گفتمان مدنی از هجرت تا جنگ بدر
گفتمان مدنی از هجرت تا جنگ بدر
دکتر امین دمیری / ترجمه: حمید محمودپور
گفتمان مدنی در آیاتی از سوره ی بقره نمایان می شود که بعد از هجرت نازل شده و تا آخر دوران وحی ادامه دارد، خدای متعال در این آیه می فرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴾ [البقره: ۲۷۸]« ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و آنچه از ربا باقی مانده است فرو گذارید، اگر مومن هستید.»
در جایی دیگر می فرماید: ﴿ وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴾ [البقره: ۲۸۱]،« و از روزی بپرهیزید که در آن به سوی خدا باز گردانیده می شوید ، سپس به هر کس آنچه را فراچنگ آورده است به تمامی بازپس داده می شود و به آنان ستم نخواهد شد.»
امام بخاری در باب « وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ » از ابن عباس ( رض ) روایت می کند که آخرین آیه ای که بر پیامبر ( ص ) نازل شد آیه ی ربا بود؛ ابن حجر می گوید: شاید او – یعنی مصنف – خواسته که میان دو قول ابن عباس هماهنگی ایجاد نماید، بر این اساس می توان گفت: سوره ی بقره هم شامل اولین آیه ای می شود که بعد از هجرت فرود آمده و هم شامل آخرین آیه ای می شود که از آیات قرآن ( یعنی آیه ی ربا ) نازل شده است.
شاید آیاتی که از سوره ی بقره در فاصله ی زمانی هجرت تا غزوه ی بدر نازل شده، متناسب با موضوعات و مسائل این مرحله یعنی اولین مراحل تشکیل دولت بوده است. از مهمترین این موضوعات عبارتند از:
- حفاظت از جبهه ی داخلی: پیامبر (ص ) به ساماندهی اوضاع داخلی اهمیت داده است و این امر را با موارد زیر به انجام رسانده است:
أ – ساختن مسجد.
ب- بستن پیمان برادری بین مهاجرین و انصار.
ج- نوشتن عهدنامه ی برای سامان دهی روابط بین مسلمانان و یهودیان.
- حفاظت از راه های پیرامون مدینه ی منوره، این امر از راه فرستادن سریه های تجسس معلوم می شود. تعداد این سریه ها به هفت سریه رسیده که آخرین آن سریه ی عبدالله بن جحش ( رض ) است و کمی پیش از غزوه ی بدر که بدر صغری نامیده شده است، انجام گرفت.
- آمادگی برای رویارویی جهت دفاع از دعوت و سرزمین و پیروانش: این امر با موارد زیر اجرا گردید:
أ – نزول آیات امر به جنگ و برخی از احکام مرتبط با جهاد.
ب- آمادگی روانی و معنوی.
با بررسی و اندیشه در آیاتی که از آغاز هجرت یا از ورود پیامبر (ص ) به مدینه تا غزوه ی بدر نازل شد در می یابیم که اغلب این موضوعات برابر با آنچه در سوره ی بقره آمده و به انجام رسیده است عبارتند از :
- سخن گفتن در باره ی قوم یهود.
- تغییر قبله و سخنان بی خردان ( یهود ) در این مورد
- فریضه ی روزه داری
- فریضه ی زکات
- سریه های تجسس.
- داستان طالوت و جالوت
- صدور فرمان جنگ سپس غزوه ی بدر
سخن گفتن در باره ی یهود
پیامبر (ص ) در حالی به مدینه هجرت کرد که یهودیان در آنجا زندگی می کردند و بر اساس کتاب آسمانی خود منتظر بعثت پیامبر در این مکان و زمان بودند؛ اما زمانی که این پیامبر از نژاد عرب و از نسل اسماعیل (ع ) مبعوث گردید نبوتش را انکار کردند؛ هرچند او را به مانند فرزندان خویش می شناختند، آنها منافق و دشمنان داخلی بودند؛ بنا بر این مبارزه و رویارویی با آنان همراه با رعایت احتیاط بر مبارزه با دشمنان خارجی یعنی قریش مقدّم بود و نزدیک به ۲۹ آیه در این مرحله – بلافاصله پس ازهجرت – نازل شد تا اسلوب و صفات یهود را برملا کند و مسلمانان را از آنها درامان نگه دارد و آنان را هشدار دهد از این که مبادا مانند یهود عمل کنند. از انجایی که به طور مداوم روابطی محکم و پیوندی قطعی میان یهود و منافقین وجود داشت؛ قرآن هرگاه از یهود سخن به میان می آورد همراه با آن از برادران منافقشان سخن می گوید. خدای متعال در این باره می فرماید:
﴿ وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴾ [البقره: ۱۴]،« وقتی که ( منافقان) با مومنان روبرو می گردند، می گویند: ما هم ایمان آورده ایم و هنگامی که با رؤسای شیطان صفت خود به خلوت می نشینند می گویند: ما با شماییم و ( مؤمنان را ) مسخره می نماییم.» و در جایی دیگر می فرماید: ﴿ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلَا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴾ [الحشر: ۱۱]،
«آیا منافقانی را ندیده ای که پیوسته به برادران کافر اهل کتاب خود می گویند: هرگاه شما را بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم آمد و هرگز به زیان شما از سخن کسی فرمانبرداری نخواهیم کرد و اگر با شما جنگ و پیکار شود قطعاً به کمکتان شتافته و یاریتان خواهیم داد، خدا گواهی می دهد که آنان دروغ می گویند.» حدود ۱۳ آیه در اول سوره ی بقره در باره ی منافقان بحث می کند؛ زیرا خطر منافقان از خطر یهود در هر زمان و مکانی کمتر نیست، بلکه خطرشان بیشتر از یهود است، پس باید هر دوی آنان با احتیاط و هوشیاری رسوا شوند.
تغییر قبله
بحث و گفتگو در باره ی تغییر قبله یعنی سخن در مورد دو امر:
اول: همان جنبه ی تربیتی است که هدف از آن پرورش و عادت دادن نفس به پذیرش اوامر و احکام دینی است؛ هر چند برای نفس سخت باشد. در این موضوع محنت و امتحان وجود دارد، اما محنت و رنج به خاطر این که یهود تغییر قبله را سوژه ای برای شک آفرینی و طعنه قرار داد؛ خدای متعال می فرماید:
﴿ سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴾ [البقره: ۱۴۲]
« نابخردان مردم خواهند گفت: چه چیز ایشان را از قبله ی خود که بر آن بودند برگرداند؟ بگو خاور و باختر از آن خدا است هر که را بخواهد به راه راست رهبری می نماید.» اما امتحان بود به خاطر این که آزمونی برای کسی است که از خدا و پیامبر پیروی می کند و یا آزمودن کسی است که مطیع هوا و آرزوی خویش می باشد؛ خدای متعال می فرماید:
﴿ وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَإِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴾ [البقره: ۱۴۳]،
«و بی گمان شما را ملت میانه روی کرده ایم، تا گواهانی بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد و ما قبله ای که بر آن بوده ای، قبله ننموده بودیم، مگر این که بدانیم، چه کسی از پیامبر پیروی می نماید و چه کسی بر پاشنه های خود می چرخد و اگر چه بس بزرگ و دشوار است، مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمود کرده باشد و خدا ایمان شما را ضایع نمی گرداند. بی گمان خدا نسبت به مردم بس رؤوف و مهربان است.» مسلمانان در آغاز هجرت، رو به بیت المقدس نماز می خواندند و این مسأله بر مسلمانان رنج آور بود؛ زیرا بیت المقدس قبله ی یهود است؛ از این رو یهودیان آن را وسیله ای برای شک انداختن در دل مسلمین قرار دادند. آنها به مسلمانان می گفتند: این دلیلی بر حقانیت دین یهود است و نشان می دهد که دین مسلمانان باطل است. وقتی که خداوند دستور داد که یاران پیامبر رو به کعبه نماز بگزارند، مسلمانان فوراً اطاعت کردند و از این فرمان شاد گشتند؛ اما یهود شبهه ایجاد کردند که هرکس در جهت بیت المقدس نماز بخواند، نمازش ضایع و باطل شده و مورد قبول واقع نشده است! خدای متعال پاسخ دادو مسلمانان را مطمئن ساخت که ﴿ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ ﴾ [البقره: ۱۴۳].
دوم این که: متمایز شدن و جداسازی شخصیت اسلامی و استقلال هویت، تا مسلمانان با یهود دارای قبله ای مشترک نباشند و با قاطعیت از دین تحریف شده ی یهود بیزاری جویند و در تمام امور با آنان مخالفت کنند؛ زیرا یهودیان امتی رو به نابودی و انقراض بودند و خدای متعال آنها را نفرین کرده و مورد خشم و غضب خویش قرار داده است؛ خدای بلند مرتبه می فرماید: ﴿ وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَهٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَهَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ ﴾ [البقره: ۱۴۵]. « اگر هر نوع برهان و حجتی برای آنان که کتاب بدیشان داده شده است بیاوری از قبله ی تو پیروی نمی نمایند و تو از قبله ی ایشان پیروی نخواهی کرد و برخی از آنان هم از قبله ی برخی دیگر پیروی نمی نمایند و اگر از خواست ها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از این که علم و دانایی به تو داده است؛ در این صورت تو بی گمان از زمره ی ستمکاران خواهی بود.»
این دو امر – جنبه ی تربیتی و استقلال هویت – می بایست پیش از آغاز مبارزه و رویاروی با اردوگاه کفر در خارج از مدینه – که مصداق آن قریش بود – تحقق یابد.
واجب شدن روزه
هنگامی که بدانیم، روزه گرفتن یک ماه پیش از غزوه ی بدر واجب گردید، اهمیت روزه و رابطه ی آن را با جهاد درک خواهیم کرد؛ زیرا طبیعی بود که روزه گرفتن بر امتی واجب می شد که جهاد بر او واجب شده بود. از طرفی دیگرمی دانیم که روزه و جهاد بر یهویان و مسیحیان نیز واجب شده بود؛ هم چنان که خدای متعال می فرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴾ [البقره: ۱۸۳]، « ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بوده اند واجب بوده است، تا باشد که پرهیزگار شوید.» بعد از ذکر روزه گرفتن و احکام آن در سوره ی بقره، امر به جنگ با کافران آمده است؛ خدای متعال می فرماید: ﴿ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴾ [البقره: ۱۹۱]، « و هرجا آنان را دریافتید ایشان را بکشید و آنان را که شما را از آنجا بیرون کرده اند بیرون سازید و فتنه از کشتن بدتر است و با آنان در کنار مسجد الحرام کارزار نکنید مگر آن گاه که ایشان در آنجا با شما بستیزند. پس اگر با شما جنگیدند، ایشان را بکشید، سزای کافران چنین است.»روایتی که در صحیح بخاری آمده، وضوح و تاکید براین امر را بیشتر می کند؛امام بخاری با سند خود از ابو هریره ( رض ) روایت می کند که گفت: از پیامبر ( ص ) شنیدم که فرمود « مثل کسی که در راه خدا جهاد می کند – و خدا به کسی که در راهش جهاد می کند داناتر است – مانند شخص روزه دار و عبادت کننده درشب است.» ابن حجر می گوید: حال و وضع روزه دار و نمازگزار را به حال مجاهد در راه خدا در کسب ثواب در هر حرکت و سکونی تشبیه نموده است؛ زیرا مقصود از روزه دار شب زنده دار کسی است که لحظه ای از انجام عبادت سستی نمی کند، پس اجرش دائمی است و همچنین مجاهد نیز لحظه ای از لحظات زندگی اش را بدون ثواب ضایع و تباه نمی سازد.
همچنین در باب فضل روزه در راه خدا با سند خویش از ابو سعید خدری ( رض) روایت می کند که گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود:« هر کس روزی در راه خدا روزه بگیرد، خداوند رویش را از آتش جهنم دور خواهد کرد.» وقتی که قید « فی سبیل الله » برای روزه ذکر شود، مقصود از آن جهاد است؛ ابن حجر در شرح خود آن را بیان نموده و همچنین حدیث ابی هریره را با لفظ ((ما من مرابطٍ یرابط فی سبیل الله فیصوم یومًا فی سبیل الله))؛« هر مرزبانی که در راه خدا مرزبانی کند، مثل آن است که روزی در راه خدا روزه گرفته باشد.»( فتح الباری جزء ۶، ص ۳۶.)
شاید راز این ارتباط این باشد که روزه گرفتن همان ترک نیازهای بدن و لذت های دنیوی و شهواتش است و جهاد به طور کلی ترک دنیا و بدن را در برابر زخم و جراحت نهادن است و هر دوی آن ها رازی است که حقیقتش را تنها خدا می داند؛ زیرا فقط خدا است که حال روزه دار را می داند؛ چه روزه دار باشد یا نه، همچنان که فقط او است که حال و وضع و نیت مجاهد را می داند؛ همان طور که در حدیث قبلی آمده بود: ((والله أعلم من یجاهد فی سیبله)).« خدا به کسی که در راهش جهاد می کند داناتر است.» اینجا است که اهمیت واجب شدن روزه داری را کمی پیش از فرض شدن جنگ در بدر می فهمیم.
واجب شدن زکات
شکی در این نیست که امر به پرداخت زکات و انفاق از روزی خدا، فقط در مدینه نبود؛ بلکه قبل از هجرت در مکه فرمان وجوب آن داده شد؛ هم چنان که در سوره ی « ذاریات » در وصف پرهیزگاران آمده است:
﴿ وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴾ [الذاریات: ۱۹]،« در اموال و دارائیشان حقی و سهمی ( جز زکات ) برای گدایان و بینوایان تهی دست بود.» همچنین در سوره ی معارج در وصف نمازگزاران می فرماید:
﴿ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴾ [المعارج: ۲۴، ۲۵]،
« همان کسانی که در دارائی ایشان سهم مشخصی است برای دادن به گدا و بی چیز.» ذکر زکات پیش از هجرت، به عنوان مدح و تشویق و آماده شدن برای اعلام واجب بودن زکات است و واجب شدنش در سال دوم هجری ( کمی پیش از غزوه ی بدر ) اعلام گردید. بدیهی است – خصوصاً در قرآن مدنی – که خداوند متعال زیاد انفاق و جهاد و جهاد با مال و جهاد با نفس را همراه هم و به دنبال یکدیگر بیان می فرماید؛ زیرا این دو مورد رابطه و پیوندی ناگسستنی با هم دارند؛ چون مال و دارایی برای آماده نمودن لشکر ضروری است و جهاد بدون مال غیرممکن است؛ به گونه ای که حتی وجوب جهاد از کسی که هیچ ثروتی ندارد تا با آن خودش را مجهز نماید یا کسی را پیدا نمی کند که او را مهیا کند ساقط می گردد. هم چنان که خدای متعال می فرماید:
﴿ لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ * وَلَا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُوا مَا یُنْفِقُونَ * إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴾ [التوبه: ۹۱ – ۹۳].
«بر ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست، هرگاه اینان با خدا و پیامبرش خالص باشند، بر نیکوکاران هیچ راهی وجود ندارد و خداوند دارای مغفرت بی شمار و رحمت بسیار است. همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که وقتی پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی . تو گفتی مرکبی ندارم که شما را بر آن سوار کنم، ایشان برگشتند، در حالی که چشمانشان از غم پر از اشک بود؛ چون چیزی نداشتند که آن را صرف جهاد کنند. تنها راه ( رخنه و شکنجه ) به روی کسانی باز است که از تو اجازه می خواهند؛ در حالی که ثروتمند و قدرتمندند. آنان بدین خوشنودند که با زنان باقی بمانند. خدا دلهایشان را مهر زده است و آنان نمی دانند. »
آیات شریفه ی مذکور، حرج وفشار آوردن را از ناتوانان و بیماران و فقرایی برداشته که ثروتی ندارند تا با آن خود را مجهز نمایند؛ به شرطی که دیگران را نصیحت کنند و به آنان نگویند: با ما بنشینید یا بنشینید همان گون که ما نشسته ایم.
بقیه ی احکام زکات – مانند مصارف توزیع زکات و مستحقین آن – در سوره ی توبه آمده است و این امر مطابق قاعده ی تدرج و مرحله ای بودن احکام می باشد؛ در آغاز مدح و تشویق و زمینه سازی برای پذیرش حکم سپس بیان مصارف آن در آخرین مراحل قانون گذاری انجام گرفت. در این جا معلوم شد که وجوب زکات کمی پیش از غزوه ی بدر از ابزارهای ضروری جهت آماده شدن برای جنگ است.
http://www.alukah.net/sharia/0/76347/#ixzz3ofdcWVSM