بررسی خانواده و روابط خویشاوندی کُردها
بررسی خانواده و روابط خویشاوندی کُردها از طریقِ بررسی واژهها و اصطلاحات خویشاوندی در زبان کُردی
نویسنده : سامال عرفانی
«واژه ها و اصطلاحات و تعبیرهایی که در طی تاریخ در زبان های جوامع انسانی پدید آمده و به کار رفته اند در فهم حوادث و شیوه های زندگانی و اندیشه ها و آرزو های آن جوامع هستند. مطالعه چنین مجموعه ای می تواند سر گذشت فرهنگی هر یک از جوامع را به طریقی بازگو کند.از این رو ،واژه ها بازتاب فعالیتهای مادی و معنوی جوامع به حساب می آیند.هر زبانی ،در طول تاریخ، تغییر میپذیرد.بسیاری اصطلاحات و تعبیرات،بر مبنای تغییر وضعیت اجتماعی ،دیر یا زود منسوخ یا متحول می شود و لغات نو و تازه ای جای آنها را می گیرد که ،به اقتضای تحولات اجتماعی، ساخته شده اند»(کوشک جلالی،ص ۱۱۳ )
مردم شناسان به اصطلاحات مربوط به خویشاوندی از آن جهت علاقه مندند که اصطلاحات رایج در یک زبان منعکس کننده روابط خویشاوندی در آن جامعه است و می کوشند با بررسی این اصطلاحات به ساخت خانواده در آن جامعه و به نگرش اعضای خانواده به یکدیگر پی ببرند.« مثلاً وجود واژه” هوو” در زبان فارسی را می توان به این اعتبار نمایندۀ پدیده چند زنی در جامعه ایران دانست که تا این اواخر به شدت رایج بوده و اکنون نیز در مقیاسی محدودتر وجود دارد و قانون نیز آن را در شرایط خاصی مجاز دانسته است» (باطنی،۱۳۷۴،۱۵۹)
نگارنده در اینجا سعی می کند تا روابط خویشاوندی را در جامعۀ کردان،از طریق بررسی اصطلاحات خویشاوندی دریابد و در این راه تا حد زیادی از شیوه آقای محمد رضا بطنی و مقاله ایشان تحت عنوان«اصطلاحات خویشاوندی در زبان فارسی» بهره گرفته است. سعی بر آن بوده که از طریق این واژگان، روابط خویشاوندی در جامعه کُرد درک گشته و نیز از طریق آنها لایههای پنهان قدرت ،جنسیت ، نقش و انتظارات جایگاه های خویشاوندی از طریق واژگان فهم گردد.
در زیر برخی از واژگان خویشاوندی در زبان کُردی و معادل انها به زبان فارسی و نیز خطاب (اصطلاحاتی که وقتی خویشاوندان را مستقیمان مورد خطاب قرار دهیم از آنها استفاده میکنیم مانند عمو) یا اشارهای بودن آنها (مردم این اصطلاحات را در غیاب خویشاوندان و ضمن صحبت در اشاره به آنها به کار می برند مانند مادرشوهر)، آورده میشود تا خواننده پیش از وارد شدن به بحث، مقداری با واژگان خویشاوندی در زبان کُردی آشنا گردد:
کُردی فارسی
۱- دایک (اصطلاح مورد اشاره) مادر
۲- دایه، نهلا(اصطلاح مورد خطاب) مادر،مامان
۳- باوک (اصطلاح مورد اشاره ) پدر
۴- بابه، تاته، کاکه (اصطلاح مورد خطاب ) بابا، بابایی
۵- خوُیشک، والی (اصطلاح مورد اشاره ) خواهر
۶- داده، دیدی ( مورد خطاب ) آبجی
۷- برا (اصطلاح مورد اشاره) برادر
۸- کاکه (مورد خطاب ) داداش
۹- دالا، داپیر، دایه خالوُ، نهنه(اصطلاح مورد اشاره و خطاب) مادربزرگ
۱۰- باپیر، باوا (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب ) پدربزرگ
۱۱- مهتی، پوور (اصطلاح مورد اشاره) خاله
۱۲- خالوُ، لالوُ (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب ) دایی
۱۳- مهتی، میمی (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب ) عمه
۱۴- ماموُ (مورد خطاب ) عمو
۱۵- ئاپ (اصطلاح مورد اشاره ) عمو
۱۶- ماموُژن، ئاموُژن (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب) زن عمو
۱۷- خالوُژن (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) زن دایی
۱۸- ژن برا (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) برادرزن
۱۹- براژن (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) زن داداش
۲۰- هیوهر ژن، شوورا (اصطلاح مورد اشاره ) برادرشوهر
۲۱- هیوهرزا، شوورازا (اصطلاح مورد اشاره ) برادرزاده شوهر
۲۲- دش، سیتی (اصطلاح مورد اشاره ) خواهرشوهر
۲۳- دشهزا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندِ خواهرشوهر
۲۴- دشهزازا (اصطلاح مورد اشاره) فرزندِفرزندِ خواهرشوهر
۲۵- پس مام (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب) پسرعمو
۲۶- پس ئاپ (اصطلاح مورد اشاره ) پسرعمو
۲۷- کچ مام (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) دخترعمو
۲۸- کچ ئاپ (اصطلاح مورد اشاره ) دخترعمو
۲۹- ئاموُزا (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) عموزاده
۳۰- ئاموُزازا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندعموزاده
۳۱- ئاموُزاژن (اصطلاح مورد اشاره مورد خطاب ) زن عمو
۳۲- بن ئاموُزا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندِفرزند عمو زاده و نسلهای دورتر
۳۳- بن ئاموُزاژن (اصطلاح مورد اشاره ) زن فرزندِفرزند عمو زاده و
نسل های دورتر
۳۴- خهسوو (اصطلاح مورد اشاره ) مادرزن،مادرشوهر
۳۵- زرخهسوو (اصطلاح مورد اشاره ) نامادری زن، نامادری شوهر
۳۶- خهزووره (اصطلاح مورد اشاره ) پدرشوهر، پدرزن
۳۷- زرخهزووره (اصطلاح مورد اشاره ) ناپدری زن، ناپدری شوهر
۳۸- ههوی (اصطلاح مورد اشاره ) ههوو
۳۹- ههنهزا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزند ههوو
۴۰- ههنهزازا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندِفرزند ههوو
۴۱- باوهژن، زردایک (اصطلاح مورد اشاره ) نامادری
۴۲- باجی (اصطلاح مورد اشاره و مورد خطاب) زن بابا
۴۳- باوه پیاره، زرباب (اصطلاح مورد اشاره ) ناپدری
۴۴- کوُلهبهس،گوردهله (اصطلاح مورد اشاره ) فرزند زن از شوهر سابق
۴۵- باوک برا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندانی که تنها پدرشان
مشترک است
۴۶- دایک برا (اصطلاح مورد اشاره ) فرزندانی که تنها مادرشان
مشترک است
۴۷- کچ، کناچه، کیژ (اصطلاح مورد اشاره ) دختر
۴۸- کچهزا، دوتهلزا (اصطلاح مورد اشاره ) نوهدختری
۴۹- کچه زازا (اصطلاح مورد اشاره ) نتیجه دختری
۵۰- کوُر، خوُرت (اصطلاح مورد اشاره ) پسر
۵۱- کوُرهزا،کوُرهلزا (اصطلاح مورد اشاره ) نوه پسری
۵۲- کوُرهزازا (اصطلاح مورد اشاره ) نتیجه پسری
۵۳- بیوهژن (اصطلاح مورد اشاره) زن بیوه
۵۴- بیوه میرد (اصطلاح مورد اشاره ) مرد بیوه
۵۵- زربووک (اصطلاح مورد اشاره ) زن پسرناتنی
۵۶- زربرا (اصطلاح مورد اشاره ) برادرناتنی
۵۷- زرخوُشک (اصطلاح مورد اشاره ) خواهرناتنی
۵۸- بووک، ویوی (اصطلاح مورد اشاره) عروس
۵۹- زاوا، زهما (اصطلاح مورد اشاره ) داماد
۶۰- ژن خوُشک (اصطلاح مورد اشاره ) خواهرزن
۶۱- هاوهلزاوا (اصطلاح مورد اشاره ) باجناق
۶۲- هیوهرژن (اصطلاح مورد اشاره ) جاری
۶۳- ژن،ئافرهت، پیرک (اصطلاح مورد اشاره) زن درمعنای جنس مونث
بالغ
۶۴- ژن (اصطلاح مورد اشاره ) زن
۶۵- پیاو، پیاگ ( اصطلاح مورد اشاره ) مرد
۶۶- شوو، میرد (اصطلاح مورد اشاره ) شوهر
۶۷- مندال، زار، زاروُله (اصطلاح مورد اشاره ) بچه
۶۸- هاوژین، هاوسهرین (اصطلاح مورد اشاره) همسر
69_ زوُل (اصطلاح مورد اشاره ) حرامزاده
۷۰-ئاوهختی (اصطلاح مورد اشاره ) روشن کننده اجاق خانه
۷۱- میمکهزا ( اصطلاح مورد اشاره ) عمه زاده و خاله زاده
برخی اصطلاحات بنیادی (از یک واژۀ بسیط و یک صفت(بدون اضافه در بین آنها)ساخته شده اند.مانند پدر بزرگ) در زبان کردی به صورت زیر هستند:
هیوه ر، زاوا، دش، بووک، خه سوو، خه زووره، باجی، دایک، دایه، باوک، مندال، برا…
با دقت در اصطلاحات بالا،متوجه میشویم برای برادر شوهر و خواهر شوهر در زبان کُردی اصطلاح بنیادی وجود دارد اما برای خواهر زن و برادر زن نه، که این می تواند نشانۀ مردسالاری و اهمیت بیشتر خانواده شوهر، در برابر اعضاء خانوادۀ زن باشد. و در مقایسه با زبان فارسی مرجع می بینیم حتی در زبان فارسی مرجع، برادر شوهر و خواهر شوهر جزو اصطلاحات ترکیبی اند(اصطلاحاتی که از بهم پیوستن دو یا چند اصطلاح بنیادی ساخته شده اند مانند پسر عمو).
.
ویا اصطلاح مربوط به باجناق (هاوه ل زاوا) در زبان کردی بنیادی است اما اصطلاح مربوط به جاری(هیوه ر ژن)،ترکیبی. در صورتیکه هر دو واژه در زبان فارسی بنیادی است.
لازم به ذکر است که دو واژۀ بنیادی “خه سو”و”خه زووره” در معنای مادر شوهر و پدر شوهر ،هرچند در زبان فارسی مرجع ترکیبی اند و در کردی بنیادی،اما در لهجه های زبان فارسی برای این دو نسبتِ خویشاوندی اصطلاحات بنیادی داریم. مثلآ در مشهد به پدر زن خُسُر و در اصفهان با آن بوسیده می گویند.در مشهد به مادر زن، خوش و در اصفهان به آنخوارسو می گویند. در زبان کردی برای خویشاوندان دور اصطلاحات ترکیبی وجود دارد.مثلآ بن ئاموزا (فرزندِ فرزندِ عموزاده و دورتر).واین می تواند نشانۀ گستردگی روابط خویشاوندی باشد.که البته این اصطلاح را برای شاخه پدری داریم و در شاخۀ خانوادۀ مادری چنین اصطلاحی نداریم. یعنی واژهای داریم که تا فرزندِ فرزندِ دایی و خاله و عمه را نیز دربرمیگیرد ،در صورتی که اصطلاح ” بن ئاموزا ” تا چندین نسل بعدتر از اینها را هم در بر می گیرد. یعنی تا نسلِ سوم دایی و عمه و خاله مهم بوده،اما در مورد عمو نسلهای دورتر از این هم مهم بودهاند که برای آنها اصطلاح داریم و این اهمیت عمو و عمو زاده ها را نشان می دهد.و شاید تایید دیگر بر اهمیت فوق العاده عمو و عمو زاده در روابط خویشاوندی کُردان باشد که در این زبان،ب رای عمو و عمو زاده ، هم واژه ای داریم که صرفآ به هنگام خطاب استفاده می شود و هم واژه ای داریم که صرفآ به هنگام ِ اشاره از آن استفاده می شود. برای زنِ فرزندِ فرزندِ عمو زاده و نسل های دورتر نیز اصطلاح ترکیبی دارم اما این حالت را در مورد عمه، خاله و دایی نداریم.
همچنین برای عروس پسر ناتنی اصطلاح « زر بووک» بکار می رود اما برای همسر دختر ناتنی که از دواج می کند ، اصطلاحی وجود ندارد .دلیل این امر می تواند همان اصل مرد مکانی باشد. دختر وقتی ازدواج کرد از خانه پدری به خانه شوهر تغییر مکان میدهد و همسرش نیز بسیار کم با آن خانواده رفت و آمد دارد، لذا نیاز نیست برایش اصطلاحی داشت. اما دختر وارد خانوادۀ مرد می شود حتی اگر آن پسر، پسر ناتنی خانواده باشد، پس برای نشان دادن نقش و جایگاهش در آن خانواده نیاز به اصطلاحی حداقل جهت اشاره هست. مسئلهی دیگر مسئلهی خطاب ونامگذاریاست. در زبان فارسی می توان واژه خاله را به تنهایی و بدون اضافه کردن اسم خاص به آن ، به کار برد.در زبان کردی این اتفاق در مورد خاله کمتر روی می دهد، و در مورد عمو و دایی بیشتر.
در زبان کردی اصطلاح براژن (زن داداش) هم به عنوان خطاب و هم به عنوان اشاره بکار میرود اما ژن خوشک (خواهر زن) و ژن برا(برادر زن) صرفآ واژههایی برای اشاره اند و در ضمن استفاده از اصطلاح برادر زن به عنوان خطاب، نوعی اهانت در بر دارد. شاید بتوان این نتیجه را گرفت چون شوهر مهم تر از برادر است و مرد مکانی و مرد سالاری در این جامعه وجود داشته، برادر شوهر می تواند خطاب به زن بگوید زن داداش و این مالکیت را در بیان بنمایاند اما هنگامی که شوهری خطاب به برادرِ همسرش از اصطلاح برادر زن استفاده می کرده،گویی میخواهد به او بفهماند که خواهرِ تو زنِ من و مال من است. یعنی به نوعی نمایندن ادعایِ مالکیت و نشان دادن قدرت.که به همین دلیل بوده کاربرد این اصطلاح در خطاب، بارِ منفی و اهانت دارد.
در زبان کردی اگر از شوهری در اشاره به برادرزنش بپرسید که او کیست؟ خواهد گفت : دایی بچه ها.و از اصطلاح برادر زن خیلی کمتر استفاده می کند. همچنین درمورد فرزندان خواهر زنِ شوهر از او بپرسی که این فرزندِ کیست؟او خواهد گفت بچۀ با جناقم است و نخواهد گفت که بچۀ خواهر زنم است. انگار از به کار گیری و اشاره به زنان و نیز خودِ واژه زن نوعی احتیاط و عیب و عار وجود دارد. شاید بتوان نتیجه گرفت که شوهر با باجناق خویش بیشتر احساس صمیمیت دارد تا با خواهر زنش.هر چند به لحاظ روابط خویشاوندی این خواهر زن است که نزدیکتر می باشد تا باجناق. ا ما از آنجا که در فرهنگ کُرد در مورد روابط دو جنس مخاالف نوعی محدودیت و رعایت مرز وجود دارد ، پس شوهر با باجناقش به این دلیل که مرد و همجنسش است، نزدیکتر به خود میداند.
نویسنده براین اعتقاد است که در مورد آن دسته از روابط خویشاوندی که برای آنها هم واژه برای خطاب و هم واژه برای اشاره داریم، احساس صمیمیت وراحتی بیشتر بوده نسبت به آن دسته از روابط که برای آنها فقط اصطلاحی برای اشاره وجود دارد و به هنگام خطاب باید از اسمِ شخص استفاده کرد و نیز در آن مواردی که یکی از طرفین برای خطاب از اصطلاح خویشاوندی بهره می برد اما طرفِ دیگر چنین اصطلاحی در اختیار ندارد، طرفِ اول که اصطلاحی برای بکار بردن در اختیار دارد نوعی برتری قدرت و اختیار دارد .اما طرفِ دوم به لحاظ قدرت در مرحلۀ پایین تر قرار دارد. مثلا یک مرد می تواند زنِ برادرش را با اصطلاح «زن داداش»مورد خطاب قرار دهد اما این زن در خطاب اصطلاحی چنین در اختیار ندارد(اسم به انسان هویت میدهد.در زندانهای آلمان یکی از راههای شکنجه کردن افراد زندانی این بود که به آنها شماره داده و تنها با شماره آنها را مورد خطاب قرار میدادند).
کُردها در خطاب به مرد بیگانه در رابطه ای خارج از خانه،از واژۀ خالوُ (دایی)استفاده میکنند. البته به شرطی که بسیار پیر نباشد و گرنه از عمو استفاده می کنند، زیرا واژۀ دایی در بین کردها و نیز رابطۀ دایی و خواهر زاده از صمیمیت و راحتی بیشتری بر خوردار است نسبت به رابطه عمو و برادر زاده که یک رابطه رسمی و خشک تر است.به همین خاطر هم هست که در خطاب به مرد مسن که باید به دلیل کهولت سن، ادب را بیشتر رعایت کرد و را بطه رسمیتر باشد از واژۀ “عمو” برای خطاب بهره می برند. در زبان کردی اصطلاحی داریم به نامِ ” ماله خالوان” یعنی خانۀ داییها ،در حالیکه در مورد عمو چنین اصطلاحی نداریم. شاید چون اولآ که فرزندان در خانۀ پدر و خویشاوندان پدری خویش بسر می برده اند و برای دیدن داییها ی خود باید از این مکان یعنی محل سکونت پدری، به محل سکونت خانواده مادری میرفتهاند. زیراآنها با عمو های خود می زیسته اند و دایی ها در مکان دیگری.از همین اصطلاح میتوان نتیجه گرفت که هم “شوهر مکانی” در کردان مرسوم بوده و هم اینکه آنها به صورت خانوادۀ گسترده می زیسته اند.زیرا اصطلاح ” ماله خالوان” یعنی خانۀ داییها و این یعنی آنها یعنی برادران با هم در یک خانه می زیسته اند.
و در ضمن در زبان کردی برای خطاب و اشاره به مادر بزرگ مادری اصطلاح “دایه خالوُ” را داریم به معنای “مادرِ دایی”که باز اهمیت دایی را در این روابط می نمایاند که مادر بزرگ خود را به واسطه اینکه مادرِ داییشان است، می شناخته اند و نام گذاری کرده اند.
در زبان کردی اگر قرار باشد طی قرارداد برای شوهر خاله نیز از اصطلاحی خویشاوندی استفاده شود، آن واژه عمو است نه دایی. یعنی فرزندان شوهر خالهشان را عمو میتوانند صدا کنند اما دایی نه. اینجا باید در مورد اینکه چه زمانی از واژهی “دایی” و چه زمانی از واژه عمو برای خطاب به افرادی غیر از دایی و عمو استفاده می شود به این مسله اشاره کرد که در زبان کردی، دایی به مردهایی اطلاق میشود که با آنها در خارج از خانه و خانواده روبرو می شوی یعنی مثلآ یک مغازه دار، یا فردی در خیابان. اما در برای مردی که وارد خانه شود یعنی به آن حریم مقدس و خصوصی پا بگذارد (اما دایی و یا عموی حقیقی فرزندان نیست) باید او را عمو خطاب کرد. شاید این هم نشآت گرفته از همان روابط پدر سالارانه باشد که هیچ مردی حق ورود به خانه را ندارد مگر اینکه مرد خانه او را صمیمی بیابد تا آنجا که او را برادر خود بداند و دیگر اینکه زن با برادرش بسیار راحتتر و صمیمیتر است تا با برادر شوهرش یعنی عموی بچهها.و این نامگذاری به طور ضمنی می رساند که روابط مادر خانواده با آن فرد بیگانه باید محدود باشد و نباید به او بسیار نزدیک شود. و اگر مرد بیگانه در خیابان را با دایی خطاب قرار می دهند برای این است که هم مادر در آنجا حضور ندارد و لذا رابطه ای قرار نیست بین مادر خانواده و آن مرد بوجود آید و هم اینکه همانطور که قبلآ هم ذکر شد رابطه فرزندان با دایی صمیمی تر و غیر رسمی تر از رابطهشان با عمو است و فرد می خواهد این فضای غیر رسمی و صمیمی و دلسوزانه را به این رابطه تزریق کند. از طریق اسم گذاری، نوع رابطه، فاصله، حریم و مرزها را مشخص میکنیم. با دایی صدا زدن مردی، به او میفهمانیم که تو را دوست خویش میدانیم و نه دشمن و یا یک بیگانه. و اما در عین حال این معنا را هم منتقل میکنیم که به خاطر داشته باشی که تو یک محرم هستی و اجازه نداری که مانند دیگر مردان ما را بنگری.
«پاره ای ازاصطلاحات خویشاوندی نسبی و سببی دو پهلو هستند.یعنی در دو مفهوم متفاوت بکار برده می شوند.این مفهوم را می توان عام و خاص نامید .وقتی اصطلاحی در مفهوم خاص به کار می رود،به طبقه ای از افراد اشاره می کند که خصوصیات خویشاوندی مشترکی دارند.وقتی همین اصطلاح در مفهوم عام بکار می رود،به طبقه دیگری اشاره می کند که خصوصیات خویشاوندی ذکر شده الزامآ در بارۀ آنها صادق نیست.مثلآ زن در مفهوم عام به طبقه انسانهای بالغ مؤنث در مقابل انسانهای مذکر بالغ(مردان)اشاره می کند ولی در مفهوم خاص یا محدود به طبقه کوچکتر از آنها که شوهر کرده اند(در مقابل شوهر)دلالت دارد»(باطنی،۱۳۷۴ :۱۶۶)
زن،دختر،پسر،مرد(تنها در برخی لهجه ها) در هر دو زبان کُردی و فارسی دو پهلواند. تنها در مورد واژه زن در کردی تفاوتی با فارسی مشاهده می شود. واژه “زن” هم در زبان کردی و هم در زبان فارسی واژه ای عام است در مقابل واژه مرد و هم واژهای خاص در مقابل شوهر. توجیه قضیه این می تواند باشد که مردها زنِ خود و دیگر زنان را یک کاسه کرده اند. یک الگوی رفتاری از همه آنها انتظار دارند و محافظ و حامی همه زنان باید باشند اما زنان دو الگوی رفتاری دارند. یکی در مقابل همه مردان و دیگری در مقابل همسرِ خود.
در زبان کُردی شباهت کاربرد واژۀ زن را دیدیم و تفاوت در اینجا است که در این زبان علاوه بر واژه “ژن”، دو واژۀ «پیرک»و«ئافره ت»، واژه هایی عمومی برای اشاره به طبقۀ انسانهای مؤنث بالغ در مقابل مردان نیز وجود دارد. احتمالآ چون واژه زن یک واژه تابو است و برایشان اهمیت داشته برای اشاره به آن از واژه های پیرک و ئافره ت نیز استفاده کرده اند و نیز می دانیم که مردها خصوصا در سالهای قبلتر به هنگام صحبت از همسر خود از واژۀ «زنم» استفاده نمیکردند.بلکه می گفتند: “بچه ها ” یا “خیزان”و…
آخرین مطلبی که میخواهیم به ان بپردازیم، این است که در میان کُردها یک سری نقش وجود دارد که در جامعه با اهمیت می باشند آنقدر که نه فقط برای خود آنها، بلکه حتی دیگر افراد خانواده آنها اصطلاحاتی بکار برده میشود که در این اصطلاحات نیز از واژگان خویشاوندی بهره گرفته شده است.
کُردی فارسی
۱- سه ی زا سید زاده،فرزند سید
۲- مه لا زا فرزند آخوند
۳- مه لا ژن زنِ ملا
۴- حاجی ژن زن حاجی
۵- سه یدی ژن زن سید
۶- شیخ ژن و شیخ زا زن شیخ و فرزند شیخ
این یعنی اینکه نقشهای مذهبی سید، ملا و حاجی در جامعه بسیار مهم اند،آانقدر که حتی همسر و فرزندان آنها نیز مهم بوده و در خطاب به آنها وابستگیشان به ملا و… بیان میشود. یعنی این افراد آنقدر در جامعه دارای اهمیت و قدرت هستند که شعاع قدرتشان تا زن و فرزندانشان نیز برد دارد.
برای فرزندان زنی که سیده است، واژهای وجود ندارد. یعنی زن توانایی انتقال قدرت خود به همسر و فرزندانش را ندارد. مساله جالب دیگر در این نامگذاری این است که فرزند ملا و سید و شیخ مهم هستند اما در مورد حاجی تنها همسر او اهمیت دارد. انگار نیروی مقدس ملا، سید و شیخ می تواند هم در زن و هم فرزندانش حلول کند اما نیرویی که حاجی دارد تنها بر همسرش مؤثر است و وارد نسلهای بعد او نمیگردد.
منابع:
۱- باطنی،محمد رضا(۱۳۷۴)مسائل زبانشناسی نوین ،انتشارات آگاه،چاپ چهارم،
۲- بیتس و پلاگ،دانیل و فرد(۱۳۷۵) انسانشناسی فرهنگی،مترجم:محسن ثلاثی،انتشارات علمی،چاپ اول
۳- ههژار(۱۳۸۱)ههنبانه بوُرینه، انتشارات سروش،تهران
۴- کوشک جلالی،عباس(؟) مقاله اصطلاحات خویشاوندی در زبان فارسی،ابهام در معنا و کاربرد واژهها،نامه فرهنگستان ۳/۳.
سامال عرفانی erfani.samal@gmail.com
لرهای ممسنی هم به دایی خالو می گن به خواهر ده ده و به مادر دایه و به پدر بوا و به عمو هم عامو می گن و تاته هم می گن البته افراد قدیمی نه جوان و به برادر هم برار می گن هم کاکا البته مردم استان بوشهر همینجوری حرف می زنن یعنی ممسنی وشهرستان های استان بوشهر و کهگلویه و بویراحمد حساب کن تا کردستان تقریبا شبیه هم حرف می زنن حتی تو جشن های عروسیشون هم رقص کردی می رقصن یعنی نه فقط کردهابلکه لرهای استان فارس و بوشهر و کهگلویه بویر احمد هم تو عروسی ها کردی می رقصن و کاملا رسمشونه که ارکست اهنک کردی اجرا می کنه و لرها هم کردی می رقصن و واردن هم تو رقص کردی و رقص دستمالشون جدا و کردی هم جدا یعنی بعدرقص دستمال رقص کردی رو شروع می کنن از همیشه تا الان .و لرها و کردها همیشه میگن لر و کرد برادرن یا یکی ان
خسر و خسوره گویند و برادرزن را خسربرا و برادر شوی را هیور/خیور/ایور گویند
چه نیکو سخن گفت یاری بیاری
که تا کی کشیم از خسر ذل و خواری.
رودکی.
به دل گفت با این سخن جنگ نیست
چو شنگل خسر باشدم ننگ نیست.
به گوهر بدان روز تنگ آورم
که پیش خسر هدیه جنگ آورم.
فردوسی.
باز بالادوتا چو… خسر
مویش اندر کشفته چون… خش.
منجیک.
بدسگال تو و مخالف تو
خسر جنگجوی با داماد.
فرخی.
بنزدیک امیر مودود آمد و هر چه وی را آورده بودند آن جا آوردند امیر مودود وی را بسیار بنواخت و از آنجا به خانه وزیر آمد خسرش. ( تاریخ بیهقی ). امیر گوزگانان خسر سلطان محمود بود. ( تاریخ بیهقی ). بواسحاق که وی خسر بوالعباس بودبسیار مردم گرد کرد. ( تاریخ بیهقی ).
مفخر جمله انبیا او بود
خسر میرمرتضی اوبود.
سنائی.
نگویم ای زن تو گشته قلطبان شوهر
سیاهه خسر و زن شده ترا داماد.
سوزنی.
داماد خسرگای بدی بیش بسی سال
و امسال خسر خواجه داماد سپوزی.
سوزنی.
خسر زان پس به طبع شاد برخاست
بکار آرایش داماد برخاست.
حکیم نزاری
|| پدرشوهر. ( برهان قاطع ) : چون بامداد پدر شوی درآمد و پای اورنجن بنمود و آنچه دیده بود باز گفت پسر گفت ، راست گفته اند، دشمنی خسر و زن پسر چون دشمنی موش و گربه است. ( سندبادنامه ). خسر خجل شد و از پیش پسر رنجوردل بیرون شد. ( سندبادنامه ).
ز تیمار خوش و پند خسوره
دلم شد آتش آگین چون تنوره.
تاج بها.
بسیاری از این واژگان را ما نیز بکار میبریم مثلا خواهر را دده میگوییم در همه استان فارس خواهر را دده میگویند . بویژه خواهر بزرگتر را – برادر را برا براد براس بردر گوییم دختر را دخت دت دوئر دوتر گویند و پسر را پسر و پس و کُر – شنیدم کلهران نوزاد را کُرپه گویند در استان فارس نیز خردسالان چه بچه مردم چه بچه گوسفند و بز و اهو را کرپه میگوییم –
دادا / لالا/داده/دایه/تاته/دایگ/دالگ/دده/دایی/دای/تایه/ تای /دازا همگی یک واژه بچم پرورنده و پرستار است و انرا به پدر، مادر،دایی،پدربزرگ،برادر، خواهر خاله ،استاد و دایه گویند برای نمونه دایه یا دادا را گروهی از کردان به پدر و باوک را به مادر گویند اینکه چرا باوک را به مادر گویند برای انست که بابا و بابک نیز بچم سرپرست است حمزه اصفهانی در جایی میگوید بابک /بابا بچم سرپرست است
دایی را در پارسی ماما و برخی کاکا میگفتند و برخی دگر عمو را ماما و کاکا میگفتند ما خود در استان فارس عمو و برادر را (بیشتر برادر بزرگتر را) کاکا میگوییم و به زن عمو زنکاکا میگوییم –
عم و عمو و خال و خالو و خاله و عمه که عربی هستند پارسی انان ماما و میمی است کاکا و دایی هم برای بزرگداشت انان میگفتند که اکنون بجای نام جایگزین شده کاکا/کاک /ککه/گگو به چم مرد و بزرگمرد است –
دوستمان در این نوشته بسیار فرموده بودند نامهای بنیادین و ساختاری –
از آنچه که پیشینیان ما پس از اسلام شوربختانه به زبان خویش هیچ ارجی نمی نهادند و در پارسی دری نیز بجای واژگان پارسی انبوهی از واژگان عربی به کار میبردند و به زبانهای پهلوی (در اینجا به چم اصیل ایرانی ) نیز نمی پرداختند و اگر هم کسانی پرداختند سپس در نگاهداشت ان کوتاهی شده آنچه ما از زبان خویش میدانیم (هم پارسی دری و هم کردی ) شوربختانه بسیار کم است و بسیاری از انرا نمی دانیم . این نامها را که ساختاری انرا میگوییم در واقع نامهایی هستند که نام انرا فراموش کرده و بجای ان یک نام دم دست روشنگرانه ساخته ایم –
برای نمونه در پارسی پدرزن و مادرزن و پدر شوهر و مادر شوهر را خُسُر/خَسُر/خَسوره و برادر زن را خُسُربرا و برادر شوهر را هیور/خیور/ایور میگفتند گویا نخست در تهران که پایتخت بوده این نامها را فراموش کرده بودند و از هنگامی که رسانه امد واژه های پدرزن و پدرشوهر و برادر شوهر و مادرشوهر و مادر زن و خواهر شوهر را بجای ان نامهای سره بکار بردند و رواج پیدا کرد گرچه هنوز هم بسیاری جاها میگویند در افغانستان که رسانه های تهران جای نداشتند هنوز این واژه ها رواج دارد برای همین تا دانش ما درباره زبانمان رو به بهبود نرود نمیتوان درباره ساختاری و بنیادی بودن واژه ها سخن گفت برای روشنگری یک نمونه کوچک را بنگریم در پارسی امروز رواج پیدا کرده که میگویند «زیر بغل » – این یک نام نیست یک بازگویی از یک وازه است که انرا نمیدانیم و در پارسی بدان «کش» میگویند ما بدان «کَش» و «چل»/«جر» میگوییم در شاهنامه پیوسته انرا «کَش» گفته بسیاری از واژگان را که گمان میکنیم تنها ما میگوییم میتوانیم انرا در نوشته های کهن بیابیم
گاهی من نوشته های دوستان بلوچ و کرد و تالشی را میخوانم و واژه هایی را میگویند که ما نیز همان واژه ها را بکار میبریم برای نمونه ما به واژه موی «مود»/«مید» میگوییم که بلوچان نیز همان را میگویند یا واژه «گوره » را هنوز پیرمرد پیرزنهای ما میگویند یا اسب را ما نیز اسپ میگوییم یا انار و انجیر را ما نیز چه بسا هنار و هنجیر و گاهی نار گوییم زنبور را موش / منج/گنج گوییم و موش را مشک گوییم پیدا را دیار میگوییم که همان دیدار است
ان دیوانه بازیها را که نشان از مردسالاری و شرم از زن گفتن است و اینکه چه کسی را دایی بگویی و چه کسی را عمو در میان ما همه ایرانی ها هست و ویژه کرد و افغان و بلوچ نیست در همان تهران هم همینگونه است حتی در عربها هم هست – شوهر خاله را دایی نمیگویند چون اگر دایی گویند انگاه دایی، شوهر خاله ؟ خوب نمیشود – این گونه افکار در همه جا هست و از یاد نبریم که ما یک مردمیم ریشه زبانمان نیز یکی هست – شوربختانه یک مشت نادان با زبان کرد و بلوچ و حتی زبان روستاهای شیراز و اصفهان و زبان افغانستان و تاجیکستان نیز جنگ دارند – کردان و بلوچان و تالشیان و پشتو و لران و گیلکیان و تبریان واژگان سره بیشماری را پاس داشته اند که امروزه در زبان پارسی دری از یاد رفته باید این زبانها را یاری دهیم و از ان برای دانستن پارسی دری نیز یاری جست همانگونه که کرد و بلوچ و پشتو و تالش نیز به همدیگر و به نوشته های پارسی دری نیاز دارد تا زبان خویش را بهتر بداند همه ما بسیاری از واژگان سره خویش را از یاد برده ایم و بجای ان عربی و یا واژه هایی دست ساز ( واژه هایی که سره ان را فراموش کرده ایم و جای ان یک واژه دم دستی بکار میبریم همانگونه که مثلا جای خسر بگوییم پدرزن) بکار میبریم واژه های فراموش شده را میتوان با یاری بلوچی و پشتو و تالش و گیلک
و لری بازیابی کنیم یا همچنین درباره زبان بلوچی میتوان انرا با واژه های کردی و تالشی و پشتو واژه های فراموش شده اش را باز یابی کرد – بلوچان در نگاه داشت واژگان به گونه کهن ان بی هیچ دست خوردگی بسیار پیشرو هستند برای نمونه بجای سلام و خداحافظی هنوز دروت و دره بات میگویند که برابر پهلوی انست – اما بجای سپاس منتوار میگویند که در اینباره کردان پیشرو هستند بدین گونه هریک میتوانیم زبان خویش را بپالاییم و البته به گمان من باید هر ایرانی تبار دست کم سه شاخه زبانی خویش را بداند اگر کرد است بلوچی و دری را بداند اگر دری زبانست بلوچی و کردی را هم بداند یا کردی و پشتو و اگر جز زبان خود هرسه را بداند که بهتر – و اگر بلوچ است پارسی دری و کردی را بداند – اگر نظام اموزشیمان درست بود و در رسانه ها کردی و بلوچی را زیر نویس و معنی میکردند (یک خط زیر نویس اصل زبان و یک خط معنی انرا ) برای چند سال همه ایرانیان زبان هم را یاد میگرفتند – من خودم کردی و بلوچی را یاد گرفتم و با یاد گرفتن اندو دیگر لری و گیلکی و تالش را فیر شدم
نمیدانم چرا برای چنین مقاله هایی پیوسته پزوهش صورت نمیگیرد – هنگامی که میگوییم فارسی و یا هرچه باید مشخص کنیم منظورتان از پارسی پارسی است یا زبان مردم تهران که از تلوزیون شنیده اید و همین و بس – گفته بودید اگر به کرد بگویند برادر زنت کیست همه میگویند دایی بچه هایم و این خوب نیست میگویند چون دشمن زنان هستند و ننگ میدانند بگویند برادر زنم است ان را دایی بچه ها میگویند – اگر در پی زبان فارسی باشید خسر و بیوک و ماما و کاکا و بیوگانی میمه و زاروک و رود و خوهر و دده و دادا همه اینها مییابید
کاکازا – پس کاکا دخت کاکا
ساخت انگه پسش بیوگانی
هم بر ایین و رسم ایرانی
بیوگ داماد – بیروه مرد و بیوه زن – ایو به معنی یک و ایوان است بی همتا زن بی همتا مرد میشود – همسر همار و همال و هوال همند –
زبان گفتار نیست خسر زبان گفتار و نوشتار است تاریخ بیهقی و دیگر کتابها بسیار اورده اند – دیگر عمو فارسی نیست این را تلوزیون شنیدیم عمو و دایی در فارسی ماماو کاکا هستند
زابتدا سر مامک غفلت نبازیدم چو طفل
چون که هم مامک رقیبم بود و هم مامای من
و بیشک ابن کاکویه را شنیده اید –
میمی گامبیس مادر داریوش هخامنشی – ماما نر و میمی مونث است میمه گویند ما میمه گوییم (درپارسی نیز مذکر و مونث بوده – پسر عم را پس مام گویند
درباره پسندر و دخختندر و مادندر یا مادرندر و پدراندری و برادندر همان برادر اندری کمی پزوهش کنید –
درپایان اگر سیاست و دشمنیها کنار رود انچه از تاریخ و زبان پیداست همه مردمان ایران یکی بودند و زبانشان یکی بوده