قرآن

نفس و روان انسان در قرآن

نفس و روان انسان در قرآن
استاد محمّد ابو زهره / مترجم:محمود ذبیحی
بی تردید اگر کسی بخواهده درباره ی نفس و روان انسان در قرآن تحقیق و بررسی کند، خواهد دید که این زمینه عرصه ی گسترده ای برای تحقق وجود دارد و به مجموعه ای از معلومات واقعی که نفس و روان مؤمن را به تصویر کشیده اس، خواهد رسید و ممکن است به قوانین علمی دست یابد که پرده از اسرار نفس و آنچه که از آن متأثر می­شود و هر چه سبب ایمان یا انحراف آن می­شود، بردارد.
ما به برخی از این مطالب در کتاب خدا نظر می­کنیم، با این که نمی­توانیم ادعا کنیم که حتی _به طور نسبی _ بر آن­ها احاطه داریم، چرا که این نیاز به فرصتی زیاد دارد و برای ما امکان پذیر نیست، مگر کسی که کمر همت برای تحقیق در این زمینه ببندند، یا خود روانشناس و متخصص در علم روان شناسی باشد، ما نمونه هایی از آن را که بسیاری از آن­ها در قصه های قرآنی و برخی در شرح احوال مؤمنان و کافران آمده است ذکر می­کنیم:
الف:
‏ تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَآئِهَا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ مِن قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْکَافِرِینَ ‏‏  وَمَا وَجَدْنَا لأَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ ‏. (اعراف ۱۰۱- ۱۰۲)
«‏ اینها آبادیهائی است که برخی از اخبار آنها را برای تو روایت می‌نمائیم ( و شرح می‌دهیم که چگونه ساکنان آنجاها به سبب ایمان نیاوردن به پیغمبران ، دچار بلاها و مصائب بیشمار شدند ) . پیغمبرانشان با دلائل روشن به سراغ آنان آمدند و معجزات متقن بدیشان نمودند ، امّا آنان ( به سبب لجاجتِ در کفر و ممارستِ بر تکذیب انبیاء ، روی حرف خود ایستادند و ) چیزی را که قبلاً تکذیب کرده بودند ( حاضر نشدند بپذیرند و باز هم مثل همیشه آن را تکذیب کردند و ) بدان ایمان نیاوردند . این چنین خداوند بر دلهای کافران مهر می‌نهد ( و بر اثر ادامه گناه ، حسّ تشخیص حقّ را از آنان سلب می‌کند ) . ‏‏ اکثر این اقوام را بر سر پیمان ( و وفای به عهد خود ) ندیدیم و بلکه بیشتر آنان را نافرمان و گناهکار یافتیم . »
این آیات بیانگر نفسی است که با شتاب و بدون دلیل از قبل و تحقیق بعدی، اعتقادی را برمی­گزیند و طبعا" دچار خطا می­شود و اگر پس از بیان، باز بر عقیده ی خود اصرار ورزد، دچار گمراهی و عدم درک حقایق می­شود.
هر کسی که خداوند نعمت فهم عبارات و اشاره های قرآن کریم را به وی عطا کرده باشد، از این آیات برای او دو حقیقت روشن خواهد شد.
اوّل: خداوند بیان میدارد که کسانی که بدون تحقیق و بررسی به سرعت دست به تکذیب می­زنند، آنان در خور ایمان آوردن نیستند، زیرا ایمان قلبی آرام در برابر چیززی که همراه با دلیل است، می­طلبد نه این که به چیزی پیش از آنکه دلیل بر آن اقامه شود، اعتقاد پیدا کند، و جمله ی «فما کانوا لیومنوا بما کذبوا من قبل » به همین حقیقت اشاره دارد و بدو ن تردید سرعت آنان در تکذیب حق بدون دلیل، عامل بازداری از ایمان است و هر که دلیل و برهان را تکذیب کند، دیگر به حقایق برهانی و مستدل ایمان نمی­آورد.
دوّم: زود تکذیب کردن، موجب بسته شدن قلب می­شود و سبب می­شود که شخص از رسیدن به نور حقیقت باز بماند و استمرار در تکذیب سریع و بدون تحقیق مانع از هدایت پذیری شخص می­شود از این رو فرمود:
… کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْکَافِرِینَ
یعنی برای چنین کارهایی خداوند بر دل­های کافران مهر می­زند و سخن خدای متعال :
… صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ ( بقره: ۱۷۱)
« … آنان کران و لالان و کورانند و هیچ درنمی­یابند. »
 
ب: ‏ إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ‏
« آنان که در روز رویاروئی دو گروه ( مسلمانان و کافران در جنگ احد ) فرار کردند ، بیگمان اهریمن به سبب پاره‌ای از آنچه کرده بودند ( که سرکشی از فرمان خدا بود ) آنان را به لغزش انداخت و خداوند ایشان را بخشید ، چرا که خداوند آمرزنده و شکیبا است. ‏»
این آیه ی شریفه برای ما قانونی را درباره ی نفس بیان می­کند، تا مربّی، معلّم و کسی که در صدد معالجه ی نفس­ها برآمده، از آنان راهنمایی جوید، زیرا عامل بیماری را می­شناسد و به درمان آن می­پردازد.
زیرا خداوند سبحان خاطر نشان می­کند که علّت روی گرداندن آن­ها از صحنه ی پیکار، برخی از گناهانشان بود، و گناه، گناه را آسان می­کند و عامل نافرمانی بعدی است، بنابراین باید گناه اوّل را با ترک آن، معالجه کند و گهی ظهور سرانجام بد گناه، درمان آن است، لذا فرمود:
وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ
چون آنان به زشتی عمل خود پی برده بودند.
 
ج: ‏ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ‏ ‏ إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ‏      (هود۱۰– 11)
«‏ و اگر بعد از ناخوشی و زیان و ضرری که به انسان رسیده است ، خوشی و نعمت و منفعتی بدو برسانیم ، می‌گوید : بدیها و سختیها از من به دور شده‌اند ( و مشکلات و ناراحتیها دیگر هرگز برنمی‌گردند . دوباره دچار سُرور و غرور بیجا می‌گردد و ) بسی شادان ( از متاع دنیا ) و نازان ( بر دیگران ) می‌شود . ‏‏ مگر کسانی که ( به هنگام شدائد ) شکیبائی کنند ، و ( در وقت خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و مستمندی ) کارهای شایسته و بایسته انجام دهند ، بیگمان آنان بخشایش ( یزدان شامل گناهانشان می‌گردد ) و پاداش بزرگی ( در برابر اعمال صالحه ) دارند. »
این آیات بیان می­دارد که نفس غیر مؤمن بر یک حال ثبات و استقرار ندارد. نعمت، او را به ناسپاسی و طغیان وامی­دارد و ناگواری او را نومید و ناشاد می­کند و علاج آن فقط صبر و پایداری است.
و اشاره می­کند که این شادمانی سرکش و نومیدی کشنده یک مرضی روانی است که تنها از راه صبر و پایداری می­توان نفس را کنترل کرد تا در برابر سختی، ناراحت نشود و در برابر نعمت طغیان نورزد.
 
د: ‏ إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ لَیُسَمُّونَ الْمَلَائِکَهَ تَسْمِیَهَ الْأُنثَى ‏   وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً ‏        (نجم:۲۷- ۲۸)
«‏ کسانی که به آخرت ایمان ندارند ، فرشتگان را با نامهای زنان وصف و نامگذاری می‌کنند . ‏ ایشان در این باب چیزی نمی‌دانند ( و از نر و ماده بودن فرشتگان کاملاً بی‌خبرند ) و جز از ظن و گمان پیروی نمی‌کنند ، و ظن و گمان هم ( در بخش اعتقادات ، به کسی سودی نمی‌رساند ، و انسان را ) بی‌نیاز از حق نمی‌گرداند. »
در این جا خداوند یادآور می­شود که پیمودن راه غیر حق، همان پیروی از گمان برخاسته از هوای نفس – نه از دلیل و برهان-‏ می­باشد و به بیماری آ« نفسی که سبب گمراهی و سپس در گرداب باطل گرفتار می­شود اشاره می­کند و آن مرض وهم و پندار است، آری آنان پس از توهّم به دنبال هوای نفس و سپس پی گمان خویش می­روند و دست آنان از علم و دانش تهی است، و هر که به دنبال تحقیق در زمینه ی روانشناسی و علم النفس باشد، به یکی از مسایل تربیت عقلی – یعنی مغایرت حقیقت با پندار – دست می­یابد.
 
ھ : ‏ وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏ (یونس:۱۲)
«‏ هنگامی که به انسان ناراحتی و بلائی می‌رسد ( که نه خود و نه دیگران نمی‌توانند آن را دفع و چاره کنند ) ، چه بر پهلو خوابیده ، و چه نشسته ، و چه ایستاده باشد ( برای رفع مشکل ) ما را به کمک می‌خواند . امّا هنگامی که ناراحتی و بلائی را ( که در مقابل آن درمانده بود ) از او به دور داشتیم ، آن چنان راه ( سابق ) خود را در پیش می‌گیرد ( و خدای را باز هم فراموش می‌کند ) که انگار ما را برای دفع محنتی که بدو رسیده است به فریاد نخوانده است ( و اصلاً ضرر و زیانی متوجّه او نبوده و بلائی بدو دست نداده است . آری ! همیشه ) این چنین اعمال اسرافگران در نظرشان آراسته شده است ( و تکرار گناه از قباحت آن کاسته است ، و اهریمن نابه کار باطل را برای آنان حق جلوه داده است ) . ‏»
این آیه به بیان حال نفوسی می­پردازد که جز به سود و زیان شخصی خود به چیز دیگری نمی­اندیشند و حالاتی دگرگون و ناثابت دارند و زیر بار حق نمی­روند و نیز از ایمان برخوردار نبوده و از خیر و خوبی محروم شده اند و جز به محیط اطراف خود نمی­اندیشند بدون تردید این افراد غیر از کسانی هستند که خداوند در مورد ایشان می فرماید:
… وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ …     (حشر:۹)
« … دیگران را بر خویش ترجیح می­دهند هر چند خود نیازمند باشند …»
 
و: نمونه ی دیگر از آیات قرآ« در زمینه ی نفس و روان انسان، آیات ۲۷ تا ۳۲ مائده است که داستان پسران آدم را بیان می­کند و ما پیش از این آن را ذکر کردیم.
در آن آیات آشکارا از نفس مؤمن، که آرام و خوشنود است و نیز از نفس حسود و کینه توز پرده برداشته است.
۱- در آن آیات به ریشه ی شرّ و خیر اشاره شده است، با این که: نفس مؤمن امور را آن گونه که باید می­شناسد و حق و لوازم آن را درک می­کند و و سبب پذیرش قربانی را تقوا و ترس از خدا می­داند.
۲- نفس پرهیزکار آن است که از ذکر خدا پر باشد و همیشه از ترس او بر خود بلرزد، امّا اگر این حال از بین رفت، و سرکشی آغاز کرد دست به تعدّی می­زند، از این رو علّت خودداری هابیل از تجاوز و مقابله به مثل را ترس از خدای جهانیان ذکر می­کند، و کشتن بندگان خدا، جرم و گناه محسوب می­شود.
۳- طبیعت نفس، مایل به خیر است و شرّ و بدی از خارج بر او عارض می­شود از این رو هابیل در برابر تهدید برادرش گفت: « من دستم را برای کشتن تو به سویت دراز نمی­کنم.» یعنی: نفسی که به شرّ آلوده نشده، مرتکب قتل نمی­شود.
۴- حسد ریشه ی تعدّی است و اگر دل­ها از آن پاک شود، شرّ و تجاوز در زمین از بین می­رود.
۵- اصل در نفس انسان تجاوز و آزار نیست، و هنگامی که قابیل تصمیم به قتل برادر گرفت تلاش می­کرد نفسش را که مخالف قتل برادر بود راضی کند که به این امر تن در دهد از این رو خداوند فرمود:
‏ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ‏    (مائده: ۳۰)
«‏ پس نفس ( سرکش ) او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به کشتن کرد ، و ( عاقبت به ندای وجدان گوش فرا نداد و ) او را کشت ! و از زیانکاران شد ( و هم ایمان خود را و هم برادرش را از دست داد ) . »
۶- دیدن صحنه ی تجاوز، باعث پشیمانی متجاوز می­شود، و آیات پس از آن نیز بر آن دلالت دارد که حسد ریشه و اساس بسیاری از جنایات است، که اگر از د­ها بیرون رود، تجاوز نیز از بین خواهد رفت.، امّا خدای متعال به واسطه ی آن مردم را می­آزماید تا خوب از بد آشکار شود.
بی تردید آن که درباره ی نفس آدمی تحقیق می­کند، قرآن را یاوری پر ثمر در این زمینه خواهد یافت، و اگر مردم به قرآن رو آورند، آن را بهترین منبع برای تحقیق در مسایل روانی و اجتماعی می­یابند.
——————————————————-
منبع:معجزه ی بزرگ(پژوهشی در علوم قرآنی) / مؤلف:محمّد ابو زهره / مترجم:محمود ذبیحی / انتشارات:بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی ۱۳۷۰
 
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا