اندیشهمطالب جدیدمقالات

تأویل بیهوده و معرفی پروژه‌ی «قلب صوفی، عقل فیلسوف» ، معرفی کتاب نقدی بر بسط تجربه نبوی سروش

تأویل بیهوده و معرفی پروژه‌ی «قلب صوفی، عقل فیلسوف» ، معرفی کتاب نقدی بر بسط تجربه نبوی سروش

نویسنده: یاسین عبدی

 

در این نوشتار و به بهانه‌ی انتشار کتاب «تأویل بیهوده، خوانشی انتقادی بر بسط تجربه نبوی دکتر عبدالکریم سروش» ضمن ارایه‌ی چکیده‌‌ای از مقدمه‌ی مترجم به معرفی پروژه‌ی فکری معرفتی «قلب صوفی، عقل فیلسوف» خواهیم پرداخت. که مترجم با کسب مجوز رسمی از دکتر محمد عماره اهتمام به ترجمه آثار ایشان نموده و شماری از آن‌ها در مراحل چاپ و مجوز و برخی دیگر نیز در دست ترجمه‌اند. باشد که برای خوانندگان سودمند واقع گردد.

نقد سروش
نقد سروش

معرفی پروژه‌ی فکری معرفتی «قلب صوفی، عقل فیلسوف»

در این‌ زمانه‌ی پرهیاهو که از یک سو تروریسم، بنیاد‌گرایی و خشونت‌ورزی با حمایت و پشتیبانی فکری و مالی تاجران اسلحه و نفت، عرصه را بر جهانیان تنگ ساخته و هر روز در گوشه‌ای از پهنه‌ی گیتی، جگر گوشه‌هایی از جامعه‌ی انسانی را گاه به بهانه‌ی تسنن و گاه تشیع و گاه نیز کفر و ارتداد و… به مسلخ و قربان‌گاه می‌برد؛ و از دیگر سو نیز کسانی در نتیجه‌ی عدم فهم بنیادین آموزه‌های اسلام و اغراض مادی و دنیوی و نیز در واکنش به عملکرد ضعیف و سوء برداشت‌های ظالمانه‌ی متدینان مسلمان در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، رسانه، اقتصاد، فرهنگ و… ندای جدایی دین از سیاست و سکولاریزه کردن جوامع اسلامی را سر می‌دهند- جوامعی که دین‌ورزی ریشه‌ در نهاد، باورها و عرف‌های ملی و اجتماعی و… آن‌ها دارد- و در بعدی دیگر، از هر سو الحاد و خداناباوری در قالب‌ها و پوستین‌های نوین و مدرن بر گزاره‌ها و آموزه‌های دینی ادیان و به ویژه اسلام تاخته و سعی در فروپاشی و برون راندن آن‌ها از صحنه‌ی اذهان، قلوب و جوامع انسانی و متدینان دارد و هریک از این خوانش در تلاش‌ند دورنما و سیمایی ناموزون از رخساره‌ی دین و تدین ارایه کنند؛ ضرورت طرح و اشاعه‌ی رویکرد فکری- معرفتیِ «گفتمان اعتدال‌گرایی دینی» با رویکردی بومی- فارغ از وجه تشابهات سیاسی و حزبی- بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. ضرورت این رویکرد -با عنوان منطق بنیادین فهم دین- به خصوص از آن‌جا ناشی می­شود که در عرصه‌ی جامعه‌ی دین‌ورزان این مرز و بوم، جزم‌اندیشی، نفی عقلانیت، ظاهری‌گری سلفیت و شطحیات و خرافات صوفی‌گری و باطنیه و عرفان‌های کاذب و انحرافی و نیز ستیزه‌گری جریان‌های سکولاریستی و مدعیان فمینیسم و مدافعان حقوق زن، تُرک‌تازی‌ها کرده و عرصه‌ی فراخ دین را باریکه‌ای تنگ و تاریک و غیرقابل فهم ساخته‌اند. گفتمانی که وفادار به کتاب و سنت صحیح متواتر پیامبرr- که مطابق با ضوابط قرآنی است- بوده و جامع عقلانیت فلاسفه و متکلمان و نیز وام‌دار قلب و معنویت متصوفه و عارفان است.

خوانندگان گرامی! آن‌چه پیش‌روی شماست بخش نخستین سلسله پژوهش‌های معرفتی گفتمان اعتدال‌گرایی دینی اسلام است که پیشکش دین‌ورزان و دین‌پژوهان ایرانی می‌شود. آغاز و سنگ‌بنای این پژوهش‌ها، با آثار فکری معرفتی دکتر محمد عماره است که به عنوان فیلسوف و متفکر اعتدال‌گرایی اسلامی، زبان‌زد خاص و عام بوده و مرجعی برای محافل علمی و روشن‌فکری جهان اسلام و غرب به شمار می‌آید.

وی به خاطر همین رویکرد اعتدالی و خوانش وسطیت جامع اسلامی، حایز نشان‌ها و جوایز  بسیاری گشته است. باشد که بدین­وسیله، روزنه‌ای نوین پیش‌روی متدینان و دین‌ورزان این دیار بگشاید و همگان، نمود رسالت نامیرای پیامبرخاتم rبه عنوان آیین رحمت برای همه­ی جهانیان را دریابند. به امید آن روز…

 

درباره‌ی کتاب، ناقد و صاحب نظریه‌ی ‌بسط تجربه‌ی نبوی:

طی قریب به سی و اندی سال فعالیت فکری، دکتر عبدالکریم سروش در حوزه‌های متعدد معرفتی کار کرده است؛ از نقد مارکسیسم و شرح متون عرفانی گرفته تا تقریر دروس فلسفه‌ی علم و فلسفه‌ی علم الاجتماع. سروش هم در کسوت یک فیلسوف متافیزیسین ظاهر گشته و در باب «علیت» و «کلیات» و «حرکت جوهری» فلسفیده؛ هم در هیئت یک متکلم از یک‌سو به نقد آموزه‌های مارکسیستی همت گمارده و هجمه‌های بیرونی علیه دین را دفع کرده؛ و از سوی دیگر جهد ورزیده تا تقریری نوین و موجّه از ادّله‌ی کلاسیک وجود خدا، نظیر «برهان نظم» به دست دهد. او به سان یک احیاگر دینی، به احیای آرایشی و پیرایشی دین پرداخته و باغچه‌ی معرفت دینی را از کژی‌ها و زشتی‌ها پیراسته و بر جوانب مغفول آن انگشت تأکید نهاده است. در عین حال، او، دل‌بستگی عمیقی به عرفان اسلامی داشته و مدتی مدید در محضر عرفای بزرگی نظیر غزالی، مولوی و حافظ تلمّذ کرده است. همین بن‌مایه‌ی عرفانی و نگاه عارفانه به هستی است که هیچ‌گاه گریبان او را رها نمی‌سازد؛ به‌طوری‌که وقتی در باب صنعت و زندگی صنعتی و آثار و نتایج مترتّب بر زندگی تکنولوژیک در عصر حاضر می‌اندیشد، برای رهایی از عوارض سوء تکنولوژی، ما را به قناعت‌ورزی و تفقّد احوال باطن دعوت می‌کند. و همین سنت ستبر عرفانی است که منبع اصلی الهام‌بخش وی برای تئوری‌پردازی در باب دین طی سه دهه اخیر بوده است.

تفکرات دکتر سروش نه تنها الهام بخش و برانگیزاننده‌ی صاحب‌نظران و روشنفکران مسلمان بسیاری بوده، بلکه به آموزش و تنویر تعداد بسیار زیادی از مسلمانانی پرداخته که به معنای اخص این اصطلاح نه صاحب‌نظرند و نه روشنفکر. در فهرست دستاوردهای عظیم دکتر سروش کارهای برجسته بسیاری دیده می‌شود. با این وجود، یکی از مواردی که خصوصا از آن باید یاد کرد نقشی است که او در نهضت موسوم به «روشنفکری دینی یا اسلامی» داشته است که امام محمد عبده مهندس و معمار بزرگ اندیشه‌ی اسلامی و نواندیشی دینی در جهان اسلامی بنیان‌گذار و طراح آن بوده است و پس از وی نیز شاگردانش اما در مدارس و جریان‌های مختلف و گاه متفاوت، آن را دنبال‌رویی‌ کرده‌اند. ریشه‌های این نهضت در دوران مدرن اما به اولین برخوردهای مابین یک تمدن ظفرمند غربی و یک تمدن ضعیف شده‌ی اسلامی در اوایل قرن نوزدهم بر می‌گردد. پرسش اساسی‌ای که ذهن نمایندگان عمده‌ی این نهضت را در طول دو قرن گذشته به خود مشغول کرده این بوده است که «چگونه می‌توان اسلام را با الزامات و ضروریات دوران مدرن سازگار کرد؟

پروژه دکتر سروش اما، با همه بداعت رویکرد و غنای محتوا، واجد یک سویه‌ی روشن و یک سویه‌ی احیانا تاریک است. سویه‌ی روشن آن در توجه جدی‌تر به بحث‌های عقلانی مانند تکثر فهم‌ها و قرائت‌ها، اهمیت تجربه‌ورزی، نگاه نقادانه به جایگاه ایدئولوژی، نقش اخلاق، کارکرد دموکراسی، اَشکال و انواع سکولاریسم، موقعیت محوری نقادی، و… تجلی یافته است. به همت دکتر سروش این مسائل در فضای روشنفکری بعد از انقلاب از حاشیه به متن آمدند و به موضوعات مهمی در دانشگاه و حوزه تبدیل شدند. تکاپوی جمعی برای درک و هضم این‌گونه مسایل و پیوندشان با مسایل ایران، نوعی جامعه علمی متشکل از محققان و روشنفکران بوجود آورد و تعاملات فرهنگی-معرفتی را در حیطه عمومی در ایران نشاط بخشید و موجب تنوع اجتماعی و ارایه خط مشی‌های پژوهشی بدیع در عرصه فرهنگ و سیاست و اندیشه شد. اما سویه‌ی تاریک پروژه‌ی دکتر سروش ناشی از تنشی در درون ساختار نظری پروژه‌ است که شماری از اصحاب نظر بدان توجه کرده‌اند.

اگر برخی نویسندگان و متفکران داخلی هم‌چون علی پایا؛ سروش را «عقل‌گرای مردد» و یا داریوش آشوری،‌ سروش را «غزالی دیگر» خوانده‌اند، به باور من و فارغ از مشاجره بر سر الفاظ و تعابیر، سروش فیلسوف یا متکلم دوگانگی‌هاست. به دیگر سخن سازگاری عقل‌گرایی انتقادی پوپری که سروش وام‌دار، مروج و نهادینه‌ساز آن در ایران است، چگونه با منش عرفانی و صوفیانه‌ی سروش هم‌خوانی می‌یابد؟! یا همین منش و دانش عرفانی و صوفیانه‌ی سروش چگونه با مشی اعتزالی وی سازگاری دارد؟! که به کرات از خود با عنوان نومعتزلی یاد کرده است[۱]و در عین حال معلم مثنوی و آموزگار احیاء علوم الدین و تلمیذ غزالی اشعری و حافظ است؟! اگر چه سروش خود معلم اندیشه و آموزگار روش نقد اندیشه‌ها است، اما این معلم دین را چه شده است که در بنیادی‌ترین مسأله‌ای دین‌شناسی یعنی قرآن، وحی و متعلقات این‌ها به جای بهره‌گیری از متدلوژی قرآنی که به مصداق سخن شاعر «معنای قرآن ز قرآن پرس و بس» رو به آراء و اندیشه‌های متفکران سده‌های میانه و یا شعر و عرفان و مولانا و زباله‌های موجود در کتب میراث اسلامی آورده است که خود ساختگی و پوشالین‌اند و این آموزگار نقد اندیشه‌ها آن‌ها را مبنای نظریه‌پردازی‌های خود کرده است، چنان‌که جمال البنا در نقد نصرحامد ابوزید و در رابطه با دیدگاه‌های وی درباره‌ی وحی و قرآن و متدلوژی معرفتی و پژوهشی وی گفته است: «ابوزید بدترین‌ها را از مستشرقان و میراث مسلمانان برگرفته و مبنای نظریه‌پردازی خود قرار داده است.» و این‌ها تنها بیان نمونه‌هایی از دوگانگی‌ها در آراء و اندیشه‌های سروش است که مجال بسط بیش‌تر‌آن در این مجال نیست.

بی‌تردید دکتر سروش طی سه دهه‌ی اخیر از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان تأثیرگذار بوده است. بی‌شک حق مخالفان و موافقان اندیشه‌ی ایشان است که نظریات وی را در چارچوب اندیشه و عقلانیت و از موضع و پایگاه علمی مورد بحث قرار دهند. بر این باورم که ساحت اندیشه به هواداران و مخالفان اندیشمند نیاز دارد. فحاشی، اتهام و تعصب در حوزه‌ی اندیشه، کارساز نیست؛ چیزی که متاسفانه نظریات علمی دکتر سروش گرفتار آن شده است. نقدها و حمایت‌های مختلف و در بعضی موارد همراه با عناد و یا تعصب که نظریاتش در حوزه اندیشه ایران برانگیخت، نشانه‌ای از آن است که دکتر سروش یک واقعیت علمی دوران معاصر است. حتی اگر برخی دکتر سروش را مبدع نظریه علمی جدیدی ندانند اما نمی‌توانند منکر نقش بزرگش در طرح نظریات موجود در حوزه‌ی اندیشه ایران باشند.

اما فارغ از هرگونه جناح‌بندی سیاسی، فکری و مذهبی، از جمله مسایل مورد اهتمام در آثار و اندیشه‌های دکتر سروش، مقولاتی چون چیستی وحی و ماهیت آن و نقش پیامبر در پروسه‌ی وحی و زبان آن و مانند این‌ها که چند سالی است در پی بسط تجربه‌ی نبوی اذهان و اقلام بسیاری از موافقان و مخالفان فکری و سیاسی سروش را در کشور به خود اختصاص داده است و هریک از ظن خود و در راستای مصلحت‌ها و منفعت‌های حزبی و جناحی خود به نقد و رویاوریی با سروش و پروژه‌ی وی در این باره درافتاده‌اند و تکفیرها و جفاهایی نیز درحق این معلم دین و آموزگار اخلاق و روش نقد اندیشه‌ها روا داشته‌اند که بایسته است ملولانه‌ بر آن‌ها افسوس خورد! فارغ از نقدهای داخلی بر افکار و اندیشه‌های دکتر سروش در مقوله‌ی وحی، قرآن و پیامبر؛ پس از ترجمه‌ی برخی آثار ایشان به زبان عربی متفکران و صاحبان قلم و اندیشه در سطح کشورهای مختلف جهان اسلام هریک به تناسب مشرب و مسلک خود به نقد و یا بسط دیدگاه‌های سروش در این‌باره پرداخته‌ و در بسیاری از کشورهای اسلامی نشست‌ها، مقالات و کتاب‌هایی در نقد و بررسی و یا شرح و بسط آثار دکتر سروش انجام و نگارش یافته است. اما از میان همه‌ی این آثار و نیز نظر به جایگاه نگارنده نقد دکتر محمد عماره فیلسوف و متفکر برجسته و پرکار مصری از جمله نخستین نقدهایی است که برآثار دکتر سروش پس از ترجمه و انتشار آن در جهان عرب و اسلام عرضه شده است.

آن‌چه‌ پیش‌روی شما خوانندگان گرامی‌ست ترجمه‌ای از کتاب «التأویل العبثی» نگاشته‌ی دکتر محمد عماره؛ فیلسوف، متفکر و اندیشمند بزرگ مصری و مسلمان معاصر است که خوانشی انتقادی بر رویکرد دین‌شناسانه‌ی دکتر عبدالکریم سروش در بسط تجربه‌ی نبوی و دیدگاه‌های وی درباره‌ی وحی، پیامبری و دین ارایه کرده است که اگر چه مترجم کلیت آن را مفید فایده برای خوانندگان ایرانی و به طور کلی احیای جریان عقلانیت و نقادی می‌داند اما در برخی جزییات و مباحث ارایه شده از سوی ناقد نیز با وی موافق و هم‌سو نبوده و براین‌باور است که در پاره‌ای مسایل ناقد دیدگاه دکتر سروش را درنیافته است و یا راه صواب را در تحلیل و نقد آن نرفته است.

این خوانش انتقادی نه بر کل منظومه‌ی فکری دکتر سروش، بلکه بر کلیت آن است. چرا که به باور مترجم، نگارنده‌ی منتقد دکتر سروش در این اثر منابع کافی و لازم برای نقد پروژه‌ی فکری وی را در اختیار نداشته است و چه بسا ترجمه‌ی عربی بسط تجربه‌ی نبوی نیز دارای نارسایی باشد که مقصود برخی مفاهیم و مقولات را دشوارتر و مبهم‌تر ساخته باشد.

این اثر در اصل از سلسله ماهنامه‌های انتشار یافته دانشگاه الأزهر است که مترجم دو نسخه از آن را در اختیار داشته است، نسخه‌ی یکم همان نسخه‌ی ماهنامه‌ی الازهر و نسخه‌ی دیگر نسخه‌ی منتشر شده از سوی انتشارات درالسلام قاهره است. مبنای این خوانش انتقادی نیز برپایه‌ی ترجمه‌ی عربی کتاب بسط تجربه‌ی نبوی دکتر سروش صورت گرفته است که آقای احمد القبانجی آن را به عربی ترجمه کرده و از سوی دارالإنتشار العربی بیروت به سال۲۰۰۹م در ۳۴۷ ص به چاپ رسیده است.

بی‌تردید اگر دکتر عماره تمامی پروژه‌ی فکری دکتر سروش و آثار و نگاشته‌ها و یا حتی سخنرانی‌های ایشان را در اختیار می‌داشت و یا با زبان فارسی آشنایی می‌داشت، بهتر می‌توانست به نقد و بررسی افکار و اندیشه‌های وی بپردازد و حجم و محتوایی این اثر از این که هست بسی پرپارتر و فزون‌تر می‌گشت، چنان‌که خوانش‌های انتقادی وی بر آثار کسانی چون علی عبدالرازق و عشماوی و جابری و ابوزید گویای این مدعاست، اما براین باورم که این روزنه و فتح بابی برای نقد علمی و منصفانه‌ی مخالفان فکری در عین ادب و احترام است، چنان‌که دکتر نصر حامد ابوزید می‌گوید: برای نخستین بار از محمد عماره آموختم چگونه از آزادی فکر و اندیشه در برابر کسی که با افکار و اندیشه‌های وی مخالفم دفاع کنم.

به هر روی در ایران به تناسب و گاه غیرمتناسب نقدهای بسیاری بر آرا و اندیشه‌های دکتر سروش ارایه شده است که گاه آلوده به غرض یا مرض هستند اما آن‌چه که این خوانش انتقادی را متمایز می‌گرداند چند چیز کلی است:

نخست: این‌که ناقد فردی غیر ایرانی و غیر فارسی زبان است.

دوم: ناقد، متفکری بزرگ و شخصیتی علمی است که بیش از هر چیز دیگر در کارنامه‌ی علمی و فکری خود نقد علمی آثار و اندیشه‌ها را فارغ از تکفیر، تفسیق و تهمت و… دارد و خوانش‌های انتقادی، علمی و مؤدبانه‌ی وی بر آثار کسانی چون علی عبدالرازق، محمد سعید عشماوی، نصرحامد ابوزید، محمد عابد جابری و… و حتی ادیان و مکاتب و فلسفه‌های دیگر گویای این مدعاست.

سوم: این خوانش نه دربردارنده‌ی غرضی سیاسی و نه مرضی حزبی و جناحی است، بلکه صرف نقد تفکر و اندیشه‌ا‌ی است که خود دکتر سروش نیز روزگاری روش نقد آن را آموزش می‌داد، برخلاف رویکرد ناقدان مشهور و غیرمشهور دکتر سروش در حوزه‌ی داخل، تهی از تهمت، تکفیر و تفسیق است.

چهارم: این خوانش انتقادی در نوع خود، تا آن‌جا که مترجم اطلاع دارد، نخستین انتقاد مکتوب و انتشاریافته‌ای است که از سوی کسانی از اصحاب قلم و فکر اهل‌سنت[۲]علی‌رغم تفاوت مسلک‌ها و مشرب‌ها بر آثار و دیدگاه‌های دکتر سروش شده و انتشار یافته است، البته گفتنی است که کسانی از اهل سنت در داخل ایران نیز به صورت مکتوب و غیرمکتوب به نقد و بررسی آرا و اندیشه‌های دکتر سروش پرداخته‌اند اما به سبب غیرقابل مقایسه بودن جایگاه ناقدان به نسبت دکتر سروش و نیز غیرمکتوب بودن آن‌ها کمتر با اقبال روبرو گشته است. نیز کسان دیگری چه در حوزه‌ی داخلی و حتی خارج نیز به نقد افکار و اندیشه‌های سروش پرداخته‌اند که رویکرد آن‌ها نزدیک به مبانی اهل سنت و یا در راستای آن‌ بوده است.

اما به هر روی فارغ از تمامی کاستی‌ها چه در اصل نوشتار و چه در ترجمه آن، این خوانش در نوع خود شاید نخستین باشد که در این باره عرضه می‌شود، باشد که آن، گامی هرچند کوچک در راستای تبادل افکار و اندیشه‌ها فارغ از حب، بغض، تکفیر و تفسیق و … باشد و زمینه را برای نقد علمی و نه جناحی، سیاسی و مذهبی دیگر آثار و اندیشه‌های دکتر سروش فراهم سازد، زیرا تنها با گردش آزاد علمی و تبادل افکار و اندیشه‌هاست که عقلانیت مسلمانان دگربار شکفته و فراگیر شده و اوج روزگار نه چندان دور خود را بازخواهد یافت و ماهیت و حقانیت آموزه‌ها و تعالیم دینی اسلام و پیامبر آن محمدr برای همگان آشکار خواهد گشت و آن‌گاه است که فلسفه‌ی وجودی گزاره‌ی جلیله‌ی «و ما ارسلناک الارحمه للعالمین» نمودار گشته و برای همگان پدیدار خواهد شد.

[۱]. برای آگاهی بیش‌تر ر.ک به گفتگوی دکتر سروش با متین غفاریان تحت عنوان «نومعتزلی هستم».

[۲]. لازم به ذکر است که چند کتاب و مقاله‌ی دیگر در زمینه‌ی نقد و بررسی پروژه‌ی فکری دکتر سروش و به ویژه نظریات و آرای دین شناسانه‌ی ایشان از سوی متفکران و نویسندگان اهل سنت در کشورهای عربی و اسلامی به دست مترجم رسیده است که امید آن می‌رود پس از مطالعه‌ی آن‌ها و در صورت صلاحدید و مفید فایده بودن برای خوانندگان ایرانی شاید در چاپ‌های بعدی کتاب به آن افزوده گردد.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. دوستان گرامی و فرهیخته اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته!
    قبل از همه مسرت و خوشحالی ام را برین ابراز میدارم که در عرصۀ نقد آراء امت مسلمه بیداری اش را حفظ کرده است که بعنوان یک اثر علمی و دانشگاهی کتاب « تأویل بیهوده » اثر داکتر محمد عماره و هم ترجمۀ فارسی آنرا با اهتمام نویسندۀ محترم کردی آقای یاسین عبدی در فهرست کتاب های امت افزودند و کام معرفت جویان را شرینی بخشیدند و چراغی بر چراغ های بر فراز راه روندگان راه معرفت و دانش افزوده شد.
    قابل ذکر و یاد آوری است که بنده هم نقدی بر آراء دکتر عبدالکریم سروش نوشته ام که به شکل یک رساله به زیور چاپ در سال ۲۰۰۹ هم آراسته شده است . عنوان این نقد ( قرآنکریم کلام آلله جل جلاله و یا کلام محمد صلی الله علیه وسلم ) است . این نقد در بخش دری ویب سایت تحلیل زیر عنوان مطالب دینی هم قابل دریافت است ، در مورد توجه تانرا خواهانم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا