پایبندی و همراهی دعوت، فکر و برنامه ، نه شخص و حزب
پایبندی و همراهی دعوت، فکر و برنامه ، نه شخص و حزب
نویسنده: فتحی ابوالورد / برگردان: عبدالرحمن عزام
بزرگترین درس دلنشین و ماندگاری که مسلمانان از غزوه ی احد گرفتند، این بود که بجای دعوتگر، بادعوت پیوند برقرار نمایند و بجای اشخاص، با افکار ارتباط گیرند و بجای قاصد، با پیغام و بجای فرستاده، با فرستنده آشنا شوند.
لذا، غیاب دعوتگر را به کناره گیری از مسیر و بریدن از عمل تفسیر نمی نمودند. و ناپدید شدن وی را عقبگرد و توقف نمی شماردند و ایستایی اش را به معنی اعلام پایان ماموریت، نمی پنداشتند.
آنگاه که شیطان در غزوهی احد آواز در داد که محمد کشته شده است، عده ای از مسلمانان گفتند: پیامبر که به شهادت رسیده باشد، دیگر جنگ نمی کنیم. عده ای گفتند: اگر پیامبر کشته شده باشد، پس دیگر زندگی نخواهیم کرد، هان! بر مسیر و رهی بمیرید که او مرده است.
ابن اسحاق می گوید: انس بن نضر رضی الله عنه، نزد عمر بن خطاب و طلحه بن عبیدالله رضی الله عنهما رفت در حالی که ایشان با جمعی از مهاجرین و انصار، دست روی دست گذاشته و نشسته بودند. انس رضی الله عنه پرسید: چه چیزی سبب شده که بنشینید و دست از جنگ بکشید؟
گفتند: کشته شدن پیامبر. انس رضی الله عنه گفت: پس بعد از مرگ او، با زندگی چه می کنید؟! بلند شوید و بر مسیر و راهی بمیرید که پیامبر مرده است. سپس روی به دشمن نمود و تا پای جان جنگید.
انس بن مالک رضی الله عنه برادر زاده ی انس بن نضر رضی الله عنه، می گوید: در روز جنگ احد، بر جان انس بن نضر، هفتاد ضربه دیدیم و جز خواهرش کسی دیگر او را نشناخت.
به تعقیب این موضوع و به تایید برداشت انس بن نضر رضی الله عنه، آیات ملکوتی قرآن شرف نزول یافت و خداوند فرمود: {وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ} [آل عمران/۱۴۴] (محمّد جز پیغمبری نیست و پیش از او پیغمبرانی بوده و رفته اند؛ آیا اگر او (در جنگ اُحُد کشته می شد، یا مثل هر انسان دیگری وقتی) بمیرد یا کشته شود، آیا چرخ می زنید و به عقب برمی گردید (و با مرگ او اسلام را رها می سازید و به کفر و بت پرستی بازگشت می کنید) ؟! و هرکس به عقب بازگردد (و ایمان را رها کرده و کفر را برگزیند) هرگز کوچکترین زیانی به خدا نمی رساند، (بلکه به خود ضرر می زند) و خدا به سپاسگزاران پاداش خواهد داد.).
بر همین اساس فهم صحابه رسوخ یافت. پیامبر گرامی اسلام، دار فانی را در حالی وداع گفتند که رسالت اسلام در داخل جزیره العرب محصور بود، بعد از ایشان بر اساس رهنمود شان، فتوحات اسلامی به شرق و غرب راه پیدا نمود و دامنهی گسترش آن تا جایی رسید که هارون الرشید خلیفهی مسلمانان در خطاب به ابری گفت: هر جا می خواهی ببار؛ زیرا خراجت را برای ما خواهند آورد!
پیوند با دعوت بجای دعوتگر، امری بود که استاد شهید امام حسن البنا برای رسوخ آن بر جان و روان اخوان، آزمند بود تا در زمان کنونی نیز، در کیان وجود شان ریشه نماید.
درین زمینه نقل شده که امام بعد از سپری نمودن یکی از مشکلات، فرمود: حالا اگر بمیرم، بر ادامه یافتن امر دعوت اطمینان دارم. چون امام شهید هنوز جوان بود، عده ای از سخنشان، برداشتی دیگر نموده و بر جوانی و طول عمرشان دعا کردند.
ایشان فکر می نمودند که گویا در دعوت و پیشبرد امور آن، کسی دیگر جایگاه امام را پر کرده نمی تواند. امام شهید حسن البنا عملکرد این اشخاص را تصحیح نمودند و قضیه ی ارتباط به فکر و رسالت در عوض رهبر و قیادت – هرکس که باشد را در اذهان شان ترسیخ نموده و چنین وانمود نمودند که هرگاه یکی از افراد برین پندار باشد و چنین بگوید، به این معنی است که او تا هنوز درست تربیت نشده است.