اصرار عجیب قرآن بر قضیه توحید !
اصرار عجیب قرآن بر قضیه توحید !
مهندس مهدی بازرگان
در مقابل این بی نیازی و بی اعتنائی عده ای از انسانهای قرن بیستم نسبت به خدا تا دلتان بخواهد در قرآن اصرار و تکرار و تأکید درباره خدا دیده می شود!خیلی بیشتر و شدیدتر از آنچه که حتی فقها و علماء عمل و به ما توصیه می نمایند. آیات قرآن را اگر آمار گیری کنید. یقینا" بیش از سه ربع آن مستقیم و غیر مستقیم در معرفی و ستایش خدا، دعوت به توحید یا منع شرک و از فراموشی خداست.
بیشتر از هر مطلب و هر معرفت،شما در قرآن به توصیف خدا و به تسبیح و تجلیل او بر می خورید. سراسر قرآن تبلیغات برای خداست. بنابراین اگر تعدد و تنوع آیاتی که ذیلا"به عنوان نمونه می آورم. باعث اطاله کلام شد، ایراد نگیرید. امیدوارم دقت در عبارات و معانی آنها و قوت عجیب کلام جبران خستگی را بنماید:
« إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » (شعراء-۲۲۰)
(چرا که او بس شنوا و آگاه است)
… هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (ال عمران -۶)
(صاحب عزت و اقتدار فرزانه است)
… هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (حشر-۲۳)
(او فرمانروا ، منزه ، بیعیب و نقص ، اماندهنده و امنیت بخشنده ، محافظ و مراقب ، قدرتمند چیره ، بزرگوار و شکوهمند ، و والامقام و فرازمند است . خداوند دور و فرا از چیزهائی است که انباز او میکنند) .
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (مومنون-۱۴)
(. والا مقام و مبارک یزدان است که بهترینِ اندازهگیرندگان و سازندگان است)
… فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ .. وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ (روم-۱۷و)۱۸
(پس به تنزیه خدا ( از هر عیب و نقصی و چیزهائی که لایق جلال و کمال او نیست ) سحرگاهان و شامگاهان ( و همه اوقات و اَوان ) بپردازید.. در آسمانها و زمین ( و در همه اوقات ، به ویژه ) عصرگاهان و زمانی که به دم ظهر رسیدهاید ، خدای را حمد و ستایش کنید.
… یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ (جمعه-۱)
(آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، به تسبیح و تقدیس خدا مشغول است)
… تُولِجُ اللَّیْلَ فِی الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْل (ال عمران ۲۷ِ
( ( بخشی از ) شب را جزو روز میگردانی ( و بدین سبب شبها کوتاه و روزها دراز میگردند ) و ( بخشی از ) روز را جزو شب میگردانی)
وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْض (جاثیهِ-۱۳ )
و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیه خود ، مسخّر شما ساخته است)
… وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ (بقره-۱۹۷)
… إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (غافر- ۶۰
(. کسانی که خود را بزرگتر از آن میدانند که مرا به فریاد خوانند ، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت )
… وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِه (انعام-۹۱
(کافران ، خدا ( و رحمت و حکمت او ) را چنان که باید نشناختهاند ،)
همه سفارش به پیغمبران و مأموریت اصلی آنها را میتوان در کلمه (أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ) خلاصه کرد.
این کتاب سخنگوی خدا، انکار خدا یا شرک باو را چنان عظیم و خطای جبران ناپذیر نابخشودنی می شمارد که می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً (نساء-۴۸) و یا … فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیداً (نساء -۱۳۶
(بیگمان خداوند ( هرگز ) شرک به خود را نمیبخشد ، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد . و هر که برای خدا شریکی قائل گردد ، گناه بزرگی را مرتکب شده است.)
(واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده است)
شرک را ظلم عظیم می داند«…إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ.»(لقمان- ۱۳
حال و وضع کسی که چیزی را در مقام پرستش با خدا سهیم نماید،مثل آن می داند که از آسمان پرت شده،طعمه مرغان شکاری یا دستخوش باد هوا گردد:
(وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ) نساء -۳۱
و در سر لوحه تمام محاسن و مزایا ایمان به خدا را می آورد:« لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ»(بقره- ۱۷۷
( خوبی و هنر در این نیست که روی خود را به مشرق و مغرب بگردانید، بلکه خوبی و کمال از آن کسی است که ایمان به خدا و بروز دیگر بیاورد…)
پیعمبر وقتی از جدال با اهل کتاب به امان می آید و باید به حدأقل راضی شود، قرآن دستور می دهد:« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ» (ال عمران – ۶۴
(بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است ( و همه آن را بر زبان میرانیم ، بیائید بدان عمل کنیم ، و آن این ) که جز خداوند یگانه را نپرستیم ، و چیزی را شریک او نکنیم ، و برخی از ما برخی دیگر را ، به جای خداوند یگانه)
وبلأخره قرآن عصبانی است و بهیچوجه من الوجوه نمی تواند زیر بار این برود که اهل کتاب قائل به فرزند برای خدا شوند:« وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً . لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدّاً . تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدّاً . أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَداً .» (مریم – 88 تا ۹۱
حقیقتا" عجیب است!
هر مسلمان متفکر و قرآن خوان متدبر پیش خود می پرسد این همه پافشاری و اصرار برای چیست؟!چه خبر است؟!مگر یک کلام یا خیال یک فرد بشر که عیسی را پسر خدا بداند، ولی اهل محبت و خدمت و تقوا باشد، به کجای دنیا ضرر می زند؟!آیا سلامت و سعادت دنیا برای فرد و اجتماع، بدون اعتقاد و عبادت خدا میسر نیست؟خدا اگر رحیم و رحمان بمعنای نطلق است چه احتیاج و اصراری دارد که بندگانش شب و روز بدرگاه او سجده کنند و دائما"تکر و تسبیح نمایند؟!چطور عقل می تواند قبول کند که یک گفتن «لا اله الا الله»انسان را به رستگاری و نیکبختی برساند و نگفتن آن سبب شود که تمام اعمال و زحمات و خدمات انسان به حکم:
« وَلَوْ أَشْرَکُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (انعام -۸۸
(اگر بخدا شرک آورند،تمامی اعمال آنها را نابود می سازد.)
محو و نابود گردد و چون سراب صحرای سوزان،آرزوی خالی از واقعیت باشد:
« وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء»(نور-۳۹
(کافران اعمالشان به سرابی میماند که در بیابان بیآب و علفی شخص تشنهای آن را آب پندارد)
جوابهای قرآن
قرآن به این سؤالها و استعجابهای ما جواب میدهد:بیشتر جوابها، جا و جهتش در آخرت است که برای طرف محل حرف است اما پاره ای از جوابها از حهت دنیا، یا آخرت و دنیا هر دو است که چند شاهد از آن آیات را تلاوت می نمائیم:« وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى » (طه-۱۲۴
(و هرکه از یاد من روی بگرداند ( و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند ) ، زندگی تنگ ( و سخت و گرفتهای ) خواهد داشت ؛ ( چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد ، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت ) و روز رستاخیز او را نابینا ( به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آنجا ) گرد میآوریم)
« اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ …» (بقره-۲۵۷
(خداوند متولّی و عهدهدار ( امور ) کسانی است که ایمان آوردهاند . ایشان را از تاریکیهای ( زمخت گمراهی شکّ و حیرت ) بیرون میآورد و به سوی نور ( حق و اطمینان ) رهنمون میشود . و ( امّا ) کسانی که کفر ورزیدهاند ، طاغوت ( شیاطین و داعیان شرّ و ضلال ) متولّی و سرپرست ایشانند . آنان را از نور ( ایمان و فطرت پاک ) بیرون آورده به سوی تاریکیهای ( زمخت کفر و فساد ) میکشانند.)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ» (انفال-۲۴
(ای مؤمنان ! فرمان خدا را بپذیرید ، و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی ( مادی و معنوی و دنیوی و اخروی ) بخشد.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. (بقره-۱۸۶(و هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند ( که من نزدیکم یا دور . بگو : ) من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند ، پاسخ میگویم ( و نیاز او را برآورده میسازم ) . پس آنان هم دعوت مرا ( با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات ) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند ( و با نور ایمان به مقصد برسند.)
« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ.» (اعراف- ۹۶
(اگر مردمان این شهرها و آبادیها ( به خدا و انبیاء ) ایمان میآوردند و ( از کفر و معاصی ) پرهیز میکردند ، ( درگاه خیرات و ) برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم ( و از بلایا و آفات به دورشان میداشتیم ) ولی آنان به تکذیب ( پیغمبران و انکار حقائق ) پرداختند و ما هم ایشان را به کیفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمودیم ( و عبرت جهانیانشان کردیم.)
« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ… لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم…» (مائده-۶۵و۶۶
(و اگر اهل کتاب ( اعم از مسیحیان و یهودیان ، به جای دشمنانگی و تباهکاری ، به اسلام بگروند و ) ایمان بیاورند و پرهیزگاری پیشه کنند ،… از بالای سر خود و از زیرپای خود ( و از هر سو ، غرق در نعمت شده و از آسمان و زمین ) روزی خواهند خورد…) .
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» (انعام- ۸۲
(کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک ( پرستش چیزی با خدا ) نیامیخته باشند ، امن و امان ایشان را سزا است ، و آنان راهیافتگان ( راه حق و حقیقت ) هستند.) .
«إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ.» (عنکبوت-۴۵
(. مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند ( در نظر شرع ) بازمیدارد ، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله ( از هر چیز دیگری.)
اینک علت آن همه اصرار قرآن
آیا حق با قرآن است که این همه تأکید به توحید و اصرار به ذکر و تسبیبح و تکبیر خدا دارد، یا با آن دسته از مردم که بی اعتنا نسبت به خدا بوده،خود و دنیای متمدن را بی نیاز از دین می دانند. اید خود شما به قدر کافی روشن شده(یا بوده)احتیاجی بتکرار نباشد،ولی ما احتیاطا"نکات مهمی را می آوریم:
۱-محو تدریجی غرائز و ضعف عواطف در نزد انسان؛ پیدایش و توسعه خلأهای عاطفی و فکری؛ سیر روز افزون بسوی سر گردانی و بلا تکلیفی .
نتیجه از دو حال خارج نیست:گرایش به تنبلی و فساد یا تلاش و توسل به هر مشغولیت و معشوقی که جانشین غرائز و عوامل طبیعی میشود.
ارادی شدن و قرار گرفتن تمام اعمال و حرکات و آمال انسان در تحت حکومت اختیار و مسئولیت تام روز به روز احتیاج به یک فرمانده و کنترل کننده درونی را محسوستر مینماید، فرمانده و کنترل کننده ای که به صورت هدف و مرام مورد پذیرش باشد.
۲-ارتقاء مشکلات و مسائل بشری از حدود جزئیات زندگی و از سطح فردی و صورت مجزای مستقل، بسطح اجتماعی عمومی با ارتباطات بین المللی و جهانی. نمایل بطرف حکومت جهانی واحد.
بنابراین هدف و مرام باید جنبه عمومی و عالی داشته، مشترک و مافوق همه باشد.
۳- مرام و معبود اتخاذی، یگانه نیروی محرک و رابط افراد و اجتماعات بوده،بشر بعد از آن و در ورای آن نه مالک چیزی خواهد بود و نه در مالکیت کسی. هر گونه ناخالصی و عناصر خارجی که در خواسته ها و رویه ها رخنه کند،مبدأ اختلاف و اشکال خواهد گردید. یک نیروی واحد باید بر تمام اجتماعات و افراد بر سراسر حالات و روحیات آنها حکومت کند .
بنابراین اتخاذ مرام و معبود نمی تواند صرفا" یک عقیده نظری باشد. باید واقعا" و عمیقا"مورد قبول و احترام افکار، محبوب و مطاع افراد و حاضر در اذهان باشد.تمام جوانب زندگی و زوایای روانی را پر کند، والا حفره ها و خلأها بنا به سنت طبیعت دیر یا زود با یک چیزی از نوع زوائد یا کثافات پر شده، تولید چرک و فساد خواهد کرد.
۴-عنصر یا عامل کار در دنیا، دائما" رو به تعمیم و تقویت است. فعالیت شرط توفیق برای خلاصی از بدبختیها و رسیدن به خواسته ها است. بنابراین، مرام معبود باید مسلک عملی و وادارنده به فعالیت و کار باشد. البته کار شایسته صحیح (عمل صالح)
۵- نیروئی که حرکت و فعالیت مطلوب ایجاد نماید، نمی تواند نیروی رانشی و در جهت درون شخص و محیط زندگی باشد. نیروهای رانشی مانند فشارهای داخلی سیال ها و اجسام محبوس، ممکن است خیلی زور آور و منتهی به ترکاندن ظرف و پرتاب و انفجار گردند. ولی پس از حصول و خروج، تفرق و تعطیل و خاموشی دست می دهد. تنها نیروهای کششی که از خارج انسان را به طرف خود می کشانند، خوب و بادوام است، خصوصا" اگر مرکز جاذبه هر چه ممکن است دور و در بی نهایت باشد، تا هیچگاه وصال و توقف پیش نیاید. آن ایده ها و مسلک هائی که از نا را حتیها و نارضایتیهای معاش و محیط ناشی شود و رنگ مادی یا ناسیو نالیسم، یعنی خروج از اسارتهای استبداد و استعمار و استثمار را داشته باشد، تماما" نیروهای رانشی بوده، بار انسان را به سر منزل مقصود نخواهد رساندو اثر موقت دارند. مطلوب و معبود باید بیرون و بالای انسان و زندگی باشد، بطوریکه ضمن خارج ساختن افراد از تنگیهای موجود، ایجاد اتحاد و همبستگی و پرواز دائمی نماید.
وقتی مبدأ نیرو نتوانست«خود» باشد، ناچار خدا خواهد بود.
۶- اداره اجتماعات از صورتهای فردی یا جزئی آمرانه استبدادی خارج شده، تبدیل به همکاری اجتماعی می گردد.
لازمه همکاری و موفقیت، اتحاد افراد و افکار، یعنی اعتقاد و علاقه عموم به مرام مشترک و هدف اجتماع است. جای مسلک یا مذهب حاکم صرفا"در بالای اجتماع و نزد هیأت حاکمه نمی تواند باشد. اگر افراد نسبت به آن بی اطلاع و بیگانه، یعنی بی عقیده و بی علاقه باشند، نظم اجتماع و توفیق در برنامه ها تأمین نخواهد شد.
بنابراین مذهب انتخابی در عین اجتماعی بودن دارای ضرورت و صورت فردی هم هست. لازم است در میان مردم تبلیغ و دائما" تلقین و یادآوری شود. اتصال افراد با هدف معبود، دائمی باید باشد(صلات یا نماز)
۷- در نتیجه اجتماع و اتحاد بین انسانها و تجمع دائم التزاید سرمایه ها و افزارها و ترقی دانش و فن(تکنیک)رفته رفته عملیات و حرکات اجتماع بشری نسبت به گذشته سنگینی و سرعت فوق العاده پیدا کرده، همه را همراه خود پیش می برد. کمترین اشتباه در رهبری و انحراف و اختلاف در حرکات، منجر به تصادم های وحشتناک، عواقب خطرناک و ضایعات جبران ناپذیر خواهد گشت. ضمنا" رهبری و حرکت، اختصاص بدسته معین نداشته، تشریک مساعی و مسؤو لیت عمومی وجود دارد.
بنابراین اجازه کوچکترین تقصیر یا تعلل در پندار و گفتار و کردار برای احدی امکان پذیر نیست.
چه در هدف گیری و انتخاب مقصد، چه در حرکات و اعمال اشتباه و انحراف از هدف و مقصود در زبان دینی همان شرک است و خودداری از تعلل و تقصیر را «تقوا» می گویند.
۸-اگر انسان به حال خود رها گردد و در انتخاب مرام و معبود رهبری نشود، با دید کوتاه و طبع تنگی که دارد، هر دسته بدنبال نظریات و منافع خصوصی یا ملی و استثمار سایرین می رود، یا دچار اشتباه و اوهام می گردد، و بلأخره ممکن است با وجود حسن نیت و حسن تشخیص، هدفهای شخصی و مصادری را اتخاذ نمایند که از امور و اصول نسبی یا در حکم مأموران واسط الهی باشند، نه اصلی و کلی.اگر خواسته باشیم با اصطلاحات قرآنی این مطلب را بیان کنیم، خدای انتخابی آنها از یکی از سه جنس شیطان، جن یا ملک خواهد بود. در هر حال فاقد یا مخالف آن همه صفات و شرایط می باشد. و نتیجه جز دشمنی، پشیمانی و گمراهی چیزی نخواهد بود.
۹-محیط و مایملک و متاع دنیا کوچکتر از آن است که نیازها و نیروهای انسان را ارضاء کند. یا باید به تجاوزها و تکاپوهای تعرضی و تدافعی و به تضییع خود بپردازد، یا آینده و برنامه عالیتری را که بینهایت و بی مزاحمت باشد، باو عرضه نمایند.یعنی اعتقاد و تدارک آخرت.
۱۰- انسان در امور دنیا از جهات عیده بدنی، بهداشتی، علمی، هنری، اجتماعی و فکری توانسته است و می تواند با امکانات شخصی، راه و چاه را تشخیص بدهد و پیش برود. اما در خارج از چهار دیواری محسوسات و مشاهدات زندگی فعلی، یعنی مبدأ و معاد- محتاج به راهنمایی و دستگیری از خارج است.
قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ …..ِ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ (بقره-۲۵۶
دیگر نمی دانم باز هم کسی می تواند پافشاری کند که :
الف)بشر بی نیاز از مذهب است.
ب)اگر احتیاج به مذهب و هدف دارد، آن هدف دارای صفات و شرایط لازم، می تواندکسی و چیزی غیر از خدائی که پیغمبران ما را بسوی او دعوت کرده اند باشد
ج)اگر مذهب خداپرستی صحیح و ضروری است،جز به صورت خالص توحیدی یا ذکر و تسبیح و حمد دائمی او و پافشاری روی سه پایه: ایمان، تقوا، عمل می تواند تأمین مقصود را بنماید.
د)اگر رهبری لازم باشد، برای مؤثر واقع شدن، راهی غیر از این و بهتر از این وجود دارد که از نوع و از میان خود ما کسی را برانگیزد تا خدا را از روی نشانه ها معرفی و ما را مومن نموده،از آلودگیها و از انحراف ها پاک نماید و سرنوشت ابدی مقرر و راه و رسم صحیح را تعلیممان بدهد؟
« هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (جمعه-۲
بنابراین مبعثی که ما جشن آن را گرفته ایم،برای جواب به یک احتیاج ضروری بشریت و نجات و راهنایی او به ابدیت و سعادت بوده است و این حادثه تعلق به گذشته نداشته،همیشه ضرورت و طراوت دارد.
قرآن پیشاپیش احتیاج و استعدادهای حال و آینده بشری رفته و آن جوابهایی را که به تعجب و پرسش ما راجع به اصرار بر توحید داده است کاملا" بجا و صحیح است .
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً (طه-۱۲۴
دیدید که فراموشی و بی اعتنایی به هدف اعلای وجود و خدای سبحان، چگونه سبب نظر تنگی و انواع گرفتاریها در زندگی و اجتماع بشری می شود.
« اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ» (بقره- ۲۵۷
خدا پرستی به انسان هدف و راه می دهد. از تاریکی عدم تشخیص راه و چاه و مقصد بیرونش می آورد.
« الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ » (انعام -۸۲
تنها ایمان خالص به خدا و دور از شرک و تشتت و تفرقه است که صلح و امنیت را در دنیا تأمین و همه را راهنمائی صحیح می نماید.
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ»(انفال-۲۴
پذیرفتن دعوت خدا و رسول(یعنی پرستش آفریدگار و سیر بسوی خدا)ذوقها و استعدادها را بیدار می کند،نیوها را بکار می اندازد،ظرف زمان و مکانی زندگی وسعت می یابد و شخصیت را بالا می برد. انسان از خفتگی و خاموشی بیرون می آید و زنده می شود.
« إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءوَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» (عنکبوت- ۴۵
ارتباط و اتصال دائمی بنده با خدای خود عامل جلوگیری از فساد و انحراف اوست. ولی مهمتر از گناه نکردن، بیاد خدا بودن و رفعت و وسعت یافتن شخصیت انسان است.
« لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ» (بقره-۱۷۷
انهمه توجه های براست و به چپ و توسل به بلوک شرق یا غرب فایده و ارزش ندارد نیکی و نجات در ایمان داشتن به مبدأ و مقصد، به زندگی ابدی، به مجریان و مظاهر خلقت، به کتابهای الهی که سرنوشت بشر را تعیین کرده اند و به پیغمبران است. به دنبال آن مایه گذاشتن از مال به عشق حق و سایر احکام و اعمال که در ان آیات تعیین شده است.
«قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا» (انعام- ۱۰۴
(از جانب پروردگارتان بینائیها رسید. حال هر کس چشم باز کند برای خود کرده است. هرکس کور بماند به زیان شخص او است.)
ولی یقین داشته باشیم که دنیای متمدن بنا به اجبار یا اختیار و شوق چشم باز کرده و به سوی آیات و تعلیمات قرآن آمده و می آید و این جشن واین پیروزی نهائی ما درخشنده تر خواهد شد!
——————————————-
منبع : بعثت ۱
تألیف : مهندس مهدی بازرگان
چاپ : پژمان
چاپ اول : ۱۳۷۷