اشتباه در فهم دعا و خوف و رجاء
اشتباه در فهم دعا و خوف و رجاء
نوینسده: امام ابن القیم الجوزیه /مترجم: مهدی مصطفایی
از مهمترین کارها این است که باید از به غلط افتادن در استفاده از اسباب دعا دوری نمود. چنان که انسان می داند که غفلت و معصیت از اسباب ضرر و زیان او در دنیا و آخرتند، اما نفس انسان با توکل بر عفو خداوند، یا با تأخیر در توبه، یا با استغفار زبانی، یا با انجام اعمال سنت یا با استدلال به قدر و نظیر این ها او را به اشتباه می کشاند.
بسیاری از مردم می پندارند که اگر کاری انجام دهند و بعد از آن (استغفر الله) بگویند اثر گناه از بین می رود.
شخصی که اهل فقه بود به من می گفت که من هر چه بخواهم انجام می دهم سپس می گویم: «سبحان الله و بحمده» تا صد بار و همه ی این گناهان بخشیده می شود، چنان که از پیامبر (ص) روایت است که: «هر کسی که در روز صد بار «سبحان الله و بحمده» بگوید تمام گناهانش محو می شود،هر چند مانند کف دریاها باشد.» (بخاری ۶۰۴۲ و مسلم ۲۶۹۱.)
شخص دیگری که اهل مکه بود به من می گفت: اگر کسی از ما گناهی مرتکب شود، غسل نموده و هفت بار دور کعبه طواف می کند و گناهش پاک می شود.
شخصی دیگر به من گفت که در حدیث صحیح آمده است که پیامبر (ص) می فرماید: «بنده ای گناهی می کند و می گوید یا رب من گناهی مرتکب شده ام پس مرا بیامرز. پس بخشوده می شود. سپس مدتی می گذرد و گناه دیگری می کند و می گوید یا رب من گناهی مرتکب شده ام پس مرا بیامرز. پس بخشوده می شود. سپس مدتی می گذرد و گناه دیگری می کند و می گوید یا رب من گناهی مرتکب شده ام پس مرا بیامرز. خداوند می فرماید: بنده ام دانسته که پروردگاری دارد که گناهش را می بخشد و او را به خاطر گناهانش عقاب می دهد. پس او را بخشیدم هر چه خواست انجام دهد.» (بخاری ۷۰۶۸ و مسلم ۲۷۵۸)
سپس آن شخص گفت: من شک ندارم که خدایی دارم که گناه را می بخشد و به خاطرش عقاب می کند.
این دسته از مردم به خاطر دست آویز قرار دان نصوص مربوط به رجا و امید به بخشش پروردگار و توکل بر او، دچار گمراهی گشته و به محض سرزنش آن در مورد خطاهایشان، فوراً آن چه را از آیات و احادیث در مورد مغفرت و رحمت وسیع خداوند از حفظ دارند ارائه می دهند. و عده ای از نادانان پا را از این فراتر نهاده و اقوال عجیب و غریبی از آن نقل گشته است مانند قول بعضی از آنان که می گویند: اگر قرار است پیش خداوند کریم حاضر شوی پس تا می توانی گناه و خطا مرتکب شو.
دیگری می گوید: دوری کردن از گناه به خاطر جهل به عفو و بخشش خداست.
دیگری می گوید: ترک گناه نشانه کوچک شمردن مغفرت و عفو خداوند می باشد.
ابومحمد ابن حزم می گوید: بعضی از این نادانان را دیده ام که در دعایش می گوید: خدایا از دوری و عصمت از گناه به تو پناه می برم!
بعضی دیگر به خاطر مسئله جبر فریفته شده و می گویند انسان از خود اختیاری ندارد و مجبور به انجام اعمال گناه است.
عده ای دیگر در مسئله رجاء دچار اشتباه شده و معتقدند که ایمان فقط تصدیق قلب بوده و اعمال از شروط ایمان نمی باشد و ایمان فاسق ترین مردم با ایمان جبرئیل و میکائیل برابر است.
عده ای دیگر به خاطر محبت و رفت و آمد با فقرا و مشایخ و انسان های صالح و رفتن سر مزارشان و گریه و زاری کردن نزد آن ها و طلب شفاعت از آنان و توسل به خدا از طریق آن ها و هم چنین درخواست از خداوند به حق آن ها و به خاطر حرمتشان، نزد خدا فریفته شده اند و نسبت به انجام گناه پروایی ندارند.(در حالی که بسیاری از این اعمال حرام بوده و بلکه مواردی از آن ها نیز شرک می باشد.)
عده ای دیگر به پدران و گذشتگان نیک خود مغرور شده و معتقدند که نزد خداوند جایگاه بالایی دارند و پدرانشان تا آنان را نجات ندهند آن ها را رها نمی کنند، همچنان که پادشاهان گناه فرزندان و نزدیکان خواص درگاه خود را نادیده می گیرند.
عده ای دیگر طوری دیگر فریفته شده و معتقدند که خداوند از عذاب آن ها بی نیاز بوده و عذاب آن ها به سبب گناهانشان چیزی به ملک خداوند نمی افزاید و رحمت خدا چیزی از ملکش نمی کاهد پس می گویند: ما به رحمت او نیازمندیم و او بی نیازترین بی نیازان است و اگر فقیر بیچاره ای که نیازمند جرعه ای آب است از کسی که در خانه اش رودخانه ای روان است کمی آب درخواست کند، از او منع نمی کند؛ لذا خدا از این شخص بسیار کریم تر است و بخشش و مغفرت از او نمی کاهد و عقوبت چیزی بر ملک او نمی افزاید.
عده ای دیگر با برداشت اشتباه و فهم نادرست از نصوص قرآن و سنت، به آن اتکا کرده و گمراه شده اند مانند بعضی که می گویند: طبق آیه ۵ سوره ضحی: ( وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ) « و پروردگارت به تو ( بهروزی و پیروزی و نعمت و قدرت ) عطاء خواهد کرد ، و تو خوشنود خواهی شد.» پیامبر راضی نخواهد شد یک نفر از امتش در آتش بماند.
و این از زشت ترین جهل ها و روشن ترین دروغ هاست، زیرا پیامبر (ص) به چیزی رضایت دارد که خدا به آن راضی باشد و خداوند به اهل ظلم و فسق و خیانت و مصرّین بر گناهان کبیره رضایت دارد و حاشا که پیامبر (ص) به چیزی رضایت ندهد که خداوند به آن رضایت دارد.
بعضی دیگر بر آیه: ( قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ) (زمر: ۵۳) « ( از قول خدا به مردمان ) بگو : ای بندگانم ! ای آنان که در معاصی زیادهروی هم کردهاید ! از لطف و مرحمت خدا مأیوس و ناامید نگردید . قطعاً خداوند همه گناهان را میآمرزد . چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است.» توکل نموده اند، در حالی که این استدلال نیز نادانی زشتی است و این آیه شامل شرک نیز می شود، در حالی که شرک کثیف ترین گناهان است و اساس هر گناهی است. حال آن که اختلافی در این نیست که این آیه در خصوص تائبین نازل شده و خداوند گناه هر توبه کننده ای را می بخشد، هر گناهی که باشد. و اگر آیه در حق غیر تائبین نازل شده باشد آیات عقاب و وعید و همچنین احادیثی که در مورد خارج شدن دسته ای از موحدان از آتش به وسیله ی شفاعت را بیان می کند باطل خواهد بود. این برداشت از کم علمی و کم فهمی صاحبش می باشد، زیرا خداوند در این آیه به صورت تعمیم و مطلق بیان داشته است و در سوره نساء به صورت تخصیص و مقید فرموده است که: (إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاءُ) (نساء: ۴۸) « بیگمان خداوند ( هرگز ) شرک به خود را نمیبخشد ، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد.» یعنی خداوند خبر داده است که شرک را نخواهد بخشید ولی غیر آن را ممکن است ببخشاید. اما اگر این آیه در مورد توبه کننده می بود بین شرک و غیر آن فرقی قایل نمی شد.
بعضی دیگر از نادانان به این آیه که خداوند می فرماید: ( یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ) (انفطار: ۶) « ای انسان ! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است و در حق او گولت زده است ( که چنان بیباکانه نافرمانی میکنی و خود را به گناهان آلوده میسازی ؟ ! ) . » مغرور و فریفته می شوند و می گویند خداوند انسان را تکریم نموده است و بعضی دیگر می گویند: خداوند دلیل فریفته شدن انسان را، کریم بودن خود بیان کرده است و این نادانی زشتی است و آن چه انسان را به پروردگارش مغرور و گستاخ نموده، غرور انسان و شیطان و نفس اماره و هوی و هوس اوست. خداوند در این آیه لفظ «کریم» را بیان فرموده که به معنی سید و بزرگ و اطاعت شده ای است که نباید گستاخ شد و در حقش سستی نمود، اما این فریفته شدگان به کسی فریفته می شوند که غرور و گستاخی کردن در مقابلش، شایسته ی او نیست.
بعضی دیگر به آیات سوره لیل: ( لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى ) (لیل: ۱۶- ۱۵) « بدان داخل نمیشود و نمیسوزد مگر بدبختترین ( انسانها ) . همان کسی که ( حق و حقیقت را دروغ میداند و آن را ) تکذیب مینماید و ( به آیات آسمانی ) پشت میکند . » و همچنین به آیه ۲۴ سوره بقره: (أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ) « برای کافران آماده گشته است .» فریفته شده اند. و این انسان کج اندیش منظور آیه ۱۴ سوره لیل را درک نکرده که منظور از آن آتشی است که مخصوص درکات مشخصی از جهنم می باشد نه تمام جهنم. و اگر منظور از آیه خود جهنم می بود می فرمود (لا یدخلها) در حالی که خداوند فرمود (لا یصلها).
این نشان می دهد که قرار نیست که هر کس به درکه ای[۱] از آن عذاب مخصوص نرسد اصلاً وارد جهنم نیز نگردد بلکه ممکن است وارد جهنم شود ولی از بعضی عذاب های سخت تر آن در امان باشد. اما در مورد آیه ۲۴ سوره بقره در مورد آتش گفته شده که: (أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ) « برای کافران آماده گشته است .» و در مورد بهشت گفته شده که: (أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ) (آل عمران: ۱۳۳) « برای پرهیزگاران تهیّه دیده شده است .»
لفظ «برای کافران» بدین معنی نیست که ظالمان و فاسقان [ایمان دار] وارد آن نمی شوند همچنان که مهیا شدن بهشت برای «متقین» بدین معنی نیست که کسانی که مثقال ذره ای ایمان در دل دارند و هیچ عمل خیری انجام نداده اند وارد آن نمی شوند.
عده ای دیگر به پایبندی به روزه عاشورا یا روزه عرفه فریفته گشته اند، حتی بعضی گفته اند که روزه عاشورا تمام گناهان سال را محو می کند و روزه عرفه به عنوان اجری اضافی بر ایمان باقی می ماند. و اینان درک نکرده اند که روزه ی رمضان و نمازهای پنجگانه از روزه عرفه و عاشورا بسیار بزرگتر و گرانقدرتر هستند و تمام گناهان مابین خود را به شرط دوری از کبائر محو می کنند. پس هر رمضان تا رمضان بعد از آن و هر نماز جمعه تا نماز جمعه بعدی به شرطی گناهان را محو می کنند که گناهان کبیره در آن مدت ترک گردد و برای محو گناهان صغیره در این مدت دو نکته لازم است، هم ادای روزه رمضان و نماز جمعه و هم دوری از گناهان کبیره.
پس چگونه ممکن است که یک روز، روزه سنت تمام گناهان کبیره را که بر آن گناهان اصرار نموده و توبه نمی کند را محو کند؟ و این امری محال است. زیرا برای تمام نصوص مربوط به اجر یا عذاب، شروط و موانعی مقرر گشته که اجرای آن اجر یا عذاب منوط به برقراری شروط و نبودن موانع است. و از موانع محو شدن گناهان با روزه، اصرار بر گناهان کبیره است و اگر از اصرار بر گناهان کبیره دوری شود، روزه گرفتن همراه عدم اصرار بر کبیره باعث تکفیر گناهان صغیره خواهد شد و روزه رمضان و نمازهای پنجگانه همراه با دوری از گناهان کبیره نیز چنین است، چنان که خداوند در آیه ۳۱ سوره نساء فرموده است: ( إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیماً ) « اگر از گناهان کبیرهای بپرهیزید که از آن نهی شدهاید ، گناهان صغیره شما را ( با فضل و رحمت خود ) از شما میزدائیم و ( به شرط استغفار از کبائر و عدم اصرار بر صغائر ) شما را به جایگاه ارزشمندی ( که بهشت برین است ) وارد میگردانیم . »
پس دانسته می شود که قرار دادن چیزی به عنوان سبب محو گناهان مانع این نمی شود که این سبب همراه سبب دیگری گناهان را محو کند و محو گناهان همراه هر دو سبب، قوی تر و کامل تر انجام پذیر است.
عده ای دیگر به فرمایشی از پیامبر (ص) اتکا کرده اند که از قول خداوند می فرماید: (أنا عند حسن ظن عبدی بی فلیظن بی ما شاء)[۲] (من با توجه به گمان نیک بنده ام با او رفتار خواهم کرد. پس هر گونه که می خواهد نسبت به من گمان ببرد.)
یعنی هر چه در ظن و گمان اوست من آن را انجام می دهم.
اما بدون شک حسن ظن به خدا باید همراه با حسن عمل باشد، تا انسان به خاطر انجام عمل نیک به خداوند گمان نیک ببرد که او را جزای نیک می دهد و خداوند خلاف وعده نمی کند و توبه پذیر است. اما شخص گناهکار که بر گناهان کبیره مصر بوده و اهل ظلم و مخالفت [امر خدا] است همانا وحشت گناه و ظلم و امور حرام مانع حسن ظن او خواهد شد. و نمونه ی این مورد قابل مشاهده است. زیرا شخص گناهکار که مولایش را اطاعت نکرده، نمی تواند به او حسن ظن داشته باشد و وحشتی که ناشی از گناه است با حسن ظن در یک مکان جمع نمی گردد و شخص گناهکار به اندازه گناهش در وحشت به سر می برد و حسن ظن دارترین مردم نسبت به پروردگارشان همانا مطیع ترین آنانند.
چنان که حسن بصری می گوید: مؤمن به خداوند حسن ظن دارد، پس عمل نیک انجام می دهد و انسان فاجر به پروردگارش سوء ظن دارد و مرتکب عمل ناپسند می گردد.
پس چگونه به خداوند حسن ظن دارد کسی که نافرمان اوست و مرتکب چیزی است که سبب خشم و غضب خداست و خود را در معرض لعنت او قرار می دهد، حقش را سبک می شمارد و فرمانش را ضایع می کند و نهیش را مرتکب می شود و بر آن اصرار می دارد؟ و چگونه به خداوند حسن ظن دارد کسی که آشکارا با خداوند به جنگ می پردازد و اولیایش را به دشمنی و دشمنانش را به دوستی می گیرد؟ صفات کمال خدا را انکار می کند و در آن چه خداوند و رسولش، او را به آن وصف کرده اند به خداوند سوء ظن دارد و با نادانی خود آن را گمراهی و کفر می داند. و چگونه به خداوند حسن ظن دارد کسی که گمان می برد خداوند تکلم نمی کند و امر و نهی نمی کند و راضی نمی شود و خشم نمی گیرد.
خداوند در حق کسانی که به شنوایی و آگاهی پروردگارشان در جزئیات و اسرار زندگی شک دارند، می فرماید: ( وَذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ ) (فصلت: ۲۳) « این گمان بدی که درباره پروردگارتان داشتهاید شما را به هلاکت انداخته است ، و لذا از زمره زیانکاران شدهاید . »
اینان گمان می برند که خداوند بسیاری از چیزهایی را که انجام می دهند نمی داند و این سوء ظن باعث هلاکت آنان می گردد. و حال کسانی که صفاتی از صفات کمال خداوند را نمی شناسند و خدا را با چیزی وصف می کنند که در شأن او نیست بر همین منوال است. پس اگر چنین شخصی گمان کند که از جمله بهشتیان است همانا این تفکر از غرور و مکر نفس وی و از جمله تزئینات شیطان است نه از حسن ظن به پروردگار.
و اگر شخصی به ملاقات با پروردگار ایمان داشته و بداند خداوند کلامش را می شنود و او را می بیند و اسرار و آشکارش را می داند و هیچ سری از امورش از او پنهان نیست، در دسترس خدا قرار دارد و مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهد گرفت و در عین حال در معرض خشم و نارضایتی خدا قرار داشته باشد و اوامرش را نقض کند و حقوق خدا را ضایع گرداند و ادعا کند که دارای حسن ظن به خداست! آیا این جز حیله نفس و فریفته شدن به آرزو و امیال، چیز دیگری می تواند باشد؟
ابو امامه سهل بن حنیف می گوید: «من و عروه بن زبیر پیش عایشه رفتیم. او گفت: پیامبر (ص) مریض بود و پیش من شش یا هفت دینار بود. پس مرا امر فرمود که آن را تقسیم کنم (ببخشم). اما مریضی رسول خدا (ص) آن را از یادم برد تا این که او شفا یافت و در مورد آن از من پرسید و فرمود: چه کردی؟ آیا آن شش دینار را (بین فقرا) تقسیم کردی؟ گفتم: نه قسم به خدا بیماری شما مرا (از یاد آن) باز داشت. عایشه گفت که پیامبر (ص) آن را خواست و در دستش نهاد و سپس فرمود: گمان نبی خدا چیست که در حالی خدا را ملاقات کند و این نزد او باشد؟ و در لفظی دیگر آمده: گمان محمد به خدایش چیست اگر خدا را ملاقات کند و این (دینارها) در نزدش باشد؟»
پناه بر خدا! گمان کسانی که گناه کبیره و ظلم مرتکب می شوند به خداوند چیست در آن هنگام که خداوند را ملاقات کنند و آن چه از گناه و ظلم به دست آورده اند در نزدشان باشد؟
و آیا این که بگویند خدایا ما حسن ظن داشتیم که تو کسی را که ظلم کند عذاب نمی دهی و انسان می تواند هر چه بخواهد انجام دهد و هر چه از آن نهی کرده ای مرتکب شود و به خداوند حسن ظن داشته باشد سبب می شود به آتش دچار نشود؟
سبحان الله که غرور و فریفته شدن با انسان چه می کند.!
حال آنکه ابراهیم (ع) به قومش گفت:
( أَئِفْکاً آلِهَهً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ) (صافات: ۸۶-۸۷)
« آیا غیر از خدا ، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید ؟ ! آخر ، شما درباره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید ؟ ! »
یعنی گمان می برید خدا با شما چه کند هنگامی که او را ملاقات کنید در حالی که غیر او را پرستیده اید؟
پس هر که در این امر تأمل کند خواهد دانست که حسن ظن به خدا همانا اشتغال به عمل نیک است و آن چه انسان را به عمل نیک وا می دارد حسن ظن به خدا و امید به جزا و ثواب در مقابل اعمالش است. یعنی حسن ظن او به خدا او را به انجام عمل نیک تشویق می کند و گر نه حسن ظن همراه با پیروی از هوی و هوس همانا ناتوانی و عجز است. چنان که در حدیث ترمذی و المسند از شداد بن اوس روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود: «زیرک کسی است که نفسش را مهار کرده و برای بعد از مرگش کار و کوشش کند و ناتوان کسی است که از هوای نفسش پیروی کرده و به خدا امید و آرزو داشته باشد.»
در کل می توان گفت که حسن ظن با متمسک شدن به اسباب نجات ممکن است و با فراهم آوردن اسباب هلاکت، حسن ظن به وجود نمی آید و اگر کسی ادعا کند که به وجود می آید و حسن ظن به وسعت مغفرت خداوند و رحمتش و عفو و بخشش و کرم او وابسته است و رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است، عقوبت به او نفعی نمی رساند و بخشش از او نمی کاهد.
گفته می شود: بله چنین است و خداوند از آن هم بالاتر و بزرگ تر و بزرگوارتر و بخشنده تر و مهربان تر است اما باید هر چیزی را در جایگاه مخصوصش قرار داد. همانا خداوند به حکمت و عزت و انتقام و به سختی مؤاخذه کردن و عقوبت هر کس که شایسته عقوبت باشد موصوف است و اگر فقط اعتماد بر حسن ظن به مجرد اسماء و صفات او بود که در آن نیکوکار و بدکار و مؤمن و کافر و دوستان و دشمنان او با هم برابر بودند. اما اسماء و صفات خداوند چه نفعی به مجرم می رساند در حالی که غضب خداوند به او رسیده است و خود را در معرض لعن او قرار داده و به محرمات افتاده و حرمت ها را شکسته است؟
حسن ظن به کسی نفع می رساند که توبه کرده و پشیمان شده باشد و از گناه دست کشیده و بدی را به خوبی مبدل ساخته باشد و در بقیه عمر خود به خیر و طاعت روی آورده باشد و سپس به خداوند حسن ظن داشته باشد، که این حسن ظن است و اولی فریفته شدن است.
میان حسن ظن و غرور و فریفتگی فرق وجود دارد و خداوند در آیه ۲۱۸ سوره بقره می فرماید: ( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ) « کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که هجرت نمودهاند و در راه خدا جهاد کردهاند ، آنان رحمت خدا را چشم میدارند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
پس خداوند مؤمنان مهاجر و مجاهد را، اهل حسن ظن به خدا و امیدواران به او معرفی می کند نه فسقان و گمراهان را.
و در آیه ۱۱۰ سوره نحل می فرماید: ( ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ ) « سپس ( بدان ای محمّد ! که ) پروردگار تو نسبت به کسانی که مورد شکنجه و آزار ( کفّار قریش در مکّه ) قرار گرفتند و بعد از آن ( راهی دیار غربت شدند و هجرت کردند و با مال و جان ، تلاش و ) جهاد نمودند و ( در برابر سختیها و گرفتاریهای حفظ دین و تبلیغ آئینشان ) شکیبائی ورزیدند ، دارای مغفرت و مرحمت بسیاری است.»
پس خداوند خبر داده است که بعد از موارد یاد شده [یعنی هجرت و جهاد و صبر] نسبت به کسانی که این اعمال را انجام داده اند غفور و رحیم است.
لذا انسان آگاه و عالم، جایگاه رجاء به خدا را شناخته و آن را در موضع خود به کار می گیرد و انسان نادان بدان مغرور و فریفته گشته و آن را در غیر معنا و جایگاهش به کار می گیرد.
————————————————————————
منبع: ضعف ایمان و درمان آن / مؤلف: امام ابن القیم الجوزیه /مترجم: مهدی مصطفایی /انتشارات: آراس ۱۳۸۹
[۱] – همچنان که بهشت دارای درجات است جهنم نیز دارای درکات می باشد و بنابر میزان گناه و کفر شخص جایگاه معینی از آتش برایش مقرر گشته است. یکی از این جایگاه ها که در آن (نارا تلظی) قرار دارد مربوط به اشقی است.
[۲] – امام احمد ۳/۴۹۱ و ابن حبان ۶۳۳.