دروسی از فی ظلال

چگونه خانواده خود را از آتش جهنم محفوظ کنیم

چگونه خانواده خود را
از آتش جهنم محفوظ کنیم ؟!

شهید سیدقطب / ترجمه
دکتر مصطفی خرمدل

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ
وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا
أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا
تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا
إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ
سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ
لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى
بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا
نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ
عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ)تحریم/۶-۹

« ای مؤمنان ! خود و
خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید که افروزینه آن انسانها و سنگها است .
فرشتگانی بر آن گمارده شده‌اند که خشن و سختگیر ، و زورمند و توانا هستند . از خدا
در آنچه بدیشان دستور داده است نافرمانی نمی‌کنند ، و همان چیزی را انجام می‌دهند
که بدان مأمور شده‌اند . ( در روز قیامت خطاب به بی‌دینان گفته می‌شود ) : ای
کافران ! امروزه پوزش مخواهید و عذر خواهی مکنید ، چرا که تنها در برابر کارهائی
که ( در دنیا ) می‌کرده‌اید کیفر داده می‌شوید . ای مؤمنان ! به درگاه خدا برگردید
و توبه خالصانه‌ای بکنید ، شاید پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و بزداید ، و
شما را به باغهای بهشتی داخل گرداند که از زیر ( کاخها و درختان ) آن رودبارها
روان است . این کار در روزی خواهد بود که خداوند پیغمبر و کسانی را خوار و سبک نمی‌دارد
که با او ایمان آورده‌اند .  ( بلکه ایشان
را والا می‌گرداند و به درجات بالا می‌رساند ) . نور ( ایمان و عمل صالح ) ایشان ،
پیشاپیش و سوی راستشان ( رو به جانب بهشت ) در حرکت است .  ( وقتی که خاموش شدن نور منافقان را می‌بینند ،
رو به درگاه خدا می‌کنند و ) می‌گویند : پروردگارا ! نور ما را کامل گردان ( تا در
پرتو آن به بهشت برسیم ) و ما را ببخشای ، چرا که تو بر هر چیزی بس توانائی . ای
پیغمبر ! با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن ( تا ایشان را از کفر و نفاق به دور
داری ) و بر آنان سخت بگیر و ( با ایشان خشن باش . این مجازات کنونی ایشان است ، و
در آخرت ) جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است ! »

  

قطعا” مسؤولیتی
که مؤمن در قبال خود، و در برابر اهل و عیال خود دارد. مسؤولیت سنگین و هراس
انگیزی است. چه آتش دوزخ در آنجا است. شخص مؤمن و اهل و عیال او به آتش دوزخ عرضه
می گردند! بر شخص مؤمن واجب است که میان خودش و اهل و عیالش و میان آتش دروزخ مانع
و حائل ایجاد کند، آتش دوزخی که در آنجا در انتظار است. شوخی نیست! آتش است! اتش
رسوا کننده و شعله وری است:

(وَقُودُهَا النَّاسُ
وَالْحِجَارَهُ)تحریم/۶

«افروزینه آن انسان و
سنگ است »

انسانها در داخل آن
آتش درست همسان سنگهایند! سنگها چه اندازه خوار هستند، و چه اندازه بی ارزش هستند،
و سنگها بدون توجه انداخته می شوند و پرت می گردند، بدون این که بدانها اعتبار و
عنایتی بشود، انسانها در دوزخ بدان گونه و بدان شکل خواهند بود! چه آتش بد و روساکننده
ای است آتشی که با سنگها برافروخته می گردد! چه عذاب سختی است این عذابی که با شدت
و حدت سوزش و گزش، خواری و رسوائی را گرد می آورد! هرچه هم با آن آتش و بر آن آتش است،
خوارکننده و رسوا کننده و هراسناک و خوفناک است:

(عَلَیْهَا
مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ)تحریم/۶

«فرشتگانی بر آن
گمارده شده‌اند که خشن و سختگیر ، و زورمند و توانا هستند . »

سرشت فرشتگان با سرشت
عذابی که بدانان واگذار گردیده است تناسب دارد…

(لَا یَعْصُونَ
اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)تحریم/۶

«از خدا در آنچه
بدیشان دستور داده است نافرمانی نمی‌کنند ، و همان چیزی را انجام می‌دهند که بدان
مأمور شده‌اند .»

از جمله ی ویژگی های
فرشتگان اطاعت از خدا در هر آن چیزی است که بدیشان دستور انجام آن را می دهد.
ویژگی دیگری از ویژگی هایشان داشتن قدرت و توان بر اقدام بدان چیزی و انجام آن
چیزی است که خدا بدیشان فرمان می دهد… فرشتگان با این خشونت و تندخوئی، و با این
زورمندی و سختگیریشان مأمور این آتش شدید و غلیظ گردیده اند. لذا بر مؤمن است که
خود را و اهل و عیال خود را از این آتش مصون و محفوظ دارد، و میان اهل و عیان و
میان این آتش مانع و حائل پدید آورد، پیش از این که فرصت از دست برود، و معذرت
خواستن و عذر تراشی نمودن بیسود شود. هم اینک این کافران بر لبه ی آتش ایستاده اند
و معذرت می خواهند و عذرآوری می کنند، ولی به معذرت خواهی و عذر آوری ایشان توجه
نمی شود، بلکه با مأیوس گرداندن و ناامید کردن رویاروی می گردند:

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ)تحریم/۷

« ( در روز قیامت خطاب
به بی‌دینان گفته می‌شود ) : ای کافران ! امروزه پوزش مخواهید و عذر خواهی مکنید ،
چرا که تنها در برابر کارهائی که ( در دنیا ) می‌کرده‌اید کیفر داده می‌شوید . »

پوزش مخواهید و
عذرخواهی مکنید، چه امروز روز پوزش خواستن و عذرخواهی کردن نیست. بلکه امروز روز
سزا و جزا دادن اعمال و افعالی است که انجام پذیرفته است. شما اعمال و افعالی
داشته اید که در برابر آنها باید با این اتش بسوزید !

آیا مؤمنان چگونه خود
را و اهل و عیال خویش را از این آتش می رهانند؟ یزدان سبحان راه را برایشان روشن
می فرماید، و آزمند امیدشان می نماید:

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّکُمْ أَن
یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا
الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ
نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا
أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ
قَدِیرٌ)تحریم/۸

« ای مؤمنان ! به درگاه خدا برگردید و توبه خالصانه‌ای بکنید ، شاید پروردگارتان
گناهانتان را محو نماید و بزداید ، و شما را به باغهای بهشتی داخل گرداند که از
زیر ( کاخها و درختان ) آن رودبارها روان است . این کار در روزی خواهد بود که
خداوند پیغمبر و کسانی را خوار و سبک نمی‌دارد که با او ایمان آورده‌اند .  ( بلکه ایشان را والا می‌گرداند و به درجات
بالا می‌رساند ) . نور ( ایمان و عمل صالح ) ایشان ، پیشاپیش و سوی راستشان ( رو
به جانب بهشت ) در حرکت است .  ( وقتی که
خاموش شدن نور منافقان را می‌بینند ، رو به درگاه خدا می‌کنند و ) می‌گویند :
پروردگارا ! نور ما را کامل گردان ( تا در پرتو آن به بهشت برسیم ) و ما را ببخشای
، چرا که تو بر هر چیزی بس توانائی . »

راه این است… توبه ی
خالصانه … توبه ای که دل را نصیحت کند و اندرز دهد و آن را نجات و رهائی بخشد، و
گذشته از این، به دل خیانت نکند و دل را گول نزند. توبه از گناه و سرکشی، توبه ای
که با پشیمانی از کاری که شده است می آغازد، و به کار نیک و طاعت و عبادت می
انجامد. توبه در این صورت است که دل را نصیحت می کند و اندرزش می دهد، و آن را از
ته نشستهای گناه ها و بزه ها و تیرگیهای معصیتها می رهاند، و به دنبال آنها دل را
بر کار نیک تشویق می کند و برمی انگیزد. توبه ی خالصانه این است، توبه ای که بعد
از انجام گرفتن پیوسته دل را تذکر می دهد و یادآور می کند و به اندرزش می نشیند، و
دیگر دل به سوی گناهان برنمی گردد.

وقتی که همچون توبه ای
انجام بپذیرد، جای امید است که یزدان سبحان بدیها و بزه ها را بدان محو کند و از
میان ببرد، و مؤمنان را به باغهای بهشت درآورد. در آن روز و روزگاری که کافران را
در آن خوار و رسوا می سازد، همان گونه که در صحنه ی پیشین روند قرآنی گذشت، و
پیغمبر(ص) و کسانی را خوار و رسوا نمی سازد که با او ایمان آورده اند.

این تشویق و ترغیبی
است که باید بدان چشم طمع دوخت، و بزرگداشت سترگی است که باید به انتظارش نشست،
این که خداوند مهربان مؤمنان را به پیغمبر(ص) می پیوندد و ایشان را با او یک صف می
گرداند در روزی که روز خوار داشتن و رسوا کردن است! آن گاه برایشان نوری را هم
تهیه می بیند که :

(یَسْعَى بَیْنَ
أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ)

«پیشاپیش و سوی
راستشان(رو به جانب بهشت) در حرکت است.»

نوری است که در پرتو
آن در آن روز هولناک و سخت و وحشت انگیز شناخته می شوند. نوری است که در پرتو آن
در آن ازدحام انبوه و درهم لولیدن راهیاب می گردند. نوری است که پیشاپیش آنان و در
سوی راستشان حرکت و پرتوافشانی می کند رو به جانب بهشتی که در پایان گشت و گذار است!

به مؤمنان در میان ترس
و هراس محشر، و در میان شدت و حدت آن جایگاه، و در پیشگاه خدا، دعای خوبی الهام می
گردد:

(یَقُولُونَ رَبَّنَا
أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

« پروردگارا ! نور ما
را کامل گردان ( تا در پرتو آن به بهشت برسیم ) و ما را ببخشای ، چرا که تو بر هر
چیزی بس توانائی . »

الهام این دعا بدیشان
در این جایگاه، جایگاهی که زبانها را لگام می زند، و دلها را فرومی افکند، نشانه ی
پذیرش درخواست است. خداوند این دعا را به مؤمنان الهام نمی دارد مگر بدان خاطر که
قضا و قدرش بر آن رفته است که آن را بپذیرد و استجابت بفرماید. دعا در آنجا نعمتی
است که خدا با پذیرش آن از مؤمنان بر آنان منت می نهد و بزرگواری می فرماید، و این
افزون بر منت و بزرگواری است که تکریمشان داشته است و نور بدیشان عطاء فرموده است.

این فضل و لطف کجا، و آن
آتش کجا، که افروزینه اش مردمان و سنگها است؟

این پاداش، و همچنین
آن عذاب، هر دو تا مسؤولیت مؤمن را به تصویر می کشند، مسؤولیتی که در مصون و محفوظ
داشتن خود و اهل و عیالش از آتش دارد، و باید ایشان را بدین نعمت موجود در باغهای
بهشت برساند، باغهایی که در زیر کاخها و درختهای آن رودبارها روان می گردد.

در سایه ی آن حادثه ای
که در خانه های پیغمبر(ص) درگرفته است. اشاره ی مقصود و پیام منظوری را درک و فهم
می کنیم که در اینجا در فراسوی این نصوص نهفته است.

قطعا” شخص مؤمن
مکلف و مؤظف است اهل و عیال خود را رهنمود و رهنمون کند، و خانه و خانواده ی خویش
را اصلاح و خوب و نیک نماید، همان گونه که مکلف و مؤظف است خود را رهنمود و رهنمون
کند، و دل خویش را اصلاح و خوب و نیک گرداند.

اسلام دین خانواده
است- همان گونه که قبلا” در سوره ی طلاق گفتیم- بدین خاطر یزدان سبحان مسؤولیت
مؤمن در میان خانواده اش را مقرر، و تکلیف و وظیفه ی او را در خانه بیان می
فرماید. خانه ی مسلمان هسته ی گروه مسلمانان است. سلولی است که از آن و از سلولهای
دیگر پیکر جسم زنده تشکیل می شود… یعنی جامعه ی اسلامی پدیدار و برقرار می
گردد…

هر خانه ای دژی از دژهای
این عقیده است. قطعا” باید ساکنان دژ در داخل دژ متحد و متفق باشند، و خود دژ
در داخل محکم و استوار باشد. هر فردی از ساکنان دژ باید راه نفوذی را ببندد و
پاسداری کند و نگذارد که از آنجا به داخل دژ نفوذ شود. در غیر این صورت بر لشکریان
داخلی سهل و ساده می تازند، و شب تازان و یورشگران بیرون هیچ گونه مشکلی نخواهند
داشت!

تکلیف و وظیفه ی مؤمن
این است که پیش از هرکس دیگری به خانه و اهل خانواده ی خود رو کند. بر او واجب است
این دژ را از داخل بپاید و آن را ایمن نماید. لازم است مؤمن سوراخهای این دژ را
ببندد، پیش از آن که از این دژ بیرون برود، و دور از آن دست اندر کار دعوت بشود.

قطعا” باید مادر
مسلمان باشد. چه پدر مسلمان به تنهائی نمی تواند دژ خانه را ایمن گرداند و از تاخت
و تازها مصون و محفوظ سازد. باید پدری و مادری باشند که به پاسداری از پسران و
دختران بپردازند. بیهوده است مرد بکوشد جامعه ی اسلامی را از مجموعه ای از مردان
پدید آورد. قطعا” باید زنانی در این جامعه باشند. زیرا زنان پاسداران نسل
جوان هستند، و نسل جوان دانه ها و میوه های آینده اند.

بدین خاطر است که قرآن
برای مردان و زنان نازل می گردید. خانه ها را نظم و نظام می داد، و آنها را بر
برنامه ی اسلامی استوار می داشت، و بر دوش مؤمنان مسؤولیت اهل و خانواده هایشان را
می گذاشت، همان گونه که مسؤولیت خودشان را بر دوش خودشان می نهاد:

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً)تحریم/۶

« ای مؤمنان ! خود و
خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید»

این کاری است که دعوت
کنندگان مردمان به سوی اسلام باید آن را بدانند و خوب آن را درک و فهم کنند.
حتما” باید در سرآغاز تلاش متوجه خانه شد. رو به همسر کرد. سپس به فرزندان
اهمیت داد. و آن گاه به دیگر اهل خانواده به طور عام توجه کرد. باید اهمیت زیادی به
همسر مسلمان داد تا خانه ی مسلمان را پدید آورد و بسازد. کسی که می خواهد خانه ی
مسلمان را بسازد باید که پیش از هر چیز برای این کار همسر مسلمانی را جستجو و پیدا
کند.در غیر این صورت ساختن بنیاد گروه اسلامی به تأخیر می افتد، و ساختار آن رو به
ویرانی و فروریختن می نهد و راه های نفوذ کردن و رخنه نمودن بدان فراوان می گردد!
در میان گروه مسلمانان نخستین، کار آسانتر بود از کاری که در این روزگار ما است…
جامعه ی مسلمانی در مدینه تشکیل شده بود و اسلام از آن پاسداری و از آن محافظت می
کرد. اسلام با جهان بینی پاک خود که برای زندگی بشریت داشت از آن جامعه پاسداری و
محافظت می کرد، و با قانونگذاری برگرفته از این جهان بینی آن را می پائید و زیر
بال و پر دیدبانی خود می گرفت و بر سرش سایه می گسترانید. مرجع جملگی مردان و زنان
در آن خدا و پیغمبرش بود، و همگان گوش به فرمان خدا و به فرمان پیغمبرش بودند.
وقتی که حکمی نازل می گردید، حکم نهائی و فرمان واپسین بود… به سبب وجود این
چنین جامعه ای، و به علت سیطره و تسلط جهان بینی آن و آداب و رسوم آن بر زندگی،کار
زن آسانتر بود این که خود را بسازد بدان گونه که اسلام می خواهد. کار شوهران هم
آسانتر بود در این که زنان خود را پند و اندرز بدهند، و فرزندان خود را برابر
برنامه ی اسلام تربیت کنند…

ما هم اینک در موقعیت
متغیری هستیم. ما در جاهلیت به سر می بریم. جاهلیت جامعه، جاهلیت قانونگذاری،
جاهلیت اخلاق، جاهلیت تقلیدها، جاهلیت مقررات، جاهلیت آداب و رسوم، و همچنین
جاهلیت فرهنگ!

زن با این جامعه ی
جاهلی سر و کار دارد. زن سنگینی این بار کمرشکن را احساس می کند وقتی که می خواهد
فرمان اسلام را بشنود و در گوش گیرد، چه خودش به اسلام راه یافته باشد، و چه مردی
از قبیل شوهرش یا برادرش و یا پدرش او را بدان رهنمود و رهنمون کرده باشد…

آنچه در میان بود مرد
و زن و جامعه بود و بس. همه ی آنان، بلی همه ی آنان داوری را به پیشگاه جهان بینی
یگانه ای، و به پیشگاه حکم یگانه ای، و به پیشگاه قالب و سیمای یگانه ای می بردند،
و از آن فرمان می بردند.

ولی در اینجا مرد به
جهان بینی مجردی مراجعه می کند که در دنیای واقعیت وجود ندارد . زن زیر بار سنگین
جامعه ای می نالد که با آن جهان بینی دشمنی می ورزد، بسان دشمنی سرکشس که جاهلیت
داشت! شکی نیست که فشار جامعه و آداب و رسوم آن بر حس و شعور زن، چندین برابر
فشاری است که بر حس و شعور مرد وارد می شود!

در اینجا است که وظیفه
ی مرد مؤمن چندین برابر می گردد. بر او است که خود را از آتش دورزخ بپاید! گذشته
از آن بر او است که اهل و عیال را از آتش دوزخ بپاید، اهل و عیالی که زیر این فشار
خرد کننده و جاذبه ی سخت و کمرشکننده قرار دارند!

بدین خاطر بر شوهر
لازم است این سنگینی و فشار را درک و فهم کند تا تلاش بدون واسطه ی خود را چندین
برابر مبذول دارد، چندین برابر تلاشی که برادر مؤمن او در میان گروه مسلمانان
نخستین مبذول می داشت. در این صورت بر کسی که می خواهد تشکیل خانواده دهد و خانه
ای را بسازد، نخست همسری را بجوید که پاسدار دژ باشد، و جهان بینی خود را از منبع
جهان بینی او برگیرد که اسلام است… در این راستا بر مرد لازم است فداکاری کند و
چند چیز را قربان نماید:درخشش دروغین زن را، سرسبزی مزبله ها را، و سیمای رخشان
لاشه هائی که در سطح آب و تاب جامعه شناورند. اینها را قربان کند و دنبال زنی
بگردد که دیندار باشد، دینداری که بدو در ساختن خانه ی مسلمانی، و در پدید آوردن
دژ مسلمانی، کمک و یاری کند! بر پدران مؤمن هم لازم است- پداران مؤمنی که خواهان
پیدایش گروه اسلامی هستند و رستاخیز اسلامی را خواستارند – بدانند که کندوهای زنده
ی این گروه اسلامی و رستاخیز اسلامی به عنوان امانت در دستهای ایشان هستند، و بر
آنان واجب است که به دختران و به پسران بذل توجه کنند، و پیش از هرکس دیگری به
دعوت و تربیت و آماده کردن آنان بپردازند، و به فرمان یزادن سبحان پاسخ دهند، آنجا
که ایشان را فریاد می دارد:

(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً)تحریم/۶

« ای مؤمنان ! خود و
خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید»

بدین مناسبت بار دیگر بر
می گردیم به سرشت اسلام، سرشتی که رستاخیز گروه مسلمانی را می طلبد که اسلام بر
آنان سلطه و سیطره داشته باشد، و وجود واقعی اسلام در ایشان پیاده و جلوه گر شود.
این کار می طلبد که گروهی وجود داشته باشد، گروهی که اسلام شریعت و قانون ایشان، و
اسلام برنامه ی کامل آنان باشد، برنامه ای که آن جماعت همه ی جهان بینیها و اندیشه
های خود را از آن برگیرند.

این گروه پرورشگاهی
هستند که جهان بینی اسلامی را می پاید و از ان پاسداری می نماید، و آن را با خود
برمی دارد و به دلها و درونهای مردمان می رساند، و مردمان را از یک سو از فشار
جامعه ی جاهلی پیرامونشان محفوظ و مصون می گرداند، همان گونه که ایشان را از دیگر
سو از بلای اذیت و آزار و برگرداندن از دین می رهاند.

بدین خاطر اهمیت گروه
مسلمانی پدیدار می­گردد که دختر جوان مسلمان و زن مسلمان در میان آنان زندگی
بکنند، و بدانان از فشار جامعه ی جاهلی پیرامونشان پناه ببرند. در این صورت است که
احساسات و اذهان ایشان میان مقتضیات جهان بینی اسلامی آنان، و میان آداب و رسوم
جامعه ی جاهلی فشار وارد کننده و خرد کننده، از هم نمی پاشد و پخش و پراکنده نمی
شود. همچنین پسر مسلمان شریک خود را پیدا می کند، شریکی که با او در لانه ی مسلمان،
یا در دژ مسلمانی که اردوگاه اسلامی از آن و از امثال آن تشکیل می شود، زندگی
بکند.

وجود این گروه اسلامی
واجب و ضروری است، نه این که مستحب و سنت باشد. واجب است این گروه مسلمان ظهور
پیدا کند و راست قامت و استوار پای به میدانن نهد، گروه مسلمانی که به اسلام سفارش
و دعوت بکند، و اندیشه ی اسلام، اخلاق اسلام، آداب و رسوم اسلام، و همه ی جهان
بینیهای اسلام را در آغوش بگیرد . بپاید، و در میان خود با آن جهان بینیهای اسلامی
زندگی کنند، و برای آن جهان بینیها زندگی بکنند و آنها را بپایند و پاسداری نمایند
و به سوی آنها دیگران را دعوت بکنند، و به صورت واقعیتی که آن را ببینند کسانی که
ایشان را به سوی آن دعوت می کنند تا از جامعه ی جاهلی گمراه بیرون بیایند، و از
تاریکیهای آن خارج گردند و به خواست خدا به نور برسند. تا وقتی فرا برسد که به
امید خدا اسلام سلطه و سیطره داشته باشد، و نسلها در سایه ی اسلام رشد پیدا کنند،
و از جاهلیتی برهند که طنابهای دام آن همه جا گسترده شده است…

______________________________

منبع : فی ظلال القرآن
جلد ۴

نویسنده : سید قطب

مترجم: دکتر مصطفی خرم
دل

انتشارات : نشر احسان
۱۳۸۷

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا