بهشتیان در گفتگویی با دوزخیان
بهشتیان در گفتگویی با دوزخیان
عبدالحمید البلالی / ترجمه: عبدالله ریگی احمدی
پس از اینکه بهشتیان جملات نوید بخش «خلودفلاموت» را میشنوند که بیانگر جاوید ماندن آنها در نعمتهای بهشت است، صدایی از غیب به گوششان می رسد: این نعمتها و این بهشت، نصیبتان شد، بخاطر اینکه در دنیا همواره بر انجام اعمال نیک و شایسته آزمند بودید و در مقابل انواع فتنه ها و آزمایشات، از خود بردباری نشان دادید و از لذتهای نامشروع و فریبنده، چشم بر بستید )وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّهُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ([۱]. ‹ندا داده میشود که این بهشتی است (که در دنیا به شما وعده داده شده بود و هم اینک) آنرا به خاطر اعمالی که انجام داده اید به ارث می برید). بعد از اینکه اطمینان پیدا می کنند که بهشت، متعلق به آنان است و از آنجا بیرونشان نمیکنند، به یاد دوزخیان میافتند. به ویژه کسانی که در دنیا از ناحیهی آنان مورد استهزاء و تمسخر قرار میگرفتند. میبینند که خداوند، چه خوب به وعده اش وفا نمود و آنها را گرفتار عذاب همیشگی ساخت. بیاد می آوردند که در دنیا دلسوزانه دنبال ستمگران بودند و آنها را از عذاب خدا بر حذر میداشتند ولی کجا بود گوش شنوا؟! اکنون که آنها برندگان مسابقه و قهرمانان میدان شده اند، در صدد اند که حقانیت خود را به رخ دوزخیان بکشند. بنابراین آنها را مورد بازخواست قرار میدهند. در این آیات، پاره ای از گفتگوی آنها را با هم می خوانیم :)وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا([۲].
ترجمه: بهشتیان، دوزخیان را صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان (توسط پیامبر) به ما وعده داده بود همه را حق یافتیم. آیا شما هم آنچه را که پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق یافتید؟
صحنه عجیبی است. دوزخیان با سرافکندگی و رسوایی جز اعتراف، راه دیگری در پیش ندارند. آتش را با چشم سر در برابر خود می بینند و حرارت آنرا احساس میکنند. زبانهایشان لال می شود و قادر نخواهند بود آنگونه که در دنیا با اهل حق درگیر می شدند، درگیر بشوند و بحث و جدل کنند. بنابراین با کمال شرمندگی، اعتراف می کنند:)قالوا نَعَم( ‹میگویند: بلی) همه را، عین حقیقت دیدیم و به عقاب هولناک و عذاب دردناک گرفتار شدیم. با همین جمله کوتاه، پاسخ همه سوالات را میدهند. دیری نمی پاید که صدای دلخراش دیگری به گوش دوزخیان می رسد)فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ # الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَهِ کَافِرُونَ(.[۳]
ترجمه: ندا دهنده ای در میانشان ندا سر میدهد که نفرین خدا بر ستمگران باد! آن ستمگرانی که (مردم را) از راه خدا باز می داشتند (بر راستای خدا شناسی سد و مانع ایجاد می کردند و در دلهای مردم، شک و گمان می انداختند تا آنان را منحرف سازند) و به ایشان راه خدا را کج و نادرست نشان دهند و آنانی که به آخرت کفر میورزیدند (و به جهان دیگری ایمان نداشتند).
شهید بزرگوار اسلام؛ سید قطب؛ در تفسیر این آیات مینویسد: کلمه «ظالمین» در اینجا با واژه «کافرین» هم معنی و مترادف آمده است که آیه بعدی آنرا توضیح می دهد: یعنی کسانی که مردم را از راه خدا باز می داشتند و در اندیشه راه های کج بودند یعنی راه هایی که در آن ها راستی وجود ندارد و آنها به آخرت و روز واپسین کافراند. جمله «یَبغونها عِوَجاً» اشاره به حقیقت روشن و بزرگی دارد که بازدارندگان راه خدا در پی تحقق آن میباشند. کجی را دوست دارند نه راستی را. باید دانست که راه راست بیش از یک راه نیست که همان راه الله و قانون او می باشد و سوای آن، همه راه ها، کج و بیراهه می باشند. اینست آنچه که در این آیه از آن بعنوان تلاش برای کجی نام برده شده است که این نوع تلاشها، کفر به آخرت تلقی میشوند. زیرا کسیکه به آخرت ایمان داشته باشد و یقین کند که روزی با پرودگار خود روبرو خواهد شد، هیچگاه دیگران را از راه خدا باز نخواهد داشت و به هیچ وجه حاضر نخواهند شد که شریعت خدا را ترک گوید و به بیراهه برود.[۴]
گفتگویی دیگر بین بهشتیان و دوزخیان
بهشتیان، دست بردار نمی شوند. و از دوزخیان، سئوال مختلف، یکی پس از دیگری، مینمایند. آنها همچنان با ذلت و خواری پاسخ می دهند. خداوند صحنه دیگری از گفتگوی آنها را در این آیات، به نمایش گذاشته است:)کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ # إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ # فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ # مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ # قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ #وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ # وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ # وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ # حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ([۵]
ترجمه: هر کسی در برابر کارهایی که کرده است (در دوزخ زندانی میگردد و) گروگان میشود. مگر یاران سمت راستی (که مومناناند). آنان در باغهای بهشت بسر میبرند و (از دوزخیان) میپرسند. چه چیزهایی شما را بدوزخ کشانده و بدان انداخته است؟ میگویند: (در دنیا) از زمره نمازگزاران نبودیم. و به مستمند خوراک نمیدادیم. و ما پیوسته با باطلگرایان (همنشین و همدم) بوده و به باطل فرو رفتهایم. و روز سزا و جزا (قیامت) را دروغ میدانستیم. تا مرگ به سراغمان آمد[۶] .
سیدقطب در تفسیر این آیات مینویسد: رهایی دست راستیها از قید، مرهون بزرگواری خداوندی است که نیکیهای آنها را برکت میدهد و میافزاید. و اعلام این مطلب و به نمایش گذاشتن آن بدینصورت، برای این است که هر دو گروه، بخاطر داشته باشند که مجرمان، روزی با چنین وضعیت پستی روبرو خواهند شد و لب به اعتراف خواهند گشود، در حالی که مومنان، یعنی همان کسانی که در دنیا از دید آنان، هیچ ارزشی نداشتند، برنده میدان خواهند بود و با لحنی حق بجانب از مجرمان میپرسند:)مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ( ‹چه چیزی شما را بدوزخ انداخت؟) و از طرفی، دستی بر دل مومنان میکشد که عمری تحت فشار مجرمان قرار گرفته بودند و اینک در جایگاه شایسته ای بسر می برند و دشمنان سرکش آنها در مقامی بسیار پست قرار دارند.
صحنه طوری به نمایش گذاشته شده است، که هر دو گروه تصور می کنند حقیقتاً در آن بسر می برند و گویا صفحه دنیا با آنچه که در آن وجود دارد، پیچیده شده و همه چیز، تمام شده است.
در این اعتراف طولانی و مفصل، تمام جرایم خود را که منجر به ورودشان به دوزخ شده است، با زبان خود و با کمال سرافکندگی یکی پس از دیگری برای مومنان شرح می دهند:
۱ـ )لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ( ‹از زمره نمازگزاران نبودیم) و این کنایه از نداشتن ایمان است. البته از طرفی بیانگر اهمیت نماز در اسلام می باشد که نشان و دلیل ایمان است و انکار آن، کفر و دوری از صف مومنان، محسوب می گردد.
۲ـ )وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ( ‹و به مستمند خوراک نمیدادیم) یعنی بعد از اینکه در امر ایمان و نماز و حق خدا کوتاهی نموده اند، حق بندگان را نیز زیر پا گذاشته اند. و بیان این مطلب، با این صراحت در جاهای متعدد، بیانگر حالت اجتماعی است که قرآن در آن نازل گردید، اجتماع سنگدلی که در آن به فقرا و مستمندان رسیدگی نمیشد در حالی که سخاوت و بخشندگی یکی از مواردی بود که بدان مباهات می نمودند. ولی آنچه مسلم است، جایی که نیاز بود، انفاق و سخاوت نمی کردند.
۳ـ )وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ( ‹و ما پیوسته با باطل گرایان (همنشین و همدم) بوده و به باطل فرو رفته ایم) بیانگر برخورد تحقیر آمیز آنها با امر عقیده و حقیقت ایمان است. یعنی به بازی گرفتن مهمترین مساله زندگی.
باید گفت: عقیده، مساله ای است که انسان باید قبل از اینکه در مورد سایر مسائل زندگی بیاندیشد یا دست بکار شود، به آن بپردازد و مغز و روان خود را از نظر عقیدتی به سمت و سویی هدایت کند تا بر اساس آن، ارزشهای خود را تشخیص دهد و مشعلی برفراز راه زندگی در دست داشته باشد. پس چگونه میتوان از چنین مسالهی مهمی چشم پوشید و با آن برخورد تحقیر آمیز و بچه گانه کرد؟
۴ـ )وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ( ‹و روز سزا و جزا (قیامت) را دروغ می دانستیم) و این ریشه سایر مصیبتها است زیرا کسی که منکر روز قیامت باشد، تمامی موازین و ارزشها برایش نامفهوم میماند. و دوران حیات، در نظرش بسیار کوتاه مینماید. زیرا او همین چند روز را همه چیز خود تصور میکند. بنابراین به عواقب امور نمیاندیشد و منتظر حساب و کتابی نمیماند. از اینرو تمام محاسباتش بهم میخورد و دنیا، قبل از آخرت از دستش می رود و دچار فلاکت و بدبختی میگردد.
آنها اعتراف میکنند:
که ما روزهای زندگی را اینگونه سپری کردیم، نماز و ایمانی در کار نبود. به مستمندان کمک نمی کردیم و با استهزاء کنندگان عقیده و ایمان، هم صدا می شدیم و فرا رسیدن قیامت را قبول نداشتیم و .. تا اینکه )حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ( مرگ سر رسید و به شک و تردیدها خاتمه داد. کار به پایان رسید و مجالی برای توبه و پشیمانی و انجام عمل نیک، باقی نماند.
بعد از این، خداوند، هرگونه امید رهایی از عذاب را قطع نموده ، می فرماید: )فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ( ‹شفاعت شفاعت گنندگان، سودی به حالشان نخواهد داشت) تنها امید باقیمانده مجرمان این است که کسی پیدا شود و برای آنها سفارشی بکند، خداوند بصورت واضح و شفاف بیان نموده که سفارش کننده ای در کار نیست و به فرض هم اگر باشد، در حق آنان سفارش کسی پذیرفته نمیشود[۷].
گفتگویی دیگر بین بهشتیان و دوزخیان
آه و فغان و گریه و زاری از پشت دیواری که بین اهل حق و باطل قرار دارد، بلند می شود. این طرف آن برای مومنان، رحمت و طرف دیگرش برای دوزخیان، باعث رنج و عذاب خواهد بود. دوزخیان از بهشتیان آب و آذوقه میطلبند و سایر نعمتهایی را که خداوند، نصیبشان کرده است، درخواست میکنند. تا از شدت تشنگی که زبانهایشان را شکافته و حلقومهایشان را خشک گردانیده است بکاهند. آری همین زبانها و حلقوم ها بود که دیروز در دنیا برای اعتراض، استهزاء و مسخره کردن اهل حق و آرمانهایشان بحرکت در میآمد و سخن می گفت و با تمام قدرت، بوسیله مطبوعات، کنفرانسها و دیگر رسانههای تبلیغاتی گمراه کن، اسلام را هدف قرار میدادند. اینک میخواهند آتش خشم خدا را از جسم و جانشان که با حرام تغذیه شده است دور سازند: )وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّهِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ([۸].
ترجمه: دوزخیان بهشتیان را صدا می زنند که مقداری از آب یا از چیزهایی که خداوند نصیب شما فرموده است به ما بدهید. بهشتیان (در جواب) می گویند: خداوند آب و چیزهای بهشت را بر کافران حرام کرده است.
ازابن عباسt پرسیدند: بهترین صدقه چیست؟ گفت: من از آنحضرتr شنیدم که فرمود: بهترین صدقه آب دادن (به تشنه لبان) است مگر نشنیده اید که دوزخیان از بهشتیان آب میطلبند[۹]. خداوند در ادامه این آیات میفرماید: )الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ(.
ترجمه: آن کسانی که (دنبال دین حق راه نیفتادند بلکه) خوشگذرانی و بازی را آئین خود کردند (و دین را مسخره پنداشتند و به بازیچه گرفتند) و زندگی دنیا آنان را گول زد (و جهان عاجل، ایشان را از جهان آجل بازداشت). پس امروز ایشان را از یاد میبریم. چون که ایشان رسیدن به چنین روزی را از یاد بردند و آیات (دیدنی و خواندنی) ما را انکار کردند.
شیخ مراغی در تفسیر این آیات مینویسد: بهشتیان به کافران میگویند: که خود شما باعث این حرمان و دوری از رحمتهای الهی شدید.
راست می گویند، زیرا اعمالی که آنهاانجام میدادند به هیچ وجه آنها را تزکیه نمیکرد تا شایسته بزرگداشت و کرامت باشند. کردار آنها یا سراسر لهو و بیهوده بود که آنها را از کارهای جدی و مهم باز میداشت و یا این که رفتارشان به بازی اطفال می ماند که هیچگونه نفع دینی یا دنیوی نداشت. هواها و لذات حلال و حرام دنیا، آنها را فریفت و از همه چیز فراموش ساخت. بنابراین امروز آنها از رحمتهای حق، محروم و به فراموشی سپرده میشوند و برای همیشه در عذاب خواهند ماند.[۱۰]
«حافظ ابن کثیر» در تفسیر آیهی )فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا([۱۱] مینویسد: یعنی خداوند، با آنها به گونهای رفتار میکند که گویا فراموششان کرده است. زیرا خداوند فراموشکار نیست و هیچگاه از دریای بیکران علم وی چیزی بدور نخواهد ماند و فراموش نخواهد شد. چنانکه می فرماید: )فِی کِتَابٍ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَى([۱۲] ‹همه چیز نزد خدا،در کتابی موجود است .پروردگارم نه به خطا میرود و نه اشتباه میکند) بلکه در اینجا هدف از نسیان، پاداش به مثل است، یعنی بخاطر اینکه آنها در دنیا، خدا را فراموش کرده و احکام و دستوراتش را نادیده گرفتهاند، اکنون خداوند آنها را به فراموشی میسپارد و نادیده میگیرد )نسوالله فأنساهم(. ابن عباسt میگوید: خداوند آنها را فراموش کرد یعنی از نظر خیر و رحمت فراموش شده اند نه از نظر عذاب و مصیبت.[۱۳]
—————————————————————
منبع : آوای بهشتیان و غوغای دوزخیان
مولف : عبدالحمید البلالی
ترجمه: عبدالله ریگی احمدی