آیا با علم نوین می توان وجود خدا را اثبات یا رد کرد؟!
آیا با علم نوین می توان وجود خدا را اثبات یا رد کرد؟!
نویسنده: سعید صادقی (دانشجوی پزشکی)
اینجا نه مى خواهم وجود خدا را اثبات کنم نه رد بلکه مى خواهم یک خطاى معرفتى را اصلاح کنم .
نمی خواهم فقط به پاسخ این سوال بپردازم بلکه می خواهم این سوال بهانه ای شود برای مطرح کردن یک موضوع دیگر .
ابتدا تعریف کلمات به کار گرفته شده در متن را ارائه می کنم .
در این مورد بخوانید: چگونه وجود خدا را اثبات میکنید؟ و نیز به چه صورتی خدا را تعریف میکنید؟
علم نوین یا همان science :
مجموعه ای از آگاهی ها که از طریق تجربه حسی و ملموس به دست آمده است ، روش مشخصی برای رسیدن به پرسش هایش دارد و این تجارب به دست آمده قابلیت تکرار دارند .
هر وقت کلمه علمی رو به کار بردم منظورم همان علم نوین یا science است .
برای روشن تر شدن تعریف ، مثالی را خدمتتان عرض می کنم :
آب در چند درجه به جوش می آید ؟!
این یک سوال علمی است . ممکن است جواب آن را ندانیم اما روش رسیدن به پاسخ آن را می دانیم . با آزمایش متوجه می شویم در ۱۰۰ درجه . اگر بار ها و بار ها همان آزمایش را در همان شرایط تکرار کنیم باز هم در ۱۰۰ درجه به جوش می آید .
دانش یا knowledge:
از علم نوین عام تر بوده و شامل تمامی آگاهی های انسان می شود از جمله علم ، فلسفه و …
حال به سوال اصلی بپردازیم .
آیا خدا وجود دارد ؟!
با روش های علمی نمی توان به این سوال پاسخ داد . چرا ؟!
چون خداوند را نه می توان دید یا لمس کرد یا … و اصلا موضوع خداوند علمی نیست که بتوان با روش های علم تجربی به او دست یافت و او را مورد آزمایش قرار داد .
پس این سوال که آیا خدا وجود دارد یا نه اصلا علمی نیست و فلسفی است در نتیجه با علم نمی توان خدا را اثبات یا رد کرد ( و باید فلسفه ورزید و در مباحث فلسفی غرق شد تا شاید پاسخ سوال را پیدا کرد یا اصلا پاسخ پیدا نشود و هر کس بر اساس کمیت و کیفیت تجربه های معنوی زندگی خود به خدا ایمان بیاورد یا نه )
کسانی که در دو طیف خداباوری و خدا ناباوری هستن اکثرا دچار این اشکال معرفتی می شوند که می توان با علم خدا را ثابت کرد یا رد کرد چون اصلا از تعریف علم و فلسفه و تفاوت این دو خبر ندارند حتی گاهی بزرگان این دو طیف .
مثلاً هاوکینگ فیزیکدان بزرگی بود و در مورد وجود خدا سخن می گفت و آن را انکار می کرد و بسیاری از مقلدین وی از طیف خداناباوران تصورشان اینگونه بود که دیگر کار تمام شد و ما بردیم چونکه یک دانشمند بزرگ خدا را رد کرده و چون یک دانشمند بوده پس علم هم خدا را رد کرده و آنچه علم آن را رد کند پس غلط است و ….. و در آن طرف هم به گمانم بسیاری از خداباوران دست و پای خود را گم کردند و با خود گفتند که چکار کنیم ، بهتر است به سخنان دانشمندان خداباور چنگ بزنیم تا وجود خدا را به صورت علمی اثبات کنیم ( مثلاً دانشمندی که گفته در اولین جرعه علم شما آتئیست می شید بعد خدا در ته لیوان علم آموزی منتظر شماست و اونجا شما خدا رو کشف می کنید ) .
اما متاسفانه هر دو طیف در اشتباه بزرگی بودند .
علم نوین با ظهورش انسان را متحیر کرد چون توانسته بود مشکلات زیادی را حل کند و این سبب به وجود آمدن جریان های فکری شد که علم را حل کننده تمام مشکلات و مسائل بشر می دانستند و هر آنچه علمی بود را درست پنداشته و هر آنچه در ساحت علم نبود و امکان تجربه حسی نداشت را چون غیر علمی بود در نتیجه نادرست می پنداشتند و چون از علم یک بت ساخته بودند حتی جملاتی چون فلسفه مرده است را به زبان راندند .
اما فلاسفه پاسخ این گونه جریان ها را دادند.
اگر می گویید فلسفه مرده است این خود یک برداشت فلسفی است و شما عملا تفلسف ورزیده اید که می گویید فلسفه مرده است و این خود یک جمله فلسفی است نه علمی .
پس اینکه یک دانشمند بگوید که خدا است یا نیست هیچ چیزی را از نظر علمی اثبات یا رد نمی کند چون این یک جمله فلسفی است و این دانشمند صرفا برداشت فلسفی خود را اظهار کرده است که نیازمند کنکاش فلسفی است .
اگر کسی آتئیست شود لزوما آزاد اندیش نیست بلکه ممکن است پیرو یک جریان علمی الحادی شود که برخی از بدیهی ترین مبانی معرفتی را انکار می کند و همینطور سخن دانشمندان خداباور نمى تواند دلیل علمى بر وجود خدا باشد .
در آخر می خواهم این را بگویم که متوجه شدید چقدر از بزرگان علمی هم (چه خداباور و چه خداناباور) متأسفانه هنوز درک درستی از فلسفه و علم و تفاوت این دو ندارند و پیروان این چنین افرادی صبح و شب با هم در جنگ و جدال غیر منطقی هستند و به تفکر اصیل مایه نمی دهند و خود را حقیقت مطلق و مطلق حقیقت دانسته و به روی نظرات مخالفین خود گشوده نیستند .