تربیت، اخلاق و تزکیه

دروغ مانع ایمان و حکم دروغ آوریل

دروغ مانع ایمان و حکم دروغ آوریل

نویسنده: دکتر: یوسف قرضاوی /مترجم: دکتر احمد

سوال: تعجب می کنم از مسلمانی که تمام واجبات اسلام را به جا می آورد ولی در مقابل از دروغ گفتن خودداری نمی کند. آیا چنین کسی را می توان از گروه صالحان به شمار آورد؟

جواب: دروغ خوی بدی است و نمی تواند از اخلاق صالحان و مؤمنان به شمار آید،بلکه آن از اخلاق منافقین است. همان طور که پیامبر خدا(ص) می فرماید:« نشان و علامت منافق سه چیز است: هنگامی که به سخن آید دروغ گوید، و هنگامی که وعده ای دهد در آن خلاف کند، و هر گاه امانتی به او سپرده شود در آن خیانت کند.»

و در روایت دیگری اینگونه بیان شده است که:«چهار صفت هستند که هر کس آنها را دارا باشد، منافق خالص به شمار می آید و هر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دارای یک صفت نفاق می باشد تا آن را ترک کند: هرگاه به سخن آید دروغ گوید، و هرگاه امانتی بدو سپرده شود در آن خیانت کند، و هرگاه پیمان و قراردادی بندد آن را نقص کند، و هرگاه به ستیز پردازد از حد تجاوز نماید.»

بنابراین دروغ از خصال مسلمانان نیست، بلکه از صفات منافقان می باشد. منافقان پیوسته دروغ می گویند و دروغ خود را با سوگند تحکیم می بخشند تا انجا که در روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال باز به دروغ می پردازد و همانگونه در دنیا برای تثبیت و تحکیم دروغ خود سوگند می خوردند در آنجا هم سوگند می خوردند و چنان می پندارند که دروغ با قسم آنان را کفایت خواهد کرد. در حالی که آنان از زمره ی کاذبین به شمار می آیند قرآن در این باره می فرماید:

«تنها کسانی دروغ پردازی می کنند که به آیات خدا ایمان ندارند خدا آنان را هدایت نمی کند و برایشان عذابی دردناک است.»

از پیامبر خدا(ص) سوال شد که:«آیا مسلمان ترسو می شود؟ فرمود: بلی. و باز گفته شد: آیا بخیل می شود؟ فرمود: بلی و باز گفته شد: آیا مسلمان دروغگوست؟ فرمود: خیر.»

بعضی ازمردم ضعیف النفس هستند که در اثر آن بزدل و ترسو می باشند و بعضی بخیل هستند که در اثر آن ممسک و آزمند قرار می گیرند. این دو صفت چه بسا غریزی و فطری شخص باشند، ولی دروغگویی غریزی نیست، بلکه اکتسابی است به همین دلیل اسلام شخص دروغگو را محاسبه می نماید و مجازات شدیدی را برای او قائل می باشد و پیامبر خدا(ص) می فرماید:

« راستی پیشه کنید که راستی به سوی نیکی راهبر می شود و نیکی به سوی بهشت راهبر می شود و مرد پیوسته راست گوید و راستی جوید تا نزد خدا به صدیق (بسیار راستگو) محسوب می شود و از دروغگویی بپرهیزید که دروغ انسان را به سوی بدکاری و بدکاری به سوی جهنم می کشاند و مرد پیوسته دروغ می گوید و دروغ جوید تا نزد خدا به کذاب (دروغ پیشه) به شمار می آید.»

طبیعی است که راستگویی در اثر جستجوی آن، مجاهدت، ریاضت و عادت دادن شخص بدان حاصل می شود. لذا بر مسلمان واجب است که فرزندانش را از همان اوان خردسالی به راستگویی عادت دهد و آنان را از دروغ و دروغگویی جدا” باز دارد. پیامبر اکرم(ص) یک بار از پدری شنید که به پسرش می گفت:چنین و چنان به شما خواهم داد.

حضرت(ص) به ایشان فرمود:آیا قصد داری چیزی به ایشان دهید؟مرد گفت:خیر.پیامبر فرمود: یا آنچه را گفتی به او عطا کنید و یا با او راستگو باشید که خداودن متعال انسان را از دروغگویی باز داشته است. مرد گفت: ای رسول خدا! آیا چنین چیزی به دروغ محسوب می شود؟ حضرت (ص) فرمود: بلی«هر چیزی در دیوان خدا به ثبت می رسد دروغ به دروغ نوشته می شود و دروغک به همان دروغک مکتوب می گردد ».

دروغ قطعا”متفاوت است. بنابراین هر دروغی که زیان آن بیشتر باشد . نهی از آن شدیدتر و گناه آن بزرگتر است گاهی دروغ از جمله گناهان صغیره به شمار می آید و گاهی از چمله گناهان کبیره می باشد.

پیامبر خدا(ص) می فرماید:«سه گروه هستند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و عذابی سخت دارند: پیر زناکار، حاکم دروغگو، فقیر متکبر.»

این سه گروه که بیان گردید بدون نیاز و ضرورت، مرتکب چنین نافرمانی(دروغ) می شوند. وقتی که قرار بر این است حاکم و کارگزاران دولتی الگوی نیک برای مردم باشند، در ارتکاب دروغ گناهان آنان عظیم و بزرگ می باشد، و وقتی که شخصی دوران جوانیش سپری شده و به دوران کهولت و پیری رسیده باشد و هیچ انگیزه ای برای ارتکاب به زنا نداشته باشد ولی در این هنگام زنا کند و یا فقیر و مسکینی که از او توقع تواضع و فروتنی می رود، به تکبر و غرور دست زند و تکبرش نگذارد که مواعظ، نصایح و راهنماییهای خیر دیگران را بشنود. خداوند در روز قیامت به این سه گروه توجهی ندارد و آنان را پاک نمی کند و عذاب سختی خواهند دید.

دروغ سفید

سوال: به دوستم وعده داده بودم که در فلان روز به ملاقات ایشان خواهم رفت. وقتی که آن روز فرا رسید مشغول بعضی کارهای خانوادگی بودم و به وعده ی ملاقاتم وفا ننمودم. وقتی که ایشان را دیدم، از او خجالت کشیدم و برای معذرت خواهی به او گفتم که در همان روز میهمان ناگهانی و سرزده داشتم و نتوانستم آنها را تنها بگذارم. این بود که نتوانستم خدمت شما بیایم.

آیا چنین دروغی حرام ااست؟در حالی که برای دوستم و برای من زیانی را در بر نداشت و تنها به صورتی نرم و آرام من را از آن تنگنا رهانید و به این خاطر هم ، آن را دروغ سفید می نامند.( چنین دروغی همانند دروغ در معامله و داد و ستد نیست که غش و گول زدن دیگران را در برداشته باشد و یا مانند دروغ در شهادت نیست که موجب تضییع حقوق دیگران باشد و یا سایر دورغهایی که از لحاظ دینی کسی در تحریم آنها شک و گمانی به خود راه نمی دهد.

من و امثال من پیوسته مرتکب چنین دروغی می شویم و چنین دروغی برای زندگی امروزه عادی شده است و به صورت یکی از ویژگیهای این دوره و زمان در آمده است. بنابراین دوست دارم که موضوع دین را در مقابل این بلای دامنگیر توضیح فرمایید که شاید به رخصتی دست یابیم تا به وسیله اعتماد به آن آسوده خاطر گردیم. در غیر این صورت برای ما مردمان این عصر، واویلا خواهد بود مگر کسانی که مشمول رحمت خداوند گردند و آنان اندکند.

جواب: انتظار مستفتی از یک عالم دینی قابل اعتماد، برای رخصتی که در کنار آن آرامش یابد، امری است که از لحاظ شریعت هیچ اشکالی ندارد. همچنین تحقیقات یک عالم مفتی نیز برای رخصتی که سوال کننده را از سرگردانی و اضطراب و احساس گناه نجات دهد امری است که از لحاظ شرع اشکالی ندارد. امام فقه، حدیث و ورع،سفیان ثوری رحمه الله می گوید:« علم عبارت است از رخصت قابل اعتماد، زیرا تندروی و سختگیری را هر کس می داند.»

ولی در خواست هر گونه رخصتی در توان مفتی و عالم اسلامی نیست. در این قضیه من زمینه ای برای رخصت دروغگویی نمی بینم اگر چه مردم آن را دروغ سفید نامند مگر در محدوده ی بسیار تنگی که بعدا” بیان خواهیم نمود.

اسلام به طور عموم مردم را از دروغ بر حذر می دارد و آن را از جمله صفات کفر و نفاق قرار داده است خداوند در قرآن می فرماید:‏( إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْلئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ ‏)

«تنها و تنها کسانی ( بر زبان خدا ) دروغ می‌بندند که به آیات خدا ایمان نداشته باشند . و در حقیقت آنان دروغگویان واقعی هستند ( نه محمّد امین . چرا که چنین کسانی از خدا و مجازات او باکی ندارند و هر وقت مصلحت بدانند ، بر زبان دروغ می‌رانند ) .

و در حدیث پیامبر خدا می فرامید:« سه چیز نشانه ی منافق است: وقتی به سخن آید دروغ گوید، و هنگامی که وعده ای دهد، خلاف کند و هر گاه پیمانی بندد در آن خیانت کند.»

و در یکی از روایات مسلم بیان شده است که:«اگر چه اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان پندارد.»

در حدیث دیگری از شیخین(بخاری و مسلم) روایت شده که پیامبر خدا(ص)فرموده است:

«چهار صفت هستند که هر کس آنها را دارا باشد، او منافق خالص است و هر کس یکی از آنها را داشته باشد صفتی از نفاق را داراست، وقتی امانتی به او سپرده شود، در آن خیانت کند و هرگاه به سخن آید دروغ گوید، و هر گاه پیمانی بندد در آن غدر کند و هرگاه به جنگ و ستیز پردازد از حق تجاوز کند.»

از ابوبکر صدیق رضی الله عنه به طریق مرفوع و موقوف روایت شده است که می گفت:« دروغ پرده و مانع ایمان است»

سعد بن ابی وقاص روایت می کند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:«هر اخلاقی جزو طبیعت و سرشت انسان مومن است(ترک آن مشکل است) به جز خیانت و دروغ (که آن دو اکتسابی می باشند).»

امام مالک هم در حدیث مرسلی روایت می کند که:«گفته شد: ای رسول خدا! آیا مومن ترسو می شود؟فرمود:بلی. باز گفته شد:آیا مومن بخیل می شود؟فرمود:بلی.و گفته شد:آیا مومن دروغگو می شود؟فرمود:خیر.»

به همین دلیل است که عائشه(رض) می گفت:«هیچ اخلاقی نزد پیامبر خدا از دروغ منفورتر نبود.»

تمام این روایت بیانگر این است که اسلام تا چه اندازه از دروغ نفرت دارد، و باید فرزندان خود را از آن پاک و آراسته نماییم.خواه آن دروغ مستقیما” موجب ضرر و زیان گردد یا خیر. دروغ محض، اخبار بر خلاف واقع و تشبیه به منافقان موجب تنفر اسلام و شریعت می باشد.لازم نیست که حتما” التزام به راستی و صداقت منفعتی به دنبال داشته باشد و اجتناب از دروغ به خاطر دفع مضرتی باشد. تمسک به فضایل اخلاقی واجب است اگر چه مستقیما” بعضی زیان شخصی را در بر داشته باشد و اجتناب از رذایل اخلاقی واجب است اگر چه در انجام آنها بعضی منفعت زودگذر شخصی و محدود را دربر داشته باشد.

وقتی که انسانی دوست ندارد که دیگران به او دروغ بگویند و با معذرتهای غیر واقعی و دلایل باطل او را فریب دهند به همان شیوه بر او هم واجب و لازم است که به دیگران دروغ نگوید و آنان را فریب ندهد و بنا به این قاعده عمل کند که:« با مردم چنان رفتار کن که دوست داری آن گونه با تو رفتار کنند»

به علاوه بزرگترین وجوه ضرر دروغگویی این است که انسان بدان خو می گیرد و نمی تواند خودش را از آن برهاند و این امری ملموس و به تجربه اثبات شده است.شاعری در قدیم گفته است:

«زبانت را با گفتار راست عادت ده، و بدان راضی و خشنود باش که زبان به آنچه عادت گرفت معتاد می گردد.»

پیامبر خدا(ص) ما را از ورود به این باب که در ادامه دادن به آن و خو گرفتن بدان، نزد خدا از زمره ی کذابین محسوب می گردد، جدا” برحذر می دارد و می فرماید:«راستی را پیشه خود ساز که راستی انسان را به سوی طاعت و عبادت راهنمایی می کند و طاعت به سوی بهشت. و پیوسته شخص راست می گوید و راستی می جوید تا این که نزد خداوند به صدیق(بسیار راستگو) محسوب می شود. و از دروغ برحذر باش که دروغ می گوید و دروغ می گوید تا اینکه نزد خداوند به کذاب (بسیار دروغگو) به شمار می آید.»

از خصوصیات نظام اسلامی هم این است که آن دینی است که در توازن و هماهنگی و انجام، جامع میان ایده آلیستی و رئالیستی و یا آرمانی و واقعگرایی است و بدون همزیستی با مردم و به سرزمین واقعیات فرود آمدن، در فضای ایده آلی به پرواز در نمی آید. همان گونه که بعضی از فلاسفه اخلاق ایده آلی مانند فیلسوف بزرگ آلمانی«کانت» که در هیچ موقع و با هر دلیلی و پیامدی، دروغ را رخصت نمی داد، ولی اسلام منهج و برنامه ی خداوندی است که به طبیعت زندگی و ضرورتهای مردمان در آن آگاه است که آن باعث می شود اسلام بنا به مراعات طبیعت بشر و به مقدار ضرورتهای مبرم و نیازمندیهای قطعی، در مواضع معینی دروغ را رخصت بشمارد.

من کسی را که به این موضوع پرداخته باشد و شرح و توضیح کافی و شافی نموده باشد همچون امام محمد غزالی نیافتم. ایشان در دائرهالمعارف اسلامی خود به نام«احیاء علوم دین» به طور کامل بدان پرداخته و در اینجا چکیده ای از تحقیقات و بیانات ایشان را با عبارت خود ایشان بیان می نمایم.ایشان می فرمایند:«بدان که دروغ در ذات خود حرام نیست بلکه از اینجا به بعد حرمت آن به این دلیل است که برای مخاطب و یا غیر آن زیان آور باشد.»

چه کمترین درجات آن این است که شخص مخاطب را به چیزی که خلاف آنچه هست معتقد گرداند و او بدان جهالت و نادانی از چیزی منفعت و مصلحتی به بار آورد که دروغ آن را تحصیل و ایجاب می نماید. چنین دروغی روا بود و چه بسا واجب گردد.

میمون بن مهران می گوید: در بعضی مواقع دروغ از راست بهتر است.چه اگر مردی را ببینی که می گریزد و دیگری با شمشیر به دنبال او می رود تا او را بکشد، اگر آن مرد فراری وارد خانه ای شد و تو بدان آگاهی داشتی، در این هنگام اگر مرد شمشیر به دست رسید و از شما پرسید که فلانی را دیدی؟ چه می گویی؟ آیا نمی گویی من او را ندیده ام؟در حالی که این دروغ است، ولی چنین دروغی واجب می باشد.

می گویی: سخن وسیله ی مقصودها است بنابراین هر مقصود نیک که بتوان هم به وسیله راست و هم به وسیله دروغ بدان رسید در آن موقع دروغ گفتن در آن حرام می باشد. و اگر فقط به وسیله دروغ بتوان بدان رسید نه به وسیله راستی، دروغ گفتن در آن مباح است، در صورتی که تحصیل آن مقصود، مباح باشد و واجب است در صورتی که تحصیل مقصود واجب باشد.

و چون عصمت خود مسلمانان واجب است،پس هرگاه خاموش کردن جنگ،یا اصلاح میان چند نفر و دلجویی کسی که بر او جنایتی کرده باشند، بدون دروغ حاصل نگردد، چنین دروغی مباح می باشد. جز این که باید تا حدامکان از دروغ پرهیز نمود چه هر گاه باب دروغ بازگردد، بیم آن می رود که بدون نیاز به دروغ متوسل شویم و به میزان ضرورت و نیاز اکتفا نگردد. بنابراین باید گفت که دروغ در اصل حرام است مگر به خاطر ضرورت و نیاز بدان.

دلیل استثنا آن است که ام کلثوم روایت می کند و می گوید:«نشنیده ام که رسول خدا در چیزی دروغ را رخصت دهد جز در سه مورد:

۱-دروغی که به منظور اصلاح میان متخاصمین باشد.

۲- دروغی که در اصلاح جنگ و خاموش کردن آن باشد.

۳-دروغ هنگام سخن گفتن مرد با همسرش و یا زن با شوهرش.

 

باز ام کلثوم روایت می کند که پیامبر(ص) فرمود:

« هر که میان دو تن اصلاح دهد خیری گوید یا خیری نسبت دهد دروغگو نیست.»

اسماء دختر یزید روایت می کند که پیامبر خدا(ص) فرمود:

«همه دروغها بر انسان ثبت می شود مگر این که مردی میان دو مسلمان دروغ گوید تا میان آنان صلح برقرار کند.»

در این سه مورد استثنای صریح بیان شده و در معنی این سه مورد است آنچه مقصود صحیحی برای خود و یا دیگری به بار آرد آنچه که به نفع خود باشد مانند اینکه ظالمی او را دستگیر کند و از مال و دارایی او سوال کند می تواند که آن را انکار نماید و یا حاکمی از فحشایی(که میان او و پروردگارش) مرتکب شده بپرسد در اینجا هم لازم است که منکر آن گردد.برای مثال بگوید زنا نکرده ام و دزدی نکرده ام و … پیامبر(ص) می فرماید:«هرکسی مرتکب چیزی از این پلیدیها گردد، باید که به ستر خداوند خود را بپوشاند.»

و این بدان دلیل است که خود اظهار فحشا، فحشا است. پس باید که فرد خون و مال و ناموس خود را که در معرض ظالمان و ستمکاران دید با زبان محفوظ دارد اگر چه با دروغ باشد.

اما راجع به آبرو و حیثیت دیگری چون از اسرار برادر او پرسند باید منکر آن گردد و میان دو کس اصلاح کند و مرد باید میان همسرانش صلح و صفا ایجاد نماید و به هر کدام چنان وانمود کند که او را از دیگران بیشتر دوست دارد و اگر زن از مرد فرمانبرداری نکند و در برابر او تمکین ننماید، جز با وعده چیزی که بر آن قادر نباشد می تواند جهت جلب دل او، در حال به او وعده دهد و یا هنگام معذرت خواهی از انسانی که جز با انکار گناهی قلب او راضی نگردد و یا به خاطر محبت بیشتر دروغ در آن اشکالی ندارد.

با این همه حد این باب آن است که دروغ خطرناک می باشد و اگر در همه این مواضع راست گوید و منجر به خطری گردد، باید یکی را با دیگری مقابله نماید و با میزان عدل آن را بسنجد و چون دانست که در شریعت پیامد خطری که از راستی حاصل شود، قوی تر و شدیدتر از دروغ است.

 

دروغ برای او در چنین مواردی روا باشد و اگر آن مقصود کم از مقصود راستی باشد، راستی واجب می باشد و باشد که هر دو برابر باشند چنان که در آن متردد گردد. در این صورت تمایل به راستی اولی و شایسته تر است؛ زیرا دروغ با ضرر با حاجتی مهم مباح می شود و چون در نیاز مهم شک کند، اصل بر تحریم دروغ است و نباید بدان مراجعه نمود. و چون ادراک مراتب مقاصد، غامض و پوشیده است، لازم است انسان تا آنجا که امکان دارد، از دروغ اجتناب ورزد و هرگاه حاجت و نیاز، شخصی و مخصوص خود انسان باشد، مستحب است که از اغراض خود بگذرد و دروغ نگوید، ولی اگر مقصود حاجت و نیاز دیگری باشد، تسامح در حق غیر و زیان بدو رسانیدن جایز نباشد.

و بیشترین دروغ مردمان برای اهداف و غرضهای خود می باشد. از جمله برای ازدیاد مال و جاه و کارهایی که از دست دادن آنها محذور نباشد تا آنجا که زن از شوهر خود حکایت کند به چیزی که باعث تفاخر اوست و برخلاف میل همسران دیگر شوهرش و یا دوستانش دروغهایی ردیف می کند چنین دروغی قطعا” حرام است.

اسماء گفت: شنیدم که زنی از پیامبر خدا پرسید . گفت: من یک هوو دارم و من از شوهر خود چیزهایی نسبت به خودم بیان می دارم که خلاف واقع است، بلکه به خاطر آزردن هووی خود آن را می گویم.آیا در این باره اشکال و گناهی دارم؟ پیامبر(ص) فرمود:«به تظاهر خود را سیر وانمود کردن بدون آنکه چیزی به وی داده باشند چون پوشنده دو جامه تزویر و دروغ باشد.»

حکم دروغ گفتن با کودکان همانند زنان است. به طوری که هر گاه کودک برای رفتن به مدرسه و یا خواندن نماز جز با وعده و وعید و ترساندن کاذب، رغبت پیدا نکند در چنان حالتی دروغ مباح می باشد.

آری در اخبار روایت کردیم که آن را به دروغ نویسند ولی دروغ مباح هم نوشته می شود و در مورد محاسبه قرار می گیرد و به تصحیح قصد مطالب رود آنگاه مورد عفو قرار خواهد گرفت؛ زیرا، جز قصد اصلاح مباح نباشد، ولی باید توجه کرد که چنین حالتی خطر بزرگی به دنبال دارد که چه بسا موجب دروغ، غرضی باشد که شخص از آن بی نیاز بود و در ظاهر به اصلاح تعلل نماید، چنین دروغی بر او مکتوب خواهد گشت.

 

همچنین هر کس که بخواهد دروغی بگوید در خطر اجتهاد قرار خواهد گرفت تا بداند آیا مقصودی که برای آن دورغ خواهد گفت در شریعت مهمتر از راست است یا خیر و این قطعا” غامض و پوسیده می باشد. لذا احتیاط ترک آن است تا زمانی آن دروغ واجب گردد به نحوی که ترک آن روا نباشد همان گونه که راستی منجر به خونریزی و یا ارتکاب معصیتی گردد.

در پرتو این شرح و توضیح کافی، به موضوع سوال برمی گردیم که در آنجا سوال کننده به خاطر رفع حرج و به چیزی که واقعیت نداشته است از آن معذرت خواهی نموده است و این سوای آن سه مورد استثناء در حدیث می باشد. آیا می توان این مورد را بر آن سه مورد استثنایی قیاس نمود یا بر اصل حرمت خود باقی خواهد ماند؟ جای بحث و بررسی است. حقیقت این است وقتی که ما به سوال این خواهر نظر می افکنیم، در می یابیم که ایشان مرتکب دو اشتباه شده اند:

اشتباه اول: این که به دوستش وعده داده که به دیدار او برود،ولی خلاف وعده نموده با وجود این که وفا به وعده واجب است و همان گونه که بیان شد، جز در موارد ضرورت، تخلفت از وعده از نشانه های افراد منافق می باشد.

اشتباه دوم: این که در توجیه خلاف وعده به یک عذر ساختگی متوسل شده است و اشتباه را با اشتباه دیگر معالجه نمود.

بهتر بود که این خواهر اگر چه مقصر شناخته می شد،حقیقت را می گفت تا بار دیگر به چنین اشتباهی مرتکب نشود. اشکالی ندارد که در انتخاب صیغه و بیانات واقعی، از عبارات نازک و لطیف استفاده نماید که از جمله آن عبارات لطیف و شیوا این است که در عوض دروغ صریح از سخنان کنایه و تعویض استفاده نماید.

از سلف روایت شده که:«سخنان گوشه و کنایه دار وسیله ی رهایی از دروغ است.(یعنی در پوشیده گفتن چندان وسعت هست که به دورغ گفتن نیاز نباشد.»

عمر رضی الله عنه می گوید:«آیا در تعویض و پوشیده گفتن چیزی نیست که مرد را از دروغ گفتن بی نیاز سازد»

این سخن از ابن عباس و دیگران روایت شده که منظور آنان این است هنگامی انسان به سخنان کنایه و پوشیده متوسل می گردد که انسان به بیان دروغ ناچار باشد، ولی اگر نیاز و ضرورتی برای بیان دروغ نباشد نه تصریح و نه کنایه در بیان مطلب جایز نمی باشد، ولی بیان عبارت با کنایه آسانتر و ساده تر می باشد.

مثال بیان مطلب به شیوه کنایه و سخن پوشیده این است که روایت شده که مطرف بن عبدالله که یکی از علمای بزرگ تابعین است، نزد زیاد بن ابیه والی معروف اموی رفت.

والی از علت تأخیر ایشان و دیر آمدنش جویا شد و او را مورد عتاب قرار داد.

مطرف گفت:«از ان روز که از امیر جدا شده ام، پهلو از زمین برنداشته ام مگر آنگه خدا مرا بلند کند.»

امیر چنان فهمید که ایشان تعلل به بیماری و رنجوری نموده است. در حالی که انسان سالم هم بدون خواست خدا پهلو از زمین بر نمی دارد و منظور مطرف همین بود. ولی اگر نمی رفت و امکان کنایه گویی و سخن گوشه دار هم برای او ممکن نمی بود، آیا تصریح به دورغ که خواهر سوال کننده انجام داده جایز است یا خیر؟

جواب: این امر به آشنایی و میزان روابط میان آن دو دوست مربوط می شود. اگر در بیان واقعیت و صداقت، بیم آن می رفت که دوستش از او آزرده خاطر گردد و قلب دوستش جز با امثال اینگونه عذرها نسبت به او پاک نمی شد، آن از باب ضرورتهایی است که باید مقدار آن برآورده شود که مبادا گفتن دروغ عادت او گردد و در صورت نیاز و غیر نیاز دروغ گفتن بر او آسان گردد.تشدید و سختگیری در این نوع دروغ به این معنا نیست که تحریم آن با تحریم دروغ در معاملات و داد و ستد و یا دروغ در شهادت و امثال آن در یک درجه و مرتبه باشد؛ زیرا مراتب دروغهای حرام بسیار و اختلاف شایانی با هم دارند. بعضی از دروغها از جمله گناهان و محرمات صغیره هستند و بعضی از جمله گناهان و محرمات کبیره می باشند. مانند دروغ در شهادت و گواهی که پیامبر(ص) آن را از بزرگترین گناهان به شمار آورده و قرآن و حدیث، آن را همسان با شرک به خدا قرار داده اند.

همچنین دروغ در سوگند خوردن همانطور که تاجران به خاطر ترویج کالای خود، دست به چنین کاری می زنند. در حدیث از پیامبر خدا(ص) روایت شده که می فرمود:

«سه کس اند که خداوند در روز قیامت نه با آنان سخن می گوید و نه به آنان می نگرد:منت گذار در مقابل بخشش، کسی که متاعش را به سوگند دروغ ترویج دهد، کسی که لباس خود را از روی تکبر و غرور پایین تر از قوزک خود می آورد.»

دروغی هم که روزنامه نگاران و خبرگزاریها به آن می پردازند و در اقطار و ممالک منتشر می گردد از این نوع است. و بدتر ازهمه اینها دروغ بستن به خدا و پیامبرش می باشد همان گونه که در حدیث متواتر روایت شده که پیامبر خدا(ص) می فرماید:« کسی عمدا” خبر دروغی به من نسبت دهد، بگذار که جای خود را آتش آماده کند.»

اصلاح دروغ اول آوریل

سوال: زنگ تلفن به صدا در آمد. یکی از دوستان بود و خبری را بیان کرد که مرا آشفته کرد و دلم را به درد آورد. همسر و فرزندانم جویای ماتم من شدند. خبر را به آنان هم گفتم آنان هم برای من به ماتم رفتند. ساعتی نگذشت که همان دوست بار دیگر تماس گرفت و گفت: آن خبری که به شما دادم، اساسی ندارد. دروغک اول آوریل است. به او گفتم چنین عملی حرام است و اصلا” جایز نیست، ولی او گفت: بر حسب عادت مردم در این گونه مناسبات، قصد شوخی و مزاح را داشته ام. نظر شما راجع به این عمل تقلیدی و آزردن مردم با اخبار غیر واقعی اگر چه منظور شوخی هم باشد چیست؟ و آیا چنین عملی شرعا” رواست؟

جواب: دروغ اخلاقی زشت و پست است و از بزرگترین رذائلی است که شریعت آن را منافی ایمان می داند و آن را به عنوان یکی از نشانه های نفاق به شمار می آورد. شریعت دروغ را جز در حالات معینی که در فتوای گذشته بیان شد، قطعا” روا نمی دارد و دروغ برای شوخی از جمله آن موارد معین نمی باشد و حتی پیامبر خدا(ص)مردم را از دروغ گفتن به خاطر خنداندن دیگران، بر حذر داشته و می فرماید:«وای بر کسانی که در سخن گفتن دروغ گویند تا مردم را بخندانند، وای بر او، وای بر او.»

در حدیث دیگری بیان شده است که:« بنده خدا ایمان کامل ندارد تا این که دورغ را در مزاح و شوخی و خودنمایی اگرچه راست هم بگوید، ترک کند.»

چند حدیث دیگر هم از پیامبرخدا نقل شده که فرد مسلمان را از اینکه برادر دینی خود را خواه با جدی و یا با شوخی بترساند، جدا” بر حذر داشته است.

ابوداود با سند خود از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت می کند و می گوید: یاران پیامبر(ص) برای ما روایت کرده اند که: آنان همراه حضرت به جایی می رفتند، یکی از آنان خوابید. بعضی رفتند و با ریسمانی که همراه داشت او را بستند. مرد ترسید پیامبر فرمود:« مسلمان نباید هیچ مسلمانی را چه با جدی و چه با شوخی بترساند.»

از نعمان بن بشیر رضی الله عنهما هم روایت شده که می گفت: در مسافرتی همراه پیامبر خدا(ص) یک نفر بر روی بارش خوابید. مردی تیری را از تیردانش برداشت. آن مرد بیدار شد و ترسید. در اینجا پییامبر خدا(ص) فرمود:(لا یحل لرجل ان یروع مسلما”)

از عبدالله بن سائب بن یزید از پدرش و او هم از جدش رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر خدا(ص)شنید که می فرمود:«هیچ کدام از شما وسایل و متاع برادرش را چه با شوخی و چه با جدی برندارد.»

پیامبر خدا(ص) دروغ گفتن با کسی که به تو اطمینان دارد و گوش و قلبش با شماست را از بزرگترین خیانت به شمار آورده و می فرماید:

«از خیانت بزرگی است این که با برادر خویش سخن گویی که او تو را راستگو شمارد و تو با وی دروغ گویی.»

با توجه به آنچه بیان شد، روشن گردید که دروغ گفتن با این شیوه و مخصوصا” در چنین مناسبتی از چهار جهت حرام می باشد :

اول: اینکه خود دورغ گفتن حرام است و قرآن و حدیث از آن نهی کرده اند.

دوم: اینکه، ترساندن انسانی را به دنبال دارد که مدتی از زمان ترس و خوفی را بدون توجیه و نیاز به شخص و خانواده اش وارد نموده ای.

سوم:اینکه خیانت نسبت به کسی است که او تو را راستگو داند و تو با او دروغ می گویی.

چهارم : اینکه همنوایی با عادات زشت و قبیح است و ترویج تقلید غلطی را به دنبال دارد که این تقلید در سرزمین و محیط ما سابقه نداشته است.

لذا جزء تشبه به غیر مسلمانان در چیزی است که رذیله و کردار سخیف به شمار می رود و چه بسا دروغک آن روز چنان در مناطق می پیچید که انتشار آن به تمام جامعه زیان خواهد رساند.

خلاصه: دروغ حرام است، در هر روزی باشد و حرمت آن مخصوصا” در چنین روزی بنا به آن اعتباراتی که بیان شد بیشتر خواهد بود. برای هیچ مسلمانی شایسته نیست که در ترویج و انتشار چنین دروغ و تزویری دست داشته باشد.

________________________________________

منبع : دیدگاههای فقهی معاصر / دکتر: یوسف قرضاوی /مترجم: دکتر احمد نعمتی / انتشارات: نشر احسان /۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا