فقه معاصر

دعوتگران به سوی فتنه

دعوتگران به سوی فتنه

( آیا گروههای اسلامی
فتنه گر هستند ؟)

دکتر یوسف قرضاوی

پرسش: در یکی از کنفرانس های اسلامی،دانشمندی از مشایخ مشهور و معروف چنین گفت:اگر
انسان مسلمان هنگام ملاقات با خدا،به سبب کوتاهی در نصیحت دیگران خود را مقصّر
بداند و در این مورد گناهی از او سرزده باشد،بهتر است از اینکه خداوند را ملاقات
کند،در حالی که دعوتگر به سوی فتنه ای باشد؛زیرا فتنه باعث آشوبگری و پراکندگی
میان مسلمانان می شود.

وی در بیاناتش برخی از
گروه های اسلامی را _که مردم را به سوی اقامه ی دین خداوند بر روی زمین دعوت می
کنند و خواهان بازگشت جامعه به سوی رهبری و خلافت خداوند هستند _مورد انتقاد قرار
داد.همین امر سبب شد مردم به چند گروه تقسیم شده اند و بعضی از حاکمان عصر با آنان
مقابله می کنند.

آیا می توانم از شما
خواهش کنم،فتنه ای را که اسلام ما را از آن بر حذر می دارد،معرفی کنید؟که مبادا
ناخواسته و ناخودآگاه به دام آن بیفتیم.خداوند متعال می فرماید:

  ( وَالْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ )بقره/۲۱۷        (فتنه از کشتار بزرگتر است)

آن چه از سخنان ایشان
دریافتم،چنین بود:هر گونه دعوتی که باعث اختلاف امت باشد،و به وسیله ی آن دعوت
میان مردم خصومت و نزاع ایجاد گردد،و مردم را به سوی وحدت کلمه جمع نکند،همچنین
باعث گسستن اتحاد صفوف مسلمانان شود،آن فتنه از این فتنه هایی است که باید از شرّ
آن به خدا پناه برد.

 

پاسخ:

اگر مقصود از فتنه آن
باشد که شما از عبارات این شیخ دریافته اید و در ذهن پرورانده اید،در آن صورت
پیامبران الهی(علیهم السّلام)نخستین دعوتگران فتنه و شعله و سازنده ی آتش آن
هستند،زیرا آنان با جوامع راکد و ایستا،همدست با بطالت و گمراهی و همدستان با
گناه،مقابله می کردند.باید توجه داشت که،افراد این جوامع بر پرستش خدایان غیر
واقعی تبانی می نمودند و به اتفاق بدان تن می دادند؛پیر و جوان آن الهه ها را مقدس
می دانستند و نسل اندر نسل بتها و الهه ها را پرستش می کردند و هیچ ارتباطی با
خالق و پروردگار نداشتند؛تا اینکه پیامبری از جانب خداوند به سوی آنان مبعوث می
شد،که این رؤیای آنان را باطل می دانست و فکر و اندیشه ی آنان را با جهل و سفاهت
همراه تلقی می نمود.بر خدایان آنان عیب می گذاشت و اجداد و نیاکان آنان را به باد
حماقت و سفاهت می گرفت و عقیده شان را به گمراهی،فسق،جهل و نادانی متهم می
ساخت.کسانی نیز بودند که به دعوت پیامبر،ایمان می آوردند و در نتیجه جان و مال خود
را فدای عقیده ی خود می نمودند و در حفظ و حراست آن از هیچ کوششی فروگذار نمی
کردند.در مقابل،عده ای نیز بر عقاید موروثی و خدایان دروغین خود اصرار می
ورزیدند،و تا حد توان از عقیده ی باطل خود دفاع می کردند و به دعوت هیچ پیامبری تن
نمی دادند.این دو گروه مدام علیه هم جنگ و نزاع می کردند،ات آنجا که دست به کشتن و
قتل همدیگر می زدند.خداوند متعال داستان حضرت صالح را چنین بازگو می فرماید:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا
إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ
یَخْتَصِمُونَ )نمل/۴۵

(و به راستی،به سوی
ثمود،برادرشان صالح را فرستادیم که:«خدا را بپرستید.»پس به ناگاه آنان دو دسته ی
متخاصم شدند.)

آیا می توان گفت که
پیامبر خدا،صالح(ع) دعوتگر به سوی فتنه بوده است،هنگامی که بر اثر دعوت و تبلیغ وی
قوم او به دو گروه متخاصم و دشمن تبدیل شدند،در حالی که پیش از این یک گروه متحد
_امّا بر باطل_بودند؟!

در انجیل روایت شده که
مسیح(ع) می گفت:«برای صلح و سازش به سوی زمین مبعوث نشده ام،بلکه شمشیری هستم و
آمده ام تا پسر را بر ضد پدر و زن را علیه شوهر و فامیل برانگیزمو جدا و متفرق
سازم…»
]انجیل متا[

آیا تصور می شود که
عیسی پسر ابن مریم _که روح و کلمه ی خدا است_ هنگامی که دعوت وی باعث تفرقه میان
فرزندان یک خانواده بود _دعوتگر به سوی فتنه است؟

خداوند متعال در کتاب
جاویدان خود که بر خاتم پیامبران نازل کرده است،می فرماید:

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ
اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الإیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ
فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ )توبه/۲۳

(ای کسانی که ایمان
آورده اید،اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند
]آنان را[به دوستی مگیرید، و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد،آنان همان
ستمکارانند.)

و در جای دیگر می
فرماید:

(لا تَجِدُ قَوْمًا
یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ
وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ
أَوْ عَشِیرَتَهُمْ )مجادله/۲۲

(قومی را نیابی که به
خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند
]و[کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند _هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا
برادرانشان یا عشیره ی آنان باشند_دوست بدارند.)

مشرکان قریش درباره ی
محمد پیامبر اسلام(ص)می گفتند او ساحر و جادوگر است و دلیلشان این بود که معتقد
بودند او میان زن و مرد،پسر و پدر،برادران با هم و دولت ها جدایی می افکند.

آیا می توان گفت که
چون محمد(ص)جامعه ی متحد و یکپارچه ی بت پرست را متفرق و از هم جدا ساخت،دعوتگر به
سوی فتنه بوده است؛به این سبب که وی قریشیان را به دو گروه مسلمان و کافر تبدیل
کرد و هر دو گروه دشمن همدیگر شدند و یکدیگر را کشتند،تا آنجا که برادر برادرش را
و پسر پدرش را به قتل رساند؟

 

فتنه چیست؟

فتنه همان گونه که در
قرآن بیان شده است به معنی امتحان و آزمایش و ریشه آن«فتن»است؛مصداق«فتن
الذّهب»(طلا بر روی آتش بگذار،تا سره از ناسره جدا گردد.)معنای دوم «فتن» در
اصطلاح،ابتلا،سختی و شکنجه است؛همان گونه که در قرآن دربارهی اصحاب اخدود می
فرماید:

(إِنَّ الَّذِینَ
فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ
جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ )بروج/۱۰

(کسانی که مردان و
زنان مؤمن را آزار نموده و بعد توبه نکرده اند،ایشان راست عذاب جهنم،و ایشان راست
عذاب سوزان.)

در این آیه درمی یابیم
که فتنه شدیدتر و بزرگ تر از قتل است.به همین سبب،قرآن در ردّ کسانی که مخالف با
وقوع قتل و نبرد با مشرکان در ماه های حرام بودند،پاسخ کوبنده ای می دهد و می
گوید:آنان مرتکب عملی شنیع تر و بزرگ تر از قتل و نبرد می شوند.

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ
الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ
سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ
مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ )البقره/۲۱۷

(از تو درباره ی ماهی
که کارزار در آن حرام است،می پرسند،بگو:«کارزار در آن،گناهی بزرگ و بازداشتن از
راه خدا و کفر ورزیدن به او و بازداشتن از مسجد الحرام
]=حج[،بیرون راندن اهل آن از آنجا،نزد خدا]گناهی[بزرگتر،

و فتنه ]=شرک[از کشتار بزرگ تر است».)

قرآن تعدی و تجاوز به
عقیده ی انسان را از تعدی و تجاوز به نفس بزرگتر و عظیم تر می شمارد.و باز قرآن از
اینکه انسان مؤمن نیز پیوسته به سبب ابراز عقیده اش در معرض فتنه و آزمایش دینی
قرار می گیرد و این سنّتی دائمی و خلاف ناپذیر است.قرآن در این باره می فرماید:

(سُنَّهَ اللَّهِ فِی
الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلا )احزاب/۶۲

(درباره ی کسانی که
پیش تر بودند
]همین[سنت خدا]جاری بوده[؛و در سنت خدا
هرگز تغییری نخواهی یافت.)

خداوند متعال به
مسلمانانی که به مشکلات و سختی ها گرفتار می آیند و پیوسته بلا و مصیبت بر آنان
نازل می شود،تسلّی و دلخوشی می دهد و می فرماید:

(الم *أَحَسِبَ
النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ *وَلَقَدْ
فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا
وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ )عنکبوت/۳-۱

(آلم.آیا مردم
پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم،رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟و به
یقین،کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم،تا خدا آنان را که راست گفته اند
معلوم دارد و دروغ گویان را
]نیز [معلوم دارد.)

همچنین قرآن،کسانی را
که فتنه ها و آزمایش ها بر روحیه ی آنان تأثیر گذاشته و آن را متزلزل نموده یا
آنان را سست و خمود کرده و تصمیم و عقیده شان را تباه ساخته است،به شدّت منکر می
داند و سرزنش نموده است،آنجا که می فرماید:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ
یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ
کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا
مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ )عنکبوت/۱۰

(و از میان مردم کسانی
اند که می گو یند:«به خدا ایمان آوردیم»و چون در اره خدا آزار کشند،آزمایش مردم را
مانند عذاب خدا قرار می دهند؛و اگر از جانب پروردگارت پیروزی رسد،حتما”خواهند
گفت:«ما با شما بودیم»آیا خدا به آنچه در دل های جهانیان است،داناتر نیست؟)

بنابراین آنچه از قرآن
استنباط می شود این است که،سردمداران فتنه همان کسانی هستند که زنان و مردان
مسلمان را شکنجه و عذاب می دهند،و دعوتگران به سوی خدا،اسلام و رستگاری را مورد
اذیت و آزار قرار می دهند،در حالی که دعوتگران به سوی طاغوت،جاهلیت و جهنم در
امنیت کامل اند.

فتنه گران،همان کسانی
که عقاید و اندیشه های وارداتی و غیر دینی و برنامه ها و قوانین ویرانگر اخلاقی و
انسانی و دینی را به سرزمین های اسلامی وارد می نمایند.فتنه گران کسانی هستند که
فتنه های تاریک و ستم ساز و آشوب های ویرانگر را برای ما پدید می آورند.آن فتنه
هایی که رسول گرامی،ما را از آن بر حذر می دارد و می فرماید:

«بادروا بالأعمال
فتنا” کقطع اللّیل المظلم:یصبح الرّجل مؤمنا”و یمسی کافرا”،و یمسی
مؤمنا”و یصبح کافرا”.یبیع أحدهم دینه بعرض ٍ من الدّنیا قلیل ٍ»

(فرصت را برای اعمال
نیک پیش از آنکه فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید،غنیمت شمارید.در آن
هنگام انسان صبح مسلمان است و شب کافر؛شب مسلمان است و روز کافر.و دین خود را به
بهای ناچیز دنیا می فروشد.)

بهترین و روشن ترین
نمونه ی این نوع فتنه _مطابق با حدیث مذکور _در مکتب کمونیسم مشاهده می شود،که دین
را افیون ملت ها و ماده را اصل هستی می پندارند.همچنین می توان از مکتب سکولاریسم
نام برد که خواهان جدایی دین از سیاست است.آیا دعوت کننده به مکتب مارکسیسم و
سکولاریسم همان دعوتگر به فتنه نیست،که بر لب جهنّم ایستاده است و مردم را به سوی
آن می کشاند؟در حدیث حذیفه(رض)این موضوع به وضوح مشاهده می شود.

حذیفه بن یمان،در
شناسایی منافقان و دنبال گرفتن اخبار فتنه گران علیه مسلمانان،مهارت عظیمی داشت
این حدیث مهم و عظیم را به وی نسبت داده اند؛حذیفه می گوید:«مردم اغلب از رسول
خدا(ص)در مورد اعمال نیک و بد پرس و جو می کردند،امّا من از ایشان در مورد اعمال
بد جویا می شدم،از ترس آنکه مبادا چنین عملی فرا گیرد،یک بار از رسول خدا پرسیدم
:رسول خدا!پیش از این،ما در جاهلیت و بدی به سر می بردیم.خداوند خیر اسلام را به
ما عطا فرمود.آیا بعد از این خیر و نیکی،شر و بدی نیز می تواند وجود داشته
باشد؟فرمود:آری.گفتم:آیا بعد از آن شرّ،خیری نیز هست؟فرمود:«بلی و آری،اما در آن
«دخن»است.گفتم: «دخن»چیست؟فرمود:گروهی هستند که رفتارشان به غیر از سنّت من است و
راهنمایی و هدایتی،غیر از راهنمایی و هدایت من می خواهند.آنان را می شناسی ولی از
اعمالشان بیزاری .گفتم:آیا بعد از این خیر باز شرّ و بدی هست؟فرمود:آری؛دعوتگرانی
که بر درهای دوزخ ایستاده اند.هر کس به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد،وی را میان آتش می
اندازند.گفتم:ای رسول خدا،آنان را برای ما توصیف فرما.فرمود:

«هم من جلدتنا و
یتکلّمون بألسنتنا»   (کسانی هستند که خود
را با جامه و شعار ما می آرایند و با زبان ها سخن می گویند.)

در حدیث دیگر از داوود
روایت شده که حذیفه می گوید،از پیامبر خدا(ص)پرسیدم:آیا بعد از این خیر شرّی
هست؟پیامبر (ص)فرمود:

«فتنه عمیاء صمّاء
علیها دعاه علی أبواب النّار،فأن متّ یا خذیفه و انت عاضّ علی جذل _جذع
الشّجره_خیرٌ لک من أن تتبع أحدا” منهم»

(آری؛فتنه ی تاریک و
کوری است که دعوت کنندگان آن بر درهای دوزخ نشسته اند.ای حذیفه،اگر تو شاخه ی
درختی(تنه ی درختی)را به دندان گرفته باشی،بهتر است تا اینکه پیرو یکی از آن
دعوتگران شوی.)

در پایان باید گفت که
دانشمندان بدکنش درباره ی،دنیایی و آنانی که در رکاب ظالمان و دربار پادشاهان
بدکردار سر می سپرند و پیشاپیش طاغوتیان اسپند و عود دود می کنند،و احادیث و پیام
های دینی را به نفع آنان تحریف می کنند و نصوص قرآن و شریعت را بر حسب مذاق و
نفسانیات حکام،تفسیر و توجیه می کنند،از جمله دعوتگران فتنه اند.آنان این بیان
خداوند متعال را فراموش کرده اند،که می فرماید:

(وَلا تَرْکَنُوا
إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ
مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ )هود/۱۱۳

(و به کسانی که ستم
کرده اند متمایل مشوید،که آتش
]دوزخ[به شما می رسد،و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود،و سرانجام یاری
نخواهید شد.)

حسن بصری(رحمه الله)می
گوید:

«من دعا لظالم ٍ بطول
البقاء فقد أحبّ أن یعصی الله فی أرضه!و کلّ من لم یحکم بما أنزل الله فهو ظالمٌ»

(هر کسی برای طول بقای
ظالمی دعا کند،در حقیقت خواهان این است که خدا را در این سرزمین نافرمانی کند!هر
کسی بر اساس دستورات خداوند،حکم و قضاوت نکند،کافر است.)

همچنین در حدیثی در
مورد دانشمندان درباری آمده است که می گوید:آنان کسانی هستند

«یختلون الدّنیا
بالدّین و یلبسون جلود الضّأن من اللّین ألسنتهم أحلی من العسل و قلوبهم قلوب
الذئاب»

(دین را به دنیا می
فروشند در پی نرمی و چرب زمانی؛پوست میش را می پوشند و گفتارشان از عسل شیرین تر
است؛ولی دل های گرگ آسا دارند!!)

ممکن است چنین پرسشی
به ذهن متبادر شود که چگونه می توان فتنه های ظاهر و باطن را درمان کرد؟

در پاسخ باید
گفت،مطابق این پرسش را حضرت علی بن ابی طالب(ع)پرسید و ترمذی از او روایت می کند
که پیامبر(ص)فرمود:«سیکون بعدی فتنٌ کقطع اللّیل المظلم» (بعد از من فتنه هایی
همچون قطعه های شب تاریک روی خواهد داد.)

علی(ع)در پاسخ
پرسید:ای رسول خدا راه رستگاری و خلاص در آن روز چیست؟پیامبر(ص)فرمود:«درمان با
مراجعه به کتاب خدا (قرآن) امکان دارد که شما را از گذشته و آینده با خبر می
سازد؛داور میان شماست؛ جداکننده ی حق و باطل است و هر جباری که آن را رها نماید
خدا او را شکست می دهد،و هر کس هدایت را در غیر آن جوید ،خداوند گمراهش می کند.

آن ریسمان محکم الهی
است و نور ساطع و لمعان است.بیانات آن با حکمت و کارساز است.صراط مستقیم است،تمسّک
به آن باعث می شود که هوای نفسانی ما را مغلوب نکند،و اندیشه ها و تفکرات ما به
گمان باطل نیندازد؛عالمان از آن سیر نمی گردند و پارسایان از آن خسته نمی شوند…هر
که بدان تکلّم کند صادق است و هر که بدان حکم و قضاوت کند عادل است و کسی بدان عمل
کند مأجور است و هر که بدان مردمان را دعوت به سوی خدا کند،به راه راست هدایت می
یابد.»

————————————————————–

منبع:دیدگاه های فقهی
معاصر جلد ۳

مولف:دکتر یوسف قرضاوی

مترجم :دکتر احمد
نعمتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا