سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

آیا خیزش دوباره ملی گرایی عراقی ممکن است؟

آیا خیزش دوباره ملی گرایی عراقی ممکن است؟

نویسنده: صلاح الدین خدیو

۱. عراق از بالای طیاره کشوری یکپارچه و از روی سیاره – خودرو – کشوری چندپارچه است! عبارت فوق توصیف رندانه یک سیاستمدار کرد عراقی از اوضاع وخیم کشور متبوعش است و معنای کلی آن این است که گرچه عراق به لحاظ حقوقی هنوز کشوری متحد و یکپارچه محسوب می شود، اما مدتهاست که عملا تجزیه شده است. تجزیه این کشور ابتدا در ذهنیت شهروندان آن اتفاق افتاد. هنگامی که هویت ملی عراقی به هویتهای خردتر شیعه و سنی و کرد تقسیم شد و هویتهای فروملی بر صدر هویت رسمی آن قرار گرفتند. گرچه تقابل و منازعه میان هویتهای عربی/ عراقی و کردی قدمتی به اندازه تاریخ مدرن سرزمین بین النهرین دارد ولی آنچه کمر هویت عراقی را شکست نه این کشاکش دیرینه، بلکه سربرآوردن فرقه گرایی مذهبی و به حاشیه رفتن ملی گرایی سکولار عراقی پس از سقوط رژیم بعث بود.

اگر دولت ملی را مانند ارگانیسمی زنده تصور کنیم که به لحاظ زمانی دوره های رشد و تکامل را پشت سر می گذارد، عراق نیز علیرغم برخی تناقضها و کاستیهای ساختاری و ذاتی این روند را طی کرده بود. از اواسط دهه سی تا اوایل دهه نود قرن گذشته به مدت شش دهه، مزیتهای نسبی و انحصاری دولت ملی نظیر آموزش همگانی و خدمت نظام وظیفه و رسانه های جمعی انحصاری، فرصتهایی ناب در اختیار ناسیونالیسم عراقی گذاشت تا آن را برای تقویت و تحکیم خود بکار گیرد.

جنگ اول خلیج فارس – ۱۹۹۱ – که به فروپاشی بخش مهمی از ساختارهای نظامی و دولتی این کشور انجامید، نخستین علامت سوال جدی را فراروی تداوم این روند گذاشت. جنگ دوم با آمریکا در سال ۲۰۰۳ و سقوط رژیم بعث اما آن را وارد ایستگاه پایانی خود نمود. در واقع نظام سابق آخرین دولت – ملت واقعی این کشور بود.

۲٫ در ۱۴ سال گذشته در واقع چیز زیادی از هویت عراقی باقی نمانده است. دمکراسی به فرقه گرایی ترجمه و انتخابات عملا به ابزاری علیه وحدت ملی این کشور تبدیل شده است. حتی در دل هویتهای فروملی عمده و غالب هم زایشها و تجزیه های جدیدی صورت گرفته و فرقه گرایی با منطقی غیرعقلانی و سرعتی سرسام آور در حال رویشها و زایشهای نو است. برگردان سیاسی این وضعیت شکست و ناکارامدی دولت و نارضایتی عمومی گسترده است.

در هفته های اخیر دو تحول سیاسی مهم و معنادار در عرصه سیاسی رخ داد که در صورت تعمیق و تداوم می توان از آنها به عنوان نوعی ” دوربرگردان سیاسی ” یاد نمود. خروج عمار حکیم از مجلس اعلی و تشکیل جریان ملی حکمت و سفر مقتدی صدر به عربستان مصداق بارز این خلاف آمدها و خرق عادتها در سیاست امروز عراق هستند. اولی گامی در راستای فاصله گرفتن از هویت گرایی مذهبی و بازگشت به ناسیونالیسم عراقی محسوب می شود و دومی هم مصداقی بارز از سیاست رجعت به هویت عربی معهود است. طرفه آنکه سردمدار هر دو اقدام دو خانواده معتبر و پرنفوذ مذهبی هستند که جایگاهی انکارناپذیر در جامعه شیعی و حوزه نجف دارند.

روشن است که شکست رویکردهای فرقه گرایانه که به زوال قدرت عراق منجر شد و این کشور را میدان رقابت قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل نمود، اصلی ترین دلیل این چرخشهای معنادار سیاسی می باشد. ظهور و قدرت گیری داعش که عراق را تا مرز فروپاشی برد، زنگ خطری بود، که قبل از هر چیز سیاستمداران و رهبران شیعه را به این نتیجه رساند که با سیاستهای فرقه گرایانه و دارای ماهیت طائفی نمی توان روی تداوم عراق به عنوان بک کشور و اداره موفق و کارآمد آن شرط بندی کرد. این گرایش در میان جناح سوم شیعیان یعنی حزب الدعوه نیز پس از کناره گیری مالکی و روی کارآمدن عبادی دلالتها و اشارتهای واضحی دارد. همانگونه که گفته شد روی دیگر این سیاست تلاش برای بازگشت به جهان عرب و آشتی با کشورهای عرب همسایه است که هر سه جریان فوق الذکر علیرغم رقابتهای پیدا و پنهانشان در پیگیری آن مصمم و دارای دیدگاههای مشترک هستند.

۳.چند سالی  پس از سقوط صدام حسنی مبارک دیکتاتور مخلوع مصر در مصاحبه ای به تلخی از تحولات عراق یاد کرد. مبارک با تفسیری خاص گرایانه ادعا نمود که هویتهای سنی و عربی دو روی یک سکه و لازم و ملزوم یکدیگرند و با تشکیک در ” عروبت ” شیعیان عراقی آنها را بیشتر دلبسته ایران نامید تا وطن عربی که از ” محیط تا خلیج ” گسترده است. طنین فرقه گرایانه سخنان این رهبر عرب در واقع پژواکی از اتمسفر سیاسی خاورمیانه در سالهای آغازین سده جدید بود که فرصتی برای اعتبارسنجی و راستی آزماییهای علمی و پژوهشی باقی نمی گذاشت. واقعیت آن است که نخستین قهرمانان و نظریه پردازان فکر قومی عربی نه سنیان و شیعیان، بلکه مسیحیان عرب بودند و بعدا نیز در دوران اوج و بالندگی آن کمتر به تمایزها و مرزبندیهای مذهبی توجه می شد.

آیا شیعیان عراقی در یک پیچ و تاب تاریخی نادر در هیات احیاگران و نوآوران ناسیونالیسم عراقی/ عربی می روند؟ اساسا امکان زنده شدن دوباره مجدد هویت ملی عراقی و اتحاد ذهنی دوباره شیعیان و سنیان وجود دارد؟ مسلم است که تحولی مهم در ذهنیت سیاستمداران حادث شده که برگردانی از تطور افکار عمومی است، اما تعمیق و تداوم و تثبیت آن کاملا به شرایط عینی و تحولات عراق پس از داعش وابسته است.

منبع: کانال تلگرامی شار نامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا