ضرورت اندیشیدن و تفکر از دیدگاه قرآن
ضرورت اندیشیدن و تفکر از دیدگاه قرآن
نویسنده: عباس محمود عقاد / مترجم: محمد رضا عطائی
از جمله امتیازهای فراوان قرآن مجید، امتیاز روشنی است که مردم مسلمان و غیر مسلمان تقریباً درباره ی آن وحدت نظر دارند، زیرا این مزیّت از تلاوت آیات قرآن به گونه ای ثابت می شود که پیش از مراجعه به مناقشات و اختلاف نظرهای مذاهب مختلف، ارقام و اعداد ریاضی و معانی الفاظ ساده، آن را تأیید می کند.
آن امتیاز عبارت است از اهمیت دادن و اتکا به عقل و خرد در موضوعات عقیدتی و نیز در شناخت وظیفه و تکلیف.
در کتاب های ادیان بزرگ اشاره های صریح و یا ضمنی به عقل و یا قوه ی تمییز شده است اما این اشارات به صورت یک مطلب فرعی مطرح گردیده است و حتی گاهی اوقات خواننده به مطالبی در مورد عیبجویی و پرهیز از عقل بر می خورد، زیرا که عقل لغزشگاه عقاید و دری از درهای ادّعا و انکار است.
اما قرآن مجید از عقل جز در مقام تعظیم و توجه بر لزوم عمل بر طبق عقل و مراجعه ی به آن یاد نمی کند. و اشاره به عقل به صورت فرعی و روبنایی و بی حساب در ضمن یک آیه آورده نشده است، بلکه در همه جای قرآن به صورت مطلبی مورد توجه و حتی با لفظ و معنی خاص مطرح و در هر موردی از موارد امر و نهی تکرار می شود؛ مواردی که یک انسان مؤمن را به سبب تسلیم شدن به حکم عقل، تشویق و یا انسان بی ایمان را به خاطر بی اعتنایی و تسلیم نشدن به فرمان عقل و اندیشه سرزنش می کند. اشارات مکرر قرآن به عقل فقط به یک معنی از معانی عقل که روان شناسان و متخصصان علوم جدید آن را بیان می کنند، نیست بلکه تمامی وظایف عقلانی انسان را با عملکردها و ویژگی های مختلفی که دارد شامل می شود و قرآن عمداً میان این وظایف و ویژگی ها، در موارد مختلف خطاب و مناسبت های آن تفکیک قائل می شود از این رو خطاب هایی که درباره ی عقل در قرآن آمده است به عقل مدبّر و یا به عقل مدرک و به عقلی که ملاک دقّت راستین و قضاوت صحیح است، منحصر نمی شود، بلکه در آیات قرآنی خطاب قرآن تمام ویژگی ها و وظایفی است که بر عهده ی عقل در ذهن آدمی می گنجد. این ویژگی ها و وظایف فراوانند و در این جا دلیل برای تفصیل آن ها وجود ندارد، زیرا تمامی آن ها ممکن است عقل مدبر و عقل مدرک و عقل اندیشمندی که عهده دار مقایسه و صدور حکم درباره ی معانی و اشیاء است شامل شود.
به این ترتیب عقل، به معنی عام کلمه ملکه ای است که شامل نیروی مدبّر اخلاقی و یا مانعی برای کارهای ممنوع و نامشروع و ناپسند می باشد. از این رو ماده ی اشتقاق عقل را از «عقل» دانسته اند که عقال (پابند شتر) نیز از آن گرفته شده است و ممکن است شهرت عقل به این نام در زبان های بزرگ دنیا که صدها میلیون از افراد بشر به آن زبان ها صحبت می کنند، به همین دلیل بوده باشد؛ زیرا کلمه «مایند» Mindو مشتقات آن در زبان آلمانی به معنی خویشتن داری و مبالات آمده و بدان وسیله بر شخص غافلی که نیاز به هشدار دارد، اشاره می کند. به عقیده ی من، تمام لغاتی که از این ماده ریشه گرفته چیزی جز به معنی عقل و خرد نمی تواند باشد که وسیله ی تدبیر و یا هشدار و زنهار است.
از جمله ویژگی های عقل، ملکه ی ادراک بودن آن در انسان است که ملاک فهم و تصور آدمی است و این ملکه با وجود این که برای کارهای عقل مدبّر اخلاق و درک اسباب و نتایج کار او ضرورت دارد، گاهی نیز خود مستقلاً اموری را که هیچ ارتباطی به اوامر و نواهی و خوبی ها و بدی ها ندارد، درک می کند.
از جمله ویژگی های عقل این است که دریافت های خود را دقیقاً بررسی و آن ها را زیر و رو می کند تا باطن و اسرار نهفته شان را کشف کند و نتایج و احکام خود را بر اساس همان اسرار نهفته بسازد و این ویژگی ها مجموعه ی ملکه قضاوت و داوری را در خود جمع دارد و ملکه ی حکمت نیز با آن ها مرتبط است و همچنین وقتی که بدان وسیله حکمت حکیم به آگاهی از خوبی ها و بدی ها و شایست و ناشایست ها برسد به عقل مدبّر ارتباط پیدا می کند.
از بالاترین ویژگی ها عقل انسانی، رشد است و آن تکوین تمام شخصیت در شخص عاقل رشید است. وظیفه رشد، فوق وظیفه ی عقل مدبر، و عقل مدرک و عقل حکیم است زیرا وظیفه رشد استیفای تمام این وظایف می باشد و پختگی هر چه بیشتر و کمال عقل و همچنین تمییز به وسیله ی قوه ی رشد، مبتنی بر آن است، زیرا هیچ گونه نقص و اختلال در آن راه ندارد، و گاهی در ادراک شخص حکیم کاستی به وجود می آید و گاهی نقصانی در حکمت عقل مدبّر مشاهده می شود اما به وسیله ی عقل رشید هر دوی این ها هدایت می شوند و نجات می یابند.
فریضه ی اندیشیدن در قرآن کریم شامل عقل انسانی نسبت به تمام وظایف مربوطه با همه ویژگی ها و مدلولات آن است.
بنابراین قرآن مجید، هم عقل مدبر و هم عقل مدرک و هم عقل حکیم و هم عقل رشید را مخاطب قرار می دهد و از عقل به عنوان چیزی سطحی و غیر مکلف نام نمی برد، بلکه از آن به عنوان یک هدف اصلی و به طور مفصل – چنانکه در هیچ کتابی از کتب ادیان دیگر نظیر ندارد – یاد می کند.
از جمله خطاب های قرآن به عقل به معنی گسترده آن – از جمله آن چه عقل مدبّر را نیز فرا می گیرد – قول خدای متعال است که می فرماید:
( إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّهٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ) بقره: ۱۶۴
« مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز ( و اختلاف آن دو در درازی و کوتاهی و منافع بیشمار آنها ) و کشتیهائی که به سود مردم در دریا در حرکتند ( و برابر قانون وزن مخصوص اجسام و سرشت آب و باد و بخار و برق ، و غیره که از ساختههای پروردگارند در جریانند ) و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده ( که برابر قوانین منظّمی بخارها به ابرها تبدیل و بر پشت بادها به جاهائی که خدا خواسته باشد رهسپار میگردند و پس از تلقیح ، به صورت برف و تگرگ و باران مجدّداً بر زمین فرو میریزند ) و با آن زمین را پس از مرگش زنده ساخته و انواع جنبندگان را در آن گسترده ، و در تغییر مسیر بادها و ابرهائی که در میان آسمان و زمین معلّق میباشند ( و برابر قوانین و ضوابط ویژهای در پهنه فضا پراکنده نمیگردند و هدر نمیروند ) ، بیگمان نشانههائی ( برای پیبردن به ذات پاک پروردگار و یگانگی خداوندگار ) است برای مردمی که تعقّل ورزند . »
( وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ) مؤمنون: ۸۰
« او است که زنده میگرداند و میمیراند ، و آمد و شد ( پیاپی ) شب و روز ، ( و اختلاف رنگ ، و کوتاهی و درازی آنها برابر قوانین و طبق فرمان او و ) مربوط بدو است . آیا ( دلالت اینها را بر قدرت خدا و وجوب ایمان بدو و به روز قیامت ) نمیفهمید ؟ »
( وَمِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَهً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ضَرَبَ لَکُم مَّثَلاً مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ) روم: ۲۵-۲۸
« و از جمله دلائل و نشانههای ( کمال قدرت و نهایت عظمت ) خدا یکی هم این است که آسمان و زمین ( بدین ساختار استوار و صورت زیبا ) ساخته و پرداخته او و به فرمان وی برپا است . بعدها وقتی ( که بخواهد مردمان را میمیراند ، و این نظم و نظام را خراب میگرداند ، و برای زنده شدن ) شما را از زمین با ندائی فرا میخواند و شما فوراً ( مطیعانه و شتابان از زمین ) بیرون میآئید . هر که و هر چه در آسمانها و زمین است ، از آن خدا است ، و جملگی فرمانبردار او هستند . او است که آفرینش را آغاز کرده است و سپس آن را باز میگرداند ، و این برای او آسانتر است . ( زیرا کسی که بتواند کاری را در آغاز انجام دهد ، قدرت بر اعاده آن را نیز دارد ) . بالاترین وصف ، در آسمانها و زمین متعلّق به خدا است ، و او بسیار باعزّت و اقتدار ، و سنجیده و کار بجا است . ( لذا در عین قدرت نامحدود ، کاری بیحساب انجام نمیدهد ، و بلکه همه کارهایش از روی حکمت است ) . خداوند برای شما ( انسانهای مشرک ) مثلی میآورد که از ( اوضاع و احوال ) خود شما برگرفته شده است . ( و آن مثل این است که اگر بردگانی داشته باشید ) آیا بردگانتان در چیزهائی که بهره شما ساختهایم شریک شما میباشند ، بدان گونه که شما و ایشان هر دو در آن یکسان و برابر باشید ، و همچنان که شما آزادگان از یکدیگر میترسید ، از بردگان هم بیمناک باشید ( و بدون اجازه ایشان دست به کاری نبرید و نزنید و دخل و تصرّفی در اموال خود نکنید ؟ نه ! ابداً چنین چیزی تصوّر نمیرود . پس چطور جائز میدانید که بعضی از آفریدگان خدا ، همچون فرشتگان و پریان و پیغمبرانی چون عیسی و عُزَیر ، و بتها و صنمها ، شریک خدا در ملک و مملکت و سلطه و قدرت او باشند ؟ ! ) . ما این سان ( روشن و گویا ) آیات را برای مردمانی بیان میداریم که میفهمند ( و معانی ضربالمثلها را درک میکنند ) . »
( وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ) عنکبوت: ۴۳
« اینها مثالهائی هستند که ما برای مردم میزنیم ، و جز فرزانگان ، آنها را فهم نمیکنند ( و سوای خردمندان از آنها عبرت نمیگیرند و درس زندگی نمیآموزند ) . »
از آن جمله مواردی است که مخاطب قرآن مجید، عقل است و شامل عقل مدبّر می باشد، مانند:
( وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ) ملک: ۱۰
« و میگویند : اگر ما گوش شنوا میداشتیم ، و یا عقل خود را به کار میگرفتیم ، هرگز از زمره دوزخیان نمیگشتیم . »
(وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ) انعام: ۱۵۱
« و به گناهان کبیره ( از جمله زنا ) نزدیک نشوید ، خواه ( آنها در وقت انجام برای مردم ) آشکار باشد و خواه پنهان ، و کسی را بدون حق ( قصاص و اجرا فرمان الهی ) مکشید که خداوند آن را حرام کرده است . اینها اموری هستند که خدا به گونه مؤکّد شما را بدانها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید .»
و از جمله موارد خطاب قرآن مجید، پس از بیان حق زنان مطلّقه در سوره بقره است:
( کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ) بقره: ۲۴۲
« خداوند این چنین آیات خود را برای شما شرح میدهد تا این که ( درباره احکام الهی و همه پدیدههای جهان ) بیندیشید . »
( وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَهِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ) یوسف: ۱۰۹
« ( سنّت ما در گزینش پیغمبران و گسیل آنان به میان مردمان تغییر نکرده است ، و از جمله در انتخاب تو به عنوان خاتمالانبیاء نیز مرعی شده است ) و ما پیش از تو پیغمبرانی نفرستادهایم ، مگر این که مردانی از میان شهریان بودهاند و بدیشان وحی کردهایم . ( دستهای از انسانها بدانان گرویده و گروهی هم از ایشان بیزاری جستهاند . آیا قوم تو از این بیخبرند که پیغمبران نه فرشته و نه زن بودهاند و بلکه مردانی از شهرها بوده و در میان مردمان همچون ایشان زندگی کردهاند و تنها فرق آنان با دیگران این بوده که حاملان وحی و پیام آوران آسمانی بودهاند ، و بعضی راه چنین راهنمایانی را انتخاب و به بهشت رسیدهاند ، و برخی هم عناد ورزیده و کفر پیشه کردهاند و به دوزخ واصل شدهاند ؟ ) . مگر در زمین به گشتوگذار نمیپردازند تا ببینند که سرانجام کار گذشتگان پیش از ایشان چه بوده و به کجا کشیده شده است ؟ بیگمان سرای آخرت ، بهتر ( از سرای این جهان ) برای پرهیزگاران است . ( ای معاندان افسار گسیخته و آرزوپرستان سرگشته ! ) آیا خرد و اندیشه خویش را به کار نمیاندازید ( و نمیدانید که هستی خود را ناآگاهانه میبازید و توشهای برای آخرت فراهم نمیسازید ؟ ! ) . »
از جمله خطابات قرآن مجید،در سوره ی حشر، در حالی که عوامل اختلاف و جدایی امت ها از یکدیگر را بیان می کند، می فرماید:
(تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ)حشر/۱۴
«تو ایشان را متحد میبینی ، ولی پراکنده دل بوده و هماهنگ نمیباشند . این بدان خاطر است که مردمان بیشعور و ناآگاهی هستند »
علاوه بر این آیات، آیات فراوان دیگری است که با تهدید و منع شروع می شود و به توجه عقلانی پایان می یابد،زیرا که عقل بهترین مرجع راهنمایی در باطن انسان است، از قبیل آیه ی:
( أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ )بقره/۴۴
« آیا مردم را به نیکوکاری فرمان میدهید ( و از ایشان میخواهید که بیشتر به طاعت و نیکیها بپردازند و از گناهان دست بردارند ) و خود را فراموش میکنید ( و به آنچه به دیگران میگوئید ، خودتان عمل نمیکنید ؟ ) در حالی که شما کتاب میخوانید ( و تورات را در اختیار دارید و در آن تهدید خدا را درباره آن که کردارش مخالف گفتار است ، مطالعه میکنید ؟ ) . آیا نمیفهمید ( و عقل ندارید تا شما را از این کردار زشت بازدارد ؟ ) . »
( یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاهُ وَالإنجِیلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ )آل عمران/۵۹
« ای اهل کتاب ! چرا درباره ( دین ) ابراهیم با یکدیگر به مجادله و ستیز میپردازید ( و هر یک از شما او را بر آئین خویش میپندارید ) و حال آن که تورات و انجیل نازل نشدهاند مگر بعد از او ؟ آیا نمیفهمید ( که پیشین نمیشود پیرو پَسین باشد ) ؟ »
( وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاَهِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْقِلُونَ )مائده/۵۸
« آنان هنگامی که ( اذان میگوئید و مردمان را ) به نماز میخوانید ، نماز را به باد استهزاء میگیرند و بازیچهاش قرار میدهند ( و بدان میخندند و تمسخرش میکنند ) . این کارشان بدان خاطر است که ایشان کسانِ نفهم و بیشعوری هستند ( و ضلالت را از هدایت باز نمیشناسند و هدف و حکمت نماز را درک نمیکنند ) . »
( وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ )انعام/۳۲
« زندگی دنیا ( که کافران تنها آن را زندگی میدانند ) سرگرمی و بازیچهای بیش نیست ، و سرای آخرت ( جهان حقیقی است و ) برای پرهیزگاران بهتر ( از این جهان فانی ) است . آیا ( این امر بدیهی را ) نمیفهمید ( و سود و زیان خود را نمیدانید ) . »
( یَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَفَلاَ تَعْقِلُونَ )هود/۵۱
« ای قوم من ! در برابر ( تبلیغ رسالت و بیان ) آن ، من از شما پاداشی درخواست نمیکنم . پاداش من تنها بر آن کسی است که مرا آفریده است . آیا نمیفهمید ؟ ( و نمیدانید که چه کسی خیرخواه و چه کسی بدخواه شما است ، و چه چیز برای شما سودمند و چه چیز زیانمند است ؟ ) . »
( أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ )انبیاء/۶۷
« وای بر شما ! و وای برچیزهائی که به جای خدا میپرستید ! آیا نمیفهمید ( که از این مجسّمهها و تندیسها کاری ساخته نیست و شایسته پرستش نیستند ؟ ) . »
و در مواردی غیر از اینها، توجه دادن به عقل با همین روشی است که آیات قبل دلالت می کرد.
براستی این همه خطابهای مکرر نسبت به عقل مدبر، در قرآن کریم به عقل مدرک و یا عقلی که فهم و درک آدمی بر آن استوار است نیز انجام گرفته است در حالی که این دو نوع عقل از ادراک محض کلی تر و فراگیرترند.
در قرآن مجید، هرجا که سخن از اولوالالباب به میان آید، اشاره بر صاحبان آن عقل جامع دارد که همه ی وجوه عقل اعم از درک و فهم و تمیز و غیره را شامل باشد، زیرا حقیقت عقل- همان طور که واژه ی عقل در زبان عربی بر این معنی دلالت می کند- منشأ ادراک و فهم در ذهن انسان است.
آیات شریفه ای از قرآن مجید، از جمله آیات ذیل بر این منوال است.
(وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)آل عمران/۷
«در حالی که تأویل ( درست ) آنها را جز خدا و کسانی نمیدانند که راسخان ( و ثابتقدمان ) در دانش هستند . ( این چنین وارستگان و فرزانگانی ) میگویند : ما به همه آنها ایمان داریم ( و در پرتو دانش میدانیم که محکمات و متشابهات ) همه از سوی خدای ما است . و ( این را ) جز صاحبان عقل ( سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمیبرند ، نمیدانند و ) متذکّر نمیشوند »
( قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )مائده/۱۰۰
« ( ای پیغمبر ! به مردم ) بگو : ناپاک و پاک ( و حرام و حلال ) مساوی نیستند ، هر چند که فراوانی ناپاک ( و حرام ) شما را به شگفت اندازد . پس ای خردمندان ! ( با امتثال اوامر و اجتناب نواهی یزدان ) خویشتن را از ( خشم ) خدا برحذر دارید تا این که رستگار شوید . »
( الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ )زمر/۱۸
« آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند . آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است ، و ایشان واقعاً خردمندند . »
(لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ)یوسف/۱۱۱
«به حقیقت در سرگذشت آنان ، ( یعنی یوسف و برادران و دیگر پیغمبران و اقوام ایماندار و بیایمان ، درسهای بزرگِ ) عبرت برای همه اندیشمندان است .»
( یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ )بقره/۲۶۹
« فرزانگی را به هرکس که بخواهد ( و شایسته بیند ) میدهد ، و به هرکس که فرزانگی داده شود ، بیگمان خیر فراوانی بدو داده شده است ، و جز خردمندان ( این حقائق را درک نمیکنند و ) متذکّر نمیگردند . »
(وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ)بقره/۱۹۷
«و توشه برگیرید ( هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید ) که بهترین توشه پرهیزگاری است ، و ای خردمندان ! از ( خشم و کیفر ) من بپرهیزید .»
( وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ )بقره/۱۷۹
« ای صاحبان خرد ! برای شما در قصاص ، حیات و زندگی است ( بنابر مصلحت و حکمتی که در آن ، و دقائق و نکاتی که در همه احکام است . این است که قانون قصاص را برای شما وضع کردیم تا از تجاوز و خونریزی بپرهیزید . ) باشد که تقوا پیشه کنید . »
از این آیات روشن می شود که عقل مورد خطاب قرآن مجید یک وظیفه عقلانی دارد که شامل وظایف عقل مدبر و عقل مدرک و عقل و خرد پذیرای حکمت است و با یادآوری و تذکر پند می گیرد و خطاب به این عقل، خطاب به مردمان عاقلی است که بهره ی بیشتری از درک و فهم دارند، نسبت به آن عقلی که تنها بهره اش آن است که صاحب خود را از بدی باز میدارد اما او را به مقام رسوخ در دانش و تشخیص بین پاک و ناپاک و تمیز بین سخن خوب و خوب تر نمی رساند.
اما عقلی که می اندیشد و از میان اندیشه های خود بالاترین نظریه و راه و روش را بر می گزیند، قرآن مجید از آن به الفاظ مختلف نام می برد که گاهی تمام آن ها در معنی مشترک اند و گاهی نیز بعضی از ان کلمات به اقتضای سیاق جمله معنای خاصی دارند.
بنابراین واژه های فکر، نظر، بصر، تدبر، اعتبار، ذکر، علم و سایر ملکات ذهنیه ممکن است- همان طوری که گفتیم- در معنا و مدلول، یکی باشند، اما چنین نیست که معنای یک کلمه ما را از سایر کلمات بی نیاز کند.
(وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ)بقره/۱۱۹
« و از تو میپرسند : چه چیز را صدقه و انفاق کنند ؟ بگو : مازاد ( نیازمندی خود ) . این چنین خداوند آیات ( و احکام ) را برای شما روشن میسازد ، شاید ( درباره مصالح دنیا و آخرت خود ) بیندیشید .»
(الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ)آل عمران/۱۸۹
«کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان افتاده ( و در همه اوضاع و احوال خود ) یاد میکنند و درباره آفرینش ( شگفتانگیز و دلهرهانگیز و اسرارآمیز ) آسمانها و زمین میاندیشند »
( قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِی الآیَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ )یونس/۱۰۱
« بگو : بنگرید ( و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید ) در آسمانها و زمین چه چیزهائی است ؟ ! آیات ( خواندنی کتابهای آسمانی ، از جمله قرآن ، و دیدنی جهان هستی ) و بیمدهندگان ( پیغمبر نام ، و اندرزها و انذارها هیچ کدام ) به حال کسانی سودمند نمیافتد که نمیخواهند ایمان بیاورند . »
( أَفَلَمْ یَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ )ق/۶
« آیا آنان ( تاکنون سر بلند نکردهاند و ) به آسمان ننگریستهاند که ما چگونه آن را بنا کردهایم و آراستهایم و هیچ گونه خلل و شکافی در آن نیست ؟ »
( أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ )غاشیه/۱۷
« آیا به شتران نمینگرند که چگونه آفریده شدهاند ؟ ! »
(مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ)قصص/۷۲
« بجز خدا کدام خدا است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن بیارامید ( و خستگی کار روزانه را از تن به در کنید ؟ ) . مگر نمیبینید ( که دچار چه اشتباه بزرگی هستید ؟ مگر شب و روز دو نشانه سترگ بر وجود خدای بزرگ نیستند ؟ ) .»
( أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلَا یُبْصِرُونَ )سجده/۲۷
« آیا نمیبینند که ما آب را ( در لابلای ابرها و بر پشت بادها ) به سوی سرزمینهای خشک و برهوت میرانیم و به وسیله آن کشتزارها میرویانیم که از آن هم چارپایانشان میخورند ، و هم خودشان تغذیه مینمایند ؟ آیا نمیبینند ؟ »
(وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لَّأُوْلِی الأَبْصَارِ)آل عمران/۱۳
«و خداوند هرکس را بخواهد با یاری خود تأیید میکند ( و پیروزی را نصیب او میگرداند ) . بیگمان در این امر عبرتی برای صاحبان چشم ( بینا و بینش راستین ) است .»
( أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ )مؤمنون/۶۸
« آیا آنان سخنان را نمیسنجند ( و درباره این آیات الهی نمیاندیشند ، تا اعجاز قرآن را با چشم سر و چشم دل مشاهده کنند ) ، یا این که مطالبی برای آنان آمده است که برای نیاکانشان نیامده ( و نزول آیات آسمانی ، چیز نوظهوری است ؟ چنین نیست ، ارسال پیغمبران و انزال کتابهای آسمانی برای ایشان شیوه دیرین خدا بوده و محتوای دعوت تو از نظر اصول و اساس ، همان محتوای دعوت پیغمبران است ) . »
( کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ )ص/۲۹
« ( ای محمّد ! این قرآن ) کتاب پرخیر و برکتی است و آن را برای تو فرو فرستادهایم تا درباره آیههایش بیندیشند ، و خردمندان پند گیرند . »
( أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا )محمد/۲۴
« آیا درباره قرآن نمیاندیشند ( و مطالب و نکات آن را بررسی و وارسی نمیکنند ؟ ) یا این که بر دلهائی قفلهای ویژهای زدهاند ؟ »
(أَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ)حشر/۲
« اما خدا از جانبی به سراغشان رفت که فکرش را نمیکردند ( از آن جانب بر آنان بتازند ) . به دلهایشان هراس انداخت ، بگونهای که با دستهای خود و با دستهای مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند ! ای خردمندان ! درس عبرت بگیرید »
(وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ )بقره/۲۲۱
« و خدا آیات خود را برای مردم روشن میسازد ( و احکام شریعت را با دلائل واضح تفهیم مینماید ) تا این که ( راه صلاح و سعادت خویش را بشناسند و ) یادآور شوند »
( وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ )انعام/۱۲۶
« این ( مطلب که مددهای الهی شامل حال حقطلبان میگردد و عذاب الهی به سراغ دشمنان حق میرود ، سنّت ثابت خدا است و بخشی از راستای ) راه مستقیم پروردگار تو است . ما آیات ( قرآنی و نشانههای جهانی و دلائل عقلانی ) را برای کسانی تشریح و توضیح دادهایم که ( دلی پذیرا و گوشی شنوا دارند و ) پند میگیرند و اندرز میپذیرند . »
( أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ )رعد/۱۹
« پس آیا کسی که میداند که آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است حق است ( و برابر آن زندگی میکند و هم بر آن میمیرد ، سزا و جزای او ) همانند ( سزا و جزای ) کسی خواهد بود که ( به سبب انحراف از حق و کفر مطلق ، انگار ) نابینا است ؟ ! تنها خردمندان ( حق را و عظمت خدا را ) درک میکنند ( و فرق میان دو گروه مؤمن و کافر را میفهمند ) . »
( وَمَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لِّقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ )نحل/۱۳
« و چیزهائی را مسخّر شما گردانیده است که در زمین برای شما به رنگهای مختلف و در انواع گوناگون آفریده است . مسلّماً در این ( کار تسخیر و آفرینش ) دلیل واضح و نشانه روشنی ( بر قدرت و عظمت خدا ) است برای مردمی که عبرت میگیرند ( و از دیدن این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود میاندیشند و به سجود میافتند ) . »
( أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَى )عبس/۴
« یا این که پند گیرد و اندرز بدو سود برساند . »
(فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)نحل/۴۳
« از آگاهان ( از کتابهای آسمانی همچون تورات و انجیل ) بپرسید ، اگر ( این را ) نمیدانید ( که پیغمبران همه انسان بودهاند نه فرشته ) .»
( وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَهً لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ )قصص/۴۳
« ما بر موسی کتاب آسمانی ( تورات ) نازل کردیم بعد از آن که اقوام روزگاران پیشین را ( بر اثر کفر و ظلم و زورشان ) نابود کردیم ، تا برای مردم مایه بینش و وسیله هدایت و رحمت باشد ، و ایشان ( در پرتو اوامر و نواهی آن ، راه را از چاه باز شناسند و ) پندپذیر گردند . »
(وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ)بقره/۱۵۱
«و به شما کتاب ( قرآن ) و حکمت ( اسرار و منافع احکام ) را میآموزد ( تا با حفظ نظم و لفظ قرآن و بهرهمندی از نور آن ، به زندگی خویش حیات و تحرّک بخشید و با استفاده از سنّت عملی و سیرت نبوی ، به احکام شریعت آشنا گردید ) . و به شما ( به همراه کتاب و حکمت ) چیزی یاد میدهد که نمیتوانستید آن را بیاموزید ( چون وسیله آموزش آن ، اندیشه و نگاه نیست ، بلکه باید از راه وحی آموخته شود . همانند اخبار عالم غیب و اشارات علمی و بیان سرگذشت پیغمبران و احوال پیشینیان ، که نه تنها برای اعراب بلکه برای اهل کتاب نیز مجهول بود ) »
(قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ)بقره/۲۴۷
«. بزرگان قوم گفتند : چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با این که ما از او برای زمامداری سزاوارتریم و او که مال و دارائی زیادی ندارد ؟ گفت : خدا او را بر شما برگزیده است و دانش و ( قدرت ) جسم او را وسعت بخشیده است»
( وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ )انعام/۹۷
« و او آن کسی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا ( در شبهای سفر ) در تاریکیهای خشکی و دریا بدانها رهنمود شوید . ما آیات ( قرآنی و نشانههای جهانی خود ) را برای کسانی بیان داشتهایم که ( معانی آیات قرآنی و نشانههای جهانی را ) میدانند . »
(قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ)زمر/۹
«بگو : آیا کسانی که ( وظیفه خود را در قبال خدا ) میدانند ، با کسانی که ( چنین چیزی را ) نمیدانند ، برابر و یکسانند ؟ ! ( هرگز ) . تنها خردمندان ( فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند ، و از آن ) پند و اندرز میگیرند »
(یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)مجادله/۱۱
« اگر چنین کنید خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهره از علم دارند ، درجات بزرگی میبخشد .»
( هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُوراً وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ )یونس/۵
« خدا است که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده است ، و برای ماه منازلی معیّن کرده است تا شماره سالها و حساب ( کارها ) را بدانید . خداوند ( آن همه عجائب و غرائب آفرینش و چرخش و گردش مهر و ماه را سرسری و از بهر بازیگری پدید نیاورده است و بلکه ) آن را جز به حکمت نیافریده است . خداوند آیات ( قرآن و نشانههای جهان ) را برای آنان که میفهمند و درک میکنند شرح و بسط میدهد . »
( قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً )کهف/۶۶
« موسی بدو گفت : آیا ( میپذیری که من همراه تو شوم و ) از تو پیروی کنم بدان شرط که از آنچه مایه رشد و صلاح است و به تو آموخته شده است ، به من بیاموزی ؟ »
( خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ )رحمن/۳-۴
« انسان را بیافرید . به او بیان ( آنچه در دل است ) آموخت . »
( الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ )علق/۴-۵
« همان خدائی که به وسیله قلم ( انسان را تعلیم داد و چیزها به او ) آموخت . بدو چیزهائی را آموخت که نمیدانست . »
(وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)آل عمران/۷
«در حالی که تأویل ( درست ) آنها را جز خدا و کسانی نمیدانند که راسخان ( و ثابتقدمان ) در دانش هستند . ( این چنین وارستگان و فرزانگانی ) میگویند : ما به همه آنها ایمان داریم ( و در پرتو دانش میدانیم که محکمات و متشابهات ) همه از سوی خدای ما است . و ( این را ) جز صاحبان عقل ( سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمیبرند ، نمیدانند و ) متذکّر نمیشوند .»
به وسیله ی این آیات و نظایر این ها، ناگزیر ضرورت اندیشیدن در اسلام ثابت شد. و روشن گردید که عقل مورد خطاب اسلام، عقلی است که باطن انسان را از لغزش ها باز می دارد و حقایق را ادراک می کند و موجب تمیز میان امور مختلف و
مقایسه ی میان اضداد می شود و وسیله ی بینش و تدبیر است و به خوبی خاطر نشان می سازد و نقل می کند، و این همان عقل نقطه ی مقابل جمود و تباهی و گمراهی است نه آن عقل که حداقل ادراک را دارد و نقطه ی مقابل جنون است؛ زیرا جنون در تمام ادیان و شرایع و در هر عرف و سنتی باعث رفع تکلیف است، ولیکن جمود، تباهی و گمراهی در اسلام باعث سقوط تکلیف نیست و کسی حق ندارد مثل دیوانه که معذور است، بگوید به دلیل جمود عقلم از زیر بار تکلیف شانه خالی کردم، زیرا جمود فکری نه دفع ملامت می کند و نه از مؤاخذه انسان به خاطر کوتاهی که کرده جلوگیری می کند.
اسلام، پیروان خود را به مرتبه ای در اندیشیدن، بالاتر از این مرتبه که تنها جلو سرزنش و ملامت را می گیرد و مانع از مواخذه می شود ، دعوت می کند. بنابراین مستحب و پسندیده می شمارد که انسان خود را به حکمت و رشد لازم برساند. ارزش حکمت و رشد براساس تعقل و ادراک محض، از آیات متعددی در قرآن کریم، روشن می شود، که آیه ی مبارکه(وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً) بقره/۱۶۹ نمونه ی بارزی از آنهاست و همچنین روش انبیا علهیم السلام که طالب رشد بودند و از بندگان شایسته ی خدا کسب علم و دانش می کردند دلیلی بر این مطلب است همان طوری که در داستان حضرت موسی(ع) و استادش خضر(ع) در قرآن مجید آمده است.
چیزی که شایسته است آن را پیوسته مورد توجه قرار دهیم، این است که هر چند در قرآن مجید به کرات از عقل- با اختلاف ویژگی ها و اوصافش- سخن به میان آمده این واژه همه جا به یک معنی نیست و در بسیاری از موارد از قبیل تکرار مکرر نی باشد، بلکه مقصود از این یادآوری های مکرر، نتیجه ی قابل انتظاری است که به حقیقت و جوهره ی دیم مربوط می شود و از این دین، هرکسی که عارف به حقیقت آن و همچنین عارف به قابلیتی که در تقدیر به انسان عطا شده چنین نتیجه ای را انتظار دارد.
بنابراین، دین اسلام، دینی است که کهانت نمی شناسد و پرده داران و احبار، در اسلام، بین آفریدگار و بندگانش، واسطه قرار نمی گیرند! و بر انسان تحمیل نمی کند که ناگزیر برای تقرب به پیشگاه او، کسی از دوستان او را که تسلط برهمه چیز دارد ویا کسی را که از قداستی برخوردار و فرمانش مطاع است، واسطه قرار دهد. زیرا در اسلام، بین خدا و بندگانش مترجمی که اختیار تعیین حرام و حلال را داشته باشد و بتواند حکم به محرومیت و یا نجات کسی بدهد، وجود ندارد. بنابراین، در دین مقدس اسلام دستوری نیست که از طریق کهانت متوجه انسان شود. در این صورت خطاب الهی جز به عقل انسان، عقلی که از سلطه ی مجسمه ها(هیاکل) و محراب ها و سلطنت کاهنانی که به امر خدای معبود فرمان دهند، رها و آزاد است به چیز دیگری معطوف نیست، از آن چیزهایی که در دیگر ادیان برای اهل عبادت مطرح است!
در اسلام، مجسمه (هیکل) پرستی وجود ندارد(فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)بقره/۱۱۵، به هر کجا رو کنید همان جا خداست، و چون مجسمه پرستی نیست پس کهانت نیز وجود ندارد. بنابراین هر زمینی مسجد است و هرکس در مسجد باشد در محضر خدا ایستاده است. و دینی که مجسمه پرستی و کهانت در آن راه ندارد، بدیهی است که در آن جز اسان عاقل آزاد و رها از هر نوع سلطه ای که میان او و درک صحیح و اندیشه ی استوارش فاصله ایجاد کند، چیز دیگری هرگز مورد خطاب قرار نمی گیرد.
چنین است خطاب این دین که نامه ی عمل هرکسی را به گردن خودش می اندازد، و هر کس را با عمل خود همان کس می سنجد، بنابراین هیچ کس را به جرم عمل دیگری مؤاخذه نمی کنند.
(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى)انعام/۱۶۴
« و هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمیکشد .»
(کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ)طور/۲۱
«چرا که هر کس در گرو کارهائی است که کرده است .»
( وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى )نجم/۳۹-۴۰
« و این که برای انسان پاداش و بهرهای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است . و این که قطعاً سعی و کوشش او دیده خواهد شد . »
بنابراین اگر در میان ادیان، دینی باشد که قبیله ای را به خاطر نسبش و یا کسی را پیش از تولدش، به سبب این که در آن قبیله متولد می شود، برگزیند و یا در بین ادیان، دینی باشد که کسی را به خاطر خطایی که دیگران مرتکب شده اند مواخذه کند! آن دین اسلام نیست در اسلام انسانی وجود ندارد که به خاطر تولدش در میان قبیله ی خاصی نجات یالد و یا در هلاکت افتد. بلکه اسلام دینی است که نجات و هلاکت را به تلاش انسان و عمل او مربوط می داند، در این دین، انسان عهده دار هدایت خویش به وسیله ی فهم و عقل خود می باشد و کار عقل را بی نتیجه نمی گذارد، زیرا خداوند بر همه چیز احاطه دارد، بنابراین اگر انسان را به خاطر عقل آفریده است، نه قدرت اندیشیدن را از او سلب می کند، و نه او را از رفتن در پی گمراهی و تقصیر باز می دارد.
و بدین گونه، ماهیت اسلام با سفارشها و وصایایش هماهنگ اند. اسلام سفارشهای مکرر نسبت به اندیشیدن و تمیز دارد، سفارش هایی مورد انتظار و حساب شده که نه جایی برای تصادف باقی می گذارد، و نه از نوع پراکنده گویی های نامربوط، به روش معمول، باشد. زیرا سفارش های اسلام منطقی است. در آیینی که منطق استوار را بر هر شنونده ی خطابی که قابلیت آموزش را دارد؛ واجب می داند و این چنین است دینی که عبادت میان انسان و آفریدگارش را بدون واسطه و بی کمک و یاری دیگران پیوند می دهد، و هر کسی را به عمل خودش مؤاخذه می کند، همان طور که عقلش را راهنمای عمل او می داند، و از خرد انسان می خواهد تا حکمت و رشد خود را گسترش دهد.
_________________________
منبع: تفکر از دیدگاه اسلام / مؤلف: عباس محمود عقاد / مترجم: محمد رضا عطائی / انتشارات: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی-مشهد/۱۳۷۱
Hello. And Bye.