فهم نادرست از فرضیه ی جهاد
فهم نادرست از فرضیه ی جهاد
نوینسده: سلیمان ملا
در علت نخستین شکل گیری حرکت های انفجاری، و انتحاری عنوان شد که اندیشه های افراطی در سازمان دهی قسمتی از آنها دخیل هستند. دیگر عامل مؤثر در اتخاذ روش های خشونت آمیز نسبت به نامسلمان، فهم نادرست از جهاد است که در شکل گیری قسمتی از اعمال خشونت آمیز می تواند مؤثر باشد. ما ابتدا، مفهوم لغوی و شرعی کلمه جهاد را تشریح می کنیم؛ سپس در پرتو آیه های قرآن و احادیث نبوی به توضیح مفهوم جهاد و تبیین آن می پردازیم.
مفهوم لغوی واژه جهاد
در فرهنگ های لغت شناسی واژه جهاد این گونه بیان شده است که به مجردهای همچون جَهد و جُهد بر می گردد، اولی معنای مشقت، وسع و طاقت را با هم می رساند اما دومی وسع و طاقت را بدون معنای مشقت افاده می کند.
مفهوم شرعی جهاد
مفهوم لغوی کلمه جهاد ما را به این نکته می رساند که بگوییم جهاد یعنی به کارگیری نهایت سعی و تلاش در راستای رسیدن به آنچه مورد نظر است. بنابراین جهاد شرعی همین توضیح قبلی را اما با تعریف والاتری افاده یم کند، و آن هم عبارت است از این که فرد مسلمان تمامی توان و نیروی مادی و معنوی خود را برای مقابله با دشمنانی که هیچ معاهده و قراردادی با مسلمانان ندارند در راستای رسیدن به خشنودی خدا، و تحقق آرمان های مقدس اسلامی به کار گیرد. البته پس از آنکه با دشمنان از راه مذاکره، پیشنهاد پذیرش اسلام، و یا تن دادن به حاکمیت اسلام و تحت الحمایه واقع شدن آن مطرح شود. مطالب فوق این نگرش را برجسته می سازد که بگوییم واژه جهاد از مفهوم عام و فراگیری برخوردار است.
مفهوم عام جهاد از نظر قرآن و حدیث
نصوص قرآنی و حدیثی، مفهوم عام جهاد را مورد تأیید و تأکید قرار می دهند، و تصور مسلمان از جهاد را در این راستا سوق می دهند. جهاد به معنی جنگ نیست و به همین خاطر در تعالیم اسلامی به جای کلمه “حرب” که فقط تداعی گر جنگ است از کلمه جهاد که از عمومیت مفهوم برخوردار است استفاده شده است. از جمله نصوص قرآنی که خیلی واضح مفهوم عام جهاد را تشریح می کنند آیه های مکی قرآن کریم هستند که در آنها از جهاد سخن به میان آمده است. بدیهی است اگر جهاد به معنای جنگ مسلحانه تعبیر شود چنین پیزی در مکه مکرمه مأزون و مشروع نشده بود. بطور مثال در آیه ۵۲ سوره مکی فرقان خداوند در مورد جهاد سخن گفته است که می فرماید:
فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً
از کافران اطاعت مکن و (اسلحه قرآن) با آنان جهاد بزرگ را بیاغاز.
و در آیه مبارکه ۱۱۰ سوره مکی نحل باز هم از جهاد سخن به میان آورده و می فرماید:
ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ (نحل:۱۱۰)
آنگاه محققا” به دان که خدا با مؤمنانی که از شهر و دیار خود چون به فتنه ی کفار مبتلا شدند ناگزیر هجرت کردند و در راه دین کوشش و صبر کردند. از این پس بر آنها بسیار آمرزنده و مهربان خواهد بود.
در احادیث نبوی هم مفهوم فراگیر جهاد مورد تأکید واقع شده است پیامبر اسلام (ص) در حدیثی می فرماید:
جاهدُا المشرکینَ بأموالکم و أنفسکُم وَ ألسِنَتِکُم
با مال وجان و زبان با مشرکین بجنگید.
در این حدیث نبوی دایره جهاد آن چنان وسیع شده است که گونه های متعددی از جهاد را در مفهوم عام آن داخل می کند. بنابراین واژه جهاد گونه های مختلفی هم چون جهاد مالی، جهاد فکری، جهاد زبانی و گفتاری و نوشتاری، جهاد سیاسی، جهاد فرهنگی را در بر می گیرد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) بالاترین مرتبه جهاد را نه در رویارویی مستقیم، و فیزیکی با دشمن؛ بلکه در حق گرایی در مقابل سلطان ستمگر می داند و از آن به “افضلالجهاد” تعبیر می کند. آری این جهاد زبانی است که پیامبر اسلام (ص) آن را بر جهاد شمشیر تفضیل می دهد، و برای اینکه مؤمن لقب مجاهد کبیر دریافت کند بایستی سراغ ” افضل الجهاد” برود.
بیانات نبوی نه تنها حصر جهاد در مبارزه مسلحانه را قویا” رد می کنند؛ بلکه پیامبر گرامی اسلام(ص) با بیان جالبی این ذهنیت را به کلی دگرگون می کند که معتقد است جهاد در حیطه اقتدار مرد است، و باید به وسیله او صورت گیرد. آن حضرت در حدیثی حتی زنان را هم در امر جهاد مشارکت داده است، و در پاسخ به سؤالی راجع به جهاد که حضرت عایشه در محضر ایشان مطرح می کند که آیا بر زنان هم جهاد واجب است. ایشان در جواب (رض) فرمودند: جهاد لاقتال فیه الحج و الهجره بر آنان جهاد بدون جنگ هست، و آن هم عبارت است از رفتن به حج، و هجرت در راه خدا.
اگر به سیره عملی آن حضرت(ص) و زندگی افتخارآفرین یارانش هم نظری افکنیم آنان را از همان ابتدای بعثت تا لحظه وفات در حال مجاهده در راه خدا می بینیم «روزی در مکه و در میان مشرکین در بدترین شرایط و در مواجهه با انواع شکنجه ها و تحریم ها، و روزی در راه هجرت با تحمل رنج سفر و غم غربت، و روزی نیز در مدینه در حال تشکیل جامعه اسلامی، و تأسیس نهادهای حکومت الهی و تعلیم قرآن و حکمت برای رویارویی علمی با جهان کفر و روزی در میدان کارزار با تقدیم خون پاک عزیزترین انسان های روی زمین.
پس با توجه به مطالب ارائه شده مقید کردن مفهوم جهاد به مبارزه مسلحانه، و منحصر کردن آن در محدوده مشخصی، و ایجاد محدودیت برای مفهوم وسیع، و فراگیر آن، و چسباندن مارک مبارزه مسلحانه به پیشانی آن در حالی که فقط قسمتی از آن را شامل می شود. روایت گویایی است از بدفهمی مفهوم جهاد است.
بنابراین لازم است کسانی که در اولین موضع گیری خود در بحث جهاد به فکر مبارزه مسلحانه و حذف فیزیکی دشمن به وسیله آن می افتند از این سطحی نگری خود دست بردارند، و به نصوص قاطع قرآن و حدیث مجددا” روی آورند، و به تجدید فکر و اندیشه راجع به فریضه مقدس جهاد بپردازند.
اهتمام به میادین علمی قبل از توجه به میادین نظامی
اسلام از همان نخستین لحظات شکل گیری اش به علم توجه زیادی کرد، و با صدور فرمان “اقراء” در اولین آیات نازل شده از جانب خداوند به سوی نبی مکرم اسلام(ص) استارت نهضت علمی اسلام زده شد، و الویت کاری خود را بر این قرار داد، که اندیشه راکد مخالفین خود را که فقط پیرامون اعتقادات خرافی، موروثی و تقلیدی دور می زد به حرکت و تکاپوی علمی و تحقیقی وادارد؛ تا در پرتو تعقل و تفکر سالم که اگر تحت تأثیر نگرش های خرافی و تقلیدی قرار نگیرد بتوان به خیلی از حقایق رسید، نداهای ” افلا تعقلون” را در صحن اجتماع طنین انداز کرد؛ تا قدرت تشخیصی آنان را در تفاوت نهادن میان نیکی و بدی بالا ببرد.
در واقع اسلام از همان ابتدا، به تقویت مبانی علمی و عقلی پرداخت. و مبارزات علمی خود را هم از همان مسیری آغاز کرد که حوزه تخصصی مردمان عصر نزول قرآن در شبه جزیره عربستان بود. که آن هم عبارت بود از مهارت خاص آنان در فنون شعری، و ارایه های سخن. حقیقتا” که اعراب در آن دوران در بیان تعابیر زیبا، و لطایف سخن و آمیختن اشعار و سروده ها و گفته ها به محسنات لفظی و معنوی در کلام و کلمه، و استعمال تشبیهات و استعاراتو کنایات ماهر، و دارای نبوغی بودند که دیگر اقوام و ملت های آن زمان در این زمینه هیچ گاه به پای آنان نمی رسیدند. آنان آن چنان به فنون شعری و ادبی اهتمام می ورزیدند که سالی چند بار جلسات متعدد شعر و مشاعره را در بازارهای مشهور آن زمان برگزار می کردند، و شعرای نامور هر یک از قبایل برای اظهار اقتدار، و استحکام گویش قبیله خود و رسیدن به تفوق و چیرگی بر دیگر قبایل به ارائه سروده های سلیس، پرمحتوا، می پرداختند.
آری! اسلام آمد، و در همین زمینه ی تخصصی آنان، ایشان را به مبارزه مسالمت آمیز علمی دعوت کرد، که نه تنها یک یا دو نفر از خبرگان این فن؛ بلکه تمامی جنیان و انسیان را به مبارزه طلبید، تا بیایند و کتابی را همانند قرآن با کمک یکدیگر پدید آورند. همان گونه که خداوند می فرماید:
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً (اسراء:۸۸)
بگو اگر تمامی جن و انس گرد هم آیند مبنی بر این که کتابی همانند قرآن آورند هرگز نمی توانند هر چند برخی از آنان پشتیبان یکدیگر باشند.
در مبارزه طلبی بعدی فرمود: اگر می گویید قرآن ساختگی است ده تا سوره همانند او بیاورید و تمامی افرادی را که می توانید جمع کنید- به جز خدا- برای این کار دعوت کنید اگر راست می گویید.
در مبارز طلبی نهایی فرمودند سوره ای را همانند قرآن بیاورید همان گونه که می فرماید:
وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَهٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِیِنَ* فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ (بقره:۲۳ _24)
اگر درباره آنچه بربنده خود نازل کرده ایم دچار شک و دو دلی هستید سوره ای همانند آن را بسازید و گواهان خود را بجز خدا فرا خوانید اگر راست گو و درستکارید و اگر نتوانستید که چنین کنید و هرگز نخواهید توانست خود را از آتش که بخشی از افروزینه آن انسان سنگ است، بدور دارید. آتش که برای (شکنجه) کافران آماده گشته است.
آنچه مسلم و محرز است و به طور تواتر و یقین به ما رسیده هیچ شخص و هیچ ملتی نتوانستند به این تحدی اسلام پاسخ دهند، و چنین جرأتی را به خود بدهند.
و قرآن، مردمان را آسوده خاطر می سازد که نه در زمان مبارزطلبی و نه بعد از آن نمی توانند چنین کاری کنند، و تا قیامت هم کسی نمی تواند مبارزطلبی قرآن شود، و حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر هم افراد سفیهی چون مسیلمه کذاب و دیگران که به گمان خود به تجدی قرآن جواب دادند،، و به مقابله برخی از سوره های قرآنی رفتند، و مزخرفاتی همچون ” الفیل ماالفیل، و ما ادراک ماالفیل له ذنب و بیل و خرطوم طویل” را بر زبان راندند مضحکه مردمان هم عصر و انسان های بعد از خود شدند و در واقع اعجاز قرآن کرد. آری! این سبک مغزان، هذیان گویی خود را ثابت کردند، و هرگاه انسان این مطالب جاهلانه را در کتاب ها می خواند خنده اش می گیرد.
جا دارد که موضع گیری اعجوبه های شعر و ادب را هم زیر نظر بگیریم.هنگامی که با چالش مبارزطلبی قرآن مواجه می شوند و کتابی را مشاهده می کنندکه با همان الفاظ و کلماتی که با آنها خیلی مأنوس و آشنا هستند و آنان را به مبارزطلبیده، نه تنها قدرت دفاع و پاسخ گویی را در خود نمی بینند؛ بلکه در بهت و حیرت مطلق فرو می روند، و اگر هم به دان مؤمن نمی شوند تحت تأثیر جاذبه های عجیب آن قرار می گیرند. ولیده بن مغیره یکی از سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) را می بینیم هر چند از مهارت های خاص در فنون ادبی برخوردار است می گوید: سوگند به خدا هیچ یک از شما نسبت به فنون شعری، رجز و قصیده و حتی نسبت به اشعار جن از من آگاهتر و داناتر نیست، اما او هم تحت تأثیر عمیق آیات قرآنی قرار می گیرد، و اگر از ملامت افرادی چون ابوجهل ملعون نمی ترسید شاید به آیه های قرآنی ایمان می آورد. او که می بیند گفته های محمد شعر نیست اما شعرای حاذق و زبده را حیرت زده کرده است و در خود توان مقابله با آن نمی بیند، چاره ای جز این ندارد که در تأیید گفته های محمد این گونه دهن گشاید و بگوید:«و الله ای لقوله لحلاوه و ان علیه لطلاوه و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمفدق و انه لیعلو و لا یعلی علیه»:
سوگند به خدا گفته های محمد از شیرینی برخوردار هستند و دارای حسن و جمالند. گفته هایش در بالا میوه دهند و از ریشه سیرابند. در واقع اوست که برتر است و کسی بر او برتری ندارد.
دیگر مخالفین گفته های محمد(ص)را هم می بینیم هنگامی که شب فرا می رسید می رفتند و خواندنی های او که آیات خدا بود گوش می دادند. اما برای این که تحت تأثیر جاذبه های آن واقع نشوند به یکدیگر می گفتند که سر و صدا به پا کنید تا شاید پیروز شوید.
در سایه همین نهضت علمی اسلام که قرآن آغازگر آن بود، مسلمانان در زمینه های مختلف علمی فعالیت های خود را آغاز کردند، و در میادین علمی اقدام به نوآوری های متعددی کردند. طوری که خیلی از علوم جدید را پایه ریزی کردند و ابداع، اختراع و خلاقیت های بی نظیری از خود به نمایش گذاشتند که جهان پیشرفته امروزی تا حد زیادی مدیون و مرهون زحمات محققانه اندیشمندان و متفکرین اسلامی در قرون گذشته است.
راستی جای تعجب است هنگامی که منطق اسلام از چنین قدرت، قوت و پویایی برخوردار است که در مبارزات علمی و منطقی مخالفین خود را خیلی راحت به زانو در می آورد و مغلوب می سازد چرا سطحی نگران، تلاش می کنند منطق محکم و متقن اسلام را آن چنان ضعیف جلوه دهند، انگار اصلا” حرفی برای گفتن در تقابل فکری و منطقی ندارد، و جز منطق شمشیر هیچ منطق دیگری نمی شناسد. بنابراین باید قبل از توجه به میادین نظامی صحنه پیکار و مبارزه را به میادین علمی و فکری منتقل سازیم که همین روش از اصالت برخوردار است.
موقعیت شناسی در جهاد
شاید گفته شود که این نوشتار هدفش این است که جهاد نظامی از لیست فعالیت های اسلام خواهانه حذف شود، و تئوری اسلام سازش کار در تعامل اسلام با مخالفین برجسته شود. بنده حقیر خدا را بر نیتم گواه می گیرم که به هیچ وجه در پی چنین چیزی نیستم. برعکس در اندیشه این هستم که، و زوایای متعدد نظر داشته باشم، و مورد باز خوانی دقیق قرار دهم، و استفاده های بهینه ای از روحیه مقاومتی که در درون خیلی از جوانان مخلص ما وجود دارد، و پتانسیل های موجود در آن ها و انرژی محرک در اندیشه آن ها در مسیری به حرکت در آید که نه تنها نتایج منفی را در پی نداشته باشد؛ بالکه ثمرات صددرصد مثبت و اعجازآمیزی به بار آید.
در مقوله جهاد، موقعیت شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و باید این حقیقت را معترف شویم و متقاعد گردیم که هر یک از قسمت های تشکیل دهنده آن را در محل مناسب خود به کار گیریم.
امروزه با توجه به این که ما شاهدیم که دنیای کفر، جبهه های متعددی را بر ضد ما مسلمانان گشوده است، و قبل از توجه به جبهه های نظامی حساب ویژه ای را روی جنگ های روانی، تبلیغاتی و فرهنگی باز کرده است، و اصولا” آنان امروز اگر هم به ظاهر باشد در تصریحات رسمی خود از جنگ مستقیم و نظامی با مسلمانان و دنیای اسلام سخن نمی گویند، و به بهانه جنگ با تروریسم است که مواضع افراطی خود را در تعاملات بین المللی برضد جوامع اسلامی توجیه پذیر می دانند.
بنابراین ما مسلمانان هم باید کاملا” هوشیار و بیدار باشیم، و با شرایط موجود، آن گونه که هست برخورد کنیم، و خیلی محتاط و نه احساسی و سطحی نگر با چالش ها و قضایا تعامل کنیم، و اساسا” جنگ فکری آنان را به نحو احسن با جنگ فکری پاسخ دهیم. عرب گوید« العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابیس» هرکس زمان خود را بشناسد مسائل پیچیده بر او شبیخون نمی زند.
پس ما هم اگر قرائت صحیحی از موقعیت فعلی خود، و شرایط موجود، و تحرکات دشمن داشته باشیم، قضایا هر چند مرموز هم باشند، و بازی های دشمن سری باشد، راه حل برون رفت از چالش ها و مواجه با قضایا سهل می شود.
جبههگشایی های متعدد کفر جهانی بر ضد ما مسلمانان ما را بر این نکته واقف می گرداند که به اتخاذ تصمیمات مناسب برای تقابل و رویارویی با آن بپردازیم، برای همگان روشن است که استکبار جهانی سالیانه در کنار تخصیص بودجه برای نیروهای نظامی خود بودجه های کلانی را هم به مراکز فرهنگی و تبلیغاتی اختصاص می دهند. طوری که رسانه های خبری ویژه ای را برای جنگ تمام عیار روانی بر ضد اسلام آماده می کنند، و مشغول فعالیت های تبلیغاتی برای تشویه چهره اسلام در نزد افکار عمومی جهانی می شوند. حجم تبلیغات وسیع وگسترده آنان به حدی است که حتی قشر تحصیل کرده، و روشن فکر جوامع اسلامی هم عین همان چیزهایی را تکرار می کنند که رسانه های غربی القا می کنند.
همین امر باعث می شود که ما بگوییم برای تقابل با هجمه تبلیغات روانی و جنگ فکری، تصمیمات منطق با شرایط فعلی اتخاذ شود. اهمیت جهاد فکری و تبلیغی در شایط کنونی، با توجه به یورشی که گفته شد چیزی ست که علما، و متفکرین معاصر اسلامی را هم عمیقا” بر این داشته؛ تا آن را بر جهاد مسلحانه مقدم بدارند، و بگویند قلم دعوت گر و زبان فرد اصلاح گر نه تنها از شمشیر مجاهد کمتر نیست بلکه به مراتب هم والاتر است.
بنابراین لازم است که اوضاع و احوال موجود، کاملا” بررسی و سنجیده شود و با شناخت کافی از عمق استراتژی های دشمن، و تحرکات و تهدیداتش با ابزار و امکانات امروزی که برای دفع تهاجم تبلیغات او مؤثر و مفید هستند پاسخ گو باشیم.
تأملی در سیره نبوی، ما را به مسئله موقعیت شناسی در امر جهاد، و بررسی کامل وضعیتی که انتخاب یکی از بخش های تشکیل دهنده جهاد را می طلبد، و با توجه به شرایطی که در آن قرار می گیریم در اولویت قرار می دهد. آشنا می سازد. بنابراین لازم می بینم که نگاه تعمق نگر خود را به صلح حدیبیه در سال ۶هجری معطوف داریم، و در معاهده صلحی که میان پیامبر(ص) از یک سو و مشرکین قریش از سوی دیگر اتفاق افتاده اندیشه کنیم؛ تا به عمق استراتژی حکمت آمیز آن حضرت(ص) بیشتر پی ببریم.
ایشان در این مرحله از جهاد و مجاهده خود، به صلح پایداری به مدت ۱۰سال در میان طرفین، متقاعد شد و آن را پذیرفت، هر چند خیلی از نبود معاهده خوشایند مسلمانان نبود زیرا به ظاهر ملاحظه کاری هایی در آن نسبت به قریش صورت گرفته بود، و خیلی از مسلمانان به چنین چیزی معترض بودند، و حتی حضرت عمر(رض) با صراحت، اعتراض خود را به سمع و نظر مبارک پیامبر اکرم(ص) رساند.
اما در پس این اقدام پیامبر(ص) حکمت های زیادی نهفته بود که بعدا” زوایای متعدد مصلحت آمیز بودن آن، برای همگان نمایان شد. این روش جهادی از جهتی چهره صلح طلب اسلام را بیش از پیش در مقابل دید عمومی مخالفان برجسته ساخت، و این حقیقت همیشگی را دیگر بار در اذهان تداعی کرد که اسلام از هر طرحی که منجر به یک صلح پایدار شود به خوبی استقبال می کند، و در پی برقراری همزیستی مسالمت آمیز با دیگران است.
و از جهتی دیگر، که در این جا بیشتر این جنبه مد نظر ماست توجه ویژه ایست که ایشان به جهاد سیاسی و دیپلماسی مبذول داشته اند، و اوضاع را به خوبی می سنجید و به اتخاذ سیاست مناسب با آن می پرداخت. نتایج موفقیت آمیز حاصله از یک دیپلماسی موفق در حدیبیه را می توان در آیات نخستین سوره “فتح” دنبال کرد که خداوند منان از آن به “فتح المبین” نام برد. آری! چطور فتح المبین تلقی نشود در حالی که قبل از صلح حدیبیه، و با احتساب دوران بعثت پیامبر(ص) در مکه مکرمه که روی هم ۱۹ سال تمام می شود آن حضرت(ص) فقط توانست تعداد مجاهدان راه اسلام را به ۳۰۰۰تن برساند اما بعد از معاهده صلح مذکور، تا می رسد به فتح مکه، تنها در ظرف دو سال تعداد آنان به ۱۰۰۰۰۰مجاهد افزایش یافت. بنابراین باید توجه کنیم که :
الف) موقعیت شناسی در امر جهاد،از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ب) بیداری کامل، و درک شرایطی که در آن به سر می بریم ضروری به نظر می رسد.
ج) هر یک از ابزارهای جهاد باید در محل مناسب خود با توجه به شرایط موجود به کار گرفته شود.
عصر کنونی ما به طور سرسام آوری، پیشرفت را در تمامی زمینه ها تجربه می کند، و در سایه گسترده تر شدن دامنه علوم مختلف، داده های جدیدی در حوزه هر یک از مباحث، مشاهده می شود.
مباحث مرتبط با جنگ هم از این قاعده مستثنی نیست، و با توجه به آنچه گفته شد امروز شیوه های جدید و پیچیده ای در جنگ مرسوم شده است که در اعصار گذشته از آن یا خبری نبود، و یا به آن کمتر توجه می شد. در حوزه جنگ، روش های نوینی چون جنگ روانی، جنگ اقتصادی، جنگ رسانه ای، جنگ فکری و فرهنگی، و خیلی دیگر از انواع و اقسام جنگ ها، مشاهده می شود.
چنین فضایی، همان گونه که گفته شد می طلبد شرایط فعلی را به خوبی درک و لمس کرد. راستی که شرایط امروزی ما را بیش از پیش تر به جایگاه والای یکی از گفته های شیخ حسن بصری از پیش گامان اجتهاد و اخلاص، فقاهت و حکمت در قرن اول و دوم هجری آشنا می سازد که می گوید: چون قلم علما با خود شهدا سنجیده شود، جوهر قلم علما بر خون شهدا برتری دارد.
اکنون که جبهه های متعدد جنگی بر ما گشوده شده است لازم است باتمام توان و قدرت، به اتخاذ تصمیمات استراتژیک موفقیت آور، و منطق با وضعیت فعلی بپردازیم. که از روح واقع نگر، و معقول اندیش شریعت جاوید اسلام بر می خیزند، و ما را در تقابل با چنین جنگ شوم و پیچیده ای پاسخ گو می سازند.که البته همین مهم هم، نیازمند طرح دقیق، اقدام به موقع است، و بدین خاطر است که ما می گوییم جهاد فکری و فرهنگی و … در حوزه جهاد، در اولویت قرار می گیرد و اندیشمندان معاصر و دعوت گران مبارز هم آن را مورد تأیید و تأکید قرار می دهند. بنابراین ما می گوییم: باید در اکثر مناطق دور و نزدیک کره ی زمین، به استثنای بعضی مواقع و برخی مکان ها، جبهه دعوت و تبلیغ بر جبهه جهاد مسلحانه مقدم شود.
اهمیت جهاد فکری و فرهنگی در این مقطع حساس زمانی به دو چیز بر می گردد:
اولا”: برای ایجاد فضای مطمئن، و اعتمادسازی برای نیروهای خودی. در عصری که دشمنان اسلام بیش از پیش و در جنگی سرد، افترائان، شبهات را پیرامون خیلی از قوانینی ثابت و احکام تغییرناپذیر شریعت اسلام مطرح می کنند و اسلام را ناقض حقوق زن و ساب کننده آزادی های او می دانند و مجازات های اسلام را مخالف حقوق بشر می دانند و … باید با تمام نیرو، و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی گفتاری و دیداری، و جهاد نوشتاری قویا” شبهه افکنی آنان خنثی شود، و کید مکارانه آنان به خودشان برگشت داده شود. دشمنان تمامی تلاش های خود را به کار گرفته اند؛ تا مسلمانان را ضعیف و عقب مانده جلوه گر سازند، و این گونه القا کنند که عقب افتادن آنان از کاروان صنعت و پیشرفت و تکنولوژی مدرن امروزی، به قوانین عقب مانده و واپس گرای اسلام برمی گردد.
این نوع تبلیغات مسموم و هدف دار در راستای کاشتن بذر شک و تردید در قلب و فکر توده های مسلمان است. خصوصا” نوباوگان و قشر تحصیلکرده و روشن فکر است. بدین ترتیب می خواهند آنان را به اسلام بدبین سازند، و اعتماد به نفس را از آنان بگیرند؛ تا انگیزه ای برای دنبال کردن فرهنگ مقاومت و مجاهدت، و حفظ اصالت ها و دستاوردها و آفریدن افتخارات جدید را نداشته باشند، و از حرکت در مسیر تکامل و ترقی خود، و جامعه ای که بدان وابسته هستند باز بمانند، و و تمامی امیدهایشان به یأس و ناامیدی تبدیل شود. از طرفی دیگر هم با مقتدر نشان دادن خود می خواهند آنان را فریفته خود سازند، و با پیشرفت های مادی خویش آنان را مجذوب تمدن کاذب و ناپایدار خود کنند، و خطاب به آنها بگویند اگر شما هم خواستار نیل به پیشرفت های ما هستید بیایید و از متدهای ما الگوبرداری کنید. حجم تبلیغات زهرآلود آنان به گونه ای بوده که خیلی ها قدرت سیاسی و نظامی غرب را تسخیر ناپذیر پندارند، و حتی اگر روزی هم با چشم خود فروپاشی او را نظاره گر شوند باورشان نشود. درست مانند بنی اسراییلی که نظاره گر مرگ فرعون و پاداش بودند اما آن را باور نمی کردند. و حتی به دستگاه تبلیغاتی آن هم مبدل شده اند، و از قدرت شکست ناپذیرش سخن می گفتند.
ثانیا”: برای جذب نیروهای غیر خودی، در روزگاری که ما شاهد رشد اسلام گرایی در ممالک غیراسلامی هستیم، و هر روز آمار گرویدگان به دین اسلام در آن ممالک بالا می گیرد؛ زیرا جوامع غیراسلامی امروز، از خلاهای روحی و معنوی وسیع و گسترده ای که در وجودشان احساس می کنند به ستوه آمده اند، و این هم از پیشرفت های مادی و تکنولوژی مدرن ناشی می شود که بطن جامعه را به کلی از ارزش های اخلاقی و انسانی تهی کرده است، و نتوانسته و نمی تواند آرامش روحی و روانی را برایشان به ارمغان آورد.
مسئله ای که در واقع به معضل پیچیده ای در کشورهای پیشرفته تبدیل شده است، قدرت های سلطه گر امروزی یا غافلند و یا خود را به غفلت زده اند که انسان موجودی است دو بُعدی که از روح و ماده تشکیل شده است، و باید نیازهای هر دو بُعد او، توأما” برآورده شود. بنابراین توجه صرف به بُعد مادی اونه تنها امنیت و سعادت را برایش به ارمغان نمی آورد؛ بلکه جدال های عمیقی را هم در میان دو نیروی مادی گر و معنویت خواه در نهان انسان به راه می اندازد که نتیجه آن جز اضطراب و نگرانی حاکم بر فضای فیزیک انسان- همان گونه که مشاهده می شود- نیست. لذا اسلام به خاطر این که با خواسته های درونی و بیرونی او هم خوان است، و اساسا” با سرشت انسان در آمیخته است، و از جذابیت های خاصی برخوردار است انسان مادی زده امروزی را مجذوب و مفتون خود می سازد، و به آرامی اورا به سوی خود می خواند؛ زیرا اسلام ندای فطرت است. همان گونه که خداوند سبحان می فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (روم: ۳۰)
روی خود را خالصانه متوجّه آئین ( حقیقی خدا ، اسلام ) کن . این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است . نباید سرشت خدا را تغییر داد ( و آن را از خداگرائی به کفرگرائی ، و از دینداری به بیدینی ، و از راستروی به کجروی کشاند ) . این است دین و آئین محکم و استوار ، و لیکن اکثر مردم ( چنین چیزی را ) نمیدانند .
آری نداهای فطری، در درون انسان ها شنیده می شود. اما هستند انسان هایی که آن نوای دل انگیز را خفه می سازند.
بنابراین از جهتی خلاهای روحی، و از جهتی طنین انداز شدن نداهای فطری، و از جهتی دیگر دسترسی آسان به آیین اسلام از طریق گفتار، دیدار و نوشتار، و از جهتی هم وعده های خداوند، مبنی بر غالب آوردن دین منتخب خود بر کیش های دیگر، که امروز در یک مبارزه سرد بدون جنگ و خون ریزی دشمنانش را در خانه های خود مورد هدف قرار می دهد، و مغلوب می سازد.
مجموعه این عوامل باعث شده که موج اسلام گرایی، شدیدا” به را افتد، و روز به روز دایره آن گسترده تر شود، و سونامی های غول پیکری را به راه اندازد که کیان دشمنان را با تهدیدات جدی مواجه کند، و مرگ حتمی آنان را در آینده ای نه چندان دور نوید دهد. همین تهدیدات کیان برانداز باعث شده که امروز خواب را از چشم بدخواهان اسلام ربوده است، و آنان مثل سوسمار از مخفی گاه های خود بیرون آمده اند، و به جنب وجوش افتاده اند؛ تا موج بیداری اسلامی را با توسل به ترفندهای شوم خود بخوابانند اما آنان غافلند از این که اسلام نور پرتوافکنی خداوند است، و سایه آن بر وجب به وجب این کره خاکی که تا به امروز هم اسلام بدان جاها نرسیده باشد گسترانده می شود. همان گونه که پیامبر اسلام (ص) می فرماید:
خداوند کره زمین را برایم جمع کرد و من مشارق و مغارب آن را دیدم. بدون شک امت من به حاکمیت بر آنچه که بر من جمع کرده بود خواهد رسید.
به همین جهت است که ما شاهد حضور میلیونی مسلمانان در خیلی از مناطق جهان هستیم که هیچ گاه شمشیر مسلمانان به دان جاها نرسیده است. همچنین خداوند سبحان (جل جلاله) ضمانت نور خود را به تمامی جهانیان بر عهده گرفته است. بنابراین بشر ناتوان، هیچگاه نمی تواند در مقابل تصمیم مبرم الهی مقاومت کند، و قضای حتمی خداوند را مانع شود. همان گونه که می فرماید:
(یریدونَ لیُطفئوا نُورَ اللهِ بأفواهِهِم و اللهُ متَّمُ نورِه و لو کَرِهَ الکافِرون)
آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود( به گفتار باطل و طعن و مسخره) خاموش کنند، و حال آن که خداوند نور خود را کامل خواهد کرد اگر چه کافر را خوش نیاید.
پس شرایط پدید آمده فعلی می طلبد که اهمیت جهاد فکری و فرهنگی را برجسته کنیم، و بیش از پیش ترجیح آن بر جهاد مسلحانه را واقف گردیم. و در این مقطع زمانی، که وظیفه ما مسلمانان، خیلی حساس و سرنوشت ساز شده است باید هر حرکتی را مسئولانه، سنجیده و هدف دار دنبال کنیم و از تحرکات غلط با وضعیت فعلی بپرهیزیم؛ زیرا چنین تحرکاتی خسارت جبران ناپذیری به بار می آورد.
———————————–
منبع: اسلام و نفی خشونت و افراط گرایی مؤلف: سلیمان ملا / نشر : احسان