عقیده

جهان دیگر در قرآن – صحنه هایی دیدنی از قیامت – 1

جهان دیگر در قرآن – صحنه هایی دیدنی از قیامت – 1
نویسنده : سید قطب / مترجم: زاهد ویسی
صحنه های قیامت در قرآن از بارزترین مواضع تصویرسازی در قرآن است. قرآن به صحنه های قیامت عنایت نموده است: رستاخیز و حساب، و نعیم و عذاب.طوری که آن جهان دیگر که آن را پس از این جهان به مردم وعده داده است، تنها توصیف نکرده است و بس، بلکه آن را به گونه ی مصور محسوس، زنده ی پویا، بارز شخصیت یافته درآورده است. طوری که مسلمانان در این جهان(آخر) به صورت کامل، زندگی کرده اند، صحنه های آن را دیده اند، از آن متأثر شده اند. گاهی دل آنان از آن تکان خورده است، گاهی پوستشان جمع شده است،گاهی وحشت به دلشان سرایت کرده است، گاهی هم آرامش به آن ها برگشته است، گرمای زبانه ای از آتش به صورت آنان خورده است، و نسیمی از بهشت به سوی آنان وزیده است. و از این رهگذر، پیش از روز موعود این جهان را می شناسند.
این جهان، کاملا" ساده است و همانند عقیده ی اسلامی، واضح است: مرگی و رستاخیزی، و نعیمی و عذابی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، بهشت و نعمت های موجود در آن، برای کسانی هم که کفر ورزیدند و دیدار خداوند را تکذیب نمودند، آتش و هر گرما و سوزندگی ای که در آن وجود دارد. در آن جا نه شفاعتی برای عذاب وجود دارد، نه فدیه ای، و به اندازه مویی اختلال در ترازوی دقیق عدالت.[چنان که قرآن گفته است:]
(‏ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ ‏ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ ‏‏)زلزله/۷-۸
«‏ پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد ، آن را خواهد دید ( و پاداشش را خواهد گرفت ) . ‏ و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد ، آن را خواهد دید ( و سزایش را خواهد چشید ) . ‏ ‏»
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً)لقمان/۳۳
« ای مردمان ! ( از خشم و عذاب ) خدا بپرهیزید ، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌کند ، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌سازد »
لیکن این حقیقت ساده ی واضح در صورت های گوناگون نمایش داده می شود و جهانی کامل، سرشار از صحنه ترسیم می گردد و در ده ها وضع و شکل و نشانه به چشم می خورد و به این صورت حماسه های هنری شگفت انگیزی را پدید می آورد که نفس آن را در بر می گیرد، خیال آن را دنبال می کند، حس در آن غرق می گردد، در آن سایه سار به چشم می آید، و به سرمایه ی ادبی صفحات منحصری را می افزاید که نه همتایی دارد نه نمونه ای.
هر وضع و شکلی باشد- که بعدا" به تفصیل ارائه می نماییم- یک نشانه واحد فراگیر وجود دارد: این صحنه ها زنده اند، از دنیای زندگان برگرفته شده اند، نه این که رنگ های خالی یا خطوط خشکی باشد. صحنه هایی هستند که در آن ها ابعاد و مسافت ها با احساسات و دریافت ها و خواطر و خلجات اندازه گرفته می شود و مواقف کنشگر در جان زنده ی آدمی، یا در شخوصی از طبیعت که به آن ها زندگی داده شده است، ترسیم کرده می شود. سپس رنگ ها و نشانه ها در صحنه های گوناگون پراکنده می شود. ولی به این نشانه ی اصلی که همه صحنه ها را در بر می گیرد خللی نمی زند.
نشانه اصلی دیگری نیز در همه ی این صحنه ها وجود دارد: این صحنه ها همین امروز حضور دارند، چشم آن ها را می بیند، و جان آن ها را حس می کند.
فارق بسیار دور کننده ی هر دو جهان، جدا کننده ی بسیار نزدیک است. حتی گاهی فارقی وجود ندارد، بلکه اکثرا" «دیگری» همین است که حضور دارد، و «دنیا» گذشته دوری است که یادکنندگان آن را (خاطره وار) به خاطر می آورند!
این نشانه ای است که این صحنه ها را در جان زنده می سازد، اثر آن ها را در حس تقویت می نماید، و با ابزارهای گوناگونی تحقق می گیرد که برخی از آن ها را به صورت اجمال نمایش می دهیم.
گاهی ابتدای صحنه در زندگی دنیا و پایان آن در زندگی دیگر به چشم می آید؛ بی توقف و بی هیچ فاصله ای. لذا این گونه به خیال تو می افکند که آن صحنه، نزدیک تر از نزدیک است و انسانیت در جولوی چشم تو با پیوستگی عجیبی، راه سفر را پشت سر می گذارد:
(‏ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَّذْکُوراً ‏‏ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً ‏ إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً ‏‏‏ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالاً وَسَعِیراً‏ إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً ‏ عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً ‏‏ ‏)انسان/۱-۶
«‏ آیا ( جز این است که ) مدّت زمانی بر انسان ( در شکم مادر ، به گونه نطفه و جنین ) گذشته است و او چیز قابل ذکر و شایسته توجّه نبوده است‌ ؟ ! ‏ ما انسان را از نطفه آمیخته ( از اسپرماتوزوئید و اوول ) آفریده‌ایم ، و چون او را ( با وظائف و تکالیفی ، بعدها ) می‌آزمائیم ، وی را شنوا و بینا ، ( به عبارت دیگر عاقل و دانا ) کرده‌ایم . ‏ ما راه را بدو نموده‌ایم ، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس . ‏‏ ما برای کافران زنجیرها و غلّها و آتش فروزان دوزخ را آماده کرده‌ایم . ‏ نیکان ، جامهای شرابی را سر می‌کشند و می‌نوشند که آمیخته به کافور است . ‏‏ ( این جامها پر می‌شود از ) چشمه‌ای که بندگان خدا از آن می‌نوشند و هرجا که بخواهند با خود روان می‌کنند و می‌برند . ‏ ‏ ‏‏»
و این سیاق تا رسیدن به صورت هایی از نعیم و عذاب ادامه پیدا می کند تو حس می کنی که سفری طولانی را در چند لحظه انجام داده ای: سفری که از پیش از آفرینش انسان آغاز می شود. روزی که او چیزی قابل ذکر و شایان توجه نبوده است و در درون بهشت و جهنم پایا می یابد. در چند جمله ی کوتاه نیز در لابه لای خود، زندگی را درمی گیرد!
گاهی هم دنیا و آخرت را در کنار هم حاضر به تو نشان می دهد(مثلا") این گروهی هستند که عذاب را با شتاب از پیامبر می خواهند. در حالی که در اندرون جهنمی به سر می برند.
(‏ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِینَ ‏)عنکبوت/۵۴
«‏ آنان عذاب را با شتاب از تو می‌خواهند ، و حال این که مسلّماً دوزخ کافران را در بر خواهد گرفت . ‏»
گاهی هم صحنه با داستانی که در دنیا اتفاق می افتد، شروع می شود، سپس بقیه ی آ ن را دنبال می کند و ناگهان ما در آخرت هستیم:(مثلا") این فرعون است که قوم خود را در زندگی پیشوایی می کند. سپس دور دوم ادامه می یابد. تا این که آنان را در جهنم پیشوایی می نماید.
(‏ فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ‏ وَإِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ‏ وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ ‏ ‏ ‏‏ وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ‏ لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ لِیَوْمِ الْفَصْلِ‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الْفَصْلِ‏‏‏ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ‏ أَلَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ‏ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ ‏‏ کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ‏ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ‏‏ أَلَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاء مَّهِینٍ ‏ فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ‏ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ‏ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ‏ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ‏ أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتاً ‏ أَحْیَاء وَأَمْوَاتاً‏ وَجَعَلْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَیْنَاکُم مَّاء فُرَاتاً‏ وَیْلٌ یوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ انطَلِقُوا إِلَى مَا کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ‏‏ لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ ‏ إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ ‏ کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ‏ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِین ‏‏‏‏)مرسلات/۸-۳۴
«‏ هنگامی که ستارگان محو و تاریک می‌گردند . ‏ و هنگامی که آسمان شکافته می‌گردد . ‏‏ و هنگامی که کوهها برکنده و پراکنده می‌گردند . ‏‏ و هنگامی که برای پیغمبران تعیین وقت می‌گردد ( تا برای ادای شهادت بر ملّت خود ، حاضر شوند ) . ‏‏ ( این کارها ) برای چه روزی پس انداخته و در نظر گرفته شده‌اند ؟ ‏ برای روز قضاوت ( در میان مردم ) و جدائی انداختن ( میان حق و باطل ، و صفوف مؤمنان از صفوف کافران ، و نیکوکاران از بدکاران ، و بالاخره بهشتیان از دوزخیان ) . ‏ تو چه می‌دانی روز داوری و جدائی چیست‌ ؟ ‏‏ در آن روز ، وای به حال تکذیب‌کنندگان ! ‏‏ آیا ما پیشینیان ( تکذیب‌کننده ) را نابود نساخته‌ایم‌ ؟ ‏ سپس پسینیان را به دنبالشان روانه نکرده‌ایم‌ ؟‏ ما با گناهکاران چنین رفتار می‌کنیم . ‏‏ در آن روز ، وای به حال تکذیب‌کنندگان ! ‏ آیا ما شما را از آب حقیر و ناچیزی ( به نام منی ) نیافریده‌ایم‌ ؟‏ و آن را در جایگاهی استوار قرار داده‌ایم ( که رحم مادر است و آن اندازه مناسب و جالب و عجیب است که هر انسانی را در شگفتی فرو می‌برد ) . ‏ تا مدّت زمانی مشخّص ( که دوران ماندگاری جنین در شکم پایان می‌گیرد ، و روز ولادت فرا می‌رسد ) . ‏ ما توانائی ( این کار را ) داشته‌ایم ( که از نطفه ناچیز و حقیری چنان انسان شریف و کاملی بسازیم ) و ما بهترین توانا بوده و هستیم . ‏ در آن روز ، وای به حال تکذیب‌کنندگان ! ‏ آیا ما زمین را گردآورنده ( مردمان در حال حیات بر روی خود ، و در حال ممات در دل خود ) نساخته‌ایم‌ ؟‏ هم در حال حیات و هم در حال ممات‌ ؟‏ و در آن کوههای استوار و بلند پدید نیاورده‌ایم ، و از آب گوارا به شما ننوشانده‌ایم‌ ؟‏ در آن روز ، وای به حال تکذیب کنندگان ! ‏ ( بدانان گفته می‌شود : ) به سوی همان چیزی رهسپار شوید که پیوسته دروغش می‌شمردید . ‏ بروید به سوی سایه سه شاخه ( دودهای خفقان بار آتش ) . ‏ نه سایه‌دار خنک و آسایش‌بخشی است ، و نه از سوزندگی شعله‌های آتش جلوگیری می‌کند . ( چرا که خود برخاسته از آتش است ) . ‏ آتشی که ( چنین دود مرگباری از آن برمی‌خیزد ) آتشپاره‌هائی از خود بیرون می‌دهد که انگار کوشک ( بزرگ و برافراشته‌ای ) هستند . ‏ آتشپاره‌هائی که انگار ( از لحاظ رنگ و حرکت و سرعت ) شتران زردی هستند . ‏ در آن روز ، وای به حال تکذیب‌کنندگان !»
گاهی نیز از حالت خبر به انشا و از توصیف به گفت و گو منتقل می شود. لذا چنین به خیال تو می افکند که صحنه، حاضر است، در آن خطاب صورت می گیرد یا گفت و گو انجام می شود:
(‏ وَجَاءتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ ‏‏ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ ذَلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ ‏‏ وَجَاءتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ ‏ لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ‏‏‏ وَقَالَ قَرِینُهُ هَذَا مَا لَدَیَّ عَتِیدٌ‏ أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ‏ مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُّرِیبٍ ‏ الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ ‏‏)ق/۱۹-۲۵
«‏ سکرات مرگ ( سرانجام فرا می‌رسد و ) واقعیت را بهمراه می‌آورد ( و دریچه قیامت را به رویتان باز می‌کند ، و حوادث و صحنه‌های دنیای جدید را کم و بیش نشانتان خواهد داد . بدین هنگام انسان را فریاد می‌زنند که ) این همان چیزی است که از آن کناره می‌گرفتی و می‌گریختی . ‏ و ( سرانجام برای دومین بار ) در صور دمیده می‌شود . آن ( روز ) روز ( تحقق و پیاده شدن ) بیم‌دادنها ( ی الهی به کافران ) است . ‏ در آن روز هر انسانی ( اعم از نیکوکار و بدکار ، به میدان محشر ) می‌آید همراه با راهنمائی ( که او را رهبری و رهنمود می‌کند ) و همراه با گواهی ( که بر پندار و گفتار و کردار او شهادت می‌دهد ) . ‏‏ ( سپس به انسان بی‌باور خطاب می‌شود : ) تو از این ( دادگاه بزرگ و چیزهائی که می‌بینی و خواهی دید ) غافل بودی ، و ما پرده از جلو چشمان تو به کنار زده‌ایم و امروز چشمانت کاملاً تیزبین شده‌اند . ‏ فرشته همدم او می‌گوید ، اینها چیزهائی است که در پیش من آماده است ( و من آنها را ثبت و ضبط کرده‌ام . پروردگارا ! خود دانی که برابر اینها در حق او چکار می‌کنی ) . ‏ ( خدا به دو فرشته مأمور ثبت و ضبط اعمال دستور می‌دهد : ) هر کافر سرکش و کینه‌توزی را به دوزخ بیندازید ! ‏‏ ( خدا به دو فرشته مأمور ثبت و ضبط اعمال دستور می‌دهد : ) هر کافر سرکش و کینه‌توزی را به دوزخ بیندازید ! ‏ آن کسی را که سخت از انجام کارهای نیک دست بازداشته ( و دیگران را ) نیز از انجام خوبیها بازداشته است ، و متجاوز ( از حدود احکام الهی ) و متعدی ( به حقوق دیگران ) بوده است ، و ( در دین خود ) شک داشته است و ( دیگران را نیز راجع به دین ) به شک انداخته است و بدبین کرده است . ‏ آن کسی که با خدا ، معبود دیگری را برگزیده است . پس او را به عذاب سخت ( دوزخ ) بیندازید».
گاهی هم، چنان از دنیا سخن می گوید که گویی گذشته ای است که زمانی وجود داشته است و از آخرت چنان سخن می گوید که گویی همین اکنون حاضر است:
(‏ وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَهُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ ‏)زمر/۷۱
«‏ و کافران به سوی دوزخ گروه گروه رانده می‌شوند و هنگامی که بدانجا رسیدند درهای آن به رویشان گشوده می‌گردد و نگهبانان دوزخ بدیشان می‌گویند : آیا پیغمبرانی از جنس خودتان به میانتان نیامده‌اند تا آیه‌های پروردگارتان را برای شما بخوانند و شما را از رویاروئی چنین روزی بترسانند ؟ می‌گویند : آری ! ( پیغمبران برانگیخته شدند و اوامر و نواهی خدا را به ما رساندند و از عذاب آخرت بیممان دادند ) ولیکن فرمان عذاب بر کافران ثابت و قطعی است ( و ما راه کفر در پیش گرفتیم و باید هم تاوان آن را بپردازیم و چنین سرنوشت شومی داشته باشیم ) . ‏»
و به این صورت، این گونه های تعبیر در یک نشانه ی واحد به هم می رسند: حاضر نمودن صحنه و جان بخشیدن به آن؛ چنان که گویی قابل مشاهده و محسوس است. و این، بی هیچ تردیدی، تأثیر بسیار بزرگی بر جان می گذارد.
نشانه ی سومی نیز در این صحنه ها، و در همه ی تصاویر قرآن، وجود دارد و آن، نشانه ی«هم آهنگی» است.
این صحنه ها به تصویرسازی هول و هراس موجود در روز قیامت می پردازند: آن هول و هراسی که سراسر طبیعت را در بر می گیرد، جان انسانی را زیر پوشش خود می نهد و آنان را تکان می دهد. و تقریبا" حتی یک صحنه نیز از مشارکت زندگان در آن، خالی نیست و کم اتفاق می افتد که طبیعت به تنهایی به ایجاد هول و هراس بپردازد؛ مگر این که نوعی زندگی در آن جریان یابد. با این حال، گاهی شخصیت های بارز موجود در صحنه، همه ی افراد طبیعتند، گاهی نیز جان های آگاه آدمی، یا آفریده های گوناگون حیوانی است، گاهی نیز صحنه ی نمایش، میان اینان و آنان مشترک است.
گاهی آن شخصیت ها به صورت کامل برجسته می شوند: و در طبیعت صامت، در حیوان زبان بسته، و در انسان، به صورت یکسان:
(‏ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ‏ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ‏ وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ ‏‏ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ‏ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ‏ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ‏‏‏‏ وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ‏ وَإِذَا الْمَوْؤُودَهُ سُئِلَتْ‏ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ‏‏ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ‏ وَإِذَا السَّمَاء کُشِطَتْ‏ وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ ‏ وَإِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ ‏‏‏عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ) ‏تکویر/۱-۱۴
«‏ هنگامی که خورشید درهم پیچیده می‌شود ( و نظام جهان درهم می‌ریزد ) . ‏ و هنگامی که ستارگان تیره و تار می‌گردند و فرو می‌افتند . ‏ و هنگامی که کوهها ( از جای خود برکنده می‌شوند و به این سو و آن سو ) رانده می‌شوند . ‏ و هنگامی که ( با ارزش‌ترین اموال ، از جمله ) شتران آبستنی که ده ماه از حمل آنها گذشته است به دست فراموشی سپرده می‌شوند . ‏ و هنگامی که ددان و جانداران گرد آورده می‌شوند ( و خوی درندگی و رمندگی را از ترس فراموش می‌کنند ، و برای کاستن از وحشت در کنار هم قرار می‌گیرند و به هم می‌آمیزند ) . ‏ و هنگامی که دریاها سراسر برافروخته می‌گردند ( و گدازه‌ها و گازهای درون زمین طوفانهای آتشین و انفجارهای هولناکی پدید می‌آورند ) . ‏ و هنگامی که دوباره جانها به پیکرها درآورده می‌شوند و جفت یکدیگر می‌گردند . ‏ و هنگامی که از دختر زنده‌بگور پرسیده می‌شود . ‏ به سبب کدامین گناه کشته شده است‌ ؟ ‏ و هنگامی که نامه‌های اعمال پخش و گشوده می‌شود . ‏ و هنگامی که آسمان ( همچون پوست حیوان ) برکنده می‌شود . ‏ و هنگامی که دوزخ کاملاً برافروخته و شعله‌ور می‌شود . ‏ و هنگامی که بهشت ( برای پرهیزگاران ) نزدیک آورده می‌شود . (آری ! در آن موقع ) هرکسی می‌داند چه چیزی را آماده کرده است و تهیّه دیده است ( و با خود به قیامت آورده است ) . ‏»
به این صورت حس می کنی که هول و هراس، زمین و آسمان، حیوان و انسان، کوچک و بزرگ، و بهشت و جهنم را در برمی گیرد و همه در موقف هراس و انتظار قرار دارند.
گاهی نیز صحنه های طبیع تبه تنهایی برجسته می شوند. هول و هراس آن را به حرکت و لرزه می اندازد:
(‏ إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ ‏ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَهٌ ‏ خَافِضَهٌ رَّافِعَهٌ‏ إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً ‏ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً ‏ فَکَانَتْ هَبَاء مُّنبَثّاً ‏‏‏ ‏‏‏)واقعه/۱-۶
«‏ هنگامی که واقعه ( ی عظیم قیامت ) برپا شود . رخ دادن آن قطعی و جای تکذیب نیست . ‏ ( گروهی را ) پائین می‌آورد و ( گروهی را ) بالا می‌برد . ‏ این در هنگامی است که زمین سخت به تکان و لرزه انداخته می‌شود . ‏ و کوهها سخت درهم کوبیده می‌شوند و ریزه ریزه می‌گردند . ‏ و به صورت گرد و غبار پراکنده درمی‌آیند .‏‏»
(‏ فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاء شَهِیداً ‏ یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الأَرْضُ وَلاَ یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً ‏‏)نساء/۴۱-۴۲
«‏‏ ( ای محمّد ! حال اینان ) چگونه خواهد بود بدان گاه که از هر ملّتی گواهی ( از پیغمبران برای شهادت بر قوم خود ) بیاوریم و تو را ( نیز به عنوان ) شاهدی بر ( قوم خود ، از جمله ) اینان ( یعنی تنگچشمان و نافرمایان ) بیاوریم‌ ؟ ‏ در آن روز ( که چنین کارهائی به وقوع پیوندد ) کسانی که کفر را برگزیده و از فرمان پیغمبر سر بر تافته‌اند ، دوست می‌دارند که کاش ( همان گونه که مردگان را در خاک دفن می‌کنند و خاک بر پیکرشان می‌ریزند ، ایشان را نیز در دل خاک دفن می‌کردند و ) زمین ( مزار ایشان ) را بر روی آنان صاف می‌کردند ( و همچون مردگان در خاک پنهان می‌شدند و چنین شرمندگی و درد و رنجی را نمی‌دیدند . در آن روز آنان ) نمی‌توانند ( کردار یا ) گفتاری را از خدا پنهان سازند . ‏»
گاهی نیز هراس را از گوشه ی سایه سار روانی و جنب و جوش احساسی می بینیم:
(‏ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ‏ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ‏ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ‏‏ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ‏)عبس/۳۴-۳۷
«‏ در آن روز که انسان فرار می‌کند از برادر خود . ‏ و از مادر و پدرش ! ‏ و از همسر و فرزندانش . ‏ در آن روز هرکدام از آنان وضعی و گرفتاری بزرگی دارد که او را به خود سرگرم می‌کند و از هر چیز دیگری باز می‌دارد .»
(‏ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ‏ یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُم بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ‏ ‏)حج/۱-۲
«‏ ای مردم ! از ( عقاب و عذاب ) پروردگارتان بترسید ( و به یاد روز قیامت باشید ) . واقعاً زلزله ( انفجار جهان و فرو تپیدن ارکان آن ، در آستانه ) هنگامه رستاخیز ، چیز بزرگی ( و حادثه هراس‌انگیزی ) است . ‏ روزی که زلزله رستاخیز را می‌بینید ( آن‌چنان هول و هراس سرتا پای مردمان را فرا می‌گیرد که حتی ) همه زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخوار خود نهاده‌اند ، کودک خود را رها و فراموش می‌کنند . و جملگی زنان باردار ( از خوف این صحنه بیمناک ) سقط جنین می‌نمایند ، و ( تو ای بیننده ! ) مردمان را مست می‌بینی ، ولی مست نیستند و بلکه عذاب خدا سخت ( وحشتناک و هراس‌انگیز ) است ( و توازن ایشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب ، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهای افتان و خیزان ، و با وضع بی‌سر و سامان و حال پریشان می‌بینی ) . ‏ ‏»
گاهی نیز تجلی گاه های طبیعت با شخصیت های انسانی در به تصویر کشیدن هراس بزرگ مشارکت می کنند:
(‏ الْقَارِعَهُ‏ مَا الْقَارِعَهُ‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَهُ‏ یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ‏ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ)قارعه/۱-۵
«‏ بلای بزرگ ! ‏ بلای بزرگ چیست و چگونه است‌ ؟ ! ‏ تو چه می‌دانی بلای بزرگ چیست و چگونه است‌ ؟ ! ‏ روزی است که مردمان ، همچو پروانگانِ پراکنده ( در اینجا و آنجا حیران و سرگردان ) می‌گردند . ‏ و کوهها ، همسان پشمِ رنگارنگِ حلاّجی شده می‌شوند . »
(‏ یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَکَانَتِ الْجِبَالُ کَثِیباً مَّهِیلاً‏ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَیْکُمْ کَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولاً‏ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذاً وَبِیلاً ‏‏ فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیباً ‏ السَّمَاء مُنفَطِرٌ بِهِ کَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً)مزمل/۱۴-۱۸
«‏ روزی ، زمین و کوهها سخت به لرزش و جنبش درمی‌آید و ( چنان کوهها در هم کوبیده می‌شود که ) کوهها به توده‌های پراکنده و تپه‌های ریگ روان تبدیل می‌گردد . ‏ ( ای اهل مکّه ! ) ما پیغمبری را به سوی شما فرستاده‌ایم که ( در روز قیامت ) گواه بر شما است ، همان گونه که به سوی فرعون پیغمبری را فرستاده بودیم . ‏ فرعون با آن پیغمبر به مخالفت برخاست ، و ما هم او را به سختی فرو گرفتیم ( و به مجازات شدیدی گرفتار ساختیم ) . ‏ اگر کافر شوید ، چگونه خود را از ( عذاب شدید ) روزی برکنار می‌دارید که ( ترس و هراس آن ) کودکان را پیر می‌سازد ؟ ! ‏در آن روز آسمان ( با همه قوت و عظمتی که دارد ، از خوف و هول قیامت ) از هم شکافته می‌گردد . وعده خدا قطعاً به وقوع می‌پیوندد . ‏» ‏ ‏
این صحنه ها، به تصویرسازی مواقف حساب، پیش از نعیم و عذاب نیز می پردازند. در این جا با انواع گوناگون فراوان نمایش، و نشانه های متعدد موقف نمایش داده شده برخورد می کنیم.
گاهی صحنه ی عرض و حساب چنان به طول می کشد که گمان می کنی تداوم می یابد. گاهی نیز چنان سریع و برق آسا نمایش داده می شود که حتی نزدیک است، چشم نیز به آن ها نیفتد. هم این و هم آن را نیز اصول هنری مبتنی بر بنیادهای روانی- احساسی تقریر می نمایند و ماهیت موقف آن هارا مشخص می سازد. در پایان هم با هدف دینی التقا می یابد و آن را ادا می نماید.
گاهی به طول می انجامد. به این صورت:
(‏ وَبَرَزُواْ لِلّهِ جَمِیعاً فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللّهِ مِن شَیْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاء عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِیصٍ ‏‏ وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‏)ابراهیم/۲۱-۲۲
«‏ ( روزی که قیامت نام دارد ) همه در برابر خدا ظاهر و آشکار می‌گردند . ( در این هنگام ) ضعیفان ( که پیروان نادان نیرومندانند ، از راه تمسخر ) به کسانی می‌گویند که خویشتن را ( در دنیا ) بزرگ می‌پنداشتند : ما پیروان شما بودیم ، آیا می‌توانید چیزی از عذاب خدا را از سر ما بردارید ؟ ! ( در پاسخ ) می‌گویند : اگر خداوند ما را ( به راه رستگاری ) رهنمود می‌کرد ، ما هم شما را ( به راه نجات ) رهنمود می‌کردیم ، ( ولی ما خودمان گمراه بودیم و شما را نیز گمراه کردیم . هم اینک ) چه بی‌تابی کنیم و چه شکیبائی نمائیم یکسان است ( و سودی به حال خراب ما ندارد ، و از عذاب خدا ) راه نجات و گریزی برای ما نیست . ‏ و اهریمن ( سر دسته کفر و ضلال ) هنگامی که کار ( حساب و کتاب ) به پایان رسید ( و بهشتیان آماده بهشت و دوزخیان آماده دوزخ شدند ، خطاب به پیروان بدبخت خود ) می‌گوید : خداوند ( بر زبان پیغمبران ) به شما وعده راستینی داد ( که فرمانبرداران را پاداش و نافرمانبرداران را پادافره خواهم داد ، و بدان وفا کرد ) و من به شما وعده دادم ( که ثواب و عقاب و بهشت و دوزخی در میان نیست ) و با شما خلاف وعده کردم ( و دروغ گفتم ) و من بر شما تسلّطی نداشتم ( و کاری نکردم ) جز این که شما را دعوت ( به گناه و گمراهی ) نمودم و شما هم ( گول وسوسه مرا خوردید و ) دعوتم را پذیرفتید . پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خویشتن را سرزنش بکنید . ( امروز ) نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید . من ( امروز ) از این که مرا قبلاً ( در دنیا برای خدا ) انباز کرده‌اید ، تبرّی می‌جویم ( و آن را انکار می‌کنم ) . بی‌گمان کافران عذاب دردناکی دارند . ‏ ‏»
(‏ وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً ‏‏ یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِیلاً‏ لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولاً ‏ ‏)فرقان/۲۷-۲۹
«‏ و در آن روز ستمکار ( کفرپیشه ) هر دو دست خویش را ( از شدّت حسرت و ندامت ) به دندان می‌گزد و می‌گوید : ای کاش ! با رسول خدا راه ( بهشت را ) برمی‌گزیدم ( و با قافله انبیاء به سوی خوشبختی جاویدان و رضای یزدان سبحان حرکت می‌کردم . ای وای ! من ، بر خود چه کردم‌ ؟ ) . ‏ ای وای ! کاش من فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم . ‏ بعد از آن که قرآن ( برای بیداری و آگاهی ) به دستم رسیده بود ، مرا گمراه ( و از حق منحرف و منصرف ) کرد . ( آری ! این چنین ) شیطان انسان را ( به رسوائی می‌کشد و ) خوارِ خوار می‌دارد .»
(‏ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ‏ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ‏ فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ ‏ ‏ ‏‏ عَنِ الْمُجْرِمِینَ‏ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ‏ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ‏وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ‏ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ‏وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ‏ حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ‏)مدثر/۳۸-۴۷
«‏ هرکسی در برابر کارهائی که کرده است ( در دوزخ زندانی می‌گردد و ) گروگان می‌شود . ‏ مگر یاران سمت راستی ( که مؤمنانند و خویشتن را با انجام نیکیها در جهان از عذاب یزدان رهانیده‌اند ) . ‏‏ آنان در باغهای بهشت بسر می‌برند ، و ( از دوزخیان ) می‌پرسند . ‏ از بزهکاران و گناهکاران ( می‌پرسند ) . ‏ چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است‌ ؟ ‏ می‌گویند : ( در جهان ) از زمره نمازگزاران نبوده‌ایم . ‏ و به مستمند خوراک نمی‌داده‌ایم . ‏ و ما پیوسته با باطلگرایان ( هم‌نشین و هم‌صدا می‌شده‌ایم و به باطل و یاوه و عیبجوئی ) فرو می‌رفته‌ایم . ‏ و روز سزا و جزای ( قیامت ) را دروغ می‌دانسته‌ایم . ‏ تا مرگ به سراغمان آمد. ‏»
به این صورت، صحنه ی اول را برای گفت و گو و مرافعه می گذارد، صحنه ی دوم را برای پشیمانی و انواع حسرت، و صحنه ی سوم را برای اعتراف طولانی چون هر یک از این امور، مستلزم مکث و تطویل است تا تأثر و تأثیر صورت بگیرد.
گاهی نیز نمایش چنان کوتاه صورت می گیرد که مانند یک چشم بر هم زدن به نظر می آید:
(وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ)آل عمران/۲۵
« و به هر کسی ( پاداش و پادافره ) آنچه کرده و فراچنگ آورده است به تمام و کمال داده شود و بر آنان ستم نرود . »
(‏ فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ ‏)مؤمنون/۱۰۱
«‏ هنگامی که ( برای بار دوم ) در صور دمیده شود ، هیچ گونه خویشاوندی و نسبتی در میان آنان نمی‌ماند ( چرا که هرکسی در اندیشه نجات خویشتن است ) و در آن روز از همدیگر نمی‌پرسند ( زیرا در جهان دیگر انتساب به فلان شخص یا طایفه و قبیله کارگشا نیست و در آن دم همه از یکدیگر رمان و گریزانند ) . ‏»
(‏ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ‏)الرحمن/۴۱
«‏ گناهکاران با قیافه‌هایشان شناخته می‌شوند ، و ایشان با سرها و پاها گرفتار می‌گردند . ‏»
عوامل کوتاه بودن در این جا بر حسب مواضعی که در آن وارد می شوند متفاوت است. گاهی به این دلیل کوتاه است، که موقف موقف آرامش، سکون، جلال و خشوع است. در آن، گرفتن و جواب دادن و بگومگو و بحث و جدل نیست. گاهی هم هدف پایان دادن و قطع کردن است. از این رو یک جمله بیان می شود و پس از آن هرگونه کشمکشی پایان می یابد. گاهی نیز منظور این است که همه چیز واضح است و نیازی به سخنی یا تدبیری نیست. و به این صورت، اهداف مختلفی، نمایش گذرای کوتاه را ایجاب می نمایند.
———————————————-
منبع: صحنه های قیامت در قرآن / مؤلف:سید قطب / مترجم: زاهد ویسی / انتشارات: آراس ۱۳۸۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا