اخوان المسلمین و تکفیر حکام
اخوان المسلمین و تکفیر حکام
دکتر یوسف قرضاوی
همچنین اخوان را متهم می کنند که حکم کفر حکامی را که شریعت خداوند را به اجرا نمی گذارند و به ما انزل اله حکم نمی کنند صادر نمی نمایند .در این مورد به مسؤلیت خود عمل نمی کنند و برای جلب رضایت حکام کوتاهی می نمایند !؟
خداوند متعال و اهل ایمان و همه ی مردم می دانند که اخوان المسلمین از دست حکام چه کشیده اند و تاچه حد از خود فداکاری نموده و شهدای را در این راه تقدیم نموده است .ده ها سال از عمر خود را در زندان ها و بازداشتگاه های حکام سپری نموده و هزاران بار شلاق ستمکاران با خون های ایشان رنگین شده اند .گوشت بدنشان به وسیله ی ابزار آلات شکنجه سست و پاره گردیده و استوخان هایشان زیر سنگینی وسایل وسایل شکنجه خرد شده است .این آزارها را در ایام حکومت پادشاهی و حکومت های جمهوری وراست گرایان لیبرالی و چپ گرایان مارکسیست متحمل شده اند .
اما اخوان در مورد قضاوت در مورد حکام دارای معیار های هستند که بر اساس آنها در برابرشان موضع گیری می نمایند و خود را به مراعات آن اصول پایبند می شمارند .آن معیارها را به سبب ستمگری حکام و زیر پا نهادن حرمت و ریخته شدن خون و غصب اموالشان مورد بی مهری قرار نخواهند داد .یکی از آن اصول مسأله ی تکفیر است که از اهمیت و حساسیت و پیامد های بسیاری برخوردار می باشد .به هیچ وجه نباید در مورد آن کوتاهی شود بدون اتکاءبر دلایل قاطع و براهین آشکار نباید حکم را در این مورد با شتاب صادر نمود ؛زیرا زمانی کسی را تکفیر می نماییم در واقع به اخراج او از میان امت اسلام حکم صادر کرده ایم .او را از خانواده و زن و فرزندش جدا نموده ایم و از دوستی و مولات اهل ایمان محرومش کرده ایم .او را در صف دشمنان اهل ایمان و اهل ایمان را در مقابل او قرار داده ایم .مهمتر از آن این موضوع است که اکثر فقهای مسلمان رأیشان بر جرای قتل او است و به عبارت دیگر در مورد قتل شخصیتی و معنوی او اجماع دارد .و اکثریت نیز بر این باور اند که باید اعدام بشود .
به همین دلیل است که امام بناءدر آخرین اصل از اصول عشرین می فرماید :
«حکم کفر مسلمانی را که اقرار به شهادتین نموده و به مقتضای آن عمل می نماید ،به خاطر دیدگاه یا معصیتی که مرتکب شده صادر نمی کنیم .مگر آنکه یکی از ضروریات معلوم دین را یا آیه ی صریحی را انکار نماید یا آن را به صورتی که یه هیچ وجه در چهار چوب لغت لغت عرب قرار نگیرد تفسیر کند .یا عملی را انجام دهد که به هیچ وجه امکان تأویل و تفسیری نداشته باشد »
دیدگاه عالمان محقق اسلامی بر پایه ی سخت گیری در مورد صدور حکم کفر است ما رساله ی کوتاهی را در این ارتباط تحت عنوان «پدیده ی افراط در تکفیر نوشته ایم »و به بیان حقایقی در رابطه با این مسأله ی مهم پرداخته ایم که برخی از آن جماعت های اسلامی در آن دچار افراط و تندروی شده اند و حکم کفر همه و مردم را به دلیل سکوت در برابر حکام کافر اعلام نموده اند .بر این اساس که «هر کس حکم کفر کافر را صادر ننماید خود کافر می شود »
آنان از این موضوع غفلت ورزیده اند که این موضوع در ارتباط با کافران اصلی است که یکی از ضروریات معلوم دین را انکار نمایند مانند .ملحدین و بت پرستان و تحریف کنندگان اهل کتاب و غیره .
امام ابن القیم در کتاب «مدارج السالکین در مورد موضوع تکفیر حکام در تفسیر آیه ی وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ / مائده ۴۴.
«هر کس به آنچه خداوند فرو فرستاده حکم نکند کافران ایشانند »
می فرماید :کفر دو نوع است :کفر اکبر . کفر اصغر .
کفر ابر عامل ماندن ابدی در دوزخ است .
ولی کفر اصغر مشمول تهدید و وعید صاحب شریعت است اما مشمول ماندگاری ابدی در دوزخ نمی شود .همچنان که در حدیثی از پیامبر اکرم آمده :
«دو چیز در میان امت من نشانه ی کفر است :زیر سؤال بردن اصل و نصب مردم و ضجه و زاری بر میت »
و همچنین می فرماید :
«هر کسی از راه نامشروع با همسرش همبستر بشود به آنچه که بر محمد «ص»نازل شده کفر ورزیده است »
و می فرماید :
«هر کس به کف . طالع بینی مراجعه نماید و سخن او را تصدیق نماید به آنچه خداوند بر محمد نازل نموده کفر ورزیده است »
همچنین روایت شده است که «پس از من دوباره به راه کفر باز نگردید .که بعضی از شما گردن بعضی را بزنند »ابن عباس و عامه ی اصحاب نیز همین گونه آیه ی (وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ) را تأویل می نمایند .
ابن عباس می گوید :«این کفر کفری نیست که سبب خروج از امت مسلمانان بشود .بلکه هر کس آنگونه کند مرتکب کفر شده است اما کفر او همچون کفر کسی نیست که به خداوند و جهان پس از مرگ کفر ورزد طاوس نیز همین رأی را دارد و عطاء نیز می گوید :«آن کفر در سطحی پایین تر از کفر و ستمی کمتر از ستم و فسقی از پایین تر فسق قرار دارد »
برخی هم مانند عکرمه آیه را این گونه تأویل می نمایند که کافر شدن کسی که شریعت خداوند را به اجرا نمی گذارد در حالی است که آن را انکار هم بنماید اما این تأویل تأویلی در ست و محکم و استوار نیست زیرا انکار او کفر است .صرفنظر از این که شریعت خداوند را عملی بنماید یا خیر ؟
بعضی هم آن را به ترک حکم جمیع ما انزل الله تأویل می نماید که شامل حکم به توحید و اسلام می شود و این رأی که متعلق به عبد العزیز الکنانی است رأی درست دور از واقعیت زیرا وعید و تهدید به حکم به ما انزل الله هم شامل حکم به همه ی آن می شود و هم شامل حکم به بعضی از آن .
بعضی دیگر آن را مخالف با نص صریح و قطعی به طور عمدی و همراه با آگاهی و بدون اشتباه در تأویل و تفسیر می نماید .این رأی را بغوی از عامه ی علما نقل نموده است .
بعضی دیگر مانند قتاده و ضحاک و دیگران آن را شامل اهل کتاب می شمارند اما این دیدگاه چندان عملی نیست و خلاف ظاهر الفاظ است و اهمیت چندانی ندارد .
گروه دیگری هم آن را نوعی کفر می دانند که موجب خروج از اهل ایمان می شود .
اما رأی درست این است که حکم به غیر ما انزل الله با توجه به موضع گیری حاکم هر دونوع از کفر یعنی کفر اکبر و کفر اصغر را شامل می شود .
چنان چه که به موجب حکم به ما انزل الله در این مورد ایمان داشته باشد اما از روی نافرمانی از آن روی گردان شود و به مستحق مجازات بودن خود اعتراف کند این کفر اصغر است اما در صورتی که آن را واجب نشمارد و خود را در مورد اجرا و عدم اجرای آن همراه با این علم و یقین که حکم خداوند است مختار بداند این کفر اکبر است اگر از این موضوع مطلع نباشد و دچار خطا بشود خطا کار محسوب می شود و مشمول حکم دچار اشتباه شدگان می گردد .
امام ابن القیم می فرماید :«منظور این است که همه ی معاصی از نوع کفر اصغر اند ؛زیرا بر خلاف شکر می باشند که به معنای اطاعت و فرمان برداری است پس سعی و اقدام یا شکر است یا کفر و یا چیز سومی است که نه آن است و نه این .والله اعلم »
———————————————–
منبع : اخوان المسلمین ۷۰سال دعوت ، تربیت و جهاد
مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : عبدالعزیز سلیمی
انتشارات : نشر احسان