زندگی نامهمطالب جدید

آشنایی با شخصیت علامه عبدالهادی افخم‌زاده

نگاهی به زندگی و تلاشهای دینی و اصلاحی عالم فرزانه ملا عبدالهادی افخم‌زاده

نگاهی به حوادث حیات و سیر زندگی و تحصیلات:

استاد علامه ملا عبدالهادی افخم‌زاده شخصیتی است که حدود نیم قرن پیش در طرح بسیاری از مسائل اسلامی نقش پیشاهنگ و پیشتاز را داشته است. اکنون به شرحی اجمالی از حیات پر افتخار آن بزرگوار و معرفی آراء و آثار و شخصیت‌ ایمانی ایشان می‌پردازیم:

در سالهای قبل از جنگ جهانی اول یعنی سال۱۳۲۸ هجری قمری مطابق ۱۲۸۷ شمسی جناب ملا هادی در میان خانواده‌ای متدین و باهوش پا به عرصه وجود می‌گذارد. دوران کودکی ایشان با حوادث جنگ جهانی اول و تبعات ویرانگر آن که به صورت قحطی نمودار گردیده، مصادف بوده است. تحصیلات طلبگی را علی‌رغم اکراه خانواده شروع می‌‌کند و خود ایشان، این شعر را وصف‌الحال آن دوران خود ذکر کرده است: «خدا کشتی آنجا که خواهد برد/ وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد».

تحصیلات ایشان زمانی وارد مرحله جدی و سرنوشت‌ساز می‌شود که به عنوان طلبه در محضر برادارن قزلجی «ملا محمد» و «ملا احمد» در مهاباد حضور می‌یابد. ناملایمات روزگار و استبداد زمانه مدرسه قزلجی‌ها را از هم می‌پاشد و استاد قزلجی آواره و راهی عراق می‌شود، طلبه جوان و هوشیار ما هم راهی شهرها و روستاهای کردستان می‌شود و در این دوران است که روحیه انتقادی در وی پدیدار می‌شود. ایشان خود درباره سالهای تحصیلی و اساتید و مواد درسی در خاطراتش به موجزترین شکل چنین نوشته است:

«مدت طلبگی قریب هشت سال از آغاز سال ۱۳۴۳ قمری تا پایان سال ۱۳۵۲ که دو سال آن در میان خانواده و بقیه در دوازده مدرسه علوم دینی در دو کشور ایران و عراق (در سه شهر و دو قصبه و شش قریه و روستا) نزد شانزده نفر استاد در چند رشته علوم در ۲۳ کتاب عربی مختصر و مفصل که از این مدت، پنج سال آن مشغول تحصیل و کسب علم و بقیه در مسافرت و بیماری و بی‌درسی گذشته است. استادانم ده نفرشان مدرس و شش نفر طلبه در سطح عالی «مستعد»‌ بوده و نیز سه چهار نفر استاد داشته‌ام که چند درسی در خدمت آنان بوده‌ام از اینرو ایشان را به حساب نیاورده‌ام از جمله ملا حسین مجدی».

استادان ایشان اعم از استاد مدرس و یا طلبه در دست نوشته خاطراتش چنین ذکر گردیده‌اند: شیخ‌محمدمحسن قاضی مکری، ملا سیدحسین طاهر بوغه‌ای (باغلوجه‌ای)، ملا محمد ایوبی، طلبه ملا سیدحسین،‌ ملا وهاب، ملا احمد ترجانی‌زاده، ملا محمد پشدری در مسجد سیدنظام مهاباد، ملا سیدعلی، ملا سید ‌علاءالدین حسینی، باوه ملا در روستای قلندر، قاضی شریف حنفی در اشنویه، ملا عصام‌الدین شفیعی، ملا عبدالحمید در کرکوک و استاد ملا محمد قزلجی در بغداد.

طلبه جوان و پرشور روح سرکشش آرام نمی‌گیرد. شوق رفتن به عراق و دیدار مجدد با استاد قزلجی او را به آن دیار می‌کشاند. اقامت در عراق و تلمذ در خدمت استاد قزلجی و همچنین گردش و تفحص و مطالعات مداوم و طولانی در کتابخانه‌های عراق، کار در چاپخانه و مطالعه مجلات و روزنامه‌ها در شهر بغداد و آشنایی و دیدار با شیخ امجد الزهاوی نوه مفتی الزهاوی از دوستان و همفکران قزلجی سبب نضج و پختگی افکار اصلاحی در وی می‌شود. اگر چه در آن دوران افراد روشنفکر کُرد به طرف افکار ناسیونالیستی گرایش داشتند ولی احساسات ملی او تحت‌الشعاع داعیه دینی‌اش قرار می‌گیرد. در مقاله‌ای در بغداد به خالی‌ شدن حجره‌ها از طلاب و انتقاد از وضعیت دروس دینی می‌پردازد و می‌خواهد آن را به روزنامه‌ها بفرستد ولی استادش مانع از این کار می‌شود. از اقدامات دیگر وی در آن زمان تشویق استاد قزلجی به نوشتن مطالبی در روزنامه‌ها بر علیه یکی از خلیفه‌های میرزا غلام‌احمد قادیانی ( از مدعیان دروغین نبوت) که به کشور عراق رفته بود، می‌باشد.

استاد بزرگوار ما در اوج شکوفایی علمی که هنوز رضاخان بر تخت سلطنت بوده و آداب و رسوم ملی و مذهبی کردها سخت در معرض مخاطره بوده است به ایران بر می‌گردد و مدتی را در اسارت رکن دوم هنگ مهاباد می‌گذارند و چند سالی را تا شهریور۱۳۲۰ به سربازی و تشکیل خانواده و گاهی تدریس سپری می‌کند و مراتب فضل وکمال او بر همگان آشکار می‌شود و در مهاباد در جلسه امتحان طلاب با قرائت مقاله‌ای به دو زبان عربی و فارسی،‌ هیئت ممتحنین را شگفت‌زده می‌کند. پس از تبعید کلیه افراد خانواده توسط دولت رضاشاه، به دستور حکومت مجبور به استخدام می‌گردد. بعد از قضایای شهریور۲۰ و به دعوت مالک کریم‌النفس روستای سرا رهسپار آنجا می‌شود. گرچه روابطش با مرحوم پیشوا قاضی محمد خوب بوده است و با شاعر ملی آن دوران سید محمدامین برزنجی مشهور به «خاله‌مین» دوست صمیمی بوده و همچنین با دیگر روشنفکران و سران ملی از قبیل استاد عبدالرحمن شرفکندی «هه‌ژار»، حسین حزنی و استاد قانع شاعر ملی ملاقاتهای رضایت‌بخشی داشته است ولی به علت مبارزه‌اش با کمونیستهای نفوذی در جمهوریت‌ مهاباد و غارتگریهای برخی عشایر از روستای سرا تبعید می‌گردد. بازگشت به روستای سرا و اقامت دائم در آن روستا به مدت بیش از بیست سال پربارترین دوران حیات استاد است. اهمیت این مقطع زمانی در این است که جریان فکری احیاگری اسلامی در منطقه کردستان در صحنه ظاهر می‌شود. از نظر موقعیت جغرافیایی روستای سرا تقریباً در وسط مناطق کردنشین واقع است و از همین نقطه و مرکز شعاع تبلیغات قرآنی و نسیم بیداری اسلامی به شمال و جنوب کردستان پرتوافکنی کرده است. شهرت ملا هادی به اقصی نقاط کردستان می‌رسد در این مدت شاگردان بسیاری را تربیت می‌کند و تألیفات سودمندی را به رشته تحریر در می‌آورد و تحسین و تنقید‌هایی را بر می‌انگیزد. بتدریج فکر دینی ایشان تأثیراتی بر جای گذاشته و راه رهروانی می‌یابد.

با وجود اینکه حرکت آن مرحوم بیشتر بُعد فرهنگی داشته است و در سیاست عملی بی‌دخالت بوده است ولی به علت تنفر و انزجار از تقرب به دستگاه حکومت چندین بار از طرف ساواک مورد بازجویی قرار می‌گیرد، به ویژه هنگامی که کتاب ردّ بر مسیحیگری را بر علیه مبلغان مسیحی در غرب کشور نگاشته است و زمانیکه رساله الاعلام و الارشاد را می‌نویسد و ساواک از آن مطلع می‌شود. چه قبل و چه بعد از اصلاحات ارضی بارها پیشنهاد امامت جمعه شهرهای سقز و مهاباد و یا تدریس در دانشگاه تبریز و تهران را رد می‌کند و اقامت و کار در روستای سرا را بر آن مناصب ترجیح می‌دهد. اقدامات نوآوری و بدعت‌شکنی و احیاگری آن بزرگوار در این دوره از زندگانیش چشمگیر است که در ادامه بحث خواهد آمد.

استاد سرانجام به دلایل مختلف از جمله بی‌علاقگی طلاب نسبت به تحصیل و فشار حکومت برای پذیرش سرپرستی خانه انصاف و مروج مذهبی از سوی ایشان در سال ۱۳۴۸ شمسی روستای سرا را به قصد شهر بوکان ترک می‌کند. هر چند به علت کهولت سن و فشار روحانیون درباری در بوکان، فعالیتهای استاد کاهش می‌یابد ولی در این دوران علاوه بر مبارزات پیشین بر علیه جمود و تجحر جامعه مذهبی نسبت به هجوم افکار مادیگری و اخلاق غرب‌زدگی همچون بی‌حجابی و شرابخواری و مدگرایی و دیگر مفاسد ره‌آورد بورژوازی عنان گسیخته نیز بی‌تفاوت نبوده است. تامین معاش آن مفتی بزرگوار و علامه عالیقدر از راه کاسبی خرده‌فروشی، دستگاه فتوکپی و بالاخره دفتر ازدواج صورت می‌گرفت. در طی دو سال اول سکونت در بوکان حدود شانزده کتاب ادبی، دینی و تاریخی در سطح مقاطع دانشگاهی را از عربی به فارسی ترجمه کردند. کلاسهای درس دینی و برنامه‌های تبلیغ عمومی ایشان از سوی جُهال و روحانیون درباری تعطیل می‌شود. در همین دوران به زیارت بیت‌الله مشرف می‌شوند. همچنین بنیانگذاری مدرسه‌ علوم دینی بوکان با همراهی و همکاری روحانی محبوب، ملا ابوبکر شفیعی، از باقیات الصالحات دوران اقامت در بوکان است.

                    شروع انقلاب با ضعف بینایی و عدم توانایی در کارهای علمی و تحقیقی و ناتوانی جسمی و ناراحتیهای روحی مصادف بود و بالاخره وی در سال ۱۳۶۳ دچار سکته مغزی شد و توانایی تدریس و مطالعه را به طور کلی از دست داد. ولی تا جسم خاکی با او یارای همراهی داشت دمی نیاسود تا اینکه آن مرد تلاش و مبارزه و شجاعت و حقگویی و نفوذناپذیری در سن ۸۶ سالگی در شهر بوکان در میان تجلیل و احترام همشهریان و دوستدارانش جان به جان‌آفرین تسلیم نمود و به حقیقت این عبارت در مورد ایشان مصداق پیدا کرد که «ان مثل العلماء فی‌ الارض کمثل النجوم فی السماء»؛ رحَمه ‌الله و حَشَرَهُ مَعَ الاَخْیار الابرار.

 نوآوری و بدعت شکنی:

احیاگری و اصلاح در اسلام با رفرمیست در فرهنگ مغرب زمین تفاوت دارد. اصلاح مقابل إفساد و مصلح در برابر مفسد است، چنانکه حدیث نبوی از غربای دین به «یصْلحونَ ما افسده الناس» تعریف می‌‌کند و یا در قرآن از زبان یکی از پیامبران «إِنْ اُرید الاَّ الإصْلاح» آمده است.

مصلح اسلامی چیزی نیست جز اینکه ترک‌شده‌ها و ناشناخته‌ها را در دین خدا کشف و آشکار و معرفی می‌کند، بنابراین نوآور است و ساخته‌ها و بافته‌های بیگانه از اسلام را که از افکار بشری برخاسته است از اسلام می‌زداید، بنابراین بدعت‌شکن و پالایشگر است. مصلح عالی‌مقام حاج ملا عبدالهادی افخم‌زاده رحمه‌الله‌ در هر دو زمینه فوق گامهای مؤثری برداشته‌اند.

 اکنون به طور اجمال به اقدامات اصلاحی و تأثیرات فکری ایشان در جامعه می‌پردازیم:

۱ـ ایشان برخلاف علمای بزرگوار کرد که در قرن اخیر کمتر به تصنیف و تألیف پرداخته‌اند ایشان از آغاز طلبگی تا از کار افتادگی مطلق حتی زمانی که دستهایش به شدت می‌لرزید باز از مطالعه و تحقیق و یادداشت‌برداری غافل نبودند.

۲- توجه به قشر جوان و حتی کودکان در فراگیری مسائل دینی در قالب کتاب و حتی شعر و سرود.

۳- ساده‌نویسی و ساده‌گویی و طرح و معرفی دین در قالبهای قابل فهم برای عموم اقشار جامعه.

۴ـ تغییر سیستم آموزشی طلاب و در پیش گرفتن راهی که به جای دانشمندان عربی‌دان، عالم اسلام‌شناس و قرآنی پرورش یابد. ارزش علوم غایی که فهم قرآن و سنت است برتر از علوم آلی(همچون صرف، نحو، بلاغت،  منطق و فلسفه)  باشد و علوم آلی هم اهمیت خود را داشته باشد.

۵ـ پایه‌ریزی برنامه منظم علمی و پرورشی برای طلاب و متعهد کردن آنان به اجرای برنامه‌هایی چون حفظ قرآن و حدیث رسول‌الله(ص) و شرکت در نماز جماعت صبح.

۶ـ تغییر در اجازه‌نامه‌های پایان تحصیلات طلاب که از نظر توصیه به وظایف دینی و اجتماعی و اخلاقی از اجازه‌نامه‌های معمول پربارتر بوده است.

۷ـ بازداشتن روستاییان از امور بدعتی و ناپسند و غیراخلاقی در مراسم عروسی و عزاداری و تفریحات ناسالم و جایگزین کردن برنامه‌های تفریحی سالم و ورزشهای محلی که خود نیز در آنها شرکت کرده‌ است.

 به طور کلی به همه از افراد خانواده تا دیگران نسبت به انجام واجبات و اجتناب از محرمات جدی و سختگیر بوده است.

۸ ـ معرفی چهره‌ اصیل و حقیقی اسلام به دور از خرافات و تعصبات فرقه‌ای در تمام بیانات و نوشتجاتش.

۹ـ رواج خطبه نماز جمعه به زبان کردی برای اولین بار در کردستان ایران با نثری مسجع و زیبا.

۱۰ـ احیای مراسم مولودی‌خوانی به نحوی که معرّف مقام  شامخ رسالت باشد و بیرون آوردن آن از حالت خشک و اشرافی و انگیزه بخشیدن برای تحرک و مبارزه با شرک و فساد به طوری‌که مولودنامه تهیه شده  ایشان از بهترین مولود‌نامه‌های موجود است.

۱۱ـ سخن گفتن و نوشتن درباره عدالت اجتماعی و دموکراسی و حقوق مردم که این پدیده در نیم قرن پیش در محیط بسته و دور افتاده‌ای چون کردستان آن هم از زبان یک پیشوای مذهبی بی‌سابقه بوده است و نشانه‌ای از آگاهی وسیع ایشان نسبت به مسائل روز جهانی بوده است و بیانگر روحیه حق‌طلبی و عدالتخواهی این شخصیت بزرگ اسلامی است.

۱۲ـ اقدام به بریدن و ریشه‌کنی درخت «ویله» در منطقه افشار کردستان که حالت تقدیس و پرستش به خود گرفته بود و مغایر با اصل توحید و از بقایای مذهب فیتیشیسم (جان‌گرایی) می‌باشد.

۱۳ـ توجه خاص به قشر زنان و تأسف بر بی‌خبری آنان، و نوشته‌های مخصوص برای این طبقه و اصلاح مسائل فراوانی در زمینه ازدواج و طلاق و ارث که در آنها حقوق بانوان تضییع شده بود و فتاوای ایشان به تبعیت از قرآن و سنت و در جهت حفظ قوام خانواده و کرامت انسانی مشهور است و همیشه مراجعین فراوانی برای استفتاء از کردستان ایران و عراق به خانه ایشان می‌آمدند و حتی در سالهای بیماری و اواخر عمر ایشان در نامه‌ای از سوی ملا عبدالکریم مدرس یکی از علماء برجسته کردستان عراق با توجه به تخصص ویژه ایشان در امر طلاق تقاضای ارسال رساله‌ای در این زمینه شده ‌است.

۱۴ـ آگاهی وسیع نسبت به مذاهب مختلف اسلامی و حتی نحله‌های انحرافی همچون بهاییگری و مسیحیگری و کسروی‌گری.

 افکار و عقاید:

اجمالاً می‌توان گفت که از آغاز حیات معنوی ایشان، عظمت اسلام و قرآن وی را مبهوت و خیره ساخته بود و با وجود اینکه در برچیدن آرایش و پیرایش در دین بی‌پروا بود ولی در چنگ‌اندازی و عمل به مسلّمات دین استوار و انعطاف‌ناپذیر می‌نمود. قرآن را کتاب آسمانی و جهانی و جاودانی و روحانی می‌دانست و سبک کار ایشان در طرح مسائل اسلام به ویژه مسائل فقهی بدین صورت بود که ابتدا به آیات قرآن در رابطه با موضوع مورد نظر می‌پرداخت پس به احادیث مربوط و سرانجام به بررسی آراء فقها روی می‌آورد. جمع‌بندی و انسجام مطالب توسط ایشان تحسین برانگیز است. مطالب بسیاری را در حجمی کم و به صورت رسا بیان داشته است. در مهمترین موضوعات قرآن‌شناسی و جلوه‌های با عظمت آن همچون شناخت روابط بین آیات تسلطی کامل داشته‌اند. تصنیفات و تألیفات ایشان بیشتر به سبک قدما است و همه مآخذ و مدارک را ذکر نمی‌کند مگر به ضرورت ولی نوشته‌هایشان واقعاً مستند هستند و در حقیقت رشحاتی است از معلومات دریاگونه که در واقع مشتی از خروار و کمی از بسیار است. با این وجود در پایان بیشتر نوشته‌هایشان خود را «خادم کوچک قرآن و حدیث» می‌نامند. در بررسیها تسلیم تحقیقات علمی بوده و نسبت به هیچ مذهب فقهی و مکتب کلامی و گرایش عقلانی و مشرب عرفانی تعصب نداشته‌اند؛ شعار همیشگی‌اش این بوده است:« کار من نیست که کس را به جدال /  برسانم به خدای متعال» و « چرا با هم نباشیم یک دل و یک زبان / جهات وحدت ماست نبی و قبله و قرآن».

آنچه در نظر او مقدس بود فقط قرآن و حدیث و اجماع صحابه بود و مخالفت با این اصول را از هیچ کس نمی‌پذیرفت. هر چیزی را که بدستش می‌رسید مطالعه می‌کرد: کتب ادبی، سیاسی، اجتماعی، روزنامه‌ها، مجلات، انواع تفاسیر و انواع کتب دینی و در هر زمینه‌ای یادداشت برمی‌داشت و یا نقد می‌نوشت.

بعد از قرآن نسبت به احادیث معتبر رسول‌الله(ص) خاضع بودند و معتقد بودند که «احادیث از نظر متن بررسی نشده‌اند» و فقط از نظر سند مورد تحقیق بوده‌اند.

 حقیقتاً ایشان فردی دانشمند و بی‌تعصب بودند. در عین احترام به پیشوایان سلف، ‌قشریگریها و در آویختن بر فرعیات را نمی‌پسندند در رابطه با تصوف که از اهم انتقادات مخالفین به او می‌باشد وی را عقیده بر این بود که همه متصوفه را نباید به یک چشم نگاه کرد ای بسا اولیاء و صلحایی که از میان آنها برخاسته‌اند. وی تصوف را به سه قسمت: ۱ـ تصوف فلسفی:‌ شامل آرای وحدت وجود و… ۲ـ تصوف عملی: شامل مراسم دراویش و…  ۳ـ تصوف اخلاقی: شامل تزکیه درون، تقسیم‌بندی می‌کند و تنها به گروه آخر به عنوان «المتهدون بالکتاب و السنه» به چشم حرمت می‌نگرد.

وی چون بسیاری دیگر از علماء اسلام به ویژه مصلحین بزرگ معاصر معتقد است که باب اجتهاد باز و بازگشت مستقیم به کتاب و سنت میسر است. جا دارد چکیده عقاید و افکار ایشان را به قلم خودشان در صفحه‌۳۵۲ کتاب چهارصد گوهر حکمت ببینیم:

«جز دین اسلام و قرآن مجید و روش درست و ثابت پیامبر خدا محمد‌المصطفی صلی‌الله علیه و سلم پیغمبر آخر زمان معتقد به هیچ دین و مذهب و آیین و مسلک و قانون و فلسفه‌ای نبوده و نیستم و در اسلام نیز نسبت به یک مذهب مخصوص تقلید و تعصب ندارم. بلکه یک نفر مسلمان پیرو قرآنم و اگر نیازمندی دین من در قرآن پیدا نشد به اجتهادات و فتاوای مجتهدین و دانشمندان اسلامی رجوع می‌کنم و بدون فرق و تعصب هر مطلبی را که نزدیکتر به کتاب و سنت و طریقه صدر اول اسلام و سلف صالح تشخیص دهم می‌پذیرم و اعتقاد و اعتراف دارم که مطالب و مسائل بی‌شماری که از اسلام بیگانه و به هیچ‌ وجه ارتباطی با دین اسلام ندارد، به نام اعتقاد و یا مذهب و یا تصوف و یا عناوین دیگر به آیین پاک اسلام چسبانده و مخلوط کرده‌اند و دشمنان اسلام به دروغ و افترا از قول علماء بزرگ اسلام کفرها و زندقه‌ها و بدعتهای فراوانی را در کتب اسلامی وارد نموده‌اند…… هر کس به این نوشته آگاه گردد او را نیز به ایمان و اعتقاد و مسلک خود شاهد قرار می‌دهم که در دنیا و آخرت گواه صدق و شاهد عدل نگارنده باشد.»

منش و شخصیت:

ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی از مهمترین خصوصیات یک دعوتگر دینی و مصلح اجتماعی است. در آثار و تألیفات استاد هم به این امر توجه شده است. برای نمونه در کتاب مولودنامه‌اش آنجا که شخصیت رسول‌الله‌ صلی‌الله علیه وسلم را به زبان کُردی ترسیم می‌کند که در واقع در شخصیتهای متبع سنت شمائی از آن در حد خودشان وجود دارد، می‌فرماید: «کسی به آن مقام می‌رسد که دنیا و مافیها را در زیر پای همت خود قرار دهد و از سرحد طبیعت به ذُروه حقیقت برسد آنگاه از مقام قرب و وصال نزول کند و گرفتاران ماده و طبیعت را که چون مورچه و پشه در دام عنکبوت طبیعت افتاده‌اند و راه خلاصی ندارند، نجات دهد.» یا آنجا که می‌گوید: «گفته هر کس تأثیربخش نیست. از سیر عطر به دست نمی‌آید و از قیر شکر حاصل نمی‌شود. کسی که به گفته خودش ایمان نداشته باشد برای غیر چگونه ایمان‌بخش می‌شود. کسی که صاحب چیزی نباشد نمی‌تواند آن را ببخشد. کور، عصاکش کوران دیگر نمی‌شود و گرگ را چوپانی نشاید.»‌

ایشان انسان کامل و ولی و مصلح حقیقی کسی را می‌داند که دارای فکر تابناک، قلب پاک و عمل نیک باشد.

از مهمترین ویژگیهای اخلاقی این عالم ربانی این موارد را می‌توان برشمرد:

۱ـ ایمان عمیق به مسلمات دین که در قضاوتش نسبت به دیگران هم آن را اولین شاخص قرار می‌داد.

۲ـ حقگویی و جرأت ابراز عقاید در برابر دولتیان، خوانین و متنفذین مذهبی که خود شرح مفصلی دارد.

۳ـ‌ توجه جدی به عبادات به طوری‌که در سربازی هم نماز جماعت خوانده و به خاطر انجام این فریضه بزرگ مورد بازخواست و تنبیه قرار گرفته است و زمانی هم که امام مسجد بوده است قبل از همه در مسجد حضور داشته است.

۴ـ همت‌والا و قناعت و عدم اتکا به غیر در امور اقتصادی و کار کردن حتی در سنین با‌لاتر از هفتاد سالگی.

۵ـ دوری و اجتناب از شهرت‌طلبی، «اژدهای سرد شده برف فراق را به خورشید عراق نمی‌برند.»

۶ـ تقرب نجستن به ارباب جاه و نعم به طوری‌که هرگز صدرنشینی سرسراهای خانی و همنشینی مقامات بلندپایه دولتی را برنگزیده است.

۷ـ نظم دقیق و اهمیت دادن به وقت و زمان.

۸ ـ تواضع و فروتنی به طوری‌که ابایی از تدریس قرآن به کودکان و نوشتن کتاب برایشان نداشته است.

۹ـ‌ دلسوزی نسبت به مخالفین و انصاف در حق آنان چنانکه حتی بدون توجه به عواقب امر به آنان تدریس می‌نمود و حتی دلایلی را که می‌توانستند علیه خودش بکار برند به آنان می‌آموخت و اینها همه نشانه همت‌والا و بلند‌نظری آن بزرگوار است.

۱۰ـ صبر بر مصایب و بلایایی چون تنگدستی،‌ تهمت شنوی و آزار، از دست دادن سه فرزند در سنین نوجوانی و جوانی و بیماری طولانی و سخت در آخر عمرش که به امید خدا «کُلّه لَهْ خیر».

 آثار و تألیفات

در خاتمه آثار قلمی چاپ‌ شده و چاپ نشده استاد را فهرست‌وار بر می‌شماریم:

۱ـ خطبه‌های مذهبی به زبان کردی به نام ئاموژگاری بو رزگاری،

۲ـ عقیده دینی برای کودکان به نام عه‌قیده‌ی دینی بو منالان،

۳ـ احکام عادت ماهانه زنان (فارسی)،

۴ـ فرایض‌ افخم‌زاده در ارث (فارسی)،

۵ـ مناسک حج (فارسی)،

۶ـ عقیده به شخص درختی یا جریان بریدن درخت ویله (فارسی)،

۷ـ چهارصد گوهر حکمت در احادیث رسول‌اکرم صلی‌الله علیه وسلم (فارسی)،

۸ـ مولودنامه مفصل (کردی)،

۹ـ مولودنامه مختصر (کردی)،

۱۰ـ رساله الاعلام و الارشاد (عربی)،

۱۱ـ ترجمه رساله الاعلام و الارشاد به نام «رساله آگاهی و بیداری»،

۱۲ـ دوره اسلام‌شناسی جلد اول برای نوجوانان (فارسی)،

۱۳ـ تفسیر سوره والعصر (کردی)،

۱۴ـ شرح حال امام شافعی رحمه‌الله به زبان فارسی که ترجمه کردی آن منتشر شده است،

۱۵ـ رساله سوگواری شرعی (فارسی)،

۱۶ـ قرآن و کامپیوتر (فارسی)،

۱۷ـ دلایل وجود خدا در نامه‌ای دوستانه به زبان فارسی،

۱۸- اعجاز علمی قرآن اقتباس از چند کتاب عربی به زبان فارسی.

این تألیفات نمونه‌ای از معلومات ایشان است و گرنه شخصیت علمی و دانستنیهای او بسیار وسیع‌تر از این آثار معرفی شده می‌باشد و اکثر این تألیفات چندین دهه پیش نوشته شده‌اند ولی چند سالی است که منتشر شده‌اند.

آثار چاپ نشده:

۱ـ رساله عربی حل نفر شیخ بهائی در کشکول،

۲ـ ترجمه رساله الاعلام و الارشاد به زبان کردی به نام ئاگاداری وشاره‌زایی،

۳ـ چند نامه فارسی در عقاید اسلامی برای والدش مرحوم افخم،

۴ـ حواشی کتابهای درس به عربی در زمان طلبگی،

۵ـ نامه‌ها و مقالات فارسی از ۱۳۱۸ شمسی به بعد،

۶ـ رد بر مذهب مسیحیگری،

۷ـ ۳۰ گفتار دینی به زبان کردی که در رادیو مهاباد قرائت شده‌اند،

۸ـ رساله تحقیقی درباره لفظ ملا و وضعیت ملاها در کردستان (فارسی)،

۹ـ بیان الحق فی ارشاد الخلق به عربی درباره تصوف،

۱۰ـ وصیتنامه به ضمیمه عظمت جهان و انسان،

۱۱ـ مناسک حج مفصل (فارسی)،

۱۲ـ جزء دوم اسلام‌شناسی (ناتمام) به فارسی،

۱۳ـ مکاتبات با افراد مختلف،

۱۴ـ زندگینامه خودنوشت (فارسی)،

۱۵ـ مجموعه اشعار کردی،

۱۶ـ مطالبی در رابطه با منطق و فلسفه (کردی)،

مقالات مرتبط:

کتاب: دلایلی بر وجود خدا در نامه ای دوستانه

نمایش بیشتر

‫۴ دیدگاه ها

  1. سلام علیکم
    برای ارتباط مرحوم حاجی ملا هادی افخم زاده و کاک احمد مفتی راده و تأثیرپذیری کاک احمد از ایشان به کتاب
    استاد افخم راده از نگاه دیگران مرجعه کنید

  2. با سلام شخصی با امضای ع. ی. افخم زاده کردستانی مدیر داخلی روزنامه ی جنت چاپ تهران به سال ۱۳۰۳ بود. آیا ممکن است مرحوم ملا عبدالهادی افخم زاده باشد؟ با سپاس از پاسخ شما.

  3. در باره آشنایی و دوستی استاد افخم زاده با کاکه احمد مفتی زاده ( پس از تحقیق کافی از نزدیک ترین افراد مورد اعتماد آن دو بزرگوار ) بنویسید تا دیگران نیز از آن اطلاع یابند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا