا تصدیق
غیبت کننده محسوب می شود و مسلما تصدیق غیبت خود غیبت می باشد و سکوت در برابر آن
شرکت در جرم غیبت است. (باب تصرف از برگزیده احیاء علوم الدین ج ۲/۷۲)
و
شمعک ضنعن سماع القبیح کصوت اللسان عن
النطق به
گوش
خویش را از شنیدن سخن زشت نگه ندار چنانکه زبان خود را از سخن گفتن بدان نگه می
داری
ماجرای
دو زن که هنگام روزه مرتکب غیبت شده بودند:
حضرتانس
می گوید: روزی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دستور دادند که روزه بگیرند تا وقتی
که آن حضرت صلی الله علیه وسلم اجازه نداده است کسی افطار نکند.
آن
روز همه مسلمین روزه گرفتند تا موقع عصر وقت افطار شد مردم یکی یکی نزد پیامبر
اکرم می امدند و با اجازه افطار می گرفتند و حضرت نیز اجازه می داد، در این اثنا
مردی به محضر آن حضرت آمده و عرض کردک ای رسول خدا! دو خانم جواز از خانواده من
روزه گرفته اند ولی خجالت می کشند خدمت شما بیایند و اجزاه افطار بگیرند، آیا
اجازه می فرمایید آنها افطار کرده و روزه خود را باز کنند؟
رسول
خدا از آن مرد روی برتافت و پاسخی نداد بار دیگر آن مرد سخن خود را تکرار کرد ولی
باز حضرت به او تجهی نکرد و جوابی ندارد. برای بار سوم آن مرد گفته خود را تکرار
کرد این بار حضرت در جواب او فرمود: «انها لم تصوما و کیف صام من ظل هذا الیوم
یأکل لحوم الناس؟ اذهب فرهما إن کانتا صائمتین أن تسقیا» آن دو روزه دار نبوده
اند! چگونه می توان کسی را روزه دار گفت که روز خود را با خوردن گوشت مردم سپری
نموده است؟ حال نزد آنان برو و بگو اگر روزده دار بوده اند، استفراغ کنند.
آن
مرد به خانه باز گشت و ماجرا را برای آنان تعریف کرد و آنها نیز استفراغ کردند که
ناگهان از دهان هر کدام لخته خون بسته ای خارج شد. مرد سراسیمه نزد پیامبر خدا آمد
و ماجرا را تعریف نمود. حضرت پس از شنیدن سخنان او فرمودند: «والذی نفسی بیده لو
بقیتا فی بطونها لا کلتهما النار» سوگند به آن ذاتی که جانم در دست اوست، اگر آن
دو لخته خون بسته در شکم دخترانت باقی می ماند بدون شک گرفتار اتش جهنم می شدند.
(احیاء علوم الدین ج ۳ ص ۱۴۲)
هدیه
حضرت بصری به غیبت کننده
به
حضرت حسن بصری خبر دادند که فلانی تو را غیبت کرده است. ایشان طبقی از خرما به ان
مرد فرستاد و پیغام فرستاد که به من خبر رسیده است که تو حسنات و نیکی خود را برای
من هدیه فرستاده ای، خواستم تلافی آن بجا آورم و توقع دارم که غذرم را پذیرفته و
مرا ببخشایی از این که نتوانستم به نحو کامل هدیه و محبت تو را جبران کنم.
(برگرفته از رساله قشیریه ص ۲۳۶)
ماجرای
حضرت جنید بغدادی رحمه الله
جنید
می گوید: روزی در مسجد شونیزیه منتظر جنازه ای نشسته بودم و اهل بغداد همه
منتظراین جنازه بودند تا بر آن نماز خوانیم. درویشی که اثار عبادت بر وی نمایان
بود از مردم چیزی می خواست. با خود گفتم اگر این درویش کاری می کرد تا خویشتن را
صیانت می نمود بهتر بود. هنگامی که برگشتم مشغول اوراد شبانه بودم که خواب بر من
گران آمد و نشسته بخواب فر رفتم. آن درویش را در خواب دیدم که چیس من آوردند و بر
سفره ای گذاشتند و گفتند از گوشت او بخور تو که او را غیبت کردی. پاسخ دادم که من
او را غیبت نکردم فقط با خویشتن چیزی گفتم. گفتند تو از جمله کسانی هستی که شایسته
نیست چنین تصوری در حق دیگران بکنی. از وی حلالی خواه. چون بامداد او ب بسیار طلب
کردم باز نیافتم. پس از جستجوی فراوان او را کنار جوی آبی یافتم که تره شسته
بودند وی برگ تره ها را که افتاده بودند
جمع می کرد. بر ایشان سلام کردم. گفت: هنوز همان تصور قبلی در ذهن شماست؟! پاسخ
دادم خیرگفت: غفر الله لنا و لک (رسائل قشیریه با تسهیل ص ۲۳۷)
خوابیدن
بهتر از مشغول شدن به غیبت مردم
شیخ
سعدی رحمه الله در گلستان می نویسد: یاد دارم که در ایام طفولیت شبی در خدمت پدر
رحمه الله نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
پدر
را گفتم از اینان یکی سر بر نمی دارد که دو گانه ای بگذارد. چنان خواب غفلت برده
اند که گویی نخفته اند که مرده اند. گفت جان پدر: تو نیز اگر بخفتی به از آن که در
پوستی خلق افتی. (کلیات سعدی، باب دوم، در اخلاق درویشان ص ۵۷)
گفتار
ابراهیم ادهم
حضرت
ابراهیم ادهم رحمه اله را به دعوتی فرا خواندند چون نشست، مردم دست به غیبت بردند.
گفت
نزد ما گوشت از پس نان خورند و شما نخست گوشت می خورید (رساله قشیریه ص ۱۷۸)
مهمترین
انگیزه های غیبت
عوامل
و انگیزه های فراوانی باعث پیدایش پدیده غیبت می شوند که عمده ترین آنها عبارتند
از:
۱-
کینه توزی و انتقام: زیرا برای خاموش کردن شعله ها کینه و انتقام که در درون سینه
بعضی از افراد زبانه می کشد راهی آسان تر و ساده تر از غیبت و تضییع آبرو و حیثیت
شخص مورد نظر یافت نمی شود.
۲-
حسد: گاهی انسان نسبت به کسانی که مورد محبت و علاقه و اطمینان مردم هستند، حسادت
می ورزد. این شخص حسود چون شمیشه طالب زوال نعمت محسود است هنگامی که به مقصود
خویش دسترسی پیدا نمی کند برای جبران ان سعی و تلاش به خرج میدهد تا بوسیله غیبت و
ذکر نقاط ضعف محسود از حیثیت و اعتبار او بکاهد و آتش حسد خود را از این راه تسکین
بخشد.
۳-
تلاش برای تبرئه خود از گناهی که مرتکب شده است: یعنی از طریق ذکر معایب دیگران می
خواهد عمل خود را ساده و یا موجه جلوه دهد.
۴-
خشم و عصبانیت: گاهی خشم و از کوره در رفتن باعث بدگویی و غیبت از دیگران می شود،
زیرا هر گاه انسان نسبت به چیزی یا کسی خشمگین
شود چنانکه عاملی دینی یا اخلاقی او را مانع نشود برای آرامش خود زبان به
بدگویی می گشاید.
۵-
تکبر و خود پسندی: گاهی انسان ان چنان به خود مغرور می شود که خود را برتر و بهتر
از دیگران میداند و دوست دارد او را از هر نظر بالاتر و مهمتر از دیگران بشناسند و
برای تحقق این امر به طعن و تحقیر دیگران اقدام می کند.
۶-
احساس به توهین از سوی دیگران: در برخی مواقع شخصی احساس می کندکه از طرف دیگران
مورد تحقیر قرار می گیرد و در مورد او عیبجویی می شود در نتیجه بر اساس این گمانمی
خواهد پیش دستی کند و در مورد آنها به بد گویی و غیبت بپردازد.
۷-
تفریح و سرگرمی: بسیاری هستند بدون اینکه هیچ یک از انگیزه های بالا را داشته
باشند، صرفا به منظور سرگرمی و تفریح یا گرم کردم مجالس و محافل به ذکر نقاط ضعف و
عیوب دیگران می پردازند زیرا کمتر گناهی در نظر مردم به شیرینی غیبت می باشد غافل
ازاینکه عمل زشت غیبت در واقع همچون خوردن گوشت مردگان است.
۸-
عدم توجه به عواقب بدگویی: گاهی بی توجهی نسبت به پیامدهای نشای از غیبت سبب مبتلا
شدن به آن می گردد. زیرا اگر انسان از پیامدهای بد و ناگوار کاری بی توجه و نا
آگاه باشد جرات انجام آن را به خود می دهد و در بسیاری موارد توان رهایی خویشتن را
از دست میدهد.
آثار
و پیامدهای غیبت
غیبت
و بدگوییی دارای آثار و تبعات زیانبار و نابود کننده است که به پاره ای از این
پیامدها اشاره می گردد:
۱-
قساوت قلب زیرا انسان غیبت کننده و بدگو در غیر یاد خدا سخن فراوان می گوید و کارش
مدام تعرض به حیثیت و اعتبار مردم است وآدم پرگو که گفتارش در راستای خیر و صلاح
نباشد به قوت سختی دل مبتلا می شود و هیچگاه توفیق کار خیر را پیدا نخواهد کرد. و
اگر به ظاهر توفیقی نصیب او شود قلبش همچنان اسیر دیو قساوت است.
۲-
مورد خشم خدا قرار گرفتن: فرد بدگو و غیبت گر با این عمل زشت خود حریم و قانون
الهی را شکسته و فرمان خداوند را نادیده گرفته و در نتیجه خود را در معرض خشم او
قرار داده است.
۳-
عذاب دردناک:
۴-
کسی که بدگویی از دیگران را پیشه خود ساخته در واقع بر خرمن خوبیها و نیکی هایش
آتشه انداخته است و بیشتر در باتلاق بدی ها و زشتیها فرو می رود و با عذاب برزخ
واجه خواهد شد و در زمه مفلسان آخرت که اعمال نیک شان به دیگران تقدیم می گردد به
عذاب الهی گرفتار می شود.
۵-
ناتوانی در ادای مسئولیتها: از آن جایی که آدم عیب جو تمام توان و انرژی خود را در
خوردن گوشت مردم و لکه دار نمودن حیثیت و آبروی آنها به هدر می دهد، برای انجام
وظایف و تکالیف دینی دیگر توانی برای او باقی نمی ماند.
۶-
جبن و بزدلی: یکی از علایم جبن و بزدلی بدگویی و غیبت است، زیرا آدم بدگو و عیبجو
اگر جرات و شهامتی می داشت عیب افراد را پیش روی شان مطرح می گرد و یا دور اندیشی
و حکمت به نصیحت واندر آنان می پرداخت. (انتهای دینداری و دعوتگری ص ۳۹۳- ۳۹۰)
راه
نجات از غیبت
حضرت
علامه تهانوی رحمه الله می فرمایند: یگانه راه نجات و رهایی از غیبت این است که ما
ذکر دیگران را به میان نیاوریم؛ نه خوبیهای افراد را ذکر کنیم و نه بدی شان را
زیرا شیطان دشمن قسم خورده و حقه باز انسان همواره در کمین اوست هنگامی که ما خوبی
ها و محاسن شخصی را یاد آوری می کنیم به ذهن ما این مطلب القا میشود کهاین غیبت
نیست چون ما خوبیهاش را ذکر می کنیم اما درعین حال که ما محاسن افراد را مرود
بررسی قرار می دهیم شیطان با القای جمله در اثنای گفتار رخ کلام را تغییر می دهد،
مثلا: فلانی آدم خوبی است مگر، با لفظ «مگر» همه چیز عوض می شود و در نتیجه گفتگوی
ما به غیبت منتقل می گردد. از این روز حکیم الامت می فرمایند: نام و ذکر دیگران را
بدون ضرورت در مجالسخود مطرح نکنیم زیرا نیازی به ذکر خوبی و بدی رفتار و نقد
افراد نیست.
عذرهای
مجاز در باره غیبت
باید
توجه داشت عذرهایی که موجب اجازه غیبتدیگران است، عذرهایی هستند موجه و بدون این
عذرها ارتکاب غیبت جایز نیست در شرع مقدس اسلام بنا به دلائلی در برخی مواقع اجازه
سخن گفتن پشت سر دیگران داده شده است:
۱-
تظلم و داد خواهی: ستمدیدگان می توانند در حضور تمام بالاتر که توانایی رفع
مظلومیت او را داشته باشد جهت احقاق حق خود مراجعه نماید مثلا کسی که از جهت قاضی
یا حکمی مورد ظلم نعدی واقع شده اجازه
دارد به مقام بالاتر رجوع نموده و به بیان ظلم ظالم بپردازد و بگوید فلانی به من
ستم روا داشته است.
خداوند
متعال ارشاد می فرمایند: «لا یحب الله الجهر بالسو من القول الا من ظلم و کان الله
سمیعا علیما» (النساء ۱۴۸)
خداوند
دوست ندارد که مردم پرده دری کنند و عیوب یکدیگر را فاش نمایند و زبان به بدگویی
بگشایند مگر کسی که مورد ستم قرار گرفته است و خداوند شنوای شکایت مظلوم و آگاه از
ظلم ظالم است.
حضرت
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز می فرمایند: «ان لصاحب الحق مقالا» همانا صاحب
حق اجازه سخن دارد.
۲-غیبت
نمودن به خاطر دگرگون نمودن و تغییر منکر: مثلا به کسی که احتمال می دهد کاری از
او بر آید گوید: فلانی فلان کار را انجام می دهد از او جلوگیری کن و هدفی به جز
کمک گرفتن برای مقابله با منکر نداشته باشد. چنانکه روایت شده است روزی حضرت عمر
رضی الله عنه از کنار حضرت عثمان عبور کرد بر او سلام کرد ولی جوابش داده نشد (که
این امری است گناه و خلاف شرع) حضرت عمر نزد حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه رفت و
جریان را با او در میان گذاشت. ابوبکر نیز پیش حضرت عثمان رفت تا آن کار ناروا را
اصلاح کند. پس بیان چنین مطلبی با این هدف پیشت کسی دیگر غیبت محسوب نمی شود و در
حقیقت نوعی مقابل با زشتیها و منکرات به شمار می رود.
۳-
هنگام استفتاء و درخواست حکم شرعی در باره مسله الی از مفتی: به عنوان مثال می
گوید: پدر یا همسر یا برادرم به من ظلم کرده است تکلیف من چیست؟ چکار کنم تا حقم
را بدست بیاورم و از خود دفع ظلم نمایم ولی در همین صورت بهتر آن است که در خواست
خود را به صورت تعرض و کنایه مطرح کند مثلا به مفتی بگوید نظر شما در باره کسی که
پدرش یا همسرش یا برادرش به او ظلم روا داشته چیست؟
در
مورد حضرت هند بنت عتبه همسر حضرت ابو سفیان و مادر حضرت معاویه نقل گردیده است که
پس از آنکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بعد از مسلمان شدنش در روز فتح مکه
از او و جمعی دیگر از زنان پیمان گرفت که مرتکب سرقت نشوند؛ هند گفت: از رسول خدا!
ابو سفیان آدم چشم تنگی است و به اندازه کافی مخارج زندگی من و بجه هایم را تامین
نمی کند مگر آنکه دور از چشم او مقدار از مالش را بردارم. ایا چنین اجازه دارم؟
حضرت
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: به اندازه نیاز و کفایت خود و بچه هایت به
شیوه ای پسندیده بردار (صحیحی بخاری کتاب البیوع)
۴-
غیبت به منظور بر حذر داشتن یک سملمان از ارتکاب گناه. مثلا شخصی را مشاهده نمودی
که با فرد بدعتگزار یا فاسق و منحرف رفت و آ»د دارد و بیم آن می رود که برعت و فسق
به او سرایت کند. اجازه داری که آن شخص را از بدعت و فسق آن شخص آگاه کنی.
دراحادیثی
نبوی می خوانیم: عن عائشه قالت: استاذ رجل علی النبی صلی الله علیه وسلم: فقال ائذ
نواله فبئس ابن العشیره او بئس رجل العشیره فلما ان دخلی الان له القول فلما خرج
قلنا قلت الذی تلت ثم لنت بالقول؟ قال ای عائشه شر الناس منزله عند الله یوم
القیامه من ودعه او ترکه الناس اتقاء شره.
حضرت
عایشه رضی الله عنها می گوید: مردی اجازه ورود در مجلس ان حضرت صلی الله علیه وسلم
را خواست. حضرت رسول اکرم فرمودند: به او اجازه بدهید، بدین ترتیب فرد قومش است.
هنگامی که مرد وارد محفل شد پیغمبر خدا با نرمی با وی سخن گفت: وقتی جلسه را ترک
کرد گفتیم: ای رسول خدا شما قبلا در باره این مرد سخنانی اظهار داشتید ولی سپس
لهجه ای نرم برگزیدید؟ گفت: ای عایشه! روز قیامت بدترین مردمان از لحاظ مقام و
منزلت نزد پروردگار کسی است که مردم بخاطر نجات و رهایی از بدیش او را رها نموده
اند.
۵-
هنگام مشورت مثلا هر گاهکسی برای ازدواج شراکت سپردن سپردنامانت و … از ما مشورت
خواست در اینجا می توان عیوب پنهانی آن شخص را تا جای که در کار مورد نظر دخالت
دارد بر ملا و آشکار کرد و شخص مشورت کننده را از خطرهای احتمالی برحذر داشت.
در
رواتی از فاطمه بنت قیس آمده است که برای مشورت در مورد دو نفر که به خواتگاریش
امده بودند به خدمت حضرت رسول اخدا رسید یکی معاوی بود و دیگری ابوالجهم. رسول خدا
صلی الله علیه وسلم فرمودند: «معاویه آدمی فقیر مستمند است و ابو الجهم هیچگاه عصا
را از گرده اش فر نمی نهند». (صحیح مسلم کتاب الطلاق)
۶-ک
غیبت افراد متجاهر به فسق.ممکن است شخصی آشکار را اهل فسق و فجور باشد و برای مثال
پیش روی دیگران شراب بنوشد کلاهبرداری کند، به دیگران ستم نماید مسئولیت کارهای
پست و ناروا را بپذیرد اسم بردن و سخن گفتن از گناهانی که خود آشکارا انجام می دهد
مانعی ندارد و غیبت محسوب نمی شود. (برگرفته از اصلاحی خطبات ۴)
امام
طحاوی رحمه الله می سراید:
القدح
لیس بغیبه فی سته
متظلم و معرف و فی لجذر
و
مجاهر فسقا و مستفت و من طلب الاعانه فی ازاله منکر
(آفاق
اللسان ص ۱۰۹)
عوامل
باز دارنده و درمان غیبت
با
توجه به پیامدها و تبعات بیماری غیبت باید را معالجه و درمان آن را شناخت و حتی
خود را از آلودگی به آن مصون نگه داریم. غیبت کننده باید قبل از هر چیزی به درمان
انگیزه های درونی غیبت بپردازد و از طریق خود سازی وتفکر در عواقب سوء این بیماری
مهلک در مقام تو به بر آید. در ذیل به برخی از راههای درمان این بیماری اشاره می
گردد:
۱-
تقویت روحیه تقوای الهی در خورد؛ مسلما آنانی که از خداوند می ترسند به دستورات او
احترام می گذراند و از نواهی الهی باز می ایند و دستور اوست که «لا یغبت بعظکم
بعضا» یکدیگر را غیبت نکنید.
جالب
اینکه در آیه تحریم غیبت به داروی آن نیز
اشاره شده است: «واتقوا الله ان الله تواب رحیم» از خدا هراس داشته باشید
به راستی خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
۲-
تفکر در عیوب خود، جرا ما همواره بدیهای دیگران را می بینیم و به سوی خود نگاه نمی
کنیم. پس باید عیوب خود را مستحضر نمود اگر در دیگران عیوبی باشد عذابش به ما نمی
رسد هنگامی که ما عیبهای خود را مدر نظر داشته باشیم دیگر فرصتی برای کنجکاو شدن
در عیوب دیگران باقی نخواهد ماند.
همه
حمال عیب خویشتنیم
طعنه بر عیب دیگران چه زنیم
کیف
تری فی عین صاحبک القذی
و یخفی قذی عینک و هو عظیم
(عیوب
الاخبار ۳/۱۹)
فان
عیبت قوما بالذی فیک مثله
فکیف یعیب الناس من هو اعور
و
ان عبت قوما بالذی لیس فیهم
فذلک عند الله والناس اکبر
(مختصر
منهاج القاصدین ص ۱۷۱)
۳-
عدم مجالست با رفقای بد
۴-
استحضار عقوبت گناه، غیبت؛ همه سخنان ما ثبت و ضبط می شوند و در ارتباط با آنها
مورد بازخواست قرار می گیریم. خداوند متعال ارشاد می فرمایند: و «و ما یلفظ من قول
الا لدیه رقیب عتید» (ق: ۱۸)
۵-
تامل قبل از سخن گفتن
۶-
معافی طلبیدن پس از صدور غیبت
عن
انس قال: قال رسول الله صلی اللهعلیه وسلم «ان من کفاره الغیبه ان تستغفر لمن
اغتبته تقول: اللهم اغفرلنا و له» رواه البیهقی (به نقل از مشکوه المصابیح ج ۲ ص
415 باب حفظ اللسان)
حضرت
انس رضی الله عنه می گوید آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: همانا از کفاره
غیبت آن است که برای شخصی که مرتکب غیبت او شده ای از خداوند طلب آمرزش نمایی و
بگویی: بار الها! گناه ما و او را بیامرز
۷-
احساس مسئولیت در رابطه با عیب جویان و غیبتگران در این صوت که به سخنان آنان گوش
فرا ندهند و با بهره گریری از هر گونه وسایل و روشی با آنها مقابله کنند. آشکار
ترین آن این است که بگوییم عیب جویی نکنید.
روزی
شخصی به محضرت حضرت امداد الله قدس سره حضور یافت و گفت: فلان شخص به شما چنین
گفته است. ایشان بلافاصله فرمودند: او پشت سر من این سخن را گفته است ولی شما بیش
از او بی حایی هستند که ان را جلویم بازگو می کنید. (نسیان النفس ص ۱۸)
۸-
تعیین جریمه نقدی یاعبادی: حضرت علامه تهانوی رحمه الله می فرمایند: یکی از راه
های موثر در مان غیب تعیین جریمه برای خود
ماست مثلا تصمیم بگیریم اگر غیبت کسی ا مرتکب شدیم دو رکعت نماز نفل بجا آوریم یا
مقداری صدقه در راه خداوند بپردازیم.
سرورانگرامی!
پس بیاییم تصمیم قاطع و راسخ بگیریم که غیبت را ترک کنیم و تسویف را کنار بگداریم
و از همین امروز به فکر درمان و معالجه
خود بر آییم. دقایقی راکه به عیبجویی دیگران می گذرانیم اگر به تامل در معایب خویش
صرف کنیم هزاران فایده خواهیم برد که کوچکترین آنها خود شناسی است.
با
خواندن نماز حاجت و دعا به درگاه احدیت از او بخواهیم که مار ار از این گناه رهایی
بخشد.
پاک
کن از غیبت مردم دهان خویش را
ای
که از مسواک هر دم می کنی دندان سفید.
(صائب
تبریزی)
منبع
: سنی ان لاین