هنر مُردن، شما در مورد مرگ چگونه فکر می کنید؟
هنر مُردن، شما در مورد مرگ چگونه فکر می کنید؟
نویسنده: امام حسن البناء /مترجم: یاسین عبدی
« وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ » آل عمران/۱۵۸- ۱۵۷
« گر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید ، مغفرت و مرحمتی ( که شما را در برمیگیرد ) بهتر از چیزهائی است که ( آنان در طول عمر ) جمعآوری میکنند . و اگر بمیرید یا کشته شوید ( مگر نه این است که فانی نمیشوید و در هر دو صورت ) به سوی خدا بازگردانده میشوید ( و پاداش اعمال خوب یا بدتان داده میشود ) . »
در سال ۱۹۳۷ یادداشتی را با عنوان « هنر زندگی » در مجله ی اخوان المسلمین به مناسبت انقلاب جنبش اخوان المسلمین فلسطین در برابر ستم انگلیسی صهیونی که جز خون چیزی آن را خاموش نمی گرداند، نگاشتم و چیزی که امروی درباره ی آن قلم فرسایی می کنم چیزی جدای از آن نیست و بلکه در رابطه با همان مطلب پیشین است اما مروز خطاب به تمام کشورهای غربی و اسلامی می گوییم این ستم را چیزی جز خون خاموش نمی گرداند ( یعنی تنها راه پیروزی در برابر آن مبارزه و فدا کردن خود در راه آن است.)
مرگ هنر است! آری با تمام تلخی هایش هنر زیبایی استو بلکه اگر هنرمندی ماهر در آن نقش آفرینی کند در جرگه ی زیباترین هنرها قرار می گیرد. قرآن نیز آن را به صورت زیبایی برای مؤمنان ترسیم می کند و آنان را به آن تشویق می کند و آنان نیز آن را دوست دارند و عشق شان به نسبت آن بیش از عشق به دنیاست و راه عشق ورزی مردمان متفاوت است. و امروزه مسلمانان نیز راه برون رفتی از بحران های کنونی خود ندارند مگر این که به فلسفه ی قرآنی مرگ باز گردند و آن هنری پندارند و البته هنری بس زیبا و دل انگیز!
قرآن کریم مرگ را برای مؤمنان این گونه ترسیم می کند که چیزی نیست جز پیایان پذیرفتن زندگی فانی این جهان که در حقیقت بازیچه ای بیش نیست و از او می خواهد که خود را برای زندگی همراه با کمال آرامش و پر نعمت آن جهان آماده سازد، زندگی و نعمت هایی که نه چشمی آن ها را دیده و نه گوشی توصیف آنها را شنیده و نه در اندیشه ی کسی خطور کرده است و قرآن کریم تمامی این ها را برای کسی می داند که وظیفه و مسؤلیت خود را در این جهان بداند و شیوه ی مردن خود را به بهترین شیوه ها برگزیند:
« وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى » نازعات / ۴۱- ۴۰
« و امّا آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد ، و نفس را از هوا و هوس بازداشته باشد . قطعاً بهشت جایگاه ( او ) است . »
قرآن مرگ را این گونه توصیف می کند که هیچ راه گریزی از آن نیست و همه ی انسان ها مزه ی مرگ را خواهند چشید و همگی می میرند اما در شیوه ی مردن با هم بسیار تفاوت دارند.
بنگرید که چگونه قرآن این معنا را عرضه میکند و سرکشان را چگونه مورد نکوهش و سرزنش قرار می دهد:
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا » انساء / ۷۸ – ۷۷
« آیا نمیبینی ( ای محمّد و تعجّب نمیکنی از ) کسانی که ( پیش از آن که اجازهی جنگ صادر شود ، نسبت به جنگ علاقه نشان میدادند و هر چند ) بدیشان گفته میشد : ( وقت جهاد فرا نرسیده است ؛ ) دست از جنگ بدارید و نماز را برپا دارید و زکات مال بدر کنید ( در ظاهر شتاب میکردند و گوششان به کسی بدهکار نبود ) . امّا وقتی که جنگ بر آنان واجب گردید ( و فرمان جهاد داده شد ) بدین هنگام دستهای از ایشان از مردم همان گونه ترسیدند و هراس برداشتند که از خدا ترس و هراس داشتند ! و بلکه بیشتر هم دچار خوف و وحشت شدند ! و گفتند : پروردگارا ! چرا ( بدین زودی ) جنگ را بر ما واجب کردی ؟ چه میشد اگر به ما فرصت بیشتری میدادی ( تا از لذائذ دنیا بهره میگرفتیم ؟ ) . بگو : کالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد بهتر است ، ( و جزای شما داده شود ) و کمترین ستمی به شما نشود . هرکجا باشید ، مرگ شما را در مییابد ، اگرچه در برجهای محکم و استوار جایگزین باشید . ( این ترسویان منافق ) اگر خیر و خوبی ( از قبیل پیروزی و غنیمت ) بدیشان رسد ، میگویند : این از سوی خدا است ؛ و اگر بدی و مصیبتی ( از قبیل خشکسالی و شکست ) بدیشان رسد ، میگویند : این از ( شوم و نامبارکی ) تو است ! ( بدانان ) بگو : همه ( ی آنچه از خوبی و بدی به شما میرسد ) از سوی خدا است ( و برابر قضا و قدر حق تعالی و بر پایهی نظام علّت و معلول انجام میپذیرد ) . این مردمان را چه شده است که نزدیک است هیچ سخنی را نفهمند ( و منطق سرشان نشود ؟ ) . »
قرآن کریم هم چنین گروهی از مؤمنان را به خاطر این که این که پس از رسیدن حقایق به آن ها کاف رگشته اند را به شدت توبیخ می کند:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَوْ کَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » آل عمران/۱۵۶
« ای کسانی که ایمان آوردهاید ! شما همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتی ( برای تجارت و کسب و کار ) میرفتند ( و میمردند ) یا ( در کشورهای خود یا جای دیگری ) به جنگ میپرداختند ( و کشته میشدند ) میگفتند : اگر نزد ما میماندند ، نمیمردند و کشته نمیشدند . ( شما ای مؤمنان ! چنین سخنانی را نگوئید ) تا خداوند این ( گفتار و گمان ) را حسرتی بر دل آنان کند . و خدا است که زنده میکند و میمیراند ( و زندگی و مرگ در دست او است ) و خدا آنچه را که میکنید ( چه خوب باشد و چه بد ) میبیند. »
و نیز گروهی از مؤمنین را به خاطر این که فریفته ی زینت های دنیا شده اند و مسؤلیت خود را فراموش کرده اند به شدت مورد نکوهش قرار داده است:
« وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ » بقره/۹۶
« و آنان را حریصترین مردم بر زندگی ( این دنیا ) خواهی یافت ، حتّی طمعکارتر از مشرکان ( که به زندگی دوباره و بهشت و دوزخ ایمان ندارند . لذا ) هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند ، در حالی که اگر این عمر ( طولانی ) بدو داده شود ، او را از عذاب به دور نمیدارد . و خداوند نسبت بدانچه انجام میدهند ، بینا است ( و ستمگران را به پاداش کارهای ناشایستشان میرساند ) . »
قرآن کریم سرنوشت گروهی را که ابا داشتند از این که در راه خدا کشته شوند این گونه بیان و سرزنشان می کند:
« ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَهً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَهً مِنْکُمْ وَطَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ »
« سپس به دنبال این غم و اندوه ، آرامشی به گونهی خواب سبکی بر شما چیره کرد که گروهی از ( مؤمنان راستین ) شما را فرا گرفت ، و گروه دیگری تنها در بند خود بودند و دربارهی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهلیّت داشتند ( و بر سبیل انکار ) میگفتند : آیا چیزی از کار ( پیروزی و نصرتی که پیغمبر به ما وعده داده بود ) نصیب ما میشود ؟ بگو : همهی کارها ( اعم از پیروزی و شکست ) در دست خدا است . ( آنان در حین گفتن این سخن ) در دل خود چیزهائی را پنهان میدارند که برای تو آشکار نمیسازند . ( به خود ) میگویند : اگر کار به دست ما بود ( و یا : اگر برابر وعدهی محمّد ، سهمی از پیروزی داشتیم ، ) در اینجا کشته نمیشدیم . بگو : اگر ( برای جنگ بیرون نمیآمدید و ) در خانههای خود هم بودید ، آنان که کشتهشدن در سرنوشتشان بود ، به قتلگاه خود میآمدند و ( در مسلخ مرگ کشته میشدند . آنچه خدا خواست – بنا به مصلحتی که خود میدانست – در جنگ احد شد ) تا خداوند آنچه را که در سینهها دارید بیازماید و تا آنچه را که در دلها دارید خالص و سره گرداند ، و خداوند بدانچه در سینهها ( از اسرار و رازها ) است آگاه است . »
مؤمنان قرون طلایی اسلام این حقایق را به نیکی درک کرده بودند بنابراین مرگ برای آن ها دوست داشتنی بود چرا که زندگی تازه ای را به آنان هدیه می داد. این معنا را می توان در سخنی از ابوبکر صدیق(رض) خطاب به خالد بن ولید(رض) دریافت نمود: « ای خالد! نسبت به مرگ مشتاق باش چرا که زندگی نوی را به تو ارزانی می دارد. » یا می توان در سخنی از علی بن ابی طالب (رض) دریافت که می گوید: « انس و اشتیاق من به مرگ بیشتر از انس و اشتیاق کودکی به آغوش مادرش است. »
پیامبر رحمت (ص) علت روی گردانی از این هنر زیبا (مرگ) را آرزوها و خواهش های دنیوی و زیاده روی در وابستگی به آن ها می داند و می فرماید: « نزدیک است که دشمنان برای جنگ با شما یکدیگر را فرا خوانند همان طور که غذاها را در کاسه های بزرگ می ریزند ( و گرسنگان را بر سر سفره فرا می خوانند و آنان نیز به سرعت گرداگرد آن جمع می شوند.) » یاران با شگفتی بسیار پرسش کردند ای پیامبر رحمت(ص) آیا نفرات ما در آن روز کم و اندک است؟
پیامبر رحمت(ص) فرمود: « بلکه آن روز تعداد شما بسیار است، اما جملگی تان به سان کف روی آبی هستید( که زود از بین می روید) و به یقین بدانید خداوند در آن روز ترس و هیبت شما را از دل دشمنان تان گرفته و در دل های شما وهن قرار دارد! این بار با شگفتی پرسیدند: ای پیامبر رحمت(ص) وهن چیست؟ فرمود: دوست داشتن دنیا ( و زینت های فریبنده ی آن) و ترس از مرگ. »
ای مسلمانان! اکنون در آستانه ی سال نو هستید اگر با این قلب هایی که پر از عشق به دنیا و زینت های آن است و روبه رو شدن با مرگ را ناپسند می شمارد و از سختی های تلاش و مبارزه و جهاد در راه خدا گریزان هستید، بدانید که هرگز به هیچ مقام والا و سرافرازی نخواهید رسید. اما اگر قلب هایتان را دگرگون کردید و ترس و ناتوانی را که در آن خیمه کرده به بیرون انداختی و مرگ در راه خداوند برایت دوست داشتنی بود و اشتیاق آن را در دل داشتی بدان شک بدون شک به امید خداوند مهربان به رمز پیروزی در این دنیا دست یافته ای و کسی که در این جهان در راه خداوند خود را فدا کند به جاودانگی در آخرت خواهد رسید.
__________________________________
منبع: گفتارهایی در اخلاق و تربیت /مؤلف: امام حسن البنا /تحقیق و گردآوری: عصام تلیمه /مترجم: یاسین عبدی
انتشارات: حافظ ابرو/ تایباد۱۳۹۱