اندیشهمطالب جدیدمقالات

مقایسه سه مکتب فکری در زمینه مقاصد کلی و نصوص جزئی

مقایسه سه مکتب فکری در زمینه مقاصد کلی و نصوص جزئی

نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی /مترجم: محمد آزاد شافعی – سید رضا اسعدی

تجزیه و تحلیل سه مکتب فکری در زمینه مقاصد کلی و نصوص جزئی

برای فهم شریعت که ما درصدد دستیابی به آن هستیم، اولین گزینه ای که باید بر آن متمرکز شویم آن است که نصوص جزئی را در پرتو مقاصد کلی شریعت فهم نماییم. به گونه ای که جزئیات، حول محور کلیات قرار گیرد و احکام با مقاصد حقیقی آن ها مرتبط گردد و از آن ها جدا نشود.

سه مکتب در زمینه ی فهم مقاصد

من در یکی از پژوهش های گذشته ی خود در زمینه ی مقاصد شریعت بیان کرده ام که در این موضوع سه مکتب فکری وجود دارد که هر کدام دارای شیوه و روش خاص خود است.

۱- مکتب اول: این مکتب به نصوص جزئی بهای فراوان داده و آن را دستاویز خود قرار می دهد. فهم این مکتب از نصوص، کاملاً قشری و با نادیده انگاشتن مقاصد احکام صورت می گیرد. من از گذشته طرفداران این مکتب را “ظاهریه های جدید” نامیده ام. اینان همان وارثان ظاهریه های قدیم هستند که علت یابی برای احکام، ارتباط احکام با مقاصد و حتی قیاس را نیز انکار می کردند. از همه شگفت تر اینکه اینان می گفتند: امکان داشت که خداوند ما را به انجام اموری مکلف سازد که اکنون از آن نهی نموده و یا از اموری نهی کند که اکنون ما را به آن امر نموده است. حتی برای او این امکان وجود داشت که ما را به شرک امر نماید و از توحید نهی کند.

اینان نیز از “ظاهریه های قدیم” همان قشری نگری و جمود را به ارث برده اند، هر چند که آگاهی علمی آنان را مخصوصاً در زمینه ی حدیث و روایت برای خود کسب نکرده اند.

این مکتب دارای ویژگی ها و بنیادهای فکری خاص خود است که در نوع برداشت و فهم مسایل دینی و موضع گیری نسبت به زندگی و مردم، نتایج و آثار ویژه ای دارد.

۲- مکتب دوم: این در طرف مقابل مکتب اول قرار دارد و گمانش بر این است که فقط به مقاصد شریعت و روح دین می پردازد و بر این مبنا نصوص جزئی قرآن عزیز و سنت صحیح را تعطیل می کند. منتسبان به این مکتب مدعی هستند که دین جوهر است نه شکل و حقیقت است و نه صورت و اگر با محکمات نصوص با ایشان رویارو شوی، طومارشان را می پیچند و سردرگم می شوند و حدیث صحیح را انکار می کنند در حالی که آنان در حقیقت صحیح و ضعیف را از هم تفکیک نمی کنند. آنان در تأویل قرآن زیاده روی می کنند و کلام حق را از حقیقت منحرف می سازند، به متشابهات تمسک می جویند و از محکمات روی گردان اند.

اینان همان مدعیان تجدید اند اما در واقع دعوتگران غربزدگی و نابودی اخلاقند. همه ی لائیک ها، غربزدگان و متجددینی که خود را بر شریعت تحمیل می کنند و از راه درست به قضایا نمی نگرند، شاگردان این مکتب هستند. این افراد حتی نمی توانند آیه ای از کتاب خدا یا حدیثی از احادیث رسول خدا (ص) را به طرز صحیح بخوانند.

شگفت این است که آنان عمربن خطاب (رض) را امام خود می دانند و مدعی هستند که او نصوص قرآنی و نبوی را به خاطر تعارض با مصلحت تعطیل نموده است. اما چنین ادعایی نسبت به ابن خطاب (رض) کاملاً باطل است و خداوند او را از چنین عملی محفوظ داشته است. او در محضر کتاب خدا کاملاً تسلیم بود و هر امری را به آن ارجاع می داد. ما این ادعا را به صورت کاملاً علمی و مفصل در کتاب “السیاسه الشرعیه فی ضوء نصوص الشریعه و مقاصدها”[۱] مردود نموده ایم.

من هواداران این مکتب را که وصله ی ناموزون شریعت و فقه هستند به “معطّله ی جدید” نامگذاری کرده ام. این مکتب نیز دارای خصوصیات، ویژگی ها و بنیادهای فکری خاص خود است، به همین دلیل نتایج و آثار فکری و واقعی خود را به نحوی بر زندگی و جامعه ی مسلمانان بر جای گذاشته است.

۳- مکتب سوم: مکتب اعتدال و میانه روی است که از نصوص جزئی کتاب و سنت صحیح غافل نیست، اما در فهم این نصوص جزئی، مقاصد کلی را نیز نادیده نمی گیرد بلکه در چارچوب مقاصد کلی و در پرتو آن ها به فهم جزئیات می پردازد. این کتب، فروع را بر اصول، جزئیات را بر کلیات، متغیرات را بر ثوابت و متشابهات را بر محکمات ارجاع می دهد و در عین حال به نصوص “قطعی الثبوت” و “قطعی الدلاله” دست می آویزد که دست آویختن به این نصوص دست آویختن به همان “عروه الوثقا”ی تفکیک ناپذیر است. تکیه گاه دیگر این گروه، موارد اجماع یقینی و حقیقی امت است به طوری که به گونه ای درآمده که نمایانگر راه مؤمنان است[۲] راهی که ایجاد انحراف در آن و مسدود کردن آن جایز نیست.

این راه، جدا از “سبیل المجرمین»[۳] است که قرآن آن را تبیین نموده و خداوند نسبت به آن هشدار داده است. این مکتب همان مدرسه ای است که ما به آن ایمان داریم، منهج آن را در پیش گرفته ایم و معتقدیم که تعبیرگری صادق، برای حقیقت اسلام و ردّ اباطیل دشمنان آن است، مکتبی که به شایستگی مراد خدا و رسول را می فهمد. از میان حاملان علم نبوت و میراث بران رسالت، فهم و فقه “خلف عدول” در میان اینان تجسم یافته است که به خاطر ایفای وظیفه ی بیان حق و دفع باطل در حدیث شریف این گونه مورد ستایش واقع شده اند: «یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله، ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین» «به دنبال هر نسلی کسانی (که بهترند) این علم را عهده دار می شوند و به دوش می کشند و آن را از تحریف گزافه گویان و دست برد باطل گرایان و تأویل و خفت گری یاوه کاران مصون می دارند.»

این مکتب نیز همانند دو مکتب دیگر دارای ویژگی های مختص به خود و مبانی روشنی است و در فهم نصوص، نوع تفکر، نگرش به واقعیت ها، تعیین راه حل مشکلات معاصر در پرتو شریعت غرّاء، آثار و نتایج خاصی به بار آورده است.

——————————————————————

منبع: پژوهشی در باب مقاصد شریعت / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی /مترجم: محمد آزاد شافعی – سید رضا اسعدی /انتشارات: نشر احسان ۱۳۹۲

[۱] – نگا: کتاب مذکور چاپ مکتبه وهبه، چاپ اول ۱۹۹۸ م، ص ۱۶۹، ص ۲۲۲.

[۲] – اشاره به آیه سوره ی نساء است: (‏ وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیراً ‏) (۱۱۵) اصولی ها این آیه را مبنای حجیت اجماع دانسته اند.

[۳] – در آیه ۵۵ انعام به این مسئله اشاره شده است: (‏ وَکَذَلِکَ نفَصِّلُ الآیَاتِ وَلِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ ‏).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا