رؤیت هلال برای اثبات ابتدای ماههای قمری، وسیله یا هدف؟
رؤیت هلال برای اثبات ابتدای ماههای قمری، وسیله یا هدف؟[۱]
تهیه و تنظیم و ترجمه:[۲] رحمن جعفری.
سؤال
در پرتو حدیث «صُوموا لِرؤیتِه وأفطِروا لِرؤیتِه، فإنْ غُمَّ علیکم فأتِمُّوا العِدّه ثلاثین» و احادیث وارد شده در این مورد، بیان کنید آیا جایز است امروزه در حلول ماهای قمری که تکالیف شرعی مانند شروع روزهی رمضان و عید فطر و احکامی دیگر از این قبیل با آن مرتبط است، بر حساب فلکی تکیه کرد یا جایز نیست؟
پاسخ
پاسخم را اینطور شروع میکنم که در اختلاف نظر فقهای معاصر چیزی عجیبتر و شگفتانگیزتر از اختلاف نظر شدید آنان در محور ـ چیزی که اختلاف در آن جایز نیست ـ اعتماد به حساب فلکی در عصر حاضر برای اثبات هلال ماه قمری بنابر ترتیب احکام شرعی بر آن، نیافتهام.
بله تأکید میکنم بر اینکه منظورم عصر حاضر است. زیرا که موضعگیری سلبی دانشمندان سلف در مورد تکیه بر حساب فلکی در این موضوع را شگفت انگیز نمیدانم، بلکه اگر در زمان آنان میبودم، قول و نظر آنان را برمیگزیدم. امّا نظر منفی فقهای معاصر را به شدت شگفتانگیز میدانم در عصری که دانشمندانش آفاق فضای هستی را در نوردیدهاند و سفر به کرهی ماه، پرتاب کردن قمرهای مصنوعی به فضا، قرار دادن آنها در مدار زمین برای اهداف متعدد اعمّ از علمی و نظامی و اکتشافی، اقدام به سفرهای فضایی با اهداف متنوع، بیرون رفتن از مراکب زمین برای سیاحت در فضای خارج از مدار زمین و خارج از منطقهی جاذبهی زمین و عقب کشیدن بعضی از قمرهای مصنوعی برای برطرف کردن اشکالاتی که برای آنها در فضا پیش آمده است، کمترین دستآورد آنان محسوب میشود. نگارنده یقین دارد که دانشمندان سلف که اعتماد بر حساب فلکی را بنابر اسبابی ـ که بعداً به نقل از خود ایشان، ذکر خواهم کرد ـ مردود میشمردند، اگر امروز را در همین عصر حاضر درمییافتند و شاهد تحوّل و پیشرفتهای علم فلک میبودند، رأی و نظر خود را تغییر میدادند. چون خداوند متعال، در فهم مقاصد شریعت، گستردگی افق فکری به آنان عطا کرده بود، که متأخرین از چنین وسعت نظری بهرهمند نیستند.
اگر رصد فلکی و محاسبات آن در گذشته، دقّت و صحّت کافی و قابل اعتمادی نداشت، آیا صحیح است که این حکم را تا امروز با خود یدک بکشد؟
شاید کسی بگوید: عدم اعتماد به حساب فلکی در اثبات هلال ماههای قمری، به سبب تردید و شک در صحّت و دقّت حساب فلکی نیست، بلکه بدین سبب است که شریعت اسلام بر زبان پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) تولّد ماه و فرا رسیدن ماههای قمری را به رؤیت و دیدن چشمی ربط داده است. همچنان که در حدیث ثابت از ابن عمر(رضی الله عنهما) وارد شده که پیامبر(ص) میفرماید: « إِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَصُومُوا وَإِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ فَاقْدُرُوا لَهُ.[۳] هر گاه آن (هلال) را دیدید روزه بگیرید و هرگاه آن(هلال) را دیدید افطار کنید، اگر بر شما پوشیده شد، برای آن اندازه بگیرید.
در روایتی دیگر چنین آمده: « فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ فَأَکْمِلُوا ثَلَاثِینَ»[۴] ـ اگر بر شما پوشیده و پنهان شده، سی روز را کامل کنید.
این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند. در روایتی از امام مسلم چنین آمده: «فَإِنْ أُغْمِیَ عَلَیْکُمْ فَاقْدِرُوا لَهُ ثَلَاثِینَ»[۵] اگر بر شما پوشیده شد، سی روز را برای آن ماه در نظر بگیرید. این تعبیر، تفسیر تقدیری است که به طور مطلق، در روایت اوّل وارد شده است.
پس در تمام روایات وارد شده از پیامبر (ص) در این مورد، صوم و افطار به رؤیت و دیدن هلال نو ربط داده شده است. و تقدیر و اندازه گیری هنگامی که دیدن با چشم به خاطر هر مانعی اعمّ از ابری بودن جو یا مهآلود بودن یا هر مانع دیگری، غیر ممکن بود به این معنا است که ماه جاری ـ شعبان یا رمضان ـ سی روز است. پس ماه قمری بجز با رؤیت و دیدن هلال، ۲۹ روز نخواهد بود. در عباداتی که احکام بر نصوص تعبدی بنیان نهاده میشود و به علّتها اهتمام داده نمیشود و قیاس بکار گرفته نمیشود، وضعیت چنین است.
این حجّت و دلیل کسانی است که اعتماد بر حساب فلکی برای اثبات هلال ماههای قمری را مردود میشمارند، هر چند که حساب فلکی با پیشرفت علمی و تکنولوژی، در صحّت و دقّت به درجهی یقین برسد.
نگارنده به نوبت خود میگوید: این مطلب ثابت و مسلّم است و در قواعد شریعت و اصول فقه نسبت به عبادات معروف است. و به هیچ وجه جای بگو مگو نیست؛ امّا راجع به نصوصی است که به شیوهی مطلق بدون علّّت به دست ما رسیدهاند. هرگاه همان نص، معلّل به علتی از مصدر اصلی صادر شد، در این صورت وضعیت دگرگون میشود و علّت، تأثیر خاص خود را در فهم نصوص خواهد داشت و بود و نبودِ حکم در اجرا، با آن علّت در ارتباط خواهد بود [ و قاعده« الحکم یدور مع علته وجوداً و عدماً» ـ حاکم خواهد بود] هر چند که موضوع کاملاً عبادی باشد.
برای توضیح و تبیین دیدگاه صحیح در این مورد، میگویم:
حدیث مذکور، تنها نص موجود در این موضوع نیست. بلکه روایات دیگری در این باره از پیامبر(ص) ثابت شده که علّت دستور آن حضرت را، مبنی بر اعتماد به رؤیت چشمی برای دانستن حلول ماه نو ـ که تکالیف و احکام اعمّ از روزه و غیره به آن وابسته است ـ آشکار میکند.
أم سلمه ـ رضی الله عنها ـ روایت میکند که پیامبر (ص) فرمود:«إِنَّ الشَّهْرَ یَکُونُ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْمًا »[۶]همانا این ماه قمری بیست و نُه روز است.
بعد از آن از ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ نیز روایت میکند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فرمود:«إِنَّا أُمَّهٌ أُمِّیَّهٌ لَا نَکْتُبُ وَلَا نَحْسُبُ الشَّهْرُ هَکَذَا وَ هَکَذَا وَ هَکَذَا وَ عَقَدَ الْإِبْهَامَ فِی الثَّالِثَهِ وَ الشَّهْرُ هَکَذَا وَ هَکَذَا وَ هَکَذَا یَعْنِی تَمَامَ ثَلَاثِینَ»[۷] ما امّتی درس نخوانده هستیم، نمینویسیم و نمیشماریم، ماه قمری یا این اندازه است( سه دفعه هر دو دست خود را بر هم گذاشت که در بار سوّم انگشت ابهام خود را بست، به معنی عدد بیست و نُه ) و ماه قمری این اندازه است (سه دفعه هر دو دست خود را بر هم گذاشت بدون اینکه هیچ انگشتی را ببندد به معنی عدد سی).
نسائی، تفسیر این حدیث را از شُعبه از جَبَلَه بن سُحَیم از ابن عمر، اینطور که بیان شد، نقل میکند.[۸]
همچنین این روایت تمام آنچه که در این مورد وارد شده، نیست. روایتی که صورت مسئله را تکمیل میکند و علّت را آشکار میکند و تمام اجزاء احادیث وارد شده از پیامبر در این مورد را به همدیگر میچسپاند، آن است که بخاری و مسلم و احمد و ابوداود و نسائی روایت کردهاند( لفظ از بخاری است) که پیامبر (ص) فرمود: «إِنَّا أُمَّهٌ أُمِّیَّهٌ لَا نَکْتُبُ وَلَا نَحْسُبُ الشَّهْرُ هَکَذَا وَهَکَذَا یَعْنِی مَرَّهً تِسْعَهً وَعِشْرِینَ وَمَرَّهً ثَلَاثِینَ» ما امّتی درس نخوانده هستیم، نمی نویسیم و نمیشماریم، ماه این قدر است و این قدر. یعنی یک دفعهای فرمود ۲۹ روز و دفعهی دیگر فرمود ۳۰ روز. تمام این راویان این حدیث را در «کتاب الصوم» از ابن عمر (رضی الله عنه) روایت کردهاند.
این حدیث ستون اصلی خیمه و شاهبیت موضوع مد نظر ما است. پیامبر (ص) در این حدیث علّت اعتماد به رؤیت بصری در حلول ماه را امّی بودن امّت معرفی میکند، که حساب و کتاب نمی دانند. با توجّه به اینکه ماه گاهی ۲۹ روز و گاهی ۳۰ روز خواهد بود؛ امّت در حالت امّی بودن، برای شناخت ابتدای ماه و انتهای ماه، بجز رؤیت هلال نو، هیچ راهی ندارد. شارحان حدیث از این نص این مطلب را فهم کردهاند.
حافظ ابن حجر در « فتح الباری»[۹] در توضیح دو جملهی « لا نکتُبُ» و «لا نحسُبُُ» میگوید: «بِالنُّونِ فِیهِمَا ، وَالْمُرَاد أَهْل الْإِسْلَامِ الَّذِینَ بِحَضْرَتِهِ عِنْدَ تِلْکَ الْمَقَالَهِ ، وَهُوَ مَحْمُولٌ عَلَى أَکْثَرِهِمْ» هر دو فعل با حرف نون شروع میشوند.[ هر دو فعل، صیغهی چهارده فعل مضارع یا به تعبیر دیگر صیغهی متکلم مع الغیر هستند] منظور مسلمانانی است که در آن هنگام در محضر و زمانهی آن حضرت حضور داشتهاند. منظور این جمله، اکثریت مردمان آن زمانه است. چون کتابت و نوشتن و خواندن در میان آن مردم به کمی و ندرت وجود داشت.
مراد از حساب در این حدیث، حساب نجوم و مسیرها و مدارهای ستارگان است. مردم آن زمان علم و دانش اندکی در مورد آن داشتند. بنابراین پیامبر(ص) حکم به روزه و غیره را به رؤیت و دیدن هلال ماه با چشم معلّق میکند تا سختی و مشقت حساب نجوم شناسی را از آنان دفع کند.
عینی در کتاب «عمده القاری» وابستگی روزه به رؤیت را معلّل به علّت رفع حرج و مشقت در سختی حساب مسیر و مدار ستارگان میکند. همان طور که از ابن حجر نقل کردیم. عینی از ابن بطّال در این باره چنین نقل میکند: «لم نکلَّف فی تعریف مواقیت صومِنا، ولا عباداتِنا ما نحتاج فیه إلى معرفه حساب ولا کتابه، إنما رُبِطَتْ عِبادتنا بأعلام واضحه، وأُمور ظاهره یستوی فی معرفه ذلک الحُسَّاب و غیرهم». در تعریف و شناخت وقت روزه و سایر عبادات، مکلّف به چیزی نیستیم که نیازمند علم حساب و کتاب است. عبادات ما مرتبط با نشانههایی واضح و امور آشکاری هستند که حساب دان و سایرین در آن مساوی هستند.
قسطلانی در کتاب «إرشاد الساری شرح البخاری» ( ج ۳ ص ۳۵۹) مانند سخن ابن بطّال را ذکر میکند.
سندی در حاشیهی خود بر «سنن النسائی» کلمهی «أمیه» وارد شده در حدیث را اینچنین توضیح میدهد: امّی (درس نخوانده) در عدم شناخت کتابت و حساب. بنابراین خداوند متعال ما را مکلّف به پیروی از حساب ستاره شناسان نکرده است و مکلّف به ماههای شمسی که مخفی هستند، نکرده است، بلکه ما را به ماههای قمری که آشکارند، مکلّف کرده است. (سنن النسائی بشرح السیوطی ج ۴/۱۴۰).
بنابراین بدیهی است که دستور به اعتماد بر رؤیت هلال بدین منظور نیست که رؤیت در ذات خود عبادت است یا معنی تعبّد در آن وجود دارد، بلکه به این منظور است که آن هنگام، برای کسانی که درس نخوانده بوده و علم کتابت و حساب فلکی نداشتهاند، رؤیت وسیلهی در دست رس و آسان، برای شناخت ابتدا و انتهای ماههای قمری بوده است.
لازمهای این برداشت از مفهوم همین نص شرعی این است که پیامبر(ص) و قوم عرب، آن موقع اگر دانش کتابت و حساب فلکی داشتند به شیوهای که بتوانند اجرام فلکی و ستارگان را رصد کنند و با حساب و کتاب ادوار منظم آنها را که قدرت خداوند علیم قدیر نظم داده، به شیوهای که دچار اختلال نشود و خطا نکند و دگرگون نشود، ضبط کنند تا به وسیلهی محاسبات فلکی از پیش بدانند که هلال نو چه وقتی تولّد میکند، چه وقت ماه جاری پایان مییابد و ماه آینده شروع میشود، اعتماد بر حساب فلکی برای آنان ممکن میبود. همین طور کسانی که این علم نزد آنان به دقت و انضباط کافی برسد و بتوان بر صحت آن اطمینان کرد، میتوانند بر حساب فلکی اعتماد کنند.
بدون تردید اعتماد به حساب فلکی در اثبات هلال، مطمئنتر و منضبطتر است از اعتماد به دو شاهد که از وهم و خطای دید و از دروغ مبنی بر غرض و مصلحت شخصی پنهان، معصوم و محفوظ نیستند؛ هر اندازه که برای تحقق عدالت ظاهری که منشأ صداقت آن دو است، جستجو و بررسی کنیم. نیز روش حساب فلکی مطمئنتر و منضبطتر است از اعتماد به یک شاهد هنگامی که هوا صاف نیست و دیدن با چشم سخت است. کما اینکه برخی مذاهب معتبر در این حال، چنین معتقدند.
از دانشمندان و فقهای سلف هستند کسانی که میگویند: دانشمند نجوم شناس میتواند شخصاً به محاسبات فلکی، عمل کند. در حالی که در قدیم حساب فلکی منضبط نبود و از دقّت امروزی برخوردار نبود. مطرف بن عبدالله از تابعین چنین معتقد بوده است. حطاب از مالکیه در کتاب « مواهب الجلیل»[۱۰] این نظر را از مطرف بن عبدالله نقل میکند. علامه عینی حنفی در کتاب «عمده القاری شرح صحیح البخاری» از برخی فقهای حنفیه نقل میکند که اعتماد به سخن نجوم شناسان(دانشمندان حساب فلکی) اشکالی ندارد. علامه ابن عابدین نیز در رسائل خود(۱/۲۴۴) این مورد را ذکر کرده است.
قُشیریّ میگوید: هرگاه حساب فلکی بر این دلالت کرد که هلال از افق طلوع کرده به شیوهای که قابل رؤیت است اگر هیچ مانعی مانند ابری بودن هوا، نباشد، بنابر وجود سبب شرعی، این مسئله مقتضی وجوب است. زیرا که در لزوم روزه حقیقت رؤیت مشروط نیست. دانشمندان اتفاق نظر دارند: کسی که در یک زیرزمین زندانی است اگر با شمارش یا از طریق اجتهاد دانست که امروز از رمضان است، واجب است که روزه بگیرد.[۱۱]
قلیوبی شافعی مذهب از عبادی نقل میکند:[۱۲] اگر علم حساب فلکی بر عدم رؤیت هلال دلالت کرد، قول اشخاص عادل مبنی بر رؤیت ماه قبول نیست و شهادت آنها در این مورد مردود است. سپس قلیوبی میگوید: این مسئله ظاهر و اشکار است و در این صورت روزه گرفتن جایز نیست و مخالفت با آن، عناد و لجبازی و خود برتر بینی است.[۱۳]
برای هر عالم و دانشمند و صاحب نظری بدیهی است که دستور پیامبر (ص) به تمام کردن سی روز ماه جاری، در صورتی که هلال نو بر ما ـ به هر سببی اعمّ از ابری بودن هوا، مه آلود بودن و … ـ پنهان شد، بدین معنی نیست که ماه جاری در واقع و نفس الامر سی روز است؛ بلکه احتمال دارد که ماه نو تولّد کرده و اگر هوا صاف میبود، قابل رؤیت نیز باشد، در این صورت روز اخیر که ما به عنوان روز سیام قلمداد کردهایم، در واقع روز اوّل ماه نو باشد و بر ما لازم بود که روزه باشیم اگر اوّل رمضان است یا عید بگیریم اگر اوّل شوّال است؛ اما با توجه به اینکه به علّت پنهان شدن ماه نو، ما از طریق رؤیت بصری نمیتوانیم چنین چیزی را تشخیص دهیم و وسیلهای دیگر برای بیان حقیقت و واقعیت در اختیار نداریم، شرعاً معذور هستیم اگر شعبان را سی روز در نظر میگیریم، در حالی که شعبان آن سال، حقیقتاً بیست و نُه روز بوده است و در این حالت روز اوّل رمضان را روزه نبودهایم. زیرا خداوند میفرماید: «(لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا) [البقره: ۲۸۶] خداوند هر نفسی را به اندازهی توانش، مکلّف میکند.
تحلیل عقلی و فهقی موضوع چنین است و این مطلب بدین معنی نیست که هنگام پنهان ماندن هلال نو و مقدور نبودن رؤیت، با تمام کردن سی روز ماه سابق، در تعیینِ روز آخر ماه قبلی و روز اوّل ماه بعدی، حقیقت و واقعیت امر را شناختهایم و ماه قبلی واقعاً سی روزه بوده است.
مادام که این چنین بدیهی است که رؤیت هلال نو، در ذات خود عبادت نیست بلکه وسیلهای است برای شناخت وقت؛ و رؤیت تنها وسیلهی امّت درس نخوانده، که نمینویسد و حساب فلکی نمیداند، بوده است، و همین درس نخوانده بودن، با نص حدیث نبوی (مصدر و سرچشمهی همین حکم) علّت اعتماد بر رؤیت بصری بوده است؛ چه اشکالی دارد که بر حساب فلکی یقینی اعتماد کنیم که خیلی وقت پیش، ابتدای ماه نو را برای ما معیّن میکند و امکان پنهان شدن ماه به علت ابری بودن هوا و مه آلود بوده جو وجود ندارد، مگر به علّت مه آلود بودن عقول؟!
اسباب مردود بودن حساب فلکی نزد دانشمندان متقدّم
مسلّم است که فقها و شارحان حدیث، اعتماد به حساب فلکی برای شناخت ابتدا و انتهای ماههای قمری برای روزه و عید را مردود شمردهاند، و بیان کردهاند که شریعت، ما را در تعیین وقت روزه و عبادت به شناخت کتابت و حساب فلکی مکلّف نکرده است. بلکه در تمامی موارد مذکور، تکلیف را به علامتهای ظاهری وابسته و مرتبط کرده است که همگی اعمّ از درس خوانده و درس نخوانده، نجوم شناس و غیرنجوم شناس در آن مساوی هستند. همان طور که از عینی و قسطلانی و ابن بطال و سندی و … نقل کردیم. حکمت این امر نیز واضح است که عبارت است از قابل اجرا بودن شریعت در هر زمان و مکان.
لکن بجا و مناسب است که تعلیلات مبنی بر مردود شمردن اعتماد بر حساب فلکی از منظر متقدّمین را نقل کنیم تا از خلال تعلیلهای ایشان سبب و مبنای آن نظریه، که ارتباطش با وضعیت موجود گذشته آشکار است و با وضعیت علم فلک و نجوم شناسی امروز منطبق نیست، بیان گردد.
ابن حجر از ابن بزیزه[۱۴] نقل میکند که: «وَ هُوَ مَذْهَبٌ بَاطِلٌ فَقَدْ نَهَتْ الشَّرِیعَهُ عَنْ الْخَوْضِ فِی عِلْمِ النُّجُومِ لِأَنَّهَا حَدْسٌ وَ تَخْمِینٌ لَیْسَ فِیهَا قَطْعٌ وَ لَا ظَنٌّ غَالِب، مَعَ أَنَّهُ لَوْ اِرْتَبَطَ الْأَمْر بِهَا لَضَاقَ إِذْ لَا یَعْرِفُهَا إِلَّا الْقَلِیل» اعتبار حساب فلکی، مذهبی باطل است. شریعت از پرداختن به علم نجوم و فرو رفتن آن نهی کرده است. چون حدس و گمان است و قطع و یقین و حتی ظن غالب را نیز در بر ندارد، به اضافه اگر موضوع اثبات هلال نو را به حساب فلکی ارتباط میداد، مسئله سخت میشد، چون بجز اندکی ناچیز، کسی حساب فلکی را نمیشناسد.
از سخن ابن حجر و ابن بزیزه چنین برداشت میشود که علت عدم اعتماد بر حساب فلکی این است که علم حساب در آن زمان، حدس و گمانی بیش نبوده و هیچ گونه قطعیتی در آن وجود نداشته است و نتایج آن در بین صاحب نظران این علم مختلف و متفاوت بوده و منجر به اختلاف و نزاع در بین مکلفین میشده است.
زرقانی در شرح خود بر کتاب «الموطأ» از امام نووی رحمه الله نقل میکند که عدم اعتماد به حساب نجوم شناسان به این دلیل است که حساب نجوم شناسان حدس و گمان است. از حساب نجوم شناسان آن قسمت که قبله و اوقات نماز را معلوم میکند، معتبر است. الزرقانی فی شرحه على الموطأ (ج۲ ص /۱۵۴).
ابن بطال نکتهای ذکر میکند که مؤیّد مطلب فوق است. او میگوید: این حدیث (حدیث لا نکتب و لا نحسب) با قوانین تقویم نسخ کنندهی مراعات نجوم است. و فقط بر رؤیت هلال اعتماد باید باشد؛ مگر در مطالب عینی و شبیه آن، که در این موارد میتوانیم بر علم حساب اعتماد کنیم؛ امّا مواردی مبهم و پیچیده که فقط با ظن و گمان و با کشف نجوم پنهان از دیدگان، درک میشوند، از استفاده و بکار گیری علم نجوم نهی شدهایم. (: العینی ج۱۰/۲۸۷).
شیخ الاسلام ابن تیمیه در مقام احتجاج برای عدم جواز اعتماد بر حساب فلکی میگوید: خداوند سبحانه برای زمان طلوع هلال حسابی مستقیم قرار نداده است و نجوم شناسان حرکت و مدار و مسیر ماه را ضبط نکردهاند مگر با تقویمی که نجوم شناسان بر غیر روشمندی آن اتفاق نظر دارند و فقط تقریبی است.(الفتاوى ج ۲۵/۱۸۳).
در جایی دیگر میگوید: این از جملهی اسبابی است که مقتضی عدم عمل به کتابت و حساب فلکی در مورد هلال است.( منبع سابق، ص ۱۸۱).
این مفهوم و مقصود را در جاهای متعدد از فصلی که به این موضوع اختصاص داده، تأکید کرده است.
از کلام شیخ الاسلام رحمه الله چنین به نظر میرسد که ایشان اعتماد بر حساب فلکی برای شناسایی اوایل ماههای قمری را، از قبیل عمل فالگیران و عمل منجمین که حوادث زمینی و طالع برخورداری را به حرکات و اقترانهای ستارگان ربط میدهند، قلمداد میکند. در آخر فصل طولانی که به این موضوع اختصاص داده، میگوید: اعتقاد به احکام نجومی عقلاً باطل و شرعاً حرام است، زیرا حرکت فلک ـ هرچند اثر دارد ـ مستقل نیست. بلکه تأثیر ارواح و ملائکه بیشتر از آن است و همین طور تأثیر اجسام طبیعی در زمین بیشتر از آن است.
سپس میگوید: عرّاف در لفظ یا در معنی شامل منجّم نیز میشود و پیامبر (ص) میفرماید: هر کسی علم و دانشی را از نجوم اقتباس کند، شعبهای از سحر را اقتباس کرده است. قبلاً بیان شد که استفاده از احکام خواب حرام است. و بیان کردیم که عقلاً در غالب غیر ممکن است. و منجمین ماهر با آن موافق هستند. پس آشکار شد که نظر آنان در مورد رؤیت هلال و در مورد احکام از یک باب هستند و با دلیلهای عقلی امتناع آن و با دلیل های شرعی تحریم آن دانسته شد. (الفتاوى ج ۲۵ / ۱۹۸ ـ ۲۰۱).
ایشان به شدّت بر علیه کسی که قائل به اعتماد بر حساب فلکی است میتازد و او را تقبیح و محکوم میکند و میگوید: هر کس حساب و کتاب فلکی را بنویسد و به آن اعتماد کند در این حکم از امت اسلامی محسوب نمیشود، بلکه راهی غیر از راه ایمانداران را در پیش گرفته است. (الفتاوى ج ۲۵/۱۶۵و ۱۷۴).
نتیجه( رأی راجح به نظر نگارنده)
از مطالب گذشته چهار مورد زیر آشکار میشود:
۱ـ با توجه به تمام احادیث نبوی صحیح در این باره، و ارتباط آنها با یکدیگر ـ که همگی راجع به روزه و افطار هستند ـ علت اساسی در دستور پیامبر(ص) مبنی بر اینکه امّت اسلامی در مورد ابتدا و انتهای ماههای قمری بر رؤیت هلال تکیه کنند، این است که امّتی درس نخوانده هستند که نمینویسند و حساب فلکی نمیدانند( یعنی چون ماه قمری گاهی ۲۹ روز و گاهی ۳۰ روز است و مسلمانان علم و دانش کافی و منضبط در مورد حساب فلکی و نجوم شناسی ندارند تا بدانند ماه چه وقت شروع میشود و چه وقت پایان مییابد).
مفهوم این مطلب بیانگر این نکته است، اگر دانش نجوم شناسی به تکامل و استحکام کافی برسد، به شیوهای که اشتباه نکند و منتج به نظر واحدی شود، و این علم شناخت یقینی در مورد هنگام هلال نو در هر ماه در بر داشته باشد و بیان کند که در صورت صاف بودن هوا و نبود مانع، بعد از تولّد ماه با گذشتن چند ساعت، میتوان هلال نو را با چشم رؤیت کرد؛ در این صورت هیچ مانع شرعی از اعتماد بر حساب فلکی وجود ندارد تا معضل اثبات هلال را حلّ کند، و مسلمانان را از چند دستگی شرم آور و ویرانگری که دامنگیر آنان شده که تفاوت اثبات روزه در بین کشورهای اسلامی در برخی سالها به سه روز میرسد، برهاند.
۲ـ فقهای گذشته که عدم جواز اعتماد بر حساب فلکی برای مشخص کردن ابتدای ماه قمری برای روزه و عید را با صراحت بیان کردهاند و آن را حساب تقویم و تسییر نام نهادهاند، گفتهاند: حساب فلکی بر قانون تقویم استوار است که ظنی و مبتنی بر حدس و تخمین و گمان میباشد.( همان طور که از علامه ابن حجر و ابن بطال و ابن بزیزه و نووی و سندی و عینی و قسطلانی نقل کردیم) همگی وضعیت علم نجوم شناسی زمان خود را پایه و اساس قرار دادهاند که نجوم شناسی آن زمان ( که به علم هیئت و علم نجوم و علم تسییر و تنجیم نامیده میشد) بر رصد دقیق با وسایل و ابزار محکم استوار نبود. چون آن هنگام رصدخانهها به تلسکوبهای دارای عدسی شیشهای بزرگ مجهّز نبودند که مسافتهای دور را به حدی نزدیک میکند که از تصوّر عقل خارج است و حرکات ستارگان را پیگیری میکند و در یکصدم ثانیه و در یکهزارم ثانیه آن را ثبت میکند و با این دقت در بین دورههای آن تقارن ایجاد میکند. به همین خاطر بود که آن را علم تسییر که بر قانون تعدیل و تقویم استوار است، نام گزاری کردهاند چون منجّمی که حرکت ستاره را حساب میکرد، از مواقیت سابق یک عدد به دست میآورد و با میانگینگیری اقدام به تعدیل آن میکند و حساب خود را بر آن بنیان مینهد. ( این است معنی تعدیل همچنان که کلام نجوم شناسان بیانگر آن است).
بنابراین حساب آنان حدسی و تخمینی است. همان طور که دانشمندان قائل به عدم اعتماد بر حساب فلکی آن را توصیف کردهاند؛ هر چند برخی از فقها همچون امام نووی رحمه الله به جواز اعتماد بر حساب منجمین برای مشخص کردن جهت قبله و وقت نماز تصریح کرده است. در حالی که نماز در اسلام با اجماع فقها از جایگاه رفیعتری نسبت به روزه برخوردار است و وجوب آن شدیدتر و مؤکدتر است. هم اکنون کلام ابن بطّال را نقل کردیم که « جایز است که در مواردی که عیان است یا شبیه به عیان است که به علم نجوم شناسی و حساب فلکی مراجعه کنیم». این همان دقّت در نهایت انضباطی است که نجوم شناسی در این عصر به آن دست یافته است.
۳ـ فقهای سلف با مشکلی بسیار خطیر در زمان خود روبرو بودهاند که عبارت است که درآمیختگی و ارتباط محکمی در گذشته در بین فالگیری و کاهنی و سحر از یک سو و بین علم فلک و نجوم شناسی از دیگر سو، وجود داشته است.
آشکار است که بسیاری از اهل حساب نجوم شناسی، به آن امور باطل مشغول بودهاند که شریعت به شدت از آن نهی کرده است، پس آن هنگام اعتماد بر حساب فلکی در شناخت هلال نو، دو فساد در بر داشته است:
الف) ظنی و از باب حدس و گمان بوده که بر روش تعدیل که معنی آن را بیان کردیم، مبتنی بوده است. معقول نیست که رؤیت با چشم، علی رغم عوارض و اشتباهاتی که دارد، بخاطر آن ترک شود.
ب) مفسدهی دوّم، که خطرش بیشتر و بزرگتر از قبلی است، این است که مردم را به سمت تکیه و اعتماد بر سخن فالگیران و کاهنان که با دروغپردازی و ترّهات و فریبکاریهای خود به عقول مردم میخندند، سوق میدهد.
این مفسدهی دوّم، همان تفسیر و توجیه انکار شیخ الاسلام ابن تیمیه است که بر علیه کسانی که به علم حساب بجای رؤیت در شناخت هلال نو، اعتماد میکنند به راه انداخته است. آنان را پیرو راه و روشی خلاف راه و روش ایمانداران قلمداد میکند. زیرا که ایشان نجوم شناسان را از قبیل عرّافها و فالگیران میداند که حوادث روی زمین و آینده مردم و سهم و قسمت و دستآوردهای آنان را به حرکات ستارگان ربط میدهند. به همین خاطر است که آنان را منجّم نامیدهاند و برای حدیث نبوی « من اقتبس علمًا من النجوم فقد اقتبس شُعبهً من السحر »که قبلاً ذکر شد، شاهد بیان میکند.
معقول و منطقی نیست که پیامبر(ص) از علمی نهی کند که نظام هستی را بیان میکند و قدرت و حکمت علم محیط خداوند را در تکوین و آفرینش هستی با نظامی دقیق بدون اشکال بیشتر نمایان میکند و داخل در مفاد و محتوای آیهی قرآن است که میفرماید: (قُلِ انظُروا ماذَا فی السَّموات والأرْضِ) (یونس: ۱۰۱) این حدیث نبوی هیچ محملی ندارد بجز همان شعبدهها و سحرها و امور باطل که منجمین در آن زمان با علم نجوم شناسی قاطی کرده بودند که هنوز به مرحلهی علم و اطمینان و بلوغ و تکامل نرسیده بود.
۴ـ امروزه در عصر ما، مدت مدیدی است که علم نجوم شناسی با معنای صحیح آن از تنجیم به معنای سحربازی و فالگیری و کاهنی و طالع بینی با استفاده از حرکات ستارگان، تفکیک شده است. و نجوم شناسی و علم فلک بر اساس رصد از رصد خانههای جدید و تجهیزات و ابزارهایی غول پیکری که حرکات ستارگان را از مسافت چندین سال نوری با حساب بسیار دقیق یقینی، با یکصدم و یا یکهزارم ثانیه، کشف میکند، و بر اساس آن در فضای محور و مدار زمین ایستگاههایی بنا شده است.
آیا با وجود این هم پیشرفت باز باید در صحت و دقّت محاسبات نجومی، باید شک کرد، و آن را با وضعیت گذشته که حاوی ظن و حدس و گمان و تخمین بود، قیاس کرد؟
—————————
[۱] ـ عنوان اصلی مقاله این بود:« حکم اعتماد الحساب الفلکی فی ثبوت الشهر القمری»؛ امّا مترجم بعد از ترجمهی مقاله، عنوان « رؤیت هلال برای اثبات ابتدای ماههای قمری، وسیله یا هدف؟» را مناسبتر دانست.
[۲] ـ اصل عربی این مقاله در سایت اسلام أون لاین با شمارهی ۱۰۹۵، با این آدرس: Fatwa.islamonline.net/1319 ، قرار دارد. با توجه به اینکه نام نویسندهی مقاله در اصل عربی آن ذکر نشده، به نام مترجم اکتفا شده است.
[۳] ـ صحیح بخاری، کتاب الصوم، باب هل یقال رمضان او شهر رمضان، رقم حدیث: ۱۹۰۰٫
[۴] ـ سنن النسائی، کتاب الصیام، باب قبول شهاده الرجل الواحد علی هلال رمضان، رقم حدیث: ۲۱۱۶٫
[۵] ـ صحیح مسلم، کتاب الصیام، باب وجوب صوم رمضان لرؤیه الهلال، رقم حدیث: ۱۰۸۰٫
[۶] ـ صحیح مسلم، کتاب الصیام، باب الشهر یکون تسعا و عشرین، رقم: ۱۰۸۵٫
[۷] ـ صحیح مسلم، کتاب الصیام، باب وجوب الصوم لرؤیه الهلال، رقم: ۱۰۸۰٫
[۸] ـ سنن نسائی، کتاب الصیام، ذکر الاختلاف علی یحیی بن ابی کثیر فی خبر ابی سلمه فیه، رقم حدیث: ۲۱۴۲٫
[۹] ـ عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۴، ص ۱۲۷٫
[۱۰] ـ الحطاب، مواهب الجلیل، ج۲، ص ۲۸۸٫
[۱۱] ـ عمده القاری، ج ۱۰/۹۲۷۲٫
[۱۲] ـ (القلیوبی ۲/۴۹).
[۱۳] ـ برای تمام موارد مذکور به «الموسوعه الکویتیه» کلمهی رؤیه الهلال ج۲۲ /ص ۳۴، مراجعه کنید.
[۱۴] ـأبو محمد، وأبو فارس، عبد العزیز بن إبراهیم بن أحمد القرشی التمیمی التونسی معروف به ابن بزیزه، فقیه مالکی (از أئمهی مورد اعتماد مذهب، شیخ خلیل در تشهیرات وترجیحات خود به او تکیه کرده)، صوفی، مفسر، حافظ حدیث و شعر و أدب، أهل تونس، در آنجا متولد شده و در آنجا زیسته و در آنجا وفات کرده است. در روز دوشنبه چهاردهم محرم سال ۶۰۶ هـ ق، متولد شده و در چهارم ربیع الاول سال ۶۷۳ وفات کرده است. تصانیف فراوانی از او به جا مانده است، از جمله: «تفسیر القرآن” جمع فیه بین ابن عطیه و الزمخشری»،«الإسعاد فی شرح الإرشاد»، «شرح الأحکام الصغرى لعبد الحق الاشبیلی»، «شرح التلقین»،«شرح الأسماء الحسنى» و «شرح العقیده البرهانی».[مترجم].