معنا و مفهوم رب ، تحقیق لغوی واژه رب
معنا و مفهوم رب ، تحقیق لغوی واژه رب
نویسنده: ابوالاعلی مودودی / مترجم: سامان یوسفی نژاد
واژه رب ازمادّه راء و باء مشدّده (رب ب) میباشد[۱] و اصلی ترین معنای آن تربیت کردن است؛ معانی دیگرینیز از قبیل: تصرف کردن، نگهداری نمودن، بهبود ساختن؛ به پایان رساندن و تکمیل کردن از آن مشتق شده است. بر همین اساس از مجموع معانی فوق ، معانی بلند مرتبگی، ریاست، تملک و سیادت در واژه رب شکل میگیرد.
اکنون به مثالهایی در زمینه موارد گوناگون کاربرد واژه ربّ در زبان عربی، با معانی مختلفی که در بالا ذکر شد، توجه فرمایید:[۲]
۱-تربیت کردن، پروراندن، رشد دادن
(ربَّ الوَلَدَ): طل را تا زمانی که به درجه درک و فهم رسید، پرورش داد و تربیت کرد.
(الرَّبیبُ): پسر بچهای که مورد تربیت قرار میگیرد؛ پسر بچهای که در خانه نادری بزرگ میشود.
(الرَّبیبَه): دختر بچهای که مورد تربیت قرار میگیرد؛ دختر بچهای که درخانه ناپدری بزرگ می شود؛ دایه، پرستار.
(الرَّابَّه): نامادری؛ ( این واژه به این دلیل برای نامادری وضع شده است که) هرچند هیچ یک از فرزندان شوهر، فرزندان واقعی وی نیستند، اما در حقیقت به تربیت و بزرگ کردن آنان میپردازد.
(الرَّابُّ): ناپدری
(المُرَبَّب) ،( المُرَبّی) : اسم دارویی است که (برای مواقع ضروری) ذخیره و نگهداری میشود.
(رَبَّ یَرُبُّ ربّاً): اضافه کردن، زیاد کردن، به پایان رساندن.
(رَبَّ النِّعمَهَ): احسان و نیکی فراوان به خرج داد و در آن افراط و زیاده روی کرد.
۲- جمع کردن، گردآوری نمودن، آماده سازی
(فلانٌ یَرُبُّ النَّاسَ): فلانی مردم را نزد خود جمع میکند یا اینکه مردم برگرد او جمع میشوند.
(المَرَبُّ): مکان اجتماع مردم
(التَّربُّب): تجمع کردن، به هم پیوستن
۳- نگهداری کردن، خوبی کسی را خواستن، رعایت حال کسی را کردن، سرپرستی نمودن
(رَبَّ ضَیعَهً): از آن زمین به خوبی نگهداری و از آن نگهبانی و حراست کرد.
نقل است که صفوان بن اُمیه به ابوسفیان گفت: «لَأَن یَرُبَّنی رَجَلٌ مِن قریشٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِن أَن یَرُبَّنی رَجُلٌ مِن هوازِن» یعنی اگر مردی ازقریش کفیل من باشد و مرا تحت رعایت و عنایت خویش قرار دهد بهتر از آن است که مردی از قبیله هوازن این کار را انجام دهد.
عَلقمه بن عَبده، شاعر عرب، در دیوان خود این بیت را سروده است:
وکُنتُ امرءاً أَفضَت إِلَیک رِبابَتی و قبللک ربَّتنی فَضِعتُ ربوبُ[۳]
«من کسی هستم که افراد فراوانی قبل از تو سرپرستی و کفالت مرا به عهده گرفته بودند، اما هرگز از من مراقبت نکردند و مرا تحت عنایت و رعایت خویش قرار ندادند تا اینکه ضایع و تباه شدم و سرانجام این کار به تو محّول شد.»
فَرَزدَق نیز میگوید:
کانوا کسالئهٍ حَمقاأَ إِذ حَقَنَت سِلاءَها فی أَدیمٍ غیرِ مربوبٍ
«آنان همانند زن نابخردی هستند که روغن راداخل مشکی میریزد که پوست آن دباغی نشده است».
(فُلانٌ یَرُبَّ صَنعَتَهُ عِندَ فُلانٍ ): آن شخص شغلش را نزد فلانی یاد میگیرد و در محضرش شاگردی و کسب مهارت میکند.
۴- گرانقدر بدن، سیادت داشتن، ریاست کردن، اجرای حکم و دستور، تصرف کردن
(قَد ربَّ فلانٌ قَومَه): فلانی قومش را تحت کنترل خویش درآورد و همه را مطیع فرامین خود ساخت.
(رَبَّیتُ القَومَ): بر آن قوم حکومت کردم و رهبر آنان شدم.
لبیدبن ربیعه در یکی از ابیاتش اینچنین میسراید:
وأهلَکنَ یوماً ربَّ کنده و ابنَهُ و رَبَّ مَعَدٍّ بین خَبتٍ و عرعرِ[۴]
« (آن قبایل) روزی از روزها، رئیس قبیله کِنده و پسرش و همچنین رئیس قبیله مَعَد را در محلی بین خَبت و عرعر به هلاکت رساندند.
در این بیت مراد از ربّ کِنده، رئیس قبیله کنده است.
در همین معنا نابغه ذُبیانی میگوید:
تتَخُبُّ إلی النَّعمانِ حتی تَنَالَهُ فِدیَّ لکَ مِن رَبٍّ تلیدی و طارفی[۵]
« ( این اسب من) آنچنان به سوی نعمان میتازد تا اینکه سرانجام به (وصال) او برسد.(ای نعمان! تو واقعاً چه رئیس بزرگی هستی) تمام ثروتم فدای تو باد!».
۵- تملّک
در حدیث شریف آمده است که پیامبر اکرم (ص) از مردی پرسید: «أَرَبُّ غَنَمٍ أَم ربُّ إِبلٍ» یعنی: تو مالک گوسفند هستی یا مالک شتر؟
در همین معنا به صاحب خانه (ربَّ الدّار) و به صاحب شتر ((رَبُّ النّاقَهِ) و به مالک زمین (ربَّ الضَّیعه) گویند.
کلمه ربّ همچنین به معنای سید و سرور ( که متضاد برده و خادم است) به کار میرود.
تا به اینجای سخن معانی گوناگون واژه رب و همچنین موارد مختلفی از کاربردهای آن را بیان کردیم، اما به خدا سوگند زبانشناسان و مفسران معاصر بامنحصر ساختن معانی این کلمه در واژههایی همچون مربّی یا بنیانگذار دچار اشتباه شدهاند؛ زیرا همگی درتفسیر ربوبیت گفتهاند که: «هوَ أِنشاءُ لشیءِ حالاً فحالاً أِلی حدّ التمام» یعنی: ساختن تدریجی یک شیء تا زمانی که به پایان میرسد، اما حقیقتاً این تعریف فقط شامل یکی از معانی متعدد و وسیع این کلمه میشود؛ چون اگر به وسعت معنایی این واژه خوب توجه کنید و همزمان معنای مشتقات آن را نیز در نظر بگیرید، کاملاً معلوم میشود که کلمه رب مشتمل برمعانی زیر است:[۶]
۱-مربی، مسئول برآورده کردن نیازها، مسئول امور تربیتی و پرورشی (انسان)
۲-سرپرست، مراقب، کسی که متعهد بهبود اوضاع و احوال (مربوب خود) باشد.
۳- آقا و رئیسی که در میان قوم خود همانند محوری باشد که همه گرد او جمع میشوند.
۴-شخص بزرگیکه دیگران از او اطاعت میکنند، رئیس یا فرد قدرتمندی که حکمش لازم الاجراست ودیگران به بزرگی و سیادت او معترفاند، مالکی که شایستگی و اختیار تصرف در ملک خود را دارد.
۵-پادشاه، مِهتَر
—————————-
منبع : کتاب اصطلاحات چهارگانه در قرآن / نویسنده: ابوالاعلی مودودی / مترجم: سامان یوسفی نژاد
[۱] -ابن فارس در مقاییس اللغه ۲/۳۸۱-۳۸۲ در مورد ماده (رب) میگوید:
راء و باء بر سه اصل دلالت میکند:
اصل اول: ساختن چیزی و مراقبت کردن از آن؛ براساس این اصل، رب به معنای مالک، خالق، صاحب و سازنده است…
اصل دوم: به وجود آوردن چیزی از چیز دیگر و مراقبت از آن ؛ این اصل نیز در تناسب با اصل اول است…
اصل سوم: گردهم آوردن دو چیز در کنارهم، این اصل در تناسب با اصل دوم است…
با توجه به سه اصل فوق کاملاً معلوم میگردد که همگی در یک معنا هستند.
[۲] – نگاه کنید به:لسان العرب: ماده (ر ب ب) ۱/۳۸۴-۳۹۴ و اللقاموس المحیط: ماده (ر ب ب ) و المخصص: ۱۷/۱۵۴٫
[۳] – این بیت در کتابهای زیر آمده است:
دیوان علقمه بن عبده: ۱۳۲، المفضلیات: ۲/۱۹۴، اللسان العرب (ر ب ب)، مقاییس اللغه:۲/۳۸۳ تفسیر الطبری: ۱/۴۸، الصحاح: (ر ب ب )، المخصص: ۱۷/۱۵۴٫
۲- این بیت در لسان العرب ماده (سلا) آمده است؛ سلاء: روغن، کره خالص.
[۴] – این بیت در تفسیر طبری : ۱/۴۷، تفسیر طبرسی:۱/۱۱ و المخصص:۱۷/۱۵۴ آمده است.
[۵] – این بیت در تفسیر طبری ۱/۱۴۱ چاپ وزارت فرهنگ (سوریه) تحقیق محمود محمد شاکر با لفظ (طریقی و تالدی) آمده است. همچنین این بیت را میتوانید در دیوان نابغه ذبیانی ۸۹ و المخصص ۷/۱۵۴ پیدا کنید.
طریف: مال جدید تالد: مال قدیمی و عنیقه
[۶] – از شما خواننده محترم تقاضا میشود که این پنج معنا را خوب به باد بسپارید و تفاوتهایی را که هریک با هم دارند، به دقت مدّنظر قرار دهید؛ زیرا استاد مودودی در این فصل به این پنج معنایی که واژه رب دارد، بسیار استناد میکند. (مترجم)