ایمان ، محصول و دستاورد ایمان برای فرد
ایمان ، محصول و دستاورد ایمان برای فرد
نویسنده: دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی / مترجم: مجتبی دروزی
ایمان درختی بابرکت و پربار است که محصولی لذیذ و سودمند عرضه می کند. محصول این درخت کردار نیکی است که صاحب آن بدان اقدام می ورزد بی شک درخت باید محصول و بازدهی داشته باشد، چرا که محصول بدون درخت قابل تصور نیست – مگر این که محصولی ساختگی و مصنوعی از نوآوری های دنیای متمدن باشد، محصولی که خیری در آن دیده نشده و مزه ای نداشته و بویی از آن به مشام نمی رسد، و نه فربه کند، و نه گرسنگی را باز دارد- و به همین خاطر کارهای نیکی که افراد مادی گرای جاهلی و کافر بدان می پردازند محصولی مصنوعی است، محصولی که از درختی سر سبز و زنده نشأت نگرفته است، و به همین خاطر این محصول مرده بوده و دارای زندگی و حرکت و پویایی نیست، و به همین خاطر نزد خدا نیز مردود و باطل است چرا که از محصولات درخت شکوفا و خجسته ی ایمان نیست، و به ایمانی که باید در قلب باشد متصل نبوده است، و هر عملی که بدون ایمان باشد را خداوند نمی پذیرد کارهایی را که کفار در دنیا بدان اقدام می نمایند، و اخلاق نیکویی را که بدان آراسته می گردند، و کمک های نقدی و غیر نقدی را که ارائه می دهند نزد خدا پذیرفتنی نیست، چرا که این ها نشأت گرفته و بر آمده و محصول ایمان نیست.
درباره چنین اعمالی است که قرآن کریم این حقیقت را بیان می دارد که:
« مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هَذِهِ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (آل عمران: ۱۱۷)
«وصف آنچه در این زندگانی دنیا می بخشند، مانند وصف بادی است در بردارنده ی سرمایی سوزان که به کشتزار گروهی زند که برخویشتن ستم کرده اند، و آن را نابود سازد.»
و یا می فرماید:
«مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَىٰ شَیْءٍ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ» (ابراهیم: ۱۸)
«وصف آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند، [چنین است که ] اعمالشان چون خاکستری است که باد در یک روز طوفانی سخت بر آن وزیده باشد. از آنچه به دست آورده بودند هیچ بهره ای نمی توانند ببرند. این همان گمراهی دور[ و دراز] است.»
همچنان که عملی که نشأت گرفته از ایمان نبوده و محصول آن نباشد پذیرفته نمی شود، همچنین نمی توان از درختی که محصول غذا و زندگی ارائه نمیدهد بهره برد، هر چند از درخت بی میوه می توان گاه از سایه یا برگها یا شاخه ها یا چوبهایش بهره برد اما میوه و غذا و رشدی به صاحبش نمی دهد، اگر حتی فرد روزها و ماهها در سایه ی این درخت بنشیند آیا گرسنگی اش برطرف می شود؟
ایمان بدون عمل نیز این چنین است… ایمان بدون عمل همچون درخت بی ثمر است… چه بسیارند کسانی که مدعی داشتن ایمانی ریشه دار و اصیل و مستحکم اند با این حال مطابق آن عمل نمی کنند، آنان در این ادعا دچار توهم و خیال پردازی شده اند، آنان می پندارند – که با این ایمان خشک و نحیف و تکیده- بر مؤمنان عمل کننده ای که ایمانشان به ثمر نشسته و جنبه عمل به خود گرفته و استقامت ورزیده و به حرکت و جهاد در آمده، پیشی گرفته اند. در حقیقت چه بسا ایمان بدون عمل بالاخره در قیامت به صاحبش سود برساند به این معنی که شخص وارد آتش جهنم شده و هر اندازه خدا بخواهد، در آن عذاب ببیند و به اندازه ای که خدا برایش مقدر کرده به سزای تفسیر اتش در انجام واجبات و ارتکاب امور ممنوعه و حرام در آن بماند اما او همانند کافر و منافق در آتش جاودانه نمی شود، بلکه به اذن الله متعال، مادام که به اندازه ی سر سوزنی ایمان در قلبش باشد، از آن خارج می گردد. نباید کسی به چنین مطلبی تکیه کند و بگوید:
این خود پیروزی و رستگاری است من نیز مانند او میشوم، آیا مگر در نهایت سرنوشتم به بهشت ختم نمی شود؟ چنین فردی بر لبه ی یک خطر بزرگ قرار دارد:
چه کسی برایش تضمین می کند که او با ایمان می میرد و چه کسی برای او تضمین می کند که به هنگام مرگش به اندازهی سر سوزنی ایمان در قلبش باقی می ماند، بیشک انجام گناه هشداردهنده نسبت به فرجام ناخوشایند، و مرگ بر[حالت] کفر است، این جاست که شخص به همراه دیگر ماندگاران در آتش، در آن جا جاودانه می گردد. به فرض این که او با ایمان بمیرد و خداوند بخواهد که او را به خاطر تقصیرات و گناهانش مورد عذاب قرار دهد، چه کسی می تواند عذاب آتش جهنم را تحمل نماید؟ چه کسی می تواند در برابر انواع و اقسام این عذاب صبر کند؟ چه کسی می تواند برای لحظاتی و یا ساعاتی آن را تحمل کند چه برسد به سالها؟ از سوی دیگر آیا این کسی که به عنوان آخرین فرد وارد بهشت می شود با کسی که در درجات بالای بهشت و به همراه پیشروان نخستین است یکسان است؟ کار نیک، محصول با برکت ایمان است، و چه بسا انجام چنین کاری در اوایل بر شخص سخت بوده و نیازمند تلاش و کوشش، و صبر و مراقبت، و هشیاری و محاسبه گری باشد.
اما بعدها انجام کار نیک بر این شخص سهل و آسان گشته و تبدیل به عادتی مدام و حالتی دائمی می شود… این مطلب جای شگفتی نیست، در حقیقت کسی که درختی را بکارد و بدان اهتمام ورزیده و از آن مراقبت و نگهبانی نموده و به خدمتش بپردازد و ماهها و سالیان متمادی اقدام به چنین کاری نماید و در این راه تلاش حداکثری به خرج دهد و بعد از آن، درخت میوه قابل چیدن به او عطا کرده، و هدیه ای بزرگ بدو ارزانی دارد، و این میوه و هدیه، نمود سپاس نیکوی درخت باشد، این جاست که درخت با این فرد در برابر عطایش به او عطا داده و در برابر خدمتش بدو خدمت می کند، و فرد چه بسیار از چیدن این میوه و چشیدن آن و بهره وری از آن کسب لذت می کند… رنج و مشقت خدمت کردن و مراقبت را از یادش می برد و خستگی و سنگینی و فشاری را که پیش از این کسب کرده از او می زداید و درخت تا آن گاه که به دستور پروردگارش عمرش به سر آید به طور پیوسته به صاحبش میوه ارزانی داشته و هدایایش را به او تقدیم می کند.
ایمان نیز این چنین است چه بسیار مؤمن تلاشش را در راه تربیت خودش به کار گرفته و با تصمیم و همت و جدیت می کوشد، او به مجاهده باشهوات و گناهان و شیاطین و مفسدین پرداخته، و بر جاذبه ها و نداها و وسوسه های گناهان و منکرات چیره میگردد… در حقیقت او تلاش و صبر و استقامت و مجاهده و مراقبت و هشیاری و بیداری به خرج می دهد اما بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟ اینجاست که طاعات نزد او محبوب گشته، و انجام کارهای نیک برایش آسان شده، و میان اینها از یک سو و ایمان و قلب و روح و شعور و بدن از سوی دیگر هماهنگی پدید می آید، و همگی اینها بر این حقیقت گرد می آیند، و ریتم و ضرب آهنگ آن هماهنگ و یکدست گشته، و فاصله هایش به هم نزدیک شده و هماهنگ و منظم می گردد… این جاست که طاعت برای او بدل به اخلاقی دائمی و حالتی پیوسته، و سایه ای بابرکت، و محیطی پرورش دهنده شده، و بدل به آب برای ماهی، و هوا برای آدمی می شود.
در مقابل، فرد از معاصی و گناهان متنفر و بیزار گشته، و توانایی پرداختن بدانها و گوش سپردن به آنها را ندارد، او گناه را از قلب و فکر و تصور و شعور وخیال و وجودش بیرون انداخته سپس آن را از زندگی و دنیا و واقعیت عملکردهایش بیرون می اندازد.
هنگامی که درخت ایمان میوه اش را در این مؤمن به بار می نشاند به واسطه ی طاعت خوشحال و خشنود گشته، و معصیت او را ناراحت و اندوهگین می سازد او طاعت را دوست داشته و از آن لذت می برد و از معصیت بیزار بوده و آن را تقبیح می کند، مشتاق طاعت بوده و خواهان آن است، و نسبت به معصیت اکراه داشته و از آن متنفر است. او مصداق این سخن خداوند است که می فرماید:
«وَلَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات: ۷)
«ولی خداوند ایمان را در نظر شما محبوب گرداند و آن را در دلهایتان آراست و کفر و فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند گرداند، اینانند که راه یافته اند.»
او مصداق این سخن رسول الله ﷺ است که می فرماید: «هرگاه نیکی های تو تو را خشنود کردند، و بدیهایت تو را اندوهگین و ناراحت نمودند، تو مؤمنی»
——————————
منبع : در سایه ایمان / نویسنده: دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی / مترجم: مجتبی دروزی