مرگ، عشق، اتحاد: درس هایی از حج
امروز خاورمیانه و جهان مسلمان، جهانی پر از تفرقه، اشغال، جنگ های داخلی، افراطی گرایی، انقلاب، و فرقه گرایی است؛ تصویری که غم افزا می نماید. با این وجود، در میانه ی این گردباد پریشانی، کورسویی از امید و نمایشی از اتحاد در مراسم سالانه ی حج به چشم می خورد.
این هفته، در مراسمی که شاید بزرگترین نمایش گردهمایی مسلمانان است، بیش از ۲ میلیون مسلمان از سراسر جهان در مکه و اماکن مقدسه حضور می یابند تا ارکان پنج گانه ی اسلام را به جای آورند. تا این لحظه، آدم هایی که از هر گوشه و کنار دنیا آمده اند، مناسکی را آغاز کرده اند که سفری مادام العمر تلقی می شود و طبق اعتقاد مسلمانان، پا جای پیامبران زمان های دور گذاشتن است، و نمایشی یکپارچه است از همبستگی، برادری، عشق، جانسپاری، و تحمل سختی ها در به جا آوردن شعائر دینی.
برای مسلمانان، حج تصویرگر هیجانات، احساسات، و عواطف بی شماری است، از جمله جانبازی، عشق، و وحدت. الغزالی، متفکر بزرگ قرن ۱۲، می نویسد که ازدحام عظیم افرادی که می چرخند و به زبان های بی شمار خود به همراه پیشوایانشان لابه می کنند و مشغول اعمال خویش هستند، تصویر روز قیامت و عالم آخرت را به ذهن متبادر می کند.
قطعا چنین است. زائران حج – که به نام “حاجی” می شناسیمشان – عزیزان و خانه و کاشانه شان را رها می کنند، سفرهایی طولانی و دشوار را می آغازند، و به درگاه خداوند باری تعالی عجز و لابه می کنند تا لطف و رحمت خویش را نصیبشان کند. چونان که در سفر آخرت، زائران توده وار از مکانی به مکان دیگر روانه می شوند؛ از مکه به اماکن مقدسه ی منا و صحرای عرفات، جایی که همه جمع می شوند تا صحنه ی قیامت را پیشاپیش به نمایش درآورند. از آنجا، راهی مزدلفه می شوند، و بعد به منا و مکه باز می گردند. تمام مردان حاجی دو قطعه لباس سفید بر تن دارند که طنین انداز سادگی و خضوع است، و یادآور کفنی است که اموات مسلمان را به آن می پوشانند؛ این آیین، هرچه بیشتر یادآور نیاز به آماده سازی برای عالم دیگر است، زمانی که یکایک ما در پیشگاه خداوند باری تعالی گرد می آییم و بر اعمال و نیات خود شهادت می دهیم.
به علاوه، حج نمایشگاه عشق و جانسپاری نیز هست. حاجی خانه اش را ترک می گوید، رابطه ی خود با خانواده و دوستانش را قطع می کند، و راهی راه می شود تا معشوق را ملاقات کند. حاجی، با پوشش ساده ی “احرام”ش، موی آشفته و روی غبار آلوده اش، حسی از گم گشتگی خویش در مقابل معشوق را به نمایش می گذارد. عشق آنچنان در وجودش شعله دارد که فریاد می زند “لبیک!” – “من اینجایم!” – که نشانی از عشق سوزان و شوق است. آنگاه این عشق در مناسک جلوه گر می شود، در طواف کعبه و بوسیدن حجر الاسود؛ این “مجنون” شاعر عرب است که از خانه ی معشوقش “لیلی” می گوید:
“من ندیدم در میان کوی او
بر در و دیوار، الا روی او
بوسه گر بر در زنم لیلی بود
خاک اگر بر سر کنم لیلی بود
چون همه لیلی بود در کوی او
کوی لیلی نبودم جز روی او”
طبیعت متحد الشکل حج، خود را بیشتر و بیشتر در یکایک قدم های زائر نشان می دهد. حاجیان، نمایندگان زبان ها و لهجه ها، ملیت ها، قبایل، رنگ ها، و طبقات اجتماعی بیشمار هستند؛ عجب شرح عظیمی است از طبع جهان وطنی اسلام. حاجی ها در اعمال و پوشش خود هنگام به جای آوردن مناسک حج، متحد به نظر می رسند؛ حالات و اعمالشان نابرابری به جای نمی گذارد، و هماهنگی را بین عرب و عجم، سفید و سیاه، و غنی و فقیر نشان می دهد.
اگرچه درسهای حج فراوان است، این سه نماد مرتبط با قصه ی پر غصه ی امروز جهان مسلمان است. در زمانی زیست می کنیم که مرگ و واقعیت پاسخگویی نهایی در پیشگاه خداوند علی اعلی را بسی دور از خود تلقی می کنیم. عشق و جانسپاری به خداوند، متضمن دغدغه نسبت به امت عظیم مسلمان است؛ کیفیتی که سابقا خلق و خوی طبیعی سلف ممتاز ما بود، خصوصا پیشوایانمان. فقدان این خصوصیات یعنی در حال حاضر در جهانی زندگی می کنیم که حول مرزهای قومیتی، فرقه ای و ملی، متفرق و منفصل شده است. وحدت گمشده ی امتی است که اتحاد در جانسپاری را در حج به نمایش خواهد گذاشت.
حاجی ها که نماز می گزارند و به پیشگاه الله علی اعلی دعا می کنند، من هم دعا می کنم که روح عشق، وحدت و آمادگی برای آخرت هم امت عظیم را فرا گیرد، تا بلکه این امت را از خواب عمیق خود بیدار کند.
منبع: میدل ایست آی