تاریخكردستانمطالب جدید

داستان گمراهی ملت( در پیرامون حمله اعراب مسلمان به ایران و شعارهای زردشت)

داستان گمراهی ملت( در پیرامون حمله اعراب مسلمان به ایران و شعارهای زردشت)

نویسنده: دانا مهرنوس

*(کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی ،دانشگاه شهید بهشتی تهران)

 

داستان گمراهی ملت، حکایت تلخی است که در ذهن ملی گرایان درگذر زمان رسوخ کرد و حمله اعراب مسلمان را عامل فقر و بدبختی ایران و ایرانی می دانستند ، اهدافی آگاهانه ایکه جمعی را بر آن داشت تا در لوای ۱- یورش اعراب و ۲- شعارهای زرتشت ، به تحریف تاریخ مبادرت نمایند و ملتی را با آن سرگرم وعقاید آن را سست ودر وادی سردرگمی رها سازند.

سالهای پایانی حکومت قاجار آن چه در ایران به شدت شکل گرفت ملی گرایی افراطی بود و امری که در ذهن ملی گرایان رسوخ کرد و آن را عامل فقر و بدبختی ایران و ایرانی می دانستند حمله اعراب مسلمان به ایران بود.

آنان بر این باور بودند ایران قبل از اسلام مدینه ای فاضله، در اوج پیشرفت و قدرت و مردمان نیز در سایه حکومتی عادل در اوج دموکراسی می زیستند. اما ناگهان اعرابی سوسمارخور از آن سوی ایرانِ آباد به دلیل فقر، قحطی و گرسنگی از سرزمین خود با تمام قوت روی به سوی ایران نهادند و چون ارتش ساسانی را شکست دادند مردمان را نیز از دم تیغ گذراندند و موبدان و پیروان زرتشت نیز همچون پروانه هایی توسط اعراب دیو سان قتل عام شدند و دختران و زنان همگی به کنیزی و آتشگاه های باستانی خاموش و ویران گشتند و آن دیوان سیه رو بهشت ایران را به جهنمی تاریک تبدیل نمودند تا گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک از ایران رخت بر بسته و احکام اسلامی اعراب جایگزین آن شود.

 این بود داستان ساختگی کسانی که یک ملت را با آن سرگرم و عقاید آنان را سست و در وادی سردرگمی رها ساختند.

عوام مردم نیز تاریخ ناخوانده، حکم نامعقول و ناپسند اینان را پسندیده انگاشته و هرآنچه نیک و پسندیده است به ایران باستان و هر آنچه زشت و ناپسند، به آمدن اعراب نسبت دادند.

ملی گرایان تا جایی پیش رفتند که حتی خواستند خط عربی که بیش از هزار سال از قدمت آن در ایران می گذشت را برداشته خط میخی باستانی را جایگزین آن کنند.

تمامی این امور یک هدف مشترک داشت و آن دوری از صراط مستقیم و گام نهادن در جای پای ابلیس رجیم بود.

در اواخر قاجار و در دوره پهلوی سالها کسانی با نام مورخ، اما متاثر از جو ملی گرایی بر ذهن و روان ملت تاختند و با نوشتن کتابهایی که همگی برای یک هدف نگاشته می شد توانستند تاثیر خود را گذاشته، شادمانی ابلیس را به ارمغان آورند و با شعار هایی چون کتابسوزی مسلمانان و نابودی آتشکده ها توانستند توده ای از ملت را گمراه کنند تا جایی که عبدالله مستوفی ابوجهل و چنگیزخان مغول را از خلیفه دوم مسلمین بهتر می داند.(۱)

شعار حمله اعراب مسلمان به همان اندازه که نظریه داروین در غرب آدمیان را گمراه کرد در ایران تاثیر خود را گذاشت. ملت کُرد نیز از این فریبها دور نبوده و سالهاست که با این مبلغان گمراهی آشناست.

درباره حمله اعراب مسلمان به مناطق کُردنشین متاسفانه پیروان باستان گرایی به پوست نوشته سلیمانیه و کتابهایی ساختگی چون فتوح سواد العرق رجوع کرده و از دیدن سایر منابع چشم پوشی می کنند. اما باید گفت بنابر تمام عهدنامه های صدر اسلام بخصوص خلیفه دوم هیچ آتشکده ای ویران نگشته است و کتب مورخین و جغرافی دانانی همچون بلاذری(متوفی ۲۷۹هـ ) ، طبری متوفی(۳۱۰هـ) و ابن حوقل متوفى( ۳۶۷هـ ) خود گواه بر این گفتار است. ابن حوقلِ جغرافی دان در مورد فارس می نویسد: ((تعداد آتشکده ها در فارس را تنها از طریق دیوان می توان به شماره آنها آگاه شد. چرا که شهر، ناحیه و روستایی نیست مگر آنکه آتشکده هایی بسیار در آن وجود دارد.)) (۲)

اگر تمام آتشکده ها به دست اعراب ویران شدند پس این همه آتشکده که ابن حوقل بدان اشاره می کند به چه معناست؟

پیروان باستان گرایی برای بر کرسی نشاندن سخنان بی پایه خویش شیمیایی حلبچه و کشتار انفال را همچون حمله اعراب مسلمان می دانند و خالد بن ولید را به صدام حسین تشبیه می کنند تا مردم یاد و خاطره تلخ کشتار کُردها را با فتوحات مسلمین بیامیزند و حالت تنفر از حزب بعث را به ۱۴۰۰سال پیش برده، سپاهیان اعراب مسلمان را همچون سپاهیان اعراب حزب بعث بدانند. آنان می خواهند با این تشبیه اسف بار مردم را با شعارهای خویش همسو گردانند و در این راه نیز بسیار موفق بوده اند به گونه ای که اکنون بسیاری از کُردها آنچنان که خود می گویند از عرب متنفر هستند!! اما چرا؟ آیا حزب بعث نماینده تمامی اعراب می باشند؟ چرا ما باید از یک عرب در آن سوی دنیا در الجزایر یا مراکش یا … متنفر باشیم چون عرب است؟ هیچ کس این سخن را نمی پذیرد.

اینان چنان کرده اند که ملتمان چشم بسته به سوی مسیر گمراهی آنان پیش می رود تا به سرعت و ناخواسته سقوط خود را در پرتگاه تعصب ببینند.

سخن از فتوحات اعراب در مناطق کُردنشین بدون هیچ گونه منبع و آثار تاریخی و از روی کینه و نفرت باعث شیوع اکاذیب و خرافات در میان ملت گشته و چون با اینان سخن میگویی به جای منابع تاریخی به سخن پیرمردان و پیرزنان استناد می کنند و آن را در اوهام و خیالات خویش همچون سندی دست نخورده تلقی می کنند. چرا هیچ گاه به سخن امام طبری در تاریخش استناد نمی کنند که می نویسد: (در جهان اسلام) جزیره (که بیشترین کُردها در آن ساکن هستند) آسان ترین جایی بود که فتح شد(۳) اگر اینان به تمام عهدنامه هایی که از دوره فتوحات مسلمین در کتب تاریخی باقی مانده رجوع کنند خواهند دید که مناطق کُردنشین چگونه فتح شده است. اما این از دو نظر خارج نیست یا می دانند و به مردم نمی گویند و یا نمی دانند و نمی خواهند مردم نیز بدانند.

مایه تاسف است که بسیاری از ماموستایان نیز ندانسته دنباله رو آنان شده اند چون با آنان سخن می گویی در عین ناباوری سخنانی عوامانه در مورد فتوحات می گویند و تنها دلیل آنان گفته های کوچه و بازار است. و کسانی نیز بر اساس تعصبات نابجا می خواهند بگویند که کُردها چون شجاع بوده و هستند با تمام قوا در مقابل اعراب ایستادند و تا آخرین قطره خون از سرزمین خویش دفاع کردند. این سخن بی دلیل نیز جنبه روانشناسانه دارد و قصد آن دارند که شجاعت ملت کُرد را نشان دهند دیگر نمی دانند یا خود را به نادانی می زنند که کُردها در هنگام فتوحات مسلمین نه دولت و نه ارتشی نداشته اند و تنها زیر سلطه ظالمانه رومیان و ساسانیان بوده اند و هر از چند گاهی سرزمینشان طعمه حریق کشاکشهای آن دولتین ظالم می شد. همچنانکه کولسینکف می نویسد: ((امپراتور هراکلی(هراکلیوس) در سومین لشکر کشی خود به ایران، به شهرزور رخنه وآن را تاراج ومردمش را قتل عام کرد.(۴)

وقتی ملت کُرد که از دست ظلم و ستم و کشتار بی رحمانه ساسانیان و رومیان به تنگ آمده بود و بیشتر جنگ های آن ظالمان سرکش در مناطق کُردنشین بود قطعا کُردها نیروی سوم (اعراب) که شعار برابری و عدالت سر دادند، را قبول کردند. برای ملت کُرد هیچ تفاوتی نداشت که رومیان یا ساسانیان و یا اعراب مسلمان بر آنان حکومت کنند.

شجاعت و غیرت کُردها در طول تاریخ قابل تقدیر بوده و خواهد بود همچنانکه عبدالله بن عباس می گوید: خداوند متعال صنعت را به ده قسمت کرد، نُه قسمت آن را به چینیان و یک قسمت آن را به سایر مردم داد. نجابت را به ده قسمت تقسیم کرد نه قسمت را به رومیان و یک قسمت را به سایر مردم داد. اما چون به صفت غیرت می رسد می نویسد: خداوند متعال غیرت را به ده قسمت تقسیم کرد، نُه قسمت آن را به کُردها و یک قسمت آن را به سایر مردم داد.(۵)

قطعا آوازه غیرت کُردها،  ۱۴۰۰ سال پیش به صحابه پیامبر (ص) رسیده که اینگونه در مورد آنان سخن می گوید.

اما لازم است بدانیم اگر کُردها شجاع می باشند نابخرد نیستند چرا که چون شکست سپاهیان عظیم ساسانی در قادسیه و شکست ارتش رومیان را در یرموک مشاهده کردند جنگ قبیله ای با چنین ارتشی نیرومند و ایمانی را خودکشی دانستند و با قبول حکومت اعراب اما نه دین آنان، صلح را به دیار خویش آوردند و از دست رومیان و ساسانیان ظالم نیز نجات یافتند. و بر اساس منابع تاریخی و عهدنامه های میان اعراب و اهالی شهرها و قریه ها هر کس مسلمان میشد مالیات زکات می داد و هرکس بر دین خود میماند مالیات جزیه می داد تا حکومت اسلامی از وی در برابر تحرکات خارجی حمایت کند، همچنانکه اکنون ملتها مالیات می دهند و دولت نیز در قبال آن امکاناتی را برایشان فراهم می کند. بنابر شواهد تاریخ، ملت کُرد با دادن جزیه بر آیین خویش ماندند و به مرور زمان و با دیدی باز و روشن گرانه اسلام را بر آیین تحریف یافته پدران خویش ترجیح دادند و با پرورش عالمانی بزرگ، خدمات شایانی به دین اسلام کردند.

 اما شعار دیگر باستانیان در گمراهی ملت، همان شعار های زیبای گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است بدون ارائه توضیحات اضافی و روشن کردن مردم.

اگر از بیشتر کسانی که دل به دین زرتشت بسته اند در مورد این آیین بپرسیم بجز این سه شعار دیگر چیزی نمی دانند. آیا تا بحال به این اندیشیده اند که در دین زرتشت گفتار و پندار و کردار نیک چیست؟ قطعا اگر هم بدانند برای دیگران بازگو نخواهند کرد تا اسرار این آیین تحریف یافته فاش نگردد و این سه شعار زیبا نیز خدشه دار نشوند.

اگر هر کس یک بار وندیداد را بخواند دیگر برای همیشه این سه شعار زیبا اما تهی را به باد فراموشی خواهد سپرد.

 احکام زنی که کودک مرده بزاید!!!

در وندیداد که یکی از نسک‌ های پنج‌گانه اوستای امروزی است و بیشتر به احکام فقهی می ‌پردازد احکامی در مورد زن آبستنی که کودک مرده بزاید آمده است که شایسته است بدان توجه شود تا فریب خوردگان بدانند گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک در آیین زرتشتی به چه معناست.

 ای دادار جهان استومند! ای اشون!

هرگاه در خانه ی مزدا پرستان زن آبستنی پس از بارداری(از یک تا ده ماهه) کودکی مرده بزاید، مزدا پرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟

 اهورا مزدا پاسخ داد:

به جایی در آن خانه ی زرتشتی که زمین آن بی آب و گیاه ترین جا باشد؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند؛ آتش – پسر اهورمزدا- کمتر در آن برافروخته شود؛ دسته های برسم ویژه ی آیین کمتر برده شودو مردم اشون کمتر از آن بگذرند.

مزدا پرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن، او را خوراک و جامه دهند.

 ای دادار جهان استومند ! ای اشون!

نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود، چیست؟

 اهورامزدا پاسخ داد:

باید سه یا شش یا نه جام گُمیز (ادرار گاو) آمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود.

پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب ناب بیاشامد و بخورد؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست.

 ای دادار جهان استومند! ای اشون!

چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد؟

 اهورا مزدا پاسخ داد:

باید تا سه شب بدین سان بماند. باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد. پس هنگامی که این سه شب سپری شد، تن و جامه ی خویش را با گُمیز(ادرار گاو) و آب در کنال نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود.

 ای دادار جهان استومند! ای اشون!

چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند؟

پس از سپری شدن آن سه شب، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگران زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد؟

 اهورا مزدا پاسخ داد:

باید تا نه شب بدین سان بماند. باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزدا پرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه او جدا باشد.

پس هنگامی که این نه شب سپری شد، تن و جامه خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند.(۶)

حال از خود بپرسید آیا این سخنان و احکام به گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک شبیه هستند؟؟؟ به قطع و یقین جواب تمام عاقلان خیر می باشد.

نمونه ای دیگر لازم است ذکر گردد:

 گناه کسی که به تنهایی جسد مرده را حمل کند!!!

 اگر مرد به تنهایی جسد مرده را حمل کند، ناسو (دیو پلیدی) از جسد بیرون آید و وی را از بینی، چشم، زبان، چانه، عضو تناسل و بالاخره از پشت آلوده و ناپاک می سازد. دروج ناسو بر وی حمله میکند و او را تا ناخنهای دست برای همیشه نجس و ناپاک می نماید.

 ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم کسی که مرده را به تنهایی حمل کند در کجا باید نگهداری شود؟

اهورا مزدا پاسخ داد و گفت، در جایی نگهداری می شود که از آب و از گیاه خالی و زمین آن خشک و بی حاصل باشد و پای رمه کوچک و درشت و آتش اهورمزدا و برسم و مرد پارسا در آنجا کمتر دیده شود.

 ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس بگو بدانم، این محل باید در چه فاصله از آتش، در چه فاصله از برسم، در چه فاصله از مرد پارسا باشد؟

اهورامزدا پاسخ داد و گفت: این محل باید از آتش سی گام، از برسم سی گام، از آب سی گام و از مرد پارسا سی گام فاصله داشته باشد.

مزدا پرستان در این محل باید حصاری بنا کنند و در آنجا مردی را که جسد مرده را به تنهایی حمل نموده جای دهند و خوراک و پوشاک هرچه حقیرتر همراه وی سازند.

مرد گناه کار در این حصار از خوراک خود میل میکند و پوشاک خود را می پوشد تا زمانی که به سن ناتوانی و پیری برسد.

مرد گناهکار در این حصار وقتی به سن پیری و ناتوانی رسید مزدا پرستان یک مرد تنومند و سالم در مسکن وی می فرستند تا او را به جایگاه مرتفع منتقل کند و آنجا سر وی را از گردن قطع نماید و جسد را طعمه درندگان گوشتخوار و کرکس ها سازد، درندگانی که آفریده خرد پاک هستند.(۷)

 آیا این درنده خویی و بیرحمی در حق کسی که به تنهایی جنازه ای را حمل کرده کردار نیک است؟؟ خود قضاوت کنید.

 بر طبق مراسمی که در وندیداد تکرار شده جسد مرده انسان باید در دخمه یا در مکان بلند از قبیل بالای کوه طعمه درندگان گردد و استخوان وی پس از جدا شدن از گوشت و پس از خشک شدن در استودان که به شکل خمره مانند است نگاهداری شود و از این جهت دفن مرده در خاک و یا انداختن آن در آب رود و یا سوزاندن آن در آتش ممنوع و حرام است اما هرگاه انجام تشریفات مقدماتی بعلت سرما و یا علل دیگر نامقدور میشد می توانستند موقتا به خاک سپارند مشروط به اینکه در مدت معین از زیر خاک خارج نمایند و نبش قبر کنند و مراسم معمول در دخمه را انجام دهند و متخلف از این مقررات به شرحی که در بند ۳۸و ۳۹ وندیداد و بندهای دیگر توضیح داده شده به کیفر شدید گرفتار می شد.(۸)

 مجازات کسی که جسد مرده یا لاشه سگ را در زمین دفن کند:

ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، کسی که جسد مرده انسان یا لاشه سگ را در زمین دفن کند و نصف سال بگذرد بی آنکه از زیر خاک بیرون آید چه کیفر خواهد دید.

اهورامزدا پاسخ داد و گفت: کیفر چنین شخصی پانصد ضربه تازیانه اسپاهه و پانصد ضربه تازیانه سروشه خواهد بود.

 ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، کسی که جسد مرده انسان و یا لاشه سگ را در زمین دفن نماید و یک سال بگذرد بی آنکه جنازه را از خاک بیرون آورد چه کیفر خواهد دید؟

اهورامزدا پاسخ داد و گفت: کیفر وی یک هزار تازیانه اسپاهه و یک هزر تازیانه سروشه خواهد بود.

ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، کسی که جسد مرده انسان و یا لاشه سگ را در زمین دفن کند و دو سال بگذرد بی آنکه جنازه را از خاک بیرون آورد جریمه و یا کفاره وی چه خواهد بود و یا چگونه پاک و طاهر می شود؟

اهورامزدا پاسخ داد و گفت: گناه وی برای همیشه بی توبه خواهد بود. نه جریمه، نه کفاره، و نه تطهیر نخواهد داشت.(۹)

کجای این احکام انسانیست و چه کسی یارای تحمل این همه تازیانه را به خاطر گناه ناکرده دارد

کجای این احکام و رسوم آیین زرتشت گفتار، پندار و کردار نیک می باشند که با شعارهای رنگین آن را تبلیغ می کنند. به قطع و یقین هر کس عاقلانه اندیشه کند چنین احکامی جز خرافات نیست.

عقاید و تاثیرات باستانیان از این هم فراتر رفته و نشر اکاذیب و تواریخ ساختگی و دروغ و بدون منبع را در میان ملت کُرد رواج داده اند تا جایی که اکنون کسانی بر این باورند که زرتشت در مناطق کُردنشین ظهور کرده و  بنابراین کُرد می باشد سخنی بسیار عجیب و بدور از مستندات تاریخی، آنچه که منابع در مورد زرتشت می گویند بدین گونه است که خواهد آمد:

 مسعودی می نویسد: ((روایت مشهور در مورد زردشت این است که وی زرادشت بن اسبیمان، اهل آذربایجان بوده است. (۱۰) بلاذری، (۱۱) ابن فقیه، (۱۲) گردیزی (۱۳) و یاقوت حموی (۱۴) نیز روایت ظهور وی در آذربایجان را نقل کرده اند.

اما مورخان روایت دیگری در مورد زردشت از اهل کتاب نقل کرده اند که زردشت اهل فلسطین و شاگرد یا خدمتکار بعضی از شاگردان ارمیای نبی (= پیامبر بنی اسرائیل) بوده است که عاقبت به ارمیا خیانت و دروغ بست، ارمیا نیز وی را نفرین کرد که در نتیجه آن زردشت به بیماری پیسی یا برص مبتلا شد. سپس به سوی آذربایجان رفت ودین مجوسی را بنیان نهاد.)) (۱۵)

 اما منابع در اینکه زردشت به سوی بلخ رفت و بشتاسب (= بشتاسف، گشتاسب، گشتاسف، کشتاسف) بن لهراسف را به سوی خویش دعوت کرد و او دین وی را پذیرفت، متفقند. (۱۶)

علت رفتن زردشت از آذربایجان را ابن اثیر قبول نکردن دعوت وی از سوی مردم آذربایجان و شهرهای دیگر می داند. (۱۷)

حال شما بگویید چرا این منابع تاریخی نگفته اند که زرتشت از مناطق کُردنشین ظهور کرده است؟

اما کسانی پا از این فراتر نهاده مانی، داعیِ دوره شاپور اول ساسانی را نیز کُرد دانسته اند و تمام سعی و همت خود را برای باستان گرایی به کار برده اند. آنان تا جایی پیش رفته اند که بدون هیچ دلیل و مدرکی تاریخی به تحریق ۳۰۰جلد کتب پزشکی و نجوم زرتشت در آتشکده پاوه به دست اعراب مسلمان اشاره میکنند عوام ملت نیز با خواندن این خبر بدون منبع و غیر عالمانه حکم بر حقیقت بودن آن می دهند و و با انتشار آن سالها ملتمان را در میان سخنان پوچ و ساختگی سردرگم می کنند.

در حالی که منابع در مورد کتاب اوستا این گونه می گویند:

 ((چون گشتاسب دین زردشت بپذیرفت بفرمود تا آن کتاب اوستا را بر پوست های گاو پیراسته به زر نوشتند، و به حصار اصطخر بنهادند اندر خزینه ملوک عجم.)) (۱۸) و ((هیربدها را بر آن گماشت و عامه را از تعلیم آن بازداشت)) (۱۹) و از سوی دیگر منابع تاریخی در مورد نابودی کتب زرتشتیان به دست اسکندر می نویسند: ((هر چه از کتب پارسیان بود، سوخت، و همه موبدان و عالمان را بفرمود کشتن و کس نماند که علمی بواجب بدانستی یا تاریخی نگاه داشتی اخبار و علوم منسوخ گشت و ناچیز.)) (۲۰) گردیزی نیز می نویسد: ((اسکندر، عَلَم های ایشان که مرایشان را هاربدان خوانند همه بکشت، و کتاب ها که اندر دین مغان و زردشتی بود همه بسوخت.)) (۲۱)

طبری، (۲۲) مسکویه (۲۳) و ابن حزم (۲۴) نیز به این تحریق کتب اشاره کرده اند.

پس آن سیصد جلد کتاب که در آتشکده پاوه بود چگونه به دست اسکندر نیفتاد تا کتب را بسوزاند یا به یونان منتقل کند. و چرا بعد از آن به دست زرتشتیان نیفتاد تا آنان در دوره بلاش اشکانی و اردشیر بابکان ساسانی برای نوشتن دوباره اوستا به زحمت نیفتند، چرا در کتب تاریخی  از این ۳۰۰ جلد کتاب و تحریق آن به دست اعراب هیچ خبری نیامده است؟؟ می توان گفت اهداف از پیش تعیین شده ای در پشت پرده این روایات ساختگی وجود دارد.

اهدافی که آگاهانه یا ندانسته به ضدیت با اسلام می پردازد. تمامی این عقاید رو به سوی پرتگاه بی دینی و یا سستی در ایمان و تنفر از اصحاب رسول الله (ص) می رود و عاقبتش چیزی جز الحاد و بی اعتقادی نیست و ما غافل نشسته ایم و با چشم خود شاهد این رویدادها هستیم.

این وظیفه مورخان، روشن گران و نو اندیشان است که ملتمان را بیدار کنند و تمامی این داستانها را که در روح و روان ملت کُرد تاثیر گذاشته است از میان بردارند و آنچه که حق و حقیقت است را نمایان کنند.

دانا مهرنوس

پاوه – دوریسان

 ۹۵/۱۲/۲۷

***

مقالات مرتبط:

داستان گمراهی ملت( در پیرامون حمله اعراب مسلمان به ایران و شعارهای زردشت)

در پیرامون اتحاد مسلمانان و عوامل تفرقه ایشان

کُردسازی افتخاری خیالی

 

 

     (۱) عبدالله مستوفى، شرح زندگانى من، تهران: چاپ پنجم ۱۳۸۴ش. ج ۱، ص ۳۲۲ – ۳۲۴٫

(۲) صوره الارض، ابوالقاسم محمد ابن حوقل، بیروت: دارصادر افست لیدن، ۱۹۳۸م، ص ج۲، ص۲۷۳ – ۲۷۴٫

(۳) تاریخ الرسل و الملوک، أبو جعفر طبری (المتوفى: ۳۱۰هـ) بیروت: دار التراث، چاپ دوم ۱۳۸۷ هـ ، ج ۴ ، ص ۵۴٫

(۴) آ. ای کولسینکف، ایران در آستانه یورش تازیان، چاپ اول، ترجمه محمدرفیق یحیایی (تهران: انتشارات آگاه، ۲۵۳۵ شاهنشاهی) ص ۲۵۵٫

(۵)  نهایه الارب فی فنون الادب، شهاب الدین احمد نویری،  قاهره:  دار الکتب والوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ هـ. ج۱ ، ص ۲۹۳٫

(۶) وندیداد، ترجمه ابراهیم پورداود، فرگرد پنجم، بخش هشتم،ص ۷۷- ۷۹٫ و نیز نگاه کنید به مجموعه قوانین زرتشت (وندیداد اوستا) جیمس دارمستتر، ترجمه دکتر موسی جوان، تهران : دنیای کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۴، ص ۱۵۴- ۱۵۶٫

(۷) مجموعه قوانین زرتشت (وندیداد اوستا)ص۹۰-۹۲ .

(۸) همان، ص۹۶٫

(۹) همان ، ص ۹۵ – ۹۶٫

(۱۰) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم، تحقیق اسعد داغر (قم: دارالهجره، ۱۴۰۹ق) ، ج۱، ص۲۵۲.

(۱۱) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان (بیروت: دار و مکتبه الهلال، ۱۹۸۸م) ص۳۲۲.

(۱۲) احمد بن محمد بن اسحاق ابن فقیه، البلدان، چاپ اول، تحقیق یوسف الهادی (بیروت: عالم الکتب، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م) ص۵۸۲.

(۱۳)عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ اول، تحقیق عبدالحی

حبیبی (تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش) ص۵۱.

(۱۴) یاقوت حموی، معجم البلدان، (بیروت: دار صادر، ۱۹۹۵م) ج۱، ص۱۵۹.

(۱۵) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، چاپ دوم، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت: دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م) ج۱، ص۵۴۰ و عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، (بیروت: دارصادر- دار بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م) ج۱، ص۲۸۵ و عبدالرحمن ابن خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر (= تاریخ ابن خلدون) ، چاپ دوم، تحقیق خلیل شحاد (بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م) ج۲، ص۱۸۹ – ۱۹۰.

(۱۶) طبری، همان، ج۱، ص۵۴۰، و عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ اول، تحقیق عبدالحی حبیبی (تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش) ص۵۰ و ابن قتیبه دینوری، المعارف، چاپ دوم، تحقیق ثروت عکاشه (القاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۲م) ص۶۵۲ و منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ اول، تحقیق عبدالحی حبیبی (تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش) ج۱، ص۱۴۴ – ۱۴۵و مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۳.

(۱۷) – ابن اثیر، همان، ج۱، ص۲۵۹.

(۱۸)- گردیزی، ص۵۱٫

(۱۹)- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۱؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، عبدالرحمن ابن جوزی، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م ، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۶۰٫ خلدون، ج۲، ص۱۹۰٫

(۲۰) مجمل التواریخ و القصص، مؤلف مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، تهران: کلاله خاور، بی تا، ص۱۰٫

(۲۱)- گردیزی، ص۵۸٫

(۲۲)- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۷۷٫

(۲۳) – مسکویه، ج۱، ص۹۹٫

(۲۴) – الفصل فی الملل و الاحیاء و النحل، علی بن احمد ابن حزم، القاهره: مکتبه الخانجی، بی تا، ج۱، ص۹۳٫

نقل از پاوه پرس

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

‫۲ دیدگاه ها

  1. در پاسخ به دیدگاه شخصی که به اسم امیر گفته: ” … دفاع نکردن کردها از کشور و خالی کردن پشت حکومت ساسانی … ”
    خدمت شما عرض شود که برعکس اراجیف شما، این حکومت ساسانی بود که از اول دشمن کوردها بود و با کوردها سر جنگ داشت، طبق کارنامه اردشیر بابکان، جناب اردشیر اول به چادر کُردها پناه برده تا از دست اشکانیان نجات پیدا کنه اما پس از آنکه به قدرت رسید نمک می خورد و نمکدان میشکند و به کُردان شاه مادی حمله میکند. پس اول ساسانیان حق و حقوق کوردها را به رسمیت نشناختند، حتما به بهانه هایی مثل تجزیه طلبی، ایران واحد بودن، رعایت قوانین، لزوم یک کشور و یک زبان بودن ایرانی ها و …که امروز هم می بینیم. و البته این بهانه ها قابل قبول نیست و فقط تمامیت خواهی و مرکز گرایی را از زمان ساسانیان تا به امروز نشان می دهد.
    این فارس ها بوده اند که باحکومت های هخامنشیان و ساسانیان و سایر حکومت های پان فارس، با اشغال و سلطه بر سرزمین بلوچ و افغانی و گیلک و مازندران و تات و تالش و آذری و کورد و عرب سعی کردند که اول زبان این ملت ها را از بین ببرند و سپس آنها را آسیمیله کنند و تا حدی هم موفق شدند . پس تا زمانی که حق و حقوق زبانی و دینی و مذهبی همه ملت های ایرانی از سمت فارس های مرکزگرا و تمامیت خواه به رسمیت شناخته نشود و حکومت ایران به صورت فدرالی و واحدهای خودمختار ایجاد نشود نباید انتظار وفاداری داشته باشید.
    حکومت ساسانیان آنچنان که پانفارس ها و باستان پرست ها ادعا می کنند نبوده، بلکه حکومتی به غایت تاریک، جنایکار و سفاک و درنده بوده که ایرانیان ناچار به قبول دین عرب ها شدند تا بلکه از ستم شاهان ساسانی نجات یابند.
    در ضمن این حکومت ساسانی است که به خاطر فساد گسترده درباریان تا وارد جنگ با اعراب شد ملت ایران را در چنگ بیگانگان رها کردند و فرار کردند و پشت ملت کورد رو خالی کردن، نیروهای ساسانی بسیار فاسد ، جنایتکار و ناکارآمد بودند.

  2. این حرفهایی که زدین کلا ماست مالی دفاع نکردن کردها از کشور
    و خالی کردن پشت حکومت ساسانی هست
    کردها همچنان سرداران عرب رو میپرستند
    مسجدی در قلب سنندج دیدم به اسم سعدوقاص
    پس لطفا ماستمالی نکنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا