جمعیت احیای کرد (کومهله ژیانه وه ی کورد) ژکاف ، تاسیس ،اهداف، فعالیت ها و شرایط عضویت
جمعیت احیای کرد (کومهله ژیانه وه ی کورد) ژکاف ، تاسیس ،اهداف، فعالیت ها و شرایط عضویت
نویسنده : نوشیروان مصطفی امین /ترجمه: سمایل بختیاری
سابقه تاریخی
کردستان ایران تا مدتها فاقد زمینههای لازم برای تشکیل سازمانهای سیاسی یا نهادهای روشنفکری کُردی بود قبل از جنگ جهانی اول، «جمعیت جهانی» با اقدام عبدالرزاق بگ بدرخان و همکاری سمکو و تعدادی از رجال کُرد در خوی و ماکو تأسیس شده بود، ولی این جمعیت ملی به شهرهای دیگر کردستان سرایت نکرد و خیلی زود هم افول کرد و هیچ تأثیر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در کردستان از خود به جای نگذاشت. بعد از آن هم در اواخر جنگ که «جمعیت استخلاص کردستان » از طرف سید طه شمزینی با همکاری سمکو و تعدادی از شخصیتهای دیگر کُرد در منطقه ارومیه ایجاد شد، از آن هم اثری به جا نماند.
اقتدار دیکتاتوری رضاشاه و حکومت مرکزی وی در کردستان، هر گونه فعالیت سیاسی را قطع کرد. یاغیگری عشایر مسلح محمودخان دزلی و محمود خان کانیسانان در منطقه مریوان و جافرسان در اورامان و ملاخلیل در سردشت به شکست انجامیدند. بیشتر سران عشایر و مردان سرشناس کُرد دستگیر و از کردستان تبعید شدند، در تهران و نقاط دوردست یا زندانی شدند و یا تحت نظر قرار گرفتند، در کردستان حاکمیت پلیسی مقتدر و خوفناک برقرار شده بود. این وضع تا سقوط رضاشاه طول کشید با سقوط رضاشاه بود که اقوام ایران از جمله کُردها نفس راحتی کشیدند.
جمعیت «خویبون» بعد از تأسیس در لبنان (۱۹۲۷) و گسترش آن به میان کُردهای فراری ترکیه در سوریه و بعداً تسری به کردستان ترکیه، جهت ایجاد طرح قیام سراسری در آنجا، توانست با تعدادی از کُردهای ایران بویژه تعدادی از مردان سرشناس خانواده قاضیها ارتباط برقرار کند حتی یکی از روشنفکران این خانواده که در ترکیه بود، به همان منظور به سابلاغ برگشت، این ارتباط در حدی معینی بود و بیش از چند نفری را شامل نشد و به سازمان تبدیل نگشت.
تعدادی از منابع معتقدند که در اوایل دهه چهل (۴۰-۱۹۳۰) «حزب آزادیخواهان کردستان» ایجاد شده و تنها فعالیتی که این حزب نشان داده است، صدور یک بیانیه ویژه درباره «خوشآمد گویی ارتش سرخ شوروی به ایران» بوده و هیچ اطلاع دیگری و یا هیچ سند دیگری از آن به جای نمانده است. [۱]
بخش دوم
کومهله (جمعیت) ژ.ک.
چهارچوب کلی
زمینه تأسیس
د.قاسملو درباره فراهم شدن زمینه ایجاد جمعیت ژ.ک. نوشته است:
«با وقوع جنگ دوم جهانی، رضاشاه بتدریج خود را به آلمان نازی نزدیک کرد و وضعی آنچنان بوجود آورد که ایران به میدان رفت و آمد و نفوذ جاسوسها و افراد آلمان هیتلری تبدیل شد، بعد از این که آلمان در تابستان ۱۹۴۱ به اتحاد شوروی هجوم برد، در عمل جبههای بزرگ از ابرقدرتهای شوروی، آمریکا و انگلستان علیه آلمان، ایتالیا و ژاپن که دول محور بودند به وجود آمد، بعد از مذاکره سه دولت متفق، ایران را بدین علت انتخاب کردند تا هم نفوذ آلمان نازی را در آن ریشه کن کنند و هم اینکه از آنجا بتوانند کمک و به ویژه سلاح و مهمات را به شوروی ارسال دارند. لذا قرار گذاشتند که در روز ۳شهریور ۱۳۲۰ ارتش سرخ از شمال و ارتش آمریکا و انگلیس از جنوب ایران را اشغال کنند، رژیم دیکتاتوری رضاشاه نتوانست در برابر ورود ارتش متفقین کوچکترین مقابلهای بکند و درهم شکسته شد.
کنترل جنوب کشور به دست انگلیس و آمریکا و کنترل شمال به دست اتحاد شوروی افتاد، با سقوط دیکتاتوری رضاشاه اندکی آزادی و دمکراسی به ایران راه یافت و احزاب و سازمانهای سیاسی دوباره رشد و توسعه یافتند، بعد از بیست سال دیکتاتوری، ایران آزادی را بازیافت.
در حالی که بخش جنوبی کردستان ایران از طرف لشکر آمریکا و انگلیس اشغال شده بود، در بخش شمالی تا شهر ارومیه ارتش سرخ مستقر شد.
منطقه مهاباد از این وضع(اشغال) به دور بود، یعنی ارتشهای غرب و ارتش سرخ در آنجا حضور نداشتند. به این ترتیب وضع ویژهای در منطقه مهاباد بوجود آمده بود، از طرف دیگر مهاباد و حومهاش چون به لحاظ تاریخی جنبش ملی کُردی در آن منطقه سابقه داشت این بود که نخستین سازمان نیرومند سیاسی کُردها به نام جمعیت ژ.ک. یا جمعیت تجدید حیات کُرد در منطقه مهاباد به وجود آمد»[۲]
-بنیانگذاران ژ.ک.
در نقل اسامی بنیانگذاران جمعیت، اندک همانندی وجود دارد ذبیحی که دبیرکل جمعیت بود و هم چنین د.قاسملو که فرد مطلعی از رویدادهای کردستان ایران بود، اسامی آنان را به این ترتیب ذکر میکنند.
«حسین فروهر، عبدالرحمن ذبیحی، عبدالرحمن امامی، عبدالقادر مدرسی، نجم الدین توحیدی، محمد نانوازاده، علی محمودی، محمد اصحابی، عبدالرحمان کیانی، صدیق حیدری، قاسم قادری».
ملاقادر مدرسی که خود یکی از بنیانگذاران ژ.ک. بود در یک گفتگوی ویژه میگوید:
«بنیانگذاران افراد زیر بودند:
محمد نانوازاده، رحمان ذبیحی، حسین فروهر، عبدالرحمن امامی، قاسم قادری، ملاعبدالله داودی، محمد یاهو، عبدالقادر مدرسی، صدیق حیدری، عبدالرحمن کیانی، میرحاج، به گفته ملاقادر، مدت دو سال حسین فروهر (حسین زرگریان) دبیر جمعیت بود»
ایگلتون، اسامی تعدادی از اینان را ذکر نمیکند، ولی به جای آنان اسامی دیگری را نام میبرد:
«رحمن حلوی، محمدامین شرفی، محمدنانوازاده، رحمن ذبیحی، حسین فروهر (زرگری)، عبدالرحمن امامی، قاسم قادری، ملاعبدالله داودی، قادر مدرسی، احمد علمی، عزیز زندی، محمد یاهو، میرحاج از عراق»
شاید تعدادی از اینان جزو بنیانگذاران جمعیت نباشند، ولی میباید همگی در رشد و تقویت آن سهیم بوده باشند.
– عضویت
به گفته ملاقادر مدرسی:
«فردی که عضو ژ.ک. میشد، نخست به حمام میرفت و به لحاظ شرعی مطهر میشد، سپس در حضور ۳نفر هفت مرتبه به قرآن، جهت موارد زیر سوگند یاد میکرد:
- به ملت کُرد خیانت نکند.
- برای خودمختاری کُردها تلاش کند.
- اسرار سازمان را، نه با زبان، نه با قلم و نه با اشاره فاش نسازد.
- تا آخر عمر عضو باشد.
- تمامی مردان کُرد را برادر خود و تمامی زنان کُرد را خواهر خود بداند.
- بدون اجازه جمعیت ژ.ک. عضو هیچ سازمان و گروه دیگری نشود.
و به غیر از این سه فرد، فرد دیگری را نمیشناخت.»
جمعیت، بعد از عضو شدن فرد، از وی میخواست که پیرو دستورات و اوامر شاخههای کوچک باشد.
جمعیت ژ.ک. همچون یک سازمان سیاسی به صورت مخفیانه اقدام به فعالیت سیاسی کرد. طولی نکشید که صدها نفر را در مکریان سازمان داد و به اکثر نقاط کردستان بال گسترد.
-اهداف ژ.ک.
جمعیت ژ.ک. یک سازمان مخفی بود و گزارش مستندی در دسترس نیست که اهدافش را به وضوح بیان کند. شناخت افکار جمعیت ژ.ک. را باید از دو متن یادداشتی که برای حکومت ایران و مقالاتی که در ۹شماره مجله «نیشتمان» ناشر افکار جمعیت ژ.ک. و از اینها واضحتر در نامه ویژهای که به ملامصطفی بارزانی نوشته است، جستجو کرد.
در نخستین شماره «نیشتمان» ناشر افکار جمعیت ژ.ک. تحت عنوان «اهداف ما» نوشته شده است:
«برادر عزیز کُرد!
جمعیت ژ.ک. با وجود تمامی مواضع و موانع و دشواریهایی چون دشمن خودی، رقابت و دشمنی ملی، پول پرستی و بیگانهدوستی که در راه ترقی و پیروزی کُرد هست، با تمام نیرو و توان خود تلاش خواهد کرد تا زنجیر مصیبت و اسارت و فرمانبرداری را از یوغ ملت کُرد بردارد و از این کردستان لتوپار شده کنونی، کردستانی بزرگ و منظم بوجود آورد، تا هر کُردی آزادانه در آن زندگی کند.
بسیاری معتقدند که ملت کُرد باید با زور و نیروی اسلحه از اسارت رها یابد ولی آنان همگی در اشتباهند و راه راست را گم کردهاند، چون سلاح و مهمات جنگی که در دست کُرد است در مقابل سلاح و مهمات اینانی که مانع آزادی ما هستند مؤثر نیست، باید کُرد بداند، امروز تفنگ در مقابل مسلسل و توپ و تانک و هواپیما و … چون ترقهای بیش نیست، تنها راهی که کُرد را به سوی آزادی میبرد، راه تمدن است، این راه مستقیماً به آزادی و استقلال میرسد.
جمعیت ژ.ک. تعهد نموده جهت تنویر افکار ملی کُرد و یافتن علت مصیبت و عقبماندگی این ملت بیچاره و زبون از هیچ فداکاری دریغ نورزد، و بر اساس تصمیم هیأت مرکزی، این مجله منتشر میشود تا کمکم هر گونه کجاندیشی و غیرمقبولیتی که در زندگی کُرد وجود دارد را شناسایی کرده و راهنمای ملت کُرد به سوی آزادی و استقلال باشد».
در شماره پنجم نوشته:
«در پاسخ عدهای نفهم و ناآگاه بندی از مرامنامه جمعیت را مینویسیم:
جمعیت ژ.ک. بر چهار بنیان اسلامیت، کُرد بودن، مدنیت، آشتی و صلحطلبی، پایهریزی شده و کلیه قوانین و نظامنامههایش با شریعت مقدس اسلام تطبیق داده خواهد شد و آنگاه پیاده خواهد شد».
در شماره ششم نوشته:
«بندهایی از مرامنامه جمعیت:
۷-به علت متدین بودن بخش عظیمی از ملت کُرد به دین اسلام، جمعیت در کردستان تنها دین مقدس اسلام را به رسمیت شناخته، و برای ترویج شریعت پاک اسلام و انجام همه اصول اسلامی تلاش، و با منافقان به شدت برخورد خواهد کرد.
۸-مرام جمعیت، دمکراتیک است و در این راه جهت رفاه زندگی بشریت تلاش خواهد کرد.
۱۱-جمعیت، همه قبایل و عشایر کُرد را به یک دید نگریسته و جهت اخوت همگی تلاش خواهد کرد. ایراد و انتقاد جمعیت از اعمال آنان تنها از روی دلسوزی کُرد بودن است و خواهان محو اعمال و رفتار ناشایست در میان کُردهاست.»
به نقل از مجله «روژی نوی» برنامه جمعیت ژ.ک. میباید این چنین بوده باشد:
«در سال ۱۹۴۴ که جنگ جهانی در شرف اتمام بود، کمیته مرکزی جمعیت ژ.ک. نشستی جهت برنامهریزی آینده کُردها تشکیل داد. در این نشست دبیرکل کمیته مرکزی گزارش مهمی ارائه کرد، و بعد از بحث و تحلیلی دقیق، کمیته مرکزی این منشور تاریخی را اعلام داشت:
- بعد از خاتمه جنگ بلافاصله دولت کردستان اعلام شود.
- وسعت این دولت از داخل عراق شروع میشود تا بانه، آنگاه سقز و همه نواحی مرز شرقی عراق تا کوههای دالانپر در سرحد ترکیه و جنوب مرز این کشور را دربرمیگیرد، و از غرب ماکو به کناره غربی دریاچه ارومیه به طرف جنوب به ناحیه افشار منتهی میگردد.
- نوع حکومت جمهوری خواهد بود.
- جهت حفاظت دولت، جمعیت ژ.ک. یک ارتش دفاعی بوجود خواهد آورد که «میلیشیا» خوانده خواهد شد.
- لازم است که «جمعیت» بخشهای دیگر کردستان را نجات بخشد و نواحیی که جمعیت میبایست در تلاش رهاسازی آن باشد، همگی تعیین و جزو وعدههای داده شده بود.»
باز به نقل از مجله «روژی نوی» میباید جمعیت ژ.ک. یادداشتی به صورت زیر به حکومت ایران تسلیم کرده باشد:
«…حکومت تهران، خلیل فهیمی «فهیم الملک» را که وزیر مشاور در امور کردستان بود، اعزام داشت. زمانی که این وزیر به مهاباد رسید، «جمعیت ژ.ک.» یادداشتی را تقدیم که خلاصه آن یادداشت چنین است:
«۱ – از طرف حکومت ایران، زبان کُردی برای تمامی نقاط کردستان که آمار ساکنین آن بیش از ۳میلیون نفر است به «رسمیت» شناخته شود.
۲ – زبان کردی، زبان خواندن و نوشتن و ادارات و دادگاههای کردستان شود.
۳ – کارمندان در تمامی کردستان، کُرد باشند.
۴ – درآمد و مالیاتی که از کردستان حاصل میشود باید در کردستان جهت تأُسیس بیمارستان و مدرسه و آبادانی صرف شود نه اینکه صرف تزئین تهران.
۵- باید این خواستهها در مجلس مطرح شود و به صورت قانون درآید تا ملت کُرد اطمینان حاصل نماید.
۶-این خواستههای فعلی ماست، ولی جمعیت ژ.ک. با اعتقاد کامل به اینکه «حق تعیین سرنوشت» حقی اساسی و طبیعی برای هر ملتی است، لذا لازم است که بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم در این مورد گفتگو شود، و بیشک ملت کُرد، خود آینده را تعیین خواهد کرد.
۷-جمعیت این یادداشت را اعلام، و ملت کُرد چنانچه «حق تعیین سرنوشت» خود را تعیین کرد، آنگاه حکومت ایران را همسایهای خوب و همطراز خواهد دانست.»
-فعالیت فرهنگی ژ.ک.
در قرن گذشته تا قبل از آغاز جنگ جهانی اول، چندین شاعر بزرگ همچون وفایی ادب (۱۸۵۹-۱۹۱۲)، حریق(۱۸۵۱-۱۹۰۷) در کردستان ایران به ویژه در مکریان ظهور کردهاند که به تقلید از مکتب بابان شعر سروده و در میدان ادب و هنر به رقابت شاعران کردستان جنوبی پرداختهاند. ظهور رضاشاه به قدرت، همچنانکه یک فاجعهای سیاسی و اقتصادی برای کردستان شده بود، فاجعهای بزرگ برای زبان و ادب و فرهنگ کُرد هم شد که در دهه بیست و سی قرن بیستم آن را سرکوب کرده بود.
با وجودیکه در کردستان عراق، از سال ۱۹۱۹ بیوقفه روزنامه و مجله و نشریات کُردی چون: “بانگی کورد، تیگهیشتنی راستی، پیشکهوتن، بانگی کوردستان، روژی کوردستان، امید استقلال، بانگ حق، ژیانهوه، ژیان، زبان، ژین، دیاری کوردستان، زاری کرمانجی، روناکی، دیاری لاوان، یادگاری لاوان، پهیژه، گلاویژ و …” یکی بعد از دیگری در بغداد، سلیمانیه، روانداز و اربیل منتشر میشدند و زبان و ادب و فرهنگ و تاریخ کُرد را اشاعه میدادند، در کردستان ایران بعد از چند شماره اندک روزنامه «کُرد» سمکو دیگر هیچ روزنامه، مجله و نشریه کردی انتشار نیافته است. رعب و وحشت رضاشاه باعث شده بود که ادبیات کُردی در هیچ زمینهای رشد نیابد. زمامداران ایرانی برنامه محو ملت کُرد را در بطن ملت ایران، مدنظر داشتند.
در دهههای بیست و سی، شاعر و نویسنده برجستهای نبوده که اثری به زبان و ادبیات کُردی داشته باشد. ابوالحسن سیف القضاه(۱۲۵۵-۱۳۲۳)، ملامعروف کوکهای(۱۲۵۴-۱۳۲۴)، علی بگ حیدری «سالار سعید»(۱۲۵۱-۱۳۳۵)، اینان اگر اثری ادبی هم داشته و یا شعر کُردی سروده باشند، به علت نبود آزادی نشر و چاپ کُردی، آثارشان به صورت دستنوشته مانده و یا اگر انتشار هم یافته باشد از محدودهای کم و کوچک فراتر نرفته است.
ورود نیروهای متفقین به ایران و سقوط دستگاه دیکتاتوری رضاشاه، فرصتی برای ساکنین ایران پدید آورد تا نفسی آزادی بکشند، آزادی نوشتن و چاپ و فعالیت فرهنگی و سیاسی تا اندازهای پیدا شد. بخشی از مکریان که از سیطره نفوذ روس و انگلیس مصون مانده بود، به منطقه ایجاد و ترویج جمعیت ژ.ک. و همچنین منطقه فعالیت سیاسی و فرهنگی و ادبی کُردها تبدیل شد.
تأسیس ژ.ک. متأثر از رویدادهای جنگ جهانی دوم بود. انگلیس و همپیمانانش خواهان آن بودند که کُردها – که بزرگترین ملت تحت ستم «بدون دولت» در خاورمیانه بودند – در دوران جنگ آرام و بدون عکسالعمل باشند، آشوب به پا نسازند و موجب دردسر نشوند.
در عراق علاوه بر اینکه همیشه وزیر کُرد در کابینه این کشور وجود داشته، در پارلمان هم کُردها نائب مجلس بودهاند و نیز دارای نشریه فرهنگی ویژه خود بودند و مدتها در سلیمانیه، هفتهنامه «ژین» متعلق به “پیرهمیرد” شاعر نامی کُرد انتشار مییافت. ماهنامه «گلاویژ» در اواخر ۱۹۳۹ یعنی مصادف با آغاز جنگ بطور منظم منتشر مییافت و بعد از آن هم «دهنگی گیتی تازه» جهت پخش اخبار جنگ و تبلیغات متفقین، از سوی سفارت بریتانیا در بغداد انتشار مییافت. در سوریه و لبنان همزمان با کردستان عراق نوادگان بدرخان به فعالیت شدیدی پرداختند. نشریات «هاوار»، «روژانو»، «ستیر» با همکاری فرانسوییان در بیروت و دمشق انتشار مییافت.
گرچه در کردستان ایران رضاشاه خیلی زود سقوط کرد ولی وی فرهنگ کُردی را آنچنان ساقط کرده بود که مدت زمانی طولانی لازم بود تا در آنجا فعالیتهای روشنفکری به سطح شهرهایی همچون بغداد، سلیمانیه، شام و بیروت برسد. در تهران، سنندج، کرمانشاه و ارومیه همان فرصت برای روشنفکران کُرد پدید آمد. ولی رضاشاه چنان رمقی از آنان هم گرفته بود که حتی آن تعداد روشنفکر توانا هم از خوف او نتوانستند کاری از پیش ببرند.
در آن زمان تمامی نشریات کردستان عراق، همچنین نشریات شام و بیروت هم، از طریق پست و راه کاروانهای تجاری به دست مردم میرسید. در کردستان ایران چندین نویسنده و شاعر ظهور کرده بودند که نوشتههای خود را روانه مجلات و روزنامههای کردستان عراق میکردند، از جمله اینان، سیدطاهر هاشمی، صدیق حیدری، ابراهیم نادری، دلشاد رسولی، هژار و هیمن بودند که نوشته و اشعارشان منتشر میشد و هیچکدام مورد اذیت و آزار قرار نمیگرفتند. در حقیقت هنوز در کردستان ایران زمینه چاپ مجله و روزنامه کُردی وجود نداشت و اگر هم بود، نه کسانی بودند که این ظیفه را به عهده گیرند، و نه این که در کردستان چاپخانه وجود داشت.
————————————
منبع: حکومت کردستان (کردها در بازی سیاسی شوروی) / تألیف: نوشیروان مصطفی امین /ترجمه: سمایل بختیاری
[۱]: علاءالدین سجادی، شورشه کانی کورد و کوماری عراق، بغداد، ۱۹۵۹، ص۳۷۶٫
[۲]: عبدالرحمن قاسملو، «چل سال خهبات له پیناوی ئازادی » ج۸، صص۳۶-۳۷