سردشت فقط «شیمیایی» نیست/ نگاهی به ۷ سرمایه نمادین شهرستان سردشت در سالروز بمباران
سردشت فقط «شیمیایی» نیست/ نگاهی به ۷ سرمایه نمادین شهرستان سردشت در سالروز بمباران
نویسنده: عثمان عباسی
شهرستان سردشت واقع در جنوب استان آذربایجان غربی به عنوان اولین شهر قربانی بمباران شیمیایی در سطح جهان شناخته شده است. درد و رنج تحمیلی ناشی از این فاجعه ضد بشری که در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ رخ داد و منجر به شهادت ۱۱۸ نفر از شهروندان و مصدوم شدن هزاران نفر دیگرشد، هنوز پا برجا است.
اگر چه بعد از گذشت سی سال از این رخداد دهشتناک و غیر انسانی، کارهای اساسی و زیر بنایی برای روشنگری و شناساندن این حادثه در سطح ملی و بینالمللی، جبران مافات حقوق قربانیان و پیگیری آن در سطح ملی و بینالمللی، آلامزدایی روحی و جسمی عموم شهروندان، بازسازی و ترمیم چهره عمومی شهر از لحاظ عمرانی، اقتصادی، فرهنگی و اقدامات درخور اهمیت قضیه و شأن شهیدان، بازماندگان و مردمان آن دیار از سوی متولّیان امور اعم از دولتها، نهادها و مسؤولان، صورت نگرفته است. هر چند در سالگرد رخدادن این فاجعه به صورت روتین و نمادین مراسم و برنامههایی برگزار میشود. اقدامات و پیگیریهایی هم از جانب انجمن دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی سردشت صورت گرفته است. عموم مردم و فعالان مدنی هم به صورت خود جوش فعالیتها را انجام دادهاند. این گزارش، تجزیه و تحلیل این اقدامات و پرداختن به رویکرد و نتایج آنها نیست. بلکه جدا از قضیه محرومیت و مظلومیت تاریخی و تحمیلی این منطقه از زاویه دیگری به ظرفیتها و پتانسیلهای این شهرستان پرداخته میشود که اگر بهدرستی و به موقع استفاده کردند قطعاَ میتوانند به سرمایههای نمادین شهرستان در سطح ملی و فرا ملی تبدیل شوند و مرهم التیامبخشی بر تاولهای دیرین مردم این دیار باشد.
سردشت و سرمایههای نمادین
در دهه ۹۰ میلادی جامعهشناسان مفهوم «سرمایه نمادین» را کشف و مطرح کردند و پس از آن اقتصاددانان دریافتند که اصولاً توانایی یک جامعه برای تولید و انباشت سرمایه نمادین، نقطه آغازین قرار گرفتن در مسیر تحوّلات مثبت اجتماعی و توسعه است. در واقع توسعه یعنی توانایی یک ملت در تولید، انباشت و حفاظت از سرمایههای نمادین. سرمایه نمادین که توسط بوردیو به کار میرود، مجموعه آداب وابسته به افتخاری است که به یک فرد یا گروه تعلق دارد و از طریق کتابها، ارزشها و مکانهای یادگیری به دست میآید. سرمایه نمادین مشخص میکند که چه اشکال و مصارفی از سرمایه به عنوان مبنای مشروعیت اجتماعی در جامعه شناخته شود. موقعیتها و تقسیمات اقتصادی، منابع فرهنگی و اجتماعی به طور کلی در همکاری با سرمایه نمادین مشروعیت مییابد. به نظر بوردیو از رهگذر سرمایه نمادین است که دولت جایگاه برتر را در اعمال قدرت نمادین دارد؛ یعنی ابزارهای تحمیل و القای اصول ماندگار نگرش و تقسیمبندی را که مطابق ساختارهای خاص اوست، کسب میکند.
در ذیل به هفت سرمایه نمادین سردشت اشاره میشود که تنها بخشی از پتانسیلهای موجود هستند؛
۱- رودخانه زاب
رودخانه زاب کوچک از ایران سرچشمه گرفته و در عراق به دجله میریزد. این رودخانه نزدیک به ۴۰۰ کیلومتر طول داشته و حوضه آبریزی برابر با ۲۲۰۰۰۰ کیلومتر را در برمیگیرد.
به طور کلی زاب کوچک دارای جریان آب دائمی است و در سرتاسر سال خشک نمیشود. این رودخانه و درّههای عمیق آن یکی از دیدنیترین رودخانههایی است که به خودی خود دارای جاذبههای جهانگردی است. بستن سد کولسه بر روی این رودخانه و ایجاد دریاچه به طول ۳۵ کیلومتر میتواند بهترین بستر برای تبدیل مناظر دیدنی سواحل دریاچه و جاذبههای گردشگری به سرمایه نمادین اقتصادی گردد.
۲- جنگلهای بلوط
جنگلهای بلوط سردشت که ادامهی سلسه جنگلهای پیوسته منطقه زاگرس ایران هستند و حدود ۸۰۰۰۰ هزار هکتار از وسعت جنگلهای کشور را به خود اختصاص دادهاند. چشماندازهای کمنظیر، پوشش خاص درختان بلوط و فواید متعدد غیر قابل انکار این جنگلها دلایل متقنی هستند که با حفظ، توسعه و جلوگیری از تخریب و نابودی این موهبت خدادی میتوانند به یکی از سرمایههای عظیم نمادین تبدیل گردند.
۳- انگور سیاه سردشت
انگور سیاه بینظیر شهرستان سردشت یکی از محصولات کشاورزی این منطقه است که نه تنها در منطقه بلکه حتی در جهان محصول مشابه آن توانایی رقابت از لحاظ کیفیت ندارد. فواید پزشکی این محصول هم از توانایی این یادداشت بلکه دهها مقاله و کتاب هم خارج است. با فراهم نمودن بسترهای خدمات کشاورزی اصولی و بهینه از طرف دولت برای ارتقا بخشی سطح تولید، نگهداری و صادرکردن این محصول به ویژه ایجاد صنایع تبدیلی در منطقه، این محصول کشاورزی ناب میتواند به یک برند کشاورزی و اقتصادی تبدیل شود و سرمایههای نمادین ارزندهای هم به دنبال داشته باشد.
۴- بمباران شیمیایی ۷ تیر سردشت
این فاجعه هولناک ضد بشری خسارات جانی، روحی و جسمانی فروانی بر مردمان این دیار تحمیل کرد و آثار دردناک آن بعد از سی سال هنوز باقی است و متأسّفانه ماندگار هم خواهند ماند. با وجود این هچنانکه در بسیاری از کشورهای جهانی همین فاجعههای انسانی که تهدیدی برای جامعه بشری بودند به فرصت تبدیل شده و با ارزشترین سرمایههای فرهنگی، اقتصادی و… از آنها بنا نهادهاند.
شهدا و قربانیان هفتم تیر و کل این حادثه و عواقب آن هم در صورت همکاری و همفکری مردم و مسؤولان میتواند با توجه به سطح فاجعه و بازتاب بینالمللی آن با برنامهریزی صحیح به مطرحترین سرمایههای نمادین ملی و منطقهای تبدیل شوند.
۵- جاذبههای گردشگری و توریستی سردشت
جاذبههای گردشگری پتانسیلی هستند که هر کشورو ملتی با استفاده بهینه و بهروز از این فرصتهای کمهزینه و بکر آنها را به کاراترین بستر جذب سرمایههای اقتصادی و فرهنگی ملی و فرا ملی تبدیل میکنند.
۶- حاج خضر قادری سردشتی
بسیاری از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، هنرمندان، شاعران، نویسندگان و… خود را به عنوان ارزندهترین سرمایههای انسانی حفظ میکنند و برای شناساندن آنها به ملت خود و سایر ملتها از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند و به عنوان میراثی ماندگار به نسلهای آیندهساز خود منتقل میکنند. حاج خضر قادری به عنوان برجستهترین هنرمند و یکی از پیشکسوتان حوزه «بیت و حیران» که یکی از حوزههای مؤثّر ادبیات فولکلور کردی است، در سطح منطقه، ملی و فرا ملی شناخته شده است. ایشان که با تقدیم چندین قطعه کمنظیر «بیت، حیران و لاوک» و شرکت در چندین جشنواره و فیستوال ملی و منطقهای به شهرت ویژهای دست پیدا کرده است و خدمات غنی و ماندگاری هم برای حوزه ادبیات فولکلوری و فرهنگ مردم کرد و منطقه انجام است. اگر چه متأسّفانه ایشان هم همانند بسیاری از هنرمندان برجستهی دیگر کرد زندگی بسیار غریب و دور از شان هنری خود سپری کرده است امّا خودش به تنهایی میتوانند مدرسهای از حوزه هنری مورد تخصصش باشد و به عنوان شخصیتی سمبلیک به سرمایه نمادین یک ملت و منطقه تبدیل شود.
۷- شهید قادر مولانپور
در همه جهان و در بین ملتهای توسعهیافته به ویژه، بازماندگان فجایح تاریخی ضد بشری به عنوان یادگاران قربانیان، رمز مقاومت و فداکاری شناخته و شناسانده میشوند. شهید قادر مولانپور (رهشه ههرمی) یکی از بازماندگان فاجعه بمباران ۷ تیر سردشت است که با از دست دادن چهار فرزند و همسرش در واقع همه اعضای خانوادهاش یکی از غمانگیزترین تراژدیهای زندگی یک قربانی را بر تارک تاریخ به ثبت رسانید. داستان جانسپاری یکی بعد از دیگری اعضای خانوادهاش و دست تنها بودن مام قادر در تشیع و دفن عزیزانش و همچنین تحمل ۲۹ سال این درد جانگداز با خود آن چنان جگرسوز است که هر قلمی یارای توصیف و بازگویی آن را ندارد و هر قلب و جدان بیداری هم تحمل شنیدن آن برایش سخت و جانکاه خواهد بود. مام قادر گرچه بسیار غریبانه و ناشناخته زیست و جان سپرد اما داستان مقاومت و فداکاریش میتواند به عنوان الگو و یک سمبل ماندگار و تاریخی برای ملتش باقی بماند و پر بهاترین سرمایه نمادین انسانی و فرهنگی بسازد.