دعوت و داعی

نکات ضروری برای دعوتگران در زمینه سنت

چند یادآوری لازم برای دعوتگر در زمینه سنت
امام یوسف قرضاوی/مترجم:محمد صالح سعیدی
اموری که در زمینه سنت مهم و قابل توجه است:
۱- اهتمام به سیرت نبوی
نخستین یادآوری این است که به قسمت عملی سنت توجه خاصی شود، و بسیار به آن اهمیت داده شود، زیرا قسمت عملی سنت همان چیزی است که به سیرت پیامبر گرامی (ص) ارتباط دارد و موضع گیری هایش را در امور مختلف و هدایت و راهنمایی­هایی را در تمام مراحل و کارهای دین و دنیا نمایان می­سازد. پس در این قسمت عملی سنت پیامبر (ص) است که اسلام را مجسم شده در زندگی بشر می­یابیم، و قرآن کریم را زنده و مشخص در پیش روی خود در حال حرکت می­بینیم و (به راستی این طور است) زیرا وقتی که درباره ی خلق و خوی حضرت (ص) از عایشه (رض) سؤال شد در جواب گفت: « کان خلقه القرآن » یعنی پیامبر گرامی نمونه ی زنده ای است برای فضائل اخلاقی که قرآن (انسان را ) به سوی آن­ها دعوت می­کند.
بنابراین اسلام انسان را به سوی عدالت فرا می­خواند، و آن را یکی از بلندترین قله ها، و اساسی ترین ارکان اسلام قرار می­دهد، و همچنین در برابر ظلم و ستم با هر مشکلی که باشد پایداری و مقاومت می­ورزد و بدون تردید زندگی و سیرت پیامبر (ص) نمونه ی گویایی است برای تحقق پذیرفتن عدالت در تمام زمینه ها، یعنی عدالت ورزیدن نسبت به خود و خانواده و نسبت به خویشاوندان و نزدیکان و دوستان و دشمنان و همچنین برای اجرای تمام صور و مظاهر ممکن آن . نمونه ی انواع این عدالت ها در سیرت حضرت (ص) بسیارند و هر دعوتگری می­تواند به آسانی آن­ها را در کتاب­های سیره استخراج نماید، آنجا که اسلام مسلمانان را به سوی مشورت خواهی فرا می­خواند، مشورتی که به عنوان پایه ای از پایه های زندگی اجتماعی و سیاسی در اسلام به حساب می­آید، پس بی گمان زندگی و سیرت پیامبر گرامی (ص) بهترین وسیله ی واضح و روشنی است برای عینیت بخشیدن این اصل بزرگ، چنانکه این مشورت خواهی در غزواتی مانند بدر، احد، خیبر و غیره لمس می­شد.
وقتی که اسلام مسلمانان را به سوی فضایل انسانی و خلق و خوی پسندیده ای از قبیل صداقت و امنتداری و وفا به عهد و شکیبائی و سخاوت و شجاعت و مهرورزی دعوت می­کند بدون تردید سیرت پیامبر (ص) نمونه ی جالبی است برای واقعیت اینگونه فضائل و همین طور تمام اصول و معانی و مسلّما" تمام قواعد و ضوابطی که اسلام آورده است در زندگی پیامبر عظیم الشأن متجلی است و به همین خاطر است که دعوتگر موفّق بعد از اینکه موضوع و موقعیت خویش را با آیات و احادیث نظری بیان می­نماید لازم است که آن را نیز با موشع گیری هایی از سیرت عملی پیامبر (ص) تأیید نماید.
بنابراین کسی که می­خواهد مثلا" درباره ی خلق و تواضع و فروتنی صحبت کند برای او زیبنده نیست که فقط با یک سری آیات و احادیث راجع به فضل و برتری آن اکتفا کند، بلکه باید در کنار آن­ها نیز نمونه هایی از تواضع و فروتنی پیامبر (ص) را در میان خانواده و اصحابش بیان کند، از قبیل این که رسول خدا کفش خویش را جفت می­کرد و لباسش را وصله می­زد و حتی گوشفندانش را می­دوشید و با افراد جاریه و غلام گندم را با آسیاب دستی آرد می­کرد و همچنین به عنوان فرد عادی با اصحابش نشست و برخاست می­کرد به گونه ای که اگر فرد تازه ای واردی می­آمد او را در میان آنان نمی­شناخت، و چه در سفر و چه در غیر سفر خود را از آنان ممتاز نمی­ساخت تا آنجائیکه روزی داوطلب شد که خود برای پختن غذای ایشان هیزم تهیه و جمع آوری کند، و همچنین در غزوه بدر نپذیرفت که او سوار شود و دو همراهش پیاده راه بروند، در حالی که آنان راضی و خوشحال بودند به اینکه حضرت سوار شود و خود نیز پیاده راه بروند، ولی حضرت نپذیرفت و فرمود: «شما از من تواناتر به راه رفتن نیستید و من از شما بی نیازتر از اجر و پاداش نیستم.»
شاید بدون فایده نباشد که در اینجا برادران دعوتگر را یادآور سازم به اینکه به جز کتاب­های رسمی معروف سیره، منابع متعدد دیگری در این مورد نیز وجود دارند، از قبیل سیره ی ابن هشام و شرح آن به نام «الروض الانف» تألیف سهیلی، و کتاب «امتاع الأسماع» تألیف مقریزی، و یا کتاب «السیره الحلبیه» و کتاب­های دیگر، پس لازم است که حتی الامکان از تمام این منابع استفاده شود.
بعضی از این منابع عبارتند از:
۱- قرآن کریم و تفاسیر آن به ویژه تفاسیر مأثور.
۲- کتب حدیث – زیرا که کتب حدیث همانطوریکه شامل اقوال پیامبر (ص) می­گردند، افعال و تقریرات و اوصاف اخلاقی و خلقی او را نیز در بر می­گیرند و مراحل دعوت و جهاد و غزوات و مواقفش جزء آن­ها هستند، بنابراین کتب حدیث یادداشت­های کامل سراسر زندگی حضرت(ص) می­باشند.
۳- کتب شمائل و هدیت نبوی – از قبیل کتاب: «الشمائل المحمدیه» تألیف ترمذی، که چند نفر بر آن شرح نوشته اند، و کتاب «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» تألیف ابن قیم .
۴- کتب تاریخ عمومی – مانند تاریخ طبری، و تاریخ ابن أثیر، و تاریخ ابن کثیر، که در هریک از آن­ها چند فصل اضافی به سیرت نبوی اختصاص داده شده است، مخصوصا" در تاریخ ابن کثیر، سیرت نبوی جداگانه و به طور مستقل به چاپ رسیده است.
۵- کتب دلائل نبوت – مراد از این دلائل و نشانه ها و مسائل خارق العاده و اخبار و پیشگویی هایی است که مستقیما" از خود حضرت (ص) ظاهر شده اند.
 
۲- جمع آوری احادیث درباره ی یک موضوع و دسته بندی آن­ها:
دومین یادآوری این است: همانطوری که راجع به عنایت و توجه به جمع آوری آیات قرآنی، درباره ی یک موضوع برای شخص مبلغ و دعوتگر مطالبی را یادآور شدیم، اینجا نیز مطالبی را که با احادیث ارتباط دارند برای او یادآور می­شویم:
بر شخص دعوتگر لازم است که (قبلا") احادیث مربوط به موضوع مورد صحبتش را از کتاب­های مختلف سنت تهیه نماید و در پیش خود داشته باشد، و بهتر است آن­ها را از کتاب­هایی استخراج نماید که دارای باب­ها و فصل­های مرتب و منظمی هستند مانند این شش کتاب « الموطأ »امام مالک، «مسند » دارمی، «سنن » بیهقی، «المستدرک» و «مجمع الزوائد» هیثمی و همچنین «ریاض الصاحین » نووی، و «الترغیب و الترهیب » حافظ منذری و امثال این­ها و در ضمن باید از احادیث جعلی و واهی همچنانکه توضیح خواهیم داد جدا" پرهیز نماید.
بعد از جمع آوری و تهیه نمودن احادیث، کار دسته بندی و مرتب کردن آن­ها شروع می­شود، و مسلما" این کار نیاز به دقت و ادراک خوب دارد.
پس هدف تنها آوردن یک سری احادیث وارده درباره ی موضوع مورد نظر آن هم به خاطر تبعیت نیست، بلکه هدف و مراد تا آنجائیکه امکان دارد استدلال نمودن به آنهاست بر هر عنصری از عناصر موضوع مورد صحبت.
به عنوان مثال می خواهیم که موضع و جهت گیری سنت را درباره ی علم بیان کنیم: علمی که در عصر حاضر بسیار مورد توجه مردم می­باشند، به گونه ای که می­گویند: بی تردید علم نخستین اساس و پایه ی هر تمدن بزرگی است و ما می­خواهیم در سنت بر مقام و منزلت آن استدلال کنیم.
بنابراین در اینجا – بعد ازاینکه احادیث را جمع آوری کردیم و در مقیاس وسیعی آن­ها را بررسی نمودیم- می­توانیم آن احادیث را در پرتو عناصر زیر دسته بندی کنیم:
۱- خواهان بودن هر علمی، و تشویق و ترغیب در تعلیم و تعلّم آن مفید است. در این مورد احادیث مشهور زیادی به چشم می­خورد که بر هر طالب علم و دانشی پوشیده نیستند.
۲- مبارزه با بی سوادی با هر وسیله ممکن، تا آنجائیکه رسول خدا (ص) درباره ی اسیران غزوه بدر فدیه آزاد نمودن هر یک را یاد دادن خواندن و نوشتن به ده نفر از فرزندان مسلمانان قرار می­داد.
۳- وادار نمودن بر آموختن زبان، همان طوری که این کار به زید بن ثابت کاتب وحی دستور داده شد.
۴- به کار گرفتن اسلوب شمارشی، همان طوری که در این مورد بخاری روایت کرده است که رسول خدا (ص) بعد از هجرت خواستار بر شمردن تعداد مسلمانان شد، پس آنان را برایش برشمردند و تعداد آنان (در آن موقع) ۱۵۰۰ نفر بود.
۵- اقتباس از هر علمی که برای اسلام و مسلمانان مفید باشد هر چند از غیر مسلمانا نیز باشد. همچنان که در حدیث ترمذی و ابن ماجه آمده است: حکمت و دانش گمشده مؤمن است، هر جا آن را بیابد او برای گرفتنش شایسته تر است.
۶- خضوع و فروتنی در برابر منطق درست، مشاهده و تجربه در امور دنیایی کما اینکه این امر در پیوند درخت خرما برای حضرت (ص) پیش آمد، آنجا که به صحابه ی خود اشاره فرمود که آن را نزنند و صحابه نیز تصور کردند که آن یکی از دستورات دین است و بر رسول خدا وحی شده است (و چون صحابه عمل پیوند را انجام ندادند سال بعد خرما کاهش یافت، و موضوع را به عرض آن حضرت رساندند) و حضرت ایشان را آگاه نمود به اینکه: آن نظریه از خود او بوده است و وحی الهی نمی­باشد و فرمود: «شما به کار دنیائیتان آگاه­تر هستید.»
۷- تسلیم شدن در برابر رأی درست مردان خبره و آگاه، همانگونه که رسول خدا (ص) در جنگ بدر، تسلیم رأی حباب بن المنذر شد، و همچنین نظریه­ی سلمان فارسی را برای کندن خندق پیرامون شهر مدینه پذیرفت.
۸- مقاومت نشان دادن و شوریدن بر دروغبافی و خرافیگری و برحذر داشتن از افراد دروغگو و خرافاتی از قبیل: غیبگویان و عرافین، اشخاص فالگو و سحرباف و نیرنگ ساز و امثالهم، آنهم به خاطر رعایت و محافظت سنت خدا در آفرینش و به خاطر احرتام به شبکه ی اسباب و مسببات و در این مورد احادیث زیادی هست.
 
۳- ارزش نیت در اسلام:
یادآوری سوم ارزش نیت و اهمیت دادن به آن در بینش اسلامی است، و اگر ( تو ای دعوتگر محترم ) می­خواهی که موضوع نیت در زمینه ی احادیث شریف نسبت به آیات کریم برایت روشن گردد، به عنوان نمونه در پیرامون نیت، امور زیر را متذکر می­شویم:
۱- اسلام نیت را معیار عمل قرار می­دهد، و بیشتر به درون و قلوب انسان اهمیت می­ورزد نه به ظاهر، و بر خلاف آنچه که مبلغان افتراجو ادعا می­کنند، اسلام به علت و سبب توجه دارد نه به شکل و صورت، چنانکه در قرآن می­فرماید: « وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ »۱ و « بِقَلْبٍ سَلِیمٍ »۲ و « لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ »۳ « لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا »۴ و همچنین در سنت و احادیث می­خوانیم: خداوند ظاهر شما را نمی­نگرد بلکه به قلوب و درون شما می­نگرد. و همانا صحت اعمال فقط با نیت خالص است و برای هر کسی تنها آن چیزی است که نیتش را داشته است. ارزش و مقام این حدیث از نظر علما بسیار قابل توجه می­باشد.
۲- نیت نیک عادت را به صورت عبادت، و مباح را به شکل طاعت درمی­آورد و حتی آرزو و خواسته را متوجه قرب خدا می­گرداند و در این مورد احادیث زیادی روایت شده اند از جمله: «حتی گذاشتن لقمه در دهان همسر (به نیت صدقه) عبادت است.» و «(در امور زناشویی) کام برگرفتن صدقه و نیکی است.» و « اسب(نسبت به نیت صاحبش) سه نوع است: اول اسبی است که صاحبش آن را در راه خدا و به نیت خدمت به مسلمانان نگهداری می­کند، دوم اسبی است که صاحبش آن را جهت رزق و روزی خود نگهداری می­کند، و حق خدا را نیز فراموش نمی­کند، سوم اسبی است که صاحبش آن را به خاطر ریا و فخر فروشی بر مسلمانان نگهداری می­کند، پس چنین اسبی در راه شیطان است و در نتیجه مایه ی گناه صاحبش می­باشد…
۳- نیت ناپاک، طاعات و قرب به خدا را کاهش می­دهد، مانند هجرت و جهاد و انفاق در غیر راه خدا بلکه با نیت کسب مال و متاع دنیوی و …
چنانکه در حدیث آمده است: «کسی که در راه خدا می­جنگد و حال اینکه قصد و نیت او فقط کسب عقال و متاع باشد، پس برای اوست آنچه را نیت نموده.( روایت از بخاری)
همچنین حدیثی که درباره ی آن سه نفر: قرآن خوان، بخشنده ی مال، و مجاهد آمده است، چون هر سه نفر در اعمالشان قصد ریا و نیت ظاهر سازی داشتند لذا هر سه نفر داخل جهنم شدند.
۴- صدق نیت به تنهایی موجب اجر و پاداش نیک است:
الف- پس کسی که نیت انجام دادن کار (خیری را) کرد ثواب آن را می­یابد هر چند که آن را به انجام نرساند، در حدیث آمده است: «کسی که به خاطر مهاجرت به سوی خدا و رسول خدا از خانه اش خارج شود و سپس مرگ او را فرا رسد (بمیرد) بی گمان خداوند اجر و پاداش او را خواهد داد.»
ب- کسی که نیت انجام دادن کار (خیری) را دارد امّا در اشتباه افتد باز دارای اجر و پاداش می­باشد. در حدیث است: «ای یزید تو به ثواب نیت خود رسیده ای و برای توست ای معن آنچه را که گرفته ای. ( روایت از بخاری)
ج- کسی که نیت انجام دادن کار (خیری) را داشته باشد به او پاداش داده می­شود اگر چه اصلا" آن را نجام ندهد و این کار در امور متعددی صدق می­کند: در جهاد چنانچه در حدیث است: «گروهی در مدینه پشت سر ما (در جهاد) بودند و هر کوه و دره ای را که می­پیمودیم ایشان در آن با ما بودند.، (وقتی) که عذر مانع (شرکت) ایشان (در جهاد) شد. (یعنی هر چند عذر مانع شرکت ایشان در جهاد شد امّا چون نیت و آرزوی جهاد را داشتند لذا به خاطر نیتشان دارای اجر و پاداش می­باشند).
درباره ی شهادت می­فرماید: «کسی که (در راه خدا و به خاطر نشر دین ) با نیّت پاک و خالص از خداوند خواستار شهادت شد، خداوند او را (به واسطه ی نیت پاکش) به مقام شهدا می­رساند گرچه در بستر خود بمیرد روایت از مسلم.
درباره عبادت شب : (شب زنده داری) می­فرماید: «هرگاه شخصی (نیت انجام عمل خیری را داشت) اگر بیمار شد یا سفر کرد، خداوند (به واسطه ی نیت خیرش) به مانند اجر و پاداش عملی را به او می­دهد که در حالت تندرستی و در غیر سفر انجام می­داد.» روایت از بخاری و احمد.
۵- برکت نیت نیک:
الف- نیت نیک کمک الهی را به دنبال دارد: کسی که اموال مردم را قرض کند و قصد و نیت ادای آن را داشته باشد خداوند (به وسیله ی) دادن آن را برایش فراهم می­سازد.
خداوند نیز می­فرماید:
( إِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِّمَّا أُخِذَ مِنکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ )      انفال:۷۰
«اگر خداوند در دلهایتان خیری ( همچون ایمان و اخلاص و صدق در اسلام آوردنتان ) سراغ یابد ( و بداند که دارای نیّت پاک و راستینی هستید ، در دنیا و آخرت ) بهتر از آنچه از شما دریافت شده است به شما عطاء می‌کند و شما را می‌بخشد ( و شرک و سیّئات شما را نادیده می‌گیرد ).»
ب- نیت خیر موجب موفقیت در کار می­شود:
( إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا )    نساء: ۳۵
« اگر آن دو (نیت) اصلاح داشته باشند، خداوند در میان آنان توفیق سازگاری می­دهد.»
همچنین نیت خیر شخص صدقه دهنده به افراد دزد و زانی و ثروتمند، امیدواری اصلاح آن­ها را به دنبال دارد، در حدیث است: «اما صدقه تو بر دزد، امید است موجب شود که از دزدی بپرهیزد و صدقه تو بر زن زانی امید است که او را پاکدامن سازد، و صدقه ی تو بر شخص ثروتمند امید است که عبرت بگیرد پس (او نیز ) از آنچه که خدا به او داده است انفاق و بخشش کند. (روایت از بخاری).
ج- آیا نیت خیر در دو امر زیر تأثیر دارد؟
نخست: تأثیر آن در معاصی و محرمات: حسن نیت به گناهان را به صورت طاعت درمی­آورد و نه کارهای حرام را حلال می­سازد.
به عنوان نمونه: شخصی رباخواری کند (به قصد اینکه از سود حاصله ی آن) مسجدی بسازد، درست نیست زیرا «إنّ الله طیّب لا یقبل إلّا طیّبا » همانا خدا پاک است و جز پاکی را نمی­پذیرد و تردید نیست که اسلام مجد و بزرگواریی نتیجه و وسیله را با هم می­خواهد.
دوم- مسلمّا" عبادت و تقرب جستن به خدا در چیزی که خداوند آن را مشروع نساخته است صحیح نیست، پس برای هیچ کس جایز نیست که در دین بدعتی (نامشروع) ایجاد کند و یا بر آن چیزی بیفزاید که به صورت امر تعبّدی درآید، هر چند شخص مخترع نیت ثواب و قصد تقرّب به خدا را داشته باشد، زیرا رسول خدا (ص) هر ابتداع و نو در آمدی را در دین منفور و مردود می­شمرد: «هر کسی در دین ما (اسلام) چیزی ایجاد کند که از آن نباشد مردود است.
 
۴- پرهیز از قرار دادن احادیث در غیر جای خود:
یادآوری چهارم این است که شخص دعوتگر باید بپرهیزد از برداشت بد، و تعبیر و تأویل نادرست از احادیثی که در کتب حدیث وارد شده و علمای اسلام صحت و درستی آن-ها را پذیرفه اند، احادیث صحیحی که (متأسفانه) بعضی از مردم آن­ها را تحریف و تأویل نادرست کرده اند، به گونه ای که آن­ها را از آنچه خدا و رسول خدا اراده نموده دور ساخته اند.
نمونه ی اینگونه احادیث آن­هایی هستند که برخی از فرقه های اسلام نما آن­ها را در غیر معنی واقعی خود به کار برده تا بدین وسیله مذاهب و افکار خویش را مورد تأیید قرار دهند و اینگونه احادیث را نیز پشتوانه ی آن سازند، پس این فرقه ها، مذاهب را اصل قرار داده آیات و احادیث را تابع آن نموده اند تا چنین وانمود کنند که این نوع مذاهب و افکار را با استدلال به قرآن و سنت ساخته اند.
(متأسفانه) کمتر فرقه ای هست که از ارتکاب به این عمل نادرست، سالم مانده باشد، مگر آن پیروان واقعی قرآن و سنت و تابعان راستین سلف صالحی که خداوند با لطف و مرحمت خویش ایشان را از افتادن در چنین ورطه ای مصون و محفوظ داشته باشد.
ناگفته نماند آنچه که گذشتگان در آن قرار گرفته اند عده ای از محدّثین نیز در آن افتاده اند، و تأویلات نادرستی را انجام داده اند، چنانکه می­بینیم عده ای حدیث صحیح «أنتم أعلم بأمر دنیاکم» را که مسلم درباره ی داستان پیوند درخت خرما روایت نموده است نادرست تعبیر و تفسیر نموده اند، به گونه ای که به آن استناد کرده اند که: اسلام در زمینه های اقتصادی و سیاسی و غیره برنامه و قانونی را ارئه ننموده است. به زعم اینکه رسول خدا به وسیله ی این حدیث، تنظیم امر دنیایی و مسائل زندگی را به خود ما واگذار کرده است.
در صورتی که منظور حدیث از امور دنیایی ما، کارهای فنی است در رابطه با وسائل و کیفیات مربوط به آن­ها، از قبیل امور کشاورزی و صنعتی و امور دیگری که به عقل و اجتهاد و ابتکار و اختراع مردم ارتباط دارد و اگر مطلب غیر از این می­بود مسلّما" خداوند طولانی ترین آیه را در قرآن کریم برای تنظیم امور دنیایی نازل نمی­کرد که همان نوشته و سند باشد (در یمان قرض دهنده و قرض گیرنده) و همچنین صدها آیه و حدیث دیگر جهت تنظیم و برقرار نمودن ارتباطات مردم در زندگی خود از قبیل خرید و فروش و اجاره و هبه و … وارد نمی­شدند.
و از جمله همین تعبیر و توجیه نادرست است استشهاد برخی از مردم به احادیثی که درباره ی مسائلی وارد شده اند که علماء آن­ها را فتنه و فساد آخر زمان نامیده اند.
بنابراین عده ای اینگونه احادیث را نوع دیگر درک می­کنند و یا آن­ها را مطابق آنچه که از آن­ها برداشت می­نمایند به کار می­برند (به گونه ای که مردم را از ادای امر واجب، دلسرد می­سازند و آنان را به یأس و ناامیدی و به سستی و بی طرفی می­کشاندند) مثلا" می­گویند: همانا شر و بدکاری عمومیت پیدا کرده و امواج ظلم و فساد لبریز شده و روی زمین را فرا گرفته است به نحوی که نه راه نجات هست و نه امید اصلاح و بهبودی و ناچار باید امور مسیر خود را طی کنند و تا قام قیامت هر روز بدتر و بدتر می­شود!
بدین ترتیب به طرز وسیعی می­شنوید که گروهی از مبلغین دینی پاره ای از احادیث فتنه ها و علامت­های روز رستاخیز و امثال آن را در عبارتی منظم و مرتب جمع آوری نموده به گونه ای که انسان را در هر کاری به یأس و ناامیدی می­کشاند و دسترسی به علاج و بهبودی را غیر ممکن جلوه می­دهند و عدم مبارزه را به مردم گوشزد می­کنند و هر اقدامی را جهت جلوگیری از فتنه و فساد غیر ممکن جلوه می­دهند و این چیزی است که در ذهن توده ی مردم و حتی در دل عده ای از افراد آگاه رسوخ یافته است به طوری که هرگاه چنین افرادی برای شرکت در یک عمل واجبی دعوت شوند: عملی که باید گروهی آن را به عنوان فرض کفایه انجام دهند تا حرج و گناه آن از گردن دیگران بیفتد، اینگونه احادیث را مطرح می­کنند و به رخ حاضران می­کشند (بدین وسیله از ادای امر واجب که همان امر به معروف و نهی از منکر باشد شانه خالی می­کنند).
شاید مثالی که بیشتر مناسب باشد اینجا ذکر شود این حدیث است که مسلم و غیر او آن را روایت کرده و رسول خدا فرمود: «اسلام (در ابتدای امر ) به طور غریب آغاز گردید و به زودی به مانند آغازش غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان ».
بنابراین عده ای به عنوان سند، از این حدیث استدلال می­جویند براینکه از امر واجب دعوت به اسلام شانه خالی کنند، و فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمایند و با هر دعوتی که برقراری حکم قرآن و اقامه ی دولت اسلام واقعی را موجب گردد مخالف می­ورزند.
پس آیا تصور می­شود که آن حضرت (ص) این حدیث را برای آن فرموده باشد تا عزم و اراده ی امت خود را از دعوت و عمل برای دین خویش باز دارد، و تصمیم آنان را سست نماید و شعله ی امید و آرزوی استقرار (حکم قرآن را) در دلهایش خاموش نماید؟!! نه، هرگز این طور نیست و (این تصور کاملا" غلط و بی اساس است) بلکه پیامبر اکرم (ص) خواسته است که ایشان را برحذر دارد تا بیدار شوند، و یا ایشان را بیدار نماید تا هوشیار و برحذر باشند، و بدانند که همانا تصورات غلط و تأویلات نادرست به مانند چراغ قرمزی است به عنوان علامت خطر تا روندگان حقیقت همدیگر را در چاه نیندازند و به جان هم نیفتند.
از جهت دیگر این حدیث اصلا" باب امید و آرزو و راه عمل را بر اهل خیر و نیکی مسدود نمی­سازد، چگونه اینطور باشد! در حالی که رسول خدا (ص) در آخر حدیث فرموده است: «خوشا به حال غریبان». ترمذی روایت کرده است: عرض رسول خدا شد: غرباء چه کسانی هستند ای رسول خدا ؟ فرمود: «(غریبان) کسانی هستند بعد از من، آنچه از سنت من که مردم فاسدش کرده اند، درست و اصلاح می­کنند. پس در این حدیث به طور صراحت اشاره شده است به دعوت جهت اصلاح آنچه از راه و روش نبوت که مردم به فساد و تباهیش کشانده اند، و همچنین نمایانگر عمل و جهاد است برای بازگرداندن افراد سرگردان بی پناه به سوی راه راست و مستقیم.
در روایت دیگر آمده است: به روسل خدا گفته شد: غرباء چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «غریبان کسانی هستند که از اهل و عشیره ی خود بریده اند و با جسمشان و یا با عقل­ها و قلب­هایشان در راه اسلام هجرت کرده اند.
باز در روایت دیگر چنین آمده است: رسول خدا در جواب فرمود: «غریبان مردمی نیکوکار کمی هستند در میان مردمان زیادی که (در میان ایشان) افراد عاصی بیشتر از افراد مطیع و فرمانبردار می­باشند. پس با این وصف غریبان، مردمان ترسو و عزلت نشین نیستند، بلکه آنان طائفه ای هستند بر حق و حقیقت، پا بر جا و ثابت قدم می­باشند و همان نقش دوران صحابه را در آغاز اسلام ایفا می­کنند، بنابراین ایشان غریب بوده اند اما غریب بودنشان، ایشان را از دعوت و جهاد جدا نمی­ساخت، هر چند در میان آنان افراد عاصی بیشتر از افراد مطیع بودند.
پس این حدیث اشاره است به غریبانی که هرگاه مردم عاصی و تبهکار شدند آنان را به راه راست می­آورند و هر آنچه را که ایشان به فساد کشانده اند اصلاح می­کنند به گونه ای که هر فرد مسلمانی می­کوشد یکی از این افراد غریب اصلاحگر باشد، و اگر فردی از آنان نمی­شود سعی بر آن دارد که لااقل طرفدار و پشتیبان آنان باشد.
همچنین این حدیث اشاره است به دعوت و فراخوانی به سوی ساختن و سازندگی و اجابت و پذیرش دعوت، نه به سوی یأس و ناامیدی و یا فرار از میدان دعوت و مبارزه به بهانه ی فساد زمانه.
از جمله احادیثی که ذکر آن­ها مناسب این مبحث است حدیثی است که ابوداود از ثوبان روایت کرده که رسول خدا (ص) گفته است: «بعید نیست ملت­های (غیر مسلمان به خاطر شکستن عظمت و گرفتن آنچه در دست دارید) همدیگر را علیه شما فرا خوانند، همانطوری که افراد (هنگام خوردن) همدیگر را به سوی سفره ی غذا دعوت می­کنند، گفتند: ای رسول خدا در اثر کمی ما در آن روز است؟ فرمود: (خیر ) بلکه شما در آن روز بسیارید، اما به مانند کف و خاشاک روی سیل هستید و ( به خاطر نداشتن تقوی و اتّحاد) خداوند هیبت و عظمت شما را از سینه ی دشمنان برمی­دارد و ضعف و سستی را در دل شما می­اندازد، گفتند: ای رسول خدا چه ضعفی؟ فرمود: حبّ دنیا و بیزاری از مرگ: (آرزوی طول عمر ) پس رسول خدا در این حدیث، هنگامی امت مسلمان را نسبت به توطئه های دولت­ها که در آینده برای آنان طرح ریزی می­شود و خداوند آن­ها را بر او آشکار ساخته است، بیدار می­سازد و از آن­ها با خبر می­کند که گوئی حضرت (ص) آن را عینا" به چشم خود می­بیند و گوئی همراه ما با ایشان زندگی می­کند.
البته رسول خدا (ص) در این اعلام خطر مقصودش مأیوس ساختن امت مسلمان از مقاومت و پایداری در برابر نیرنگ دشمنانشان نیست، بلکه خواسته است که ایشان را نسبت به توطئه آنان در خارج متوجه سازد، و از بدسگالی و ضربه زدنشان برحذر دارد، تا اینکه امت مسلمان نسبت به عوامل ضعف و سستی که با وجود کثرت تعداشان در معنویتشان نفوذ کرده و ایشان را تحت سیطره ی خود درآورده است، به خود آیند و به وضع داخلی خود بپردازند و آن را بهبود بخشند. علاوه بر مطالب ذکر شده در اینجا مسأله ای که واجب است شخص بررسی کننده و مطالعه گر احادیث فتنه انگیز و غیره را بر آن متذکر نمائیم این است که: ما باید در پیش روی افراد بازدارنده و فرصت طلبی که احادیث را در غیر موضع خود به کار می­برند، احادیث نویدآور را بالا ببریم و آن­ها را رو کنیم: احادیثی که قلب­ها و نیروی افراد را با اشعه ی امید و آرزو، در آینده ی اسلام و مسلمین روشن می­سازد.
اینگونه احادیث عبارتند از:
۱- حدیثی که ابن حیان در صحیح خود روایت کرده است: «باید این دین مادامی که روز و شب هست (تا آخر زمان) تبلیغ شود، و خداوند هیچ خیمه و خانه ی چوبی و عصری را نمی­گذارد جز اینکه این دین را با عزت عزیزی و یا با ذلت ذلیلی وارد آن می­کند، عزتی که خداوند اسلام را به وسیله ی آن عزیز می­دارد، و ذلتی که به وسیله ی آن کفر را خوار و پست می­گرداند.
۲- حدیثی که احمد و مسلم و ابوداود و ترمذی و ابن ماجه از حدیث ثوبان روایت کرده اند که رسول خدا فرمود: همانا خداوند (تمام) زمین را برای من جمع نمود، و به من نمایاند پس مشارق و مغارب آن را دیدم و (دیدم) که بی گمان قلمرو امت من به جایی خواهد رسید که آن به قلمرو من منضم نشده بود … تا آخر حدیث.
۳- حدیثی است که ابوداود و حاکم از ابوهریره مرفوعا" روایت کرده اند که رسول خدا (ص) گفت: بی گمان خداوند در هر صد سال یک نفر را برای این ملت برمی­انگیزد تا دینشان را برایشان تجدید کند. حافظ عراقی و دیگران گفته اند: سند این حدیث صحیح است و به همین دلیل است که سیوطی در جامع الصغیر به صحت آن اشاره کرده است.
۴- حدیثی که احمد و ترمذی از انس، و احمد از عماربن­یاسر و عبدالرّزاق از علی و طبرانی از عبدالله بن عمرو، با اسناد حسن – مرفوعا" روایت کرده اند: رسول خدا (ص) گفته است: چگونگی امت من به مانند باران است که معلوم نمی­شود اول آن بهتر است یا آخرش. یعنی همانطوریکه هر بار که باران می­بارد و در رشد و نموّ گیاهان مفید می­باشد، هر نسلی از نسل­های امت نیز خاصیتی دارد که موجب خیر و برکت آن می­گردد.
۵- حدیثی که احمد و بخاری روایت کرده اند که رسول خدا (ص) گفته است: پیوسته گروهی از امت من انجام انجام دهنده ی دستور خدا هستند، کارشکنی و مخالفت هیچ کس به ایشان ضرری نمی­رساند تا دستور خدا فرا می­رسد در حالی که (این گروه) در میان مردم ظاهر و نمایانند.
۶- در روایت مسلم آمده است رسول خدا (ص) فرمود: این دین همیشه پابرجا خواهد ماند، به گونه ای که در جماعتی از مسلمانان تا قام قیامت بر علیه دشمنان آن می­جنگند.
 
۵- مقاومت در برابر افراد شک انداز در احادیث صحیح:
یادآوری پنجم این است که شخص مبلغ و دعوتگر باید در برابر هجوم شک اندازیهایی که دشمنان اسلام تدارک دیده اند هوشیار باشد: شک و تردیدهایی که مبلغان غیر اسلامی، و خاورشناسان و ملحدان بر احادیث و سنت، ایجاد می­کنند، شک اندازیها و (انتقادات و خرده گیریهای غرض آلودی) که متأسفانه بر افرادی که با اسم و نسب اسلام نیز بزرگ شده اند تأثیر گذاشته است و در کنار کسانی قرار گرفته اند که به جنگ فکری و عقلی پرداخته اند، و کردار و رفتارشان را در رأس کار آنان قرار داده اند!! تا آنجایی که می­بینیم عده ای از آنان در شخصیت صحابه بزرگوار خرده می­گیرند و به آنان طعنه می­زنند و بعضی نیز در کتاب­های صحیح سنت حتی بخاری شک و تردید ایجاد می­کنند!! و برخی هم به خاطر پیروی از آرزوهای نفسانی خویش، احادیث صحیح مشهور را رد می­نمایند، و عده ای هم آنها را با میل و سلیقه ی شخصی تعبیر و تفسیر می­کنند تا اینکه از آن به عنوان وسیله ای برای انتقاد و خرده گیری و کسب شهرت و مقام استفاده کنند!! واقعیت این است کسی که کورکورانه شبهه های مبلغان و خاورشناسان را زیاد به کار می­برد، و طوطی وار آن ها را تکرار می­نماید درک نمی­کند که چکار می­کند امّا آن مبلغ و خاور شناس غیر مسلمان می­داند که چه می­کند. بنابراین مبلغ و دعوتگر اسلامی باید بیدار باشد و از نیرنگ آنان غافل نماند، زیرا این جنگ فکری با موقعیتی مصادف شده است که یک خلأ فرهنگی و رکود و عقب ماندگی نسبت به اسلام و منابع فرهنگی آن ایجاد نموده و اثرات منفی خود را به جای گذاشته است و این تجاوز و دست یازی سبب شده است که با گستاخی شرم آور، احادیث متفق علیه را که از طرف قاطبه ی امت راستین اسلام مورد پذیرش قرار گرفته اند رد نمایند، و بر آنها شک و شبهه ایجاد کنند!
 
۶- خودداری از آوردن احادیث مشکل برای توده ی مردم بدون ضرورت:
یادآوری ششم این است که شخص مبلغ و دعوتگر باید از آوردن احادیثی که برای بیشتر مردم مشکل و غیر قابل جذب و فهم می­باشند جدا" خودداری نماید، احادیثی که در خور عقل و فهم و متناسب با (موقعیت) و میزان آگاهی و فرهنگ آنان نیستند، زیرا اینگونه احادیث دارای چنان تفسیرات و تأویلاتی هستند که گاهی برای عده ای قابل درک نیستند از قبیل: داستان مگس­ها، و یا داستان سجده بردن خورشید هر روز در زیر عرش، و احادیث دیگر و مشابه آن­ها.
بنابراین آوردن این گونه احادیث و بیان نمدن آن­ها بدون ضرورتی که اقتضای آن را بکند، و بدون مناسبتی که آن را ایجاب کند، نشانه ی علم و آگاهی مبلغ و دعوتگر نیست، بلکه مبلغ آگاه کسی است که احادیثی را در نظر می­گیرد که با واقعیت و مسائل روزمره مردم و (متناسب با حالات درونی و بیرونی آنان) ارتباط داشته باشند، و در ضمن از آوردن متشابهات و مشکلات و از بیان هر آنچه که دور از عقل و درک انسان­های عادی و متوسط می­باشند جدا" پرهیز نماید.
امام نووی در کتاب «التقریب» راجع به آداب و روش کسی که احادیث را تدریس می­کند، می­گوید: باید از تدریس احادیثی که عقل دانش آموزان و افراد مخاطب، احتمال آن را نمی­دهد، پرهیز نماید و از بیان آنچه که به واسطه ی مشکل بودنش قابل فهم نیست خودداری کند.
امام سیوطی در شرح خود «التدریب» که بر کتاب «التقریب» نگاشته است گفته: باید از آوردن احادیثی که درباره ی صفات خدا می­باشند خودداری شود، زیرا از دچار شدن مردم (به ویژه عوام الناس) به تخطی و توهم و افتادن آنان در تشبیه و تجسیم قرار دادن خدا نمی­توان در امان ماند.
حضرت علی (ع) گفته است: آیا دوست دارید که به خدا و رسول خدا دروغ بسته شود؟! (پس) درباره ی آنچه که مردم با آن سروکار دارند بحث کنید و آنچه را که زشت می­دارند کنار بگذارید و از بیان نمودنش خودداری نمایید.
بیهقی در کتاب «الشعب» از مقدام بن معدی کرب روایت کرده که رسول خدا (ص) گفته است: «هرگاه درباره ی پروردگارتان با مردم بحث می­کنید پس درباره ی آنچه که برای ایشان غریب و ناشناخته است و یا درک و فهم آن برایشان دشوار می­باشد صحبت نکنید.
پس منظور این نیست هر آنچه دانسته شود باید گفته شود و یا اینکه هر چیزی که برای شخصی گفته شود برای دیگری نیز گفته شود، و همچنین مراد این نیست هر آنچه در یک محیط گفته شود مصلحت باشد که در محیط دیگر گفته شود و یا اینکه هر چه گفتنش در زمان مشخصی مصلحت باشد در تمام ازمنه نیز صلاحیت گفتن دارد، بلکه همان طوریکه یک نفر مفتی (هنگام افتاء) تغییر و تحول زمان و مکان و حال و وضع شخص را در نظر می­گیرد و آن را رعایت می­کند، شخص مبلغ نیز باید آن را مراعات کند، و حتی لازم است که بیشتر و بهتر به آن توجه کند.
آری درباره ی این مبحث کافی است که حدیث صحیح زیر را پیوسته در مدّنظر داشته باشیم که می­فرماید: برای دروغگویی شخص کافی است اینکه هر آنچه را می­شنود بازگو کند.
امام مالک گفته است: کسی که هر آنچه را می­شنود بگوید، مسلمان (کامل) نیست، همان طوریکه شخص هر آنچه را می­شنود بازگو کند نمی­تواند پیشوای (خوبی) باشد.
بخاری از ابوهریره روایت کرده که گفته است: از رسول خدا (ص) دو دعا حفظ کردم یکی از آن دو را در میان شما انتشار نمودم، و امّا اگر دیگری را نیز انتشار نمایم این حلقوم قطع شود!! پیامبر (ص) در حالیکه سوار بر الاغ بود حدیثی را راجع به حق الله بر بندگان، و حق بندگان بر الله به معاذ بن جبل که در کنارش بود گفت، معاذ در پایان گفت: آیا این حدیث را به مردم نگویم؟! حضرت(ص) فرمود: به ایشان مگو، که ناراحت شوند. بنابراین معاذ این حدیث را تا هنگام مرگش نگفت و اینکه آن را هنگام مرگ گفت، به خاطر گناه کتمان نمودن آن بود از تمام مردم، چون با مرگ معاذ حدیث نیز می­مرد (از بین می­رفت).
۷- پرهیز از احادیث جعلی و واهی:
یادآوری هفتم این است که شخص دعوتگر باید از آوردن احادیث واهی و منکر، و حتی بیان احادیث جعلی و بی پایه خودداری کند، زیرا تردید در این نیست که علمای حدیث و سنت از رویات نمودن احادیث جعلی پرهیز نموده اند و (اگر احیانا" بر روایت موضوع و جعلی) برخورد کرده باشند، خواننده و شنونده را بر جعلی بودن آن یادآور نموده تا از آن بپرهیزند.
امام نووی -رحمه الله- گفته است: روایت کردن حدیث جعلی، با علم به جعلی بودنش حرام است، راجع به هر مطلبی که باشد، خواه احکام یا قصص باشد و یا در رابطه با ترغیب و ترهیب و غیره، مگر اینکه صراحتا" یه به طور ضمنی به جعلی بودنش اشاره کند.
دلیل حرام بودن آن، حدیث صحیحی است که مسلم آن را از سمره بن جندب مرفوعا" روایت کرده است: «کسی که حدیثی را از من روایت کند، در حالیکه می­داند آن دروغ است (از طرف من نیست) بی گمان او یکی از دروغگویان به شمار می­رود. (خوشبختانه) عده ای از علمای امت برای این کار تخصص یافته و تلاش کرده اند تا احادیث جعلی و باطل را مشخص کنند و جعلکاران و باطل گویان را رسوا سازند.
در هر صورت هیچ تردید نیست که احادیث واهی و جعلی صفا و پاکی فرهنگ اسلامی را مکدر و آلوده ساخته اند و در بسیاری از فروع آن وارد شده اند و در بیشتر کتاب­ها در موضع­های مختلف از قبیل تفسیر و تصوف، و مسائل اخلاقی و عواطفی و حتی در اکثر کتاب­های فقه و احکام فقهی و در خود کتاب­های احادیث نیز را یافته اند و (صفحاتی از آن­ها را در بر گرفته اند) و در اینجاست که مصیبت استدلال با این نوع احادیث جعلی دامانگیر بسیاری از مبلغان و دعوتگران مخصوصا" انتشارات قومی آنان شده است، آن هم به خاطر این است که در آن­ها مطالب عجیب و مبالغاتی که به ذوق عوام الناس خوش آیند می­باشد، و اعجاب ایشان را برمی­انگیزد وجود دارد.
کمتر خطیبی یافت می­شود که هنگام ایراد خطبه، و یا مدرسی هنگام تدریس مسائل دینی و یا سخنگویی در رادیو و تلویزیون یافت می­شود که این گونه احادیث و روایات جعلی و بی پایه را به زبان نیاورد! و حتی در بسیاری از مجلات و نشریه ها و همچنین محتوای بعضی از کتاب­های معاصر پر از این نوع احادیث و روایات به چشم می­خورد که هم مخالف عقل سلیم اند و هم با نقل تباین دارند، و با صول و ضوابط نیز متناقض می­باشند.
پس در این صورت احادیث و روایات جعلی و ساختگی، جز مطالب واهی و تار و پود سست و نااستواری بمانند خانه ی عنکبوت چیز دیگر نیستند، اینگونه اشخاص در موارد بسیاری استدلال می­کنند به آنچه مشهور است که در فضائل اعمال و قصص و در موقع ترغیب و ترهیب و چیزهای دیگر جایز است که احادیث ضعیف، روایت شوند و درست است که به آن­ها نیز استناد کرد!!
امّا دوست داریم که در جواب این عده چند مورد زیر را یادآور شویم:
اولا"- این رأی و نظریه متفق علیه نیست زیرا در این مورد هستند از پیشوایان معتبر افرادی که به طور کلی احادیث ضعیف را رد نموده و به کار بردن آن ها را در هر موقعیتی درست نمی­دانند، خواه در فضایل اعمال باشد و یا چیز دیگر و این همان نظریه ی یحیی بن معین و جماعت دیگر از پیشوایان دین می­باشد و ظاهرا" همان رأی بسیار دقیق بخاری است که آن را در مبحث «شرایط قبول حدیث» بیان نموده است و مسلم نیز در مقدمه صحیح خود – آنجا که راجع به افرادی که احادیث ضعیف و منکر را روایت می­کنند ولی احادیث و اخبار صحیح را ترک می­نمایند- به آن اشاره کرده است. و باز قاضی ابوبکر بن عربی که در زمان خود یکی از بزرگان مالکیه بوده و ابوشامه هم یکی از افراد سرشناس شافعیه نیز به شمار آمده و همچنین ابن حزم و دیگران به آن اشاره کرده اند.
ثانیا"- وقتی در حدیث صحیح و حسن مفهوم و معنی آنچه که تعلیم و یادآوریش مورد نظر است یافت شد دیگر هیچ لزومی ندارد که از حدیث صحیح و حسن به حدیث ضعیف و واهی روی آورد، زیرا خداوند انسان را با امور خوب و نیکو از چیزهای بد و نادرست بی نیاز ساخته است.
اضافه بر آن کم اتفاق می­افتد که یک معنی و مفهوم دینی یا اخلاقی و یا توجیهی به طور کافی و وافی در احادیث صحیح و حسن یافت نشود، امّا (متأسفانه) کم ارادگی و بی حوصلگی و گرفتن آنچه که در دسترس می­باشد بدون تحمل رنج تتبع و تدبّر، انسان را در وضعیتی قرار داده است که به طور کلی روایات و اخبار ضعیف را سهل و آسان می­گیرند.
 
ثالثا"- بدون تردید صحیح نیست که حدیث ضعیف با صیغه ی جزم به پیامبر گرامی (ص) نسبت داده شود. در کتاب «التقریب» و شرح آن آمده است: «اگر خواستی روایت ضعیفی را بدون اسناد بکار ببری پس مگو: رسول خدا چنین و چنان گفته است، یا چنان می­فرماید و …بلکه بگو: از او چنین و چنان روایت شده است و یا چنان از او به ما رسیده است و یا از او چنین آمده یا نقل شده است و جملات دیگر از این قبیل مثلا": عده ای چنان روایت کرده اند و … پس بسیاری از خطیبان و واعظانی که عادت کرده اند به اینکه: احایث ضعیف را می­آورند و به آن ها استناد می­کنند و می­گویند: رسول خدا گفته است، این کاری است باطل و نادرست».
رابعا"- علمائی که اجازه عمل به حدیث ضعیف را در مواردی از قبیل ترغیب و ترهیب داده اند به طور کلی در را برای استدلال به هر حدیث ضعیفی باز نکرده اند، بلکه برای استشهاد به آن سه شرط قائل شده اند:
۱-      حدیث بسیار ضعیف نباشد.
۲-      داخل در زیر پوشش یک اصل شرعی که به وسیله ی قرآن یا سنت ثابت شده است و به آن عمل می­شود، نشده باشد.
۳-   هنگام استشهاد به آن نباید معتقد به اثبات آن از طرف رسول خدا (ص) بود، بلکه باید معتقد به این شد که در آن احتیاط به عمل آمده است. با این مختصر توضیح روشن می­شود که هیچ یک از علمای دین به طور کلی در را برای روایت احادیث ضعیف نگشوده اند،و بدون قید و شرط راه را باز نکرده اند، بلکه اضافه بر شرط اساسی، سه شرط فوق را لازم داشته اند. شرط اساسی عبارت است از اینکه آن حدیث ضعیفی که در فضایل اعمال و امثال آن، مورد استشهاد قرار می­گیرند باید از آن گونه احادیثی باشد که هیچ حکم شرعی از آن مترتب و استنباط نگردد.
(مؤلف می­گوید): به نظر من لازم است دو شرط دیگر بر آن شروط ذکر شده اضافه شوند:
 
۱- (حدیث ضعیفی که دعوتگر به آن استدلال می­کند) شامل آن چنان مبالغات و بزرگداشت­هائی نباشد که عقل یا شرع و یا لغت آن را مکروه و زشت بدارد، زیرا خود ائمه احادیث تصریح نموده اند به اینکه حدیث موضوع و جعلی به قرینه ی خود روایت کنند و یا خود روایت شده، معلوم و شناخته می­شود.
از جمله قرائتی که به وسیله آنها حدیث ضعیف روایت شده و حتی احادیث و دلائل وضعی شناخته می­شوند، عبارتند از اینکه:
  1. حدیث روایت شده مخالف عقل باشد به گونه ای که نه تأویل پذیر باشد و نه حس و مشاهده آن را قبول کند.
  2. منافی دلالت قطعی قرآن و سنت متواتر باشد.
  3. مخالف با اجماع قطعی باشد.
  4. درباره ی امر مهمی خبر دهد که طالبان و طرفداران نقل آن در مجالس عمومی زیاد باشد، امّا هنگام استدلال به آن جز یک نفر از آنان کس دیگر آن را نقل نکند.
  5. حدیث ضعف روایت شده از جمله حدیثهائی باشد که حاکی از کثرت ترس و بیم شدید بر کار کوچکی باشد، و یا بیانگر مژده ی کوچکی باشد و یا بیانگر مژده ی بزرگی بر کار ناچیزی باشد و این چیزی است که از احادیث و روایات قصه گویان بسیار رواج دارد.
آنچه مایه تأسف می­باشد این است که بسیاری از محدثان و راویان احادیث هنگام روایت نمودن احادیثی درباره ی ترغیب و ترهیب و چیزهای دیگر آنها را با این گونه قواعد و ضوابط مطابقه نمی­کنند و شاید بعضی از آنان عذر و بهانه ای از موقعیت زمان خود داشته باشند اما عقل و منطق زمان ما مبالغه زیاد از حد را نمی­پذیرد و آن را جذب نمی­کند و چه بسا وقتی چنین احادیثی به دین نسبت داده شوند، خود دین مورد اتهام قرار می­گیرد.
از جمله احادیث ضعیف و جعلی که بعضی از قصه گویان آنها را روایت می­کنند امّا لغت آنها را زشت می­داند و نمی­پذیرد عبارتند از: تفسیر کلماتی از قرآن کریم که در لغت دارای معنی و مفهوم واضح و روشنی می­باشند امّا افرادی از قبیل «دراج ابی اسمح» آنها را به گونه ای تعبیر و تفسیر می­کنند که در نهایت غرابت و دوری از معنی و مفهوم لغوی می­باشند، به عنوان نمونه دراج ابی اسمح از ابوهیثم او نیز از ابوسعید مرفوعا" نقل کرده است که کلمه «ویل» دره ای است در جهنم که جهل پاییز (سال) طول می­کشد تا اینکه کافران هنگام سقوط به ته آن برسند! و حال اینکه «ویل» کلمه ای است برای ترس از مرگ به کار می­رود و قبل از اسلام و بعد از اسلام مشهور و متداول بوده است. و از این نوع تعبیر و تفسیرهای عجیب و غریب است آنچه که طبرانی و بیهقی از ابن مسعود درباره ی کلمه «غی» نقل کرده اند، آنجا که خداوند می­فرماید: «سوف یلقون غیا" » ابن مسعود گفته است «غیا"» دره ای است در جهنم، و در روایت دیگر آمده است: نهری است در جهنم! و همین طور از انس بن مالک روایت شده است در آیه « وَجَعَلْنَا بَیْنَهُم مَّوْبِقاً »۱ کلمه ی (موبقا) دره ای است از چرک و خون!
از همه عجیب تر حدیثی است که ابن أبی الدنیا از شفّی بن مانع روایت کرده است که «همانا در جهنم دره ای است به آن «اثام» گفته می­شود که در آن مارها و عقرب­های زیادی وجود دارد… و ادامه می­دهد تا اینکه سرانجام اشاره می­کند به این فرموده ی خداوند که می­فرماید: « وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَاماً » در صورتی که «أثام» به معنی عقوبت و کیفر است.
حافظ منذری اینگونه احادیث (جعلی و مبالغه آمیز را ) در کتاب خود «الترغیب و الترهیب» به تفصیل بیان نموده است.
 
۲- شرط دوم برای شاخت احادیث ضعیف و موضوع این است که مخالف دلیل شرعی دیگری که از آن قویتر است نباشد.
نمونه ی آنها احادیث ضعیفی هستند که در شأن عبدالرحمن بن عوف روایت شده اند که گویا او به سبب ثروتش داخل بهشت خواهد شد!
گفته می­شود این گونه احادیث داخل در زیر پوشش اصل تحذیر از فتنه مال و طغیان ثروتمند می باشد، اما لازم است که یادآور شویم به اینکه آن حدیث با احادیث صحیحی که عبدالرحمن بن عرف راجز و عشره مبشره )ده نفری که مژده بهشت به آنان داده شده است) مخالفت دارد، علاوه بر اینکه وقایع محرز، و روایات صحیح ثابت می کنند که عبدالرحمن یکی از افراد نیکوکار مسلمانان و از بزرگان و پرهیزکاران بوده و به حقیقت نمونه ی ثروتمند سپاسگزار بوده است و به همین علت بود که رسول خدا(ص) در قید حیات نسبت به او رضایت کامل داشت و با خوشنودی نیز از او وفات فرمود. حضرت عمر (رض) او را یکی از افراد شورای شش نفره قرار داد و در صورت تساوی آراء طرفی را ترجیح می داد که رای او در آن بود.
به همین دلیل است که حافظ منذری در کتاب«الترغیب و الترهیب»گفته است از جماعتی از صحابه روایت شده که پیامبر(ص) به خاطر ثروت نیک و با برکتش داخل بهشت می­شود و دارای مقام و درجات خوبی می گردد. و (المنذری) اضافه می کند بدون تردید عبدالرحمن بن عوف دارای ویژگی­های مال نیکی بوده است که حضرت(ص) توصیف فرمود:«چه زیبنده است مال نیک برای مرد نیکوکار.»بنابراین عبدالرحمن بن عوف در آخرت دارای درجات خوبی است و این وعده ای است که به افراد ثروتمند دیگر داده نشده است.
——————————————————
منبع: دانستنیهای لازم برای مبلغ/مؤلف:دکتر یوسف قرضاوی/مترجم:محمد صالح سعیدی/انتشارات:پیام ۱۳۷۲
  


۱– و با دلی توبه‌کار ( به محضر او ) بیاید .سوره ق آیه ۳۳.
۲ – شعراء ۸۸.
۳ – بقره ۱۷۷.
۴ – حج ۳۷.
۱ سوره کهف آیه ۵۲.
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا