آیا سخنان دکتر قرضاوی تفرقه انگیز است یا پای
آیا سخنان دکتر قرضاوی تفرقه انگیز است
یا پایمال نمودن حقوق اهل سنت در ایران؟!
ابراهیم مردوخی- مریوان
همچنانکه
مستحضر هستید روزنامه “المصری الیوم” مصاحبه ای که با استاد دکتر
قرضاوی انجام داده بود را منتشر ساخت و
استاد قرضاوی در آن مصاحبه، ضمن پاسخ، در رابطه با شیعه و مذهبشان گفته
بود:
“من همانند تندروها آن ها را تکفیر نمی
کنم و معتقدم آن ها مسلمان هستند اما آن ها را مبتدع میدانم و قبلا ایشان را از دو
امر خطیر برحذر داشته ام، که بسیاری از اهل تشیع به آن می پردازند، اولی : لعن وسب
صحابه رسول و دومی تلاش در گسترش و نشر مذهب شیعه در بین اهل سنت. مخصوصا دراین
راستا نیرو های آزموده وثروت های کلان
میلیونی بلکه میلیاردی اختصاص داده اند. “
خبرگزاری( مهر) ایران در مورخه ۱۳ رمضان
۱۴۲۹مطابق با ۱۳/۶/ ۱۳۸۷ دراین رابطه تهاجم شدیدی را علیه استاد قرضاوی راه
انداخت و تحت عنوان :” قرضاوی و
سخنان فرقه گرایانه اش” الفاظ و عباراتی را از این قبیل به رشته تحریر درآورد
بود:
” این سخنان را قبلا کشیش ها می گفتند
و قرضاوی به نمایندگی از طرف یهودیت و فراماسونها به این سخنان می پردازد و او با چنین
اظهاراتی به فرقه گرایی های دوران جاهلیت بر می گردد . واز سخنانش نفاق و
دروغ پردازی می درخشد ”
خبرگزاری مذبور در این رابطه، کنترل خود را از دست داده و از هرگونه اتهام و
بر چسب های غیر اخلاقی و بی اساس دریغ نورزیده بود که الحق چنین برخورد و عملکردی
در شأن یک خبرگزاری نیست و با حرفه مقدس
خبرنگاری درتضاد کامل میباشد.
از همه این ها عجیب تر وغیرمنتظره تر، اظهارات آیت الله محمد علی تسخیری و شیخ
محمدحسین فضل الله دراین رابطه می باشد، که با تعابیر دیگر و ادبیات آنچنانی، خود
را دراین قضیه با خبرگزاری”
مهر” همسو نموده و محتوای عبارات و منویات
کینه توزانه خبرگزاری مذبور را مورد تایید
وتصدیق قرار داده بودند!
با
اینکه ایشان با سابقه طولانی و دوستی و
رفاقتی که با استاد قرضاوی داشته و دارند و با شناخت کامل و آگاهی تمامی که از
اخلاص و دیدگاه ها و سوابق و تلاش ایشان در راستای وحدت اسلامی و اصرار و پافشاری
بر اخوت و برادری محبت و دوستی میان مسلمانان و
برخوردشان در جهت مبارزه با تندروی
و تعصب و طایفه گری و فرقه گرایی و عنف و
خشونت از ایشان داشته اند و نیک می دانند
که استاد قرضاوی در اغلب اوقات لبه تیز شمشیر بیانات خود را در منابر و کنگره و کنفرانس
ها ی خارجی و داخلی و بین المللی، علیه
تفرقه و تفرقه اندازی و افراط گرایی متوجه ساخته و شدیدا بر عملکرد نامیمون داعیان
و حامیان این پدیده ویرانگر تاخته اند و با روحیه
سازش ناپذیری در میدان کارزار علیه گروه ها و فرقه های خشونت طلب و افراط
گرا بیرق مخاصمه را بر افراشته اند.
اما متاسفانه ایشان همه این حقایق را نادیده گرفته و به بوته فراموشی سپرده ، ودر دایره
تنگ تعصب و احساسات محض محبوس شده و
تحت تاثیر سخنان زشت و
نسنجیده خبرگزاری فوق الذکر قرار
گرفته و زود هنگام حکمی غیر عادلانه و یک طرفه و دور از موازین شرعی و
سیاسی صادر نموده اند.
من در اینجا بر آن نیستم خود را در مقام دفاع از استاد قرضاوی قرار
دهم و داعیه ای برای آن نیز وجود ندارد، چون
هیچ گاه این چنین اتهامات و بر چسب های
احساساتی و ناسنجیده و بی اساسی قادر نیستند ذره ای از شخصیت و اعتبار جهانی و
دلسوزی و خلوص نیت و بر حق بودن ایشان بکاهند و هر منصفی آشنا به بیانات و سخنرانی
ها و نوشته ها و دیدگاه ها و مبارزات خستگی ناپذیر ایشان، این گونه اتهامات را
واهی و بی اساس تلقی می نماید. بنده می
خواهم در این نوشتار، این قضایا را از زوایای دیگر مورد بررسی و تحقیق و تدقیق
قرار دهم، تا ابعاد مسأله برای عموم روشن گردد و هیچ گونه غموضی در این زمینه باقی نماند.
ما اهل سنت در ایران از بدو شروع مبارزات
ملت ایران، از سالهای قبل از انقلاب و در
مقابله با طاغوت و طاغوتیان درامتداد جریانات انقلاب، دوشادوش همه اقشار ملت و
قومیت های ایران، به ویژه برادران اهل تشیع، با مشت گره کرده و درصف های فشرده،
جان برکف در آ ن مبارزات خجسته شرکت فعال جسته ایم و در جهت احقاق حقوق مشروع و
ازدست رفته خود، از هیچ گونه تلاش و کوششی کوتاهی ننموده و از
جان و مال خود دریغ نورزیده ایم و با مشارکت پرشو ر و شوق خود تا پیروزی نهایی
انقلاب، لحظه ای ازپای ننشستیم و به راه خود ادامه دادیم به امید آن که روزی بساط
ظلم و ستم و بی عدالتی و اجحاف و تبعیض و نابرابری بر چیده شود و در پرتو قوانین
پربرکت اسلام راستین به اوج سعادت و کامیابی و زندگی ایده آل برسیم. رهبران دلسوز
و شجاع اهل سنت نیز پیشاپیش مردم همگام با همه اقشار ملت، باتلاش خستگی ناپذیر خود
و سخنرانی ها و صدور اعلامیه های شور انگیز خویش درجهت به پیروزی رسیدن هرچه زودتر
انقلاب، به این حرکت سرعت بخشیدند. اما متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب چند صباحی
نگذشت و دیری نپایید که ازطرف تمامیت خواهان و قدرت مداران، دستاو ردهای مردم غیور
ایران مصادره به مطلوب شد و با لحاظ نکردن اصول و
مبانی دینی و دموکراسی، حقوق مسلم
ملت های ایران به ویژه اهل سنت را نادیده گرفتند و آن ها را از حقوق و
مزایای خدادادی خویش محروم ساختند.
رهبران و نمایندگان این ملت به حکم مسؤولیت
خطیر و تعهداتی که از طرف خداوند خویش، نسبت به دفاع از حقوق مشروع ملت به عهده
شان گذاشته شده بود، این بار نیز ساکت ننشستند و
به پا خاستند و فریاد وا اسلاما و واعدالتا را سر دادند و با زبان و بیان
قلم و قدم، پیام گویای اهل سنت و
بقیه قومیت های دیگر را به گوش دولت و
دولت مردان و اولیای امور رساندند و بارها
به دفاع ازاین خواسته بر حق و مسلم اصرار ورزیدند، هشدارها و راهکارهای به جا و
سازنده دادند.
اما متاسفانه به بهانه واهی اقلیت و اکثریت و حق به جانب بودن، در
برابر این خواسته مشروع گوششان بدهکار
نبود و هنوز که هنوز است جوابی به این
ندای حق طلبانه داده نشده و گامی به سوی وحدت و اخوت و برادری و برابری و همزیستی
برداشته نشده است.
دراینجا برای ارایه مصداق این مدعا می توان به شخصیت دلسوز و مبارز
و فرهیخته و شجاعی همچون مرحوم “علامه
احمد مفتی زاده” اشاره نمود، که در این راستا از ابتدای انقلاب تا بعد از
پیروزی آن، برای صلح و دوستی و وحدت
و برادری و برابری راه های طولانی پیمودند
و در راستای احقاق حقوق ازدست رفته ملیت ها و حقوق مساوی همه اقشار ملت گام های
محکم و استواری برداشتند و برای زدودن غبار بی عدالتی و تبعیضات، سه اصل اصیل
“رفع ستم ملی و مذهبی و طبقاتی” را سرلوحه کارو تلاش خویش قرار دادند.
باز هم متاسفانه جواب این همه دلسوزی های
صادقانه و راه کارهای سرنوشت ساز، محکوم نمودن ایشان به سپری کردن ۱۰ سال حبس در
بازداشتگاه ها و زندان های جمهوری اسلامی بود که سرانجام پس از مبتلا شدنشان به
بیماری مزمن سرطان، منجر به درگذشت ایشان شد. روحش شاد و یادش ماندگار باد.
جهت ادا نمودن حق مطلب و روشن شدن هرچه
بیشتر زوایای قضیه، ضروری است از شخصیتی دیگر در مقام دفاع از حقوق مسلم مردم نام
برد و آن هم مرحوم “مهندس بهاالدین ادب” نماینده مردم سنندج، کامیاران، دیواندره، در مجلس شورای
اسلامی در چندین دوره می باشد که ایشان نیز با قلم و قدم سخن و فریاد درصحن
“خانه ملت” در مراسم و محافل و
همایش و گردهمایی ها، مسؤولیت خود را ادا نموده و
کم و کاست ها و تبعیض ها را با صدای بلند به گوش دولتمردان و دست اندرکاران
و مسؤولین این مملکت رساند و اکثر بیانات خود را در رسانه ها منتشرساخت. وی در
اواخر عمرش همه مقالات و سخنرانی ها و
مصاحبه ها و نامه هایش را برای شاهد گویای صادق در بایگانی تاریخ، درکتاب ”
فریاد و سکوت ملت “ به چاپ
رسانید و در دسترس هم میهنان خود قرار
داد.
اینجانب نیز برای مستندسازی گفته ها و
ناگفته های خود، دراین زمینه به فرازهایی ازآن اشاره خواهم نمود تا مشکلات اهل سنت درایران از زبان
این نماینده قانونی و مدافع حقوق ملت نیز
شنیده شود:
(فریاد و سکوت ملت، ص ۱۹تا ۲۲- این مطلب در
ویژه نامه سیاسی روزنامه حیات نو مورخه
۲۰/ ۷ / ۸۰ درص ۳ نیز درج شده است)
هفته وحدت ازحرف تاعمل
حدود بیست سال است، که هفته وحدت را برگزار
می کنیم. حاصل و دستاورد برگزاری هفته وحدت ظرف سالیان گذشته چه بوده است؟ چه راه
کار عملی برای تحقق وحدت بین مسلمین، به ویژه بین اهل تشیع و تسنن ایران پیشنهاد
شده است؟ چه سازو کاری برای زدودن غبار تفرقه و تجلی وحدت طراحی شده است؟ بدیهی
ومسلم است که وحدت با حرف و برگزاری همایش و به روی صحنه آوردن نمایش، محقق نمی
گردد، چون از قدیم الایام حکما فرموده اند:” دوصد گفته چون نیم کردارنیست
” یا ایضا می فرمایند: “به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست.”
ضمن
آنکه متاسفانه و بدبختانه باید اقرار کنم، که در آستانه و در خلال هفته
وحدت، سخنان ناصواب و نیشداری نیز، اگر نگویم رسمی، لااقل به صورت غیر رسمی فراوان
تر شنیده می شود. مثل اینکه نام این هفته تداعی کننده خیلی نکات و اطلاعات غلط بی پایه و اساس
انباشته شده در حافظه ها می باشد و فرصتی است برای زخم زبان زدن!
بعید است همه ندانند، یا لااقل عقلای قوم و خواص
ندانند شیوه رسیدن به وحدت چیست؟ و چگونه
می توان لااقل بین اهل سنت و شیعیان ایرانی وحدت ایجاد نمود و بعد آن را به جهان تسری داد.یک تحقیق خیلی
ساده میدانی و گوش فرا دادن به درد دلهای
مردم اهل تسنن ایران اسلامی، چنانچه منصفانه شنیده شده و منصفانه ارزیابی گردد،
روشن خواهد نمود، علیرغم تکرار مکرر، آیه شریفه ” همگی به ریسمان الهی چنگ
زنید و از تفرقه بپرهیزید” که به خصوص در هفته وحدت زیاد بر زبان ها جاری می
شود، چگونه نه تنها در راه وحدت گامی برداشته نمی شود بلکه تخم کینه و تفرقه نیز
پاشیده می گردد! برای اثبات این قضیه کافی است سری به کلاس درس تاریخ اسلام
دانشگاه ها که بعضاً دانشجویان اهل تسنن نیز در آن حضو ر دارند بزنید. در جلسه
برخی وعاظ محترم مثلا در مجالس ختم که اهل تسنن نیز برای تسلیت آمده اند حاضر شوید
و یا ازهمه مهم تر برنامه های رسانه ملی صدا و سیما را تعقیب کنید تا در یابید که
به چه صورت اعتقادات اهل تسنن در سر یال “پروانه ها” و دیگر نمایش و
برنامه ها مورد اهانت قرار می گیرند.
خانواده
عیال وار دولت، به عنوان قوه مجریه
و قوه قضائیه و قوه مقننه را از نظر بگذرانید تا بر شما عیان گردد
در مدیریت های کلان اصلا از اهل تسنن و شایستگان ایشان استفاده نشده است. در سطح
مدیران کل استانی و کارمندی نیز، حضور اهل سنت به نسبت جمعیت، حداقل ممکن است. در
شرایطی که در کشورهای مسلمان دیگر چنین نیست ، مثلا سفیر یک کشور بزرگ اسلامی در
ایران با آنکه اکثریت مردم آن کشور را اهل تسنن تشکیل می دهند، از برادران شیعه
انتخاب و اعزام شده اند. آیا وزارت امور خارجه ما حتی در حد نفر دوم سفارتخانه های
ایران در اقصی نقاط دنیا چنین کرده است؟ آیا حاضر است بکند؟ آیا برای وحدت شیعه
وسنی ضرورت ندارد، که از مقام معظم رهبری تقاضا گردد، که نمایندگان معظم له در مناطق
سنی نشین ازبین علمای اهل تسنن باشند؟ چرا مشاوران ایشان چنین پیشنهادی نداده اند؟
به راستی برای رضای خدا ، اعلام کنید که سطح زندگی و رفاه علمای تسنن و تشیع وامکانات در اختیار ایشان برابر
است؟ حوزه های علمیه چه طور؟ نگاه کنید جمعیت چند هزار نفری اهل تسنن
ساکن در تهران، علیر غم پیگیری های مکرر،
متاسفانه هنوز موفق نشده اند، صاحب مسجدی در تهران شوند. در حالی که “اصل ۱۲
قانون اساسی” در خصوص این مورد وموارد مشابه حکم صریح دارد.مناطق و استان ها
و شهرهای محل سکونت اهل تسنن را با شاخص های متداول اگر اندازه گیری نماییم، جز
مناطق و استان های محروم و تو سعه نیافته
کشور طبقه بندی می گردند. آیا وقوع چنین امری تصادفی است؟
لذا اگر قصد ایجاد وحدت داریم و هفته وحدت
برگزار می کنیم و کنفرانس بین المللی طراحی و اجرا می نماییم، خوب است همه بدانیم
تا اقدام عملی برای ایجاد وحدت که بخشی از آن در بالا به عرض رسید انجام نشود وهمه
ملت برابر اصل ۱۹ قانون اساسی ازحقوق برابر برخوردار نگردند وشایستگان براساس
شایستگی در خدمت منافع ملی نباشند، بعیداست با برگزاری مراسمی ، دریک هفته از ۵۴
هفته سال ره به جایی ببریم! امید است این نوشته از سر دلسوزی در سال نامیده شده،
به نام پیروی عملی از اعمال و سیره مولا
علی (ع) وسال اقتدار ملی در درجه اول مسؤولین محترم و سپس ملت بزرگوار را به کار
آید. باشد که شاهد وحدت حقیقی مسلمانان ایرانی درآینده باشیم و به عنوان الگو و
سرمشق ، نسخه این وحدت برای جهان اسلام
تجدید کنیم.
مهندس بها الدین ادب در همان کتاب” فریاد و سکوت ملت” در صفحات
۱۰۲تا ۱۱۰ در مورد مشکلات اهل سنت ایران نیز این چنین می نویسد:
مشکلات اهل تسنن در ایران
مشکلات اهل تسنن درایران، از کوچک ترین مسأله شروع می شود تا مهم ترین
مسایل. این مشکلات بعضاً سلیقه ای و برخی نیز حتی قانونی هستند… اگر منظم و دسته
بندی شده در خصوص مشکلات اهل تسنن ایران صحبت کنیم شاید بهتر باشد. زیرا نتیجه
ملموس تری به دست خواهد داد. لذا در چهار حوزه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی وفرهنگی
ومذهبی…اهل تسنن در ایران پرداخته و مشکلات ایشان را بازگو می کنم.
۱-
حوزه سیاسی
دراین حوزه نگرش به اهل تسنن، یک نگرش غیر
خودی و غیر صاحب حق است. عملاً و علناً شهروندان اهل سنت در کشور ایران، شهروند
درجه۲ به حساب می آیند. به دلیل آن که در قانون اساسی به صراحت آمده است که رییس
جمهور باید از میان پیروان شیعه اثنی عشری باشد. یعنی حق انتخاب شدن از اهل تسنن
سلب شده است. درحالی که عنوان نظام حکومتی ما، جمهوری اسلامی ایران است. صفت
جمهوری یعنی مردم سالاری و حقوق برابر برای همه. صفت اسلامی یعنی مسلمان و متدین
به دین اسلام. هیچ بحثی درخصوص شیعه وسنی نیست ومذهب درعنوان نظام حکومت نیامده
است به نظر می رسدکه وجود این امر، یعنی یک تضاد و پارادوکس! ضمن آن که همه
مسؤولین تراز اول کشور از مردم سالاری دینی صحبت می کنند، نه مردم سالاری مذهبی.
اگر دموکراسی است و مردم سالاری، هرمسلمان اعم از شیعه وسنی باید حق داشته باشدکه
داوطلب ریاست جمهوری گردند. مگر اکثریت ملت ایران ، دارای مذهب شیعه نیستند؟ پس
ترس از چیست؟
اگر اکثریت شیعه هستند که هستند، پس به
کاندیدای مسلمان غیر شیعه رای نمی دهند و بالاخره که شیعه انتخاب می شود. به فرض
محال اگر یک سنی پیداشد و آن قدر دارای
شایستگی بود که حتی شیعه ها هم به او رای دادند، باید پذیرفت چون شعار مردم سالاری
دینی داده ایم نمی توان شعار مردم سالاری دینی داد وبعد این شعار را به سلیقه خود تعریف نمود و مذهب خاص را فقط مد نظر داشت.
تازه آن چه عرض شد قانون مدون و مصوب است.
خیلی از مصوبات محرمانه، مانند آنچه می گویند، در شورای عالی امنیت ملی و شورای
تامین غرب کشور مصوب شده است که به اهل تسنن و به طور عموم و کردها بالاخص از وا
گذاری پستهای حساس و مسؤولیت ها خودداری
شود. اینها خود مشکلی بزرگ هستند. غیر از قانون و مصوبات اخیر الذکر، سلایق فردی و
قوانین نانوشته به طور گسترده و عمیقی کاربرد دارد. مثلا رییس جمهور محترم اصلاح
طلب کشور یعنی آقای سید محمد خاتمی ، علیرغم وجود شایستگان فراوانی در بین
اهل تسنن کشور، نه معاونی و نه وزیری از ایشان انتخاب ننمود. حتی ریاست مشاوران
رییس جمهور را نیز در امور اهل سنت به یک بزرگوار شیعه واگذار نمود. این عدم اقدام
رییس جمهور محترم در خصوص شایستگان اهل سنت، در اثر دو اتفاق زیر است: یا رییس
جمهور اصلاح طلب و محترم نیز همانند دیگر مسؤولان شیعه ، شهروندان سنی را شهروند
درجه۲ و فاقد حق برای انتصاب دراین پست ها می داند و یا از ترس اقتدارهای فرا
قانونی، علیرغم عدم محدودیت قانونی از میان اهل تسنن کسی را برای احراز مسؤو لیت
های فوق الذکر انتخاب نکرده است. در هر دو حالت ، تاییدی است بر نظریه بنده که اهل تسنن در ایران شهروند درجه۲ می
باشند. نه تنها در رده معاونین رییس جمهور و
وزرا، در رده های معاون، وزیر و استانداران، نیز هیچ اهل تسننی در مسؤولیتی
منصوب نشده و نمی شود. در ارتش و نیروهای انتظامی نیز، فرماندهی و به امیری رسیدن
اهل تسنن به دلیل همان قوانین نانوشته ودست های پشت پرده و اختیارات فرا قانونی و
احتمال مصوبات محرمانه، جزو محالات است. در وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات و
چند دستگاه خاص ازاین قبیل، درپایین ترین رده مدیریتی و مسؤولیتی به هیچ اهل تسننی
پستی واگذار نشده است. اصولا در این دستگاه ها حتی کار مند عادی نیز از بین اهل
سنت انتخاب و استخدام نمی شود. اگر به تعداد انگشتان دو دست نیز هنوز کسانی از اهل
سنت در وزارت امور خارجه وجود دارند ،ایشان کارمندان قبل از انقلاب اسلامی بوده و
در شرف بازنشستگی می باشند.
اگر بخواهم در این حوزه باز هم از مشکلات
اهل سنت بگویم، قطعا مجال بیشتر و حوصله
فراوان تری می طلبد. فقط عرض کنم
برای وجه مقایسه خوب است توجه داشته باشید که سفیر کبیر عربستان سعودی
در ایران یک نفر از برادران شیعه است. حکومت عربستان نه جمهوری است و نه ادعای
مردم سالاری کرده است. ضمن اینکه اصل ۱۹ قانون اساسی تمام ایرانیان را از هر نژاد
تبار و دارای هر مذهب دارای حقوق برابر اعلام کرده است. اجرای این اصل در تمام
حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی متوقف است.
۲ –
حوزه اقتصادی
تقریبا در تمام نوار مرزی اهل تسنن ساکن هستند. توسعه نیافته ترین و محروم
ترین نقاط کشورنیز، همین نقاط هستند… متاسفانه علیرغم شعار حمایت از محرومین و
مستضعفین اقدامات اساسی ودر خور توجهی نشده است… مطمئن هستم، که مجموع سرمایه
گذاری های دولتی در تمام استان ها ونقاط محل اهل تسنن، به اندازه یکی از استان های مرکزی کشور نیست…
۳- حوزه اجتماعی
طبیعی است که موانع قانونی و مصوبه هایی که
متاسفانه کاربرد بیشتر و فراتر از قانون پیدا کرده اند همچنین سلایق و نظریات
فراوانی در حوزه اجتماعی، تاثیرات و تبعات نامطلوب گذاشته، روز به روز بر گسترش و
عمق گسست اجتماعی، بین مسلمانان شیعه و سنی می افزایند… و از اجرای قانون گزینش
و برخوردهای سلیقه ای و تنگ نظرانه در حوزه های عملکرد این قانون نسبت به اهل تسنن
ایران، نشان می دهد که چگونه عده ای از جوانان و خانواده ها در اثر این برخوردها
از هموطنان شیعه و از مسؤولین فاصله گرفته و به حق نسبت همه بدبین شده اند…
ورود و توزیع سهل آسان مواد مخدر، به خصوص به مناطق کرد نشین
و اهل تسنن غرب کشور، که همیشه در گذشته از پاک ترین مناطق کشور بوده اند که
متاسفانه امروز آلوده مواد مخدر شده اند، همواره مورد شک وتردید و سوال بوده است.
مردم عادی می گویند ورود و توزیع مواد مخدر در این مناطق، برنامه ریزی شده و حداقل
به حمایت و هدایت برخی دستگاه ها ی مسؤول انجام می شود وگرنه چگونه دستگاه ها ی
مسؤول همواره مفتخرند که با کوچکترین بزه، در سریع ترین زمان، شدیدترین برخورد را
می توانند بکنند وکرده اند، اما درمورد مواد مخدر نمی توانند باسوداگران مرگ
مقابله سریع و شدید نمایند…
۴- حوزه فرهنگی و مذهبی
اکثریت اهل تسنن ایران دارای نژاد غیر فارس
هستند. اکثر ایشان کرد، بلوچ، ترکمن و بعضا از تبارهای دیگر می باشند. این اقوام
فرهنگ خاص خودرا دارند. متاسفانه در حوزه فرهنگی با محدودیت روبرو هستند مثلا اصل
۱۵ قانون اساسی که حکم می کند، زبان اقوام ایرانی در کنار زبان رسمی کشور در مدارس
تدریس گردد، سال ها است معطل و متوقف مانده وپیگیری ها برای اجرای این اصل تبدیل
به خواست عمومی واجتماعی گردیده ومرتبا پیگیر آن هستند…
درزمینه مذهبی نیز، علیر غم اصل ۱۲ قانون اساسی، در امور مذهبی نیز توسط برخی
دستگاه ها دخالت روا داشته می شود. مثلا بستن حوزه های علمیه قدیمی و معتبر،
یاتعیین امامان جماعت وحذف برخی ازچهره های روحانی، که در بین مردم دارای اعتبار
هستند. به بازی گرفتن عزت و احترام روحانیون با پرداخت ماهیانه ای بسیارناچیز. وبه
صف کردن آن ها و… برای دریافت این مبلغ ناچیز. دخالت در شیوه تدریس حوزه های
علمیه سنتی و قدیمی که ریشه در فرهنگ ومذهب اهل تسنن دارد و راه اندازی مراکز
نوظهور برای تدریس تحت عنوان مرکز بزرگ اسلامی، این مراکز، درتشکیلات رسمی حکومتی
مصوب نشده اند اما درهمه امور مذهبی وفرهنگی اهل تسنن دخالت ناروا می کنند… این
دخالت ها کلا باعث ایجاد نارضایتی عمومی، خصوصا دربین علما و روحانیون شده است.
جالب است که بدانید، دراین مرکز بزرگ اسلامی علیرغم وجود علمای فاضل ومقبول اهل
سنت همواره مسؤولیت های مدیریتی وریاستی به روحانیون شیعه واگذار می شود تا بر
روحانیون فاضل و ریش سفید اهل سنت ریاست نمایند… مراکز فرهنگی درمناطق اهل تسنن
خیلی کم است. علیرغم آنکه در مناطق سنی نشین، مسجد وحسینیه ومهدیه برای اهل تشیع
وجود دارد درشهرهای شیعه نشین مسجد اهل سنت وجود ندارد. مثلا می توان ادعا نمودکه
در تهران بزرگ حدود یک میلیون نفر اهل تسنن ساکن هستند، این جمعیت کثیر فاقد یک
مسجد می باشد که مسؤولین اهل تسنن ومردم شریف سنی درپی احداث این خانه خدا می باشند وهنو ز نتیجه نگرفته اند. در حالی
که در تهران بزرگ کلیسا و کنیسه به تعداد زیاد وجود دارد. آنچه که می گویم نظر
مردم است نه حرف خودم.
درخاتمه معروض می دارم، فقط هدف بیان کلی مشکلات اهل تسنن در
ایران بود. اگر می خواستم به جزییات بپردازم درهر یک از حوزه ها، میشد یک کتاب
نوشت.
**************
پس ازبیان این همه حقایق و مصادیق در رابطه
با وضعیت اهل سنت و ملیت های ایران، باید از آیت الله تسخیری پرسید که آیا سخنان
استاد قرضاوی در رابطه با اهل تشیع سنگین تر و گناهی نابخشودنی تر است یا این همه
بی عدالتی و پایمال نمودن حقوق مسلم اهل سنت در ایران؟!
ونیز باید از ایشان پرسید آیا سخنان استاد قرضاوی وحدت شکن تر و
تفرقه بر انگیزتر است و وسیله ای برای سوء
استفاده دشمنان اسلام می گردد (که ایشان را در رسانه های بین المللی به پای میز محاکمه
می کشانید) یا اهانت های روزمره در جمهوری اسلامی به معتقدات و مقدسات اهل سنت، از
طریق رسانه های ملی و- رسمی و شبه رسمی- و توهین صریح در سریال های تلویزیونی صدا
وسیما و کتاب های آن چنانی و منابر و
محافل اهل تشیع و رسمیت بخشیدن و قانونی کردن
سالروز شهادت حضرت فاطمه به جای وفات- که این مسأله صراحتاً مشعر بر قاتل
قرار دادن حضرت عمر فاروق و همدست بودن حضرت ابوبکر صدیق با ایشان در این قتل می
باشد- و یا وبزرگترین توهین به این دوتن از خلفای راشدین و جریحه دار نمودن
احساسات اهل سنت؟! و مزار و بارگاه ساختن
در کاشان برای ابولؤلؤ قاتل حضرت فاروق که به عنوان امام زاده ابوشجاع روزانه ده ها
زوار بر سر ضریحش حاضر می شوند و تقربا الی الله لعن و نفرین برای آن بزرگوار می فرستند؟!
در خاتمه به عنوان دلسوز و دلباخته این ملک و ملت و به خاطر وحدت و یکپارچگی تمام مسلمانان جهان و
پایداری و خلل ناپذیری کشور عزیزمان و مصون ماندن از هر بلا و آفت و تهدیدات داخلی
وخاجی، تا دیرتر نشده بیایید به دلسوزی ها و نصایح و هشدار و راه کارهای ناصحان امین و عاشقان این
خاک و بوم وقعی بنهید و گوش فرا دهید و این تک بیتی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی را
آویزه گوش کنید که می فرمایند:
بارعیت صلح کن و ز جنگ خصم ایمن نشین زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکراست
ابراهیم مردوخی- مریوان
۱۴/۷/۸۷
www.ebrahimmardokhi.blogfa.com
لینک ترجمه بیانیه ی دکتر یوسف قرضاوی
از تمامی اهل تسنن ایران خواهش مندیم از هر گونه حمایت و مشارکت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی (البته تشیع )ایران خودداری کنند چرا که این نظام در جهت انزوا و نابودی تدریجی اهل تسنن گام بر می دارد .(مجاهدین راه اسلام)
از بندر عباس
خدا حفظتان کند در دوره ای سختی از تاریخ اسلام دارید جهاد فرهنگی می کنید. مطمئن باشید دشمنان کم آورده اند اگرچه با دلارهای نفتی و نیروهای نظامی و ارتباط مخفیانه با قدرت های دنیا
حق پیروز است
سلام خسته نباشید واقعا روشنگرانه بود خداوند به انسانهایی مثل شما توفیق بدهد که به دنبال روشن کردن مردم هستید
خداوند به همه ما این توفیق را بدهد که دراین راه حتی جانامان را بدهیم
سلام … خالد و رقیه از سنندج ضمن عرض سلام و خسته نباشید آرزوی موفقیت روزافزون برای آن مجاهد و موحد دلسوز کرد داریم.