زن و شوهر و رابطه ی آنها، میثاق غلیط
زن و شوهر و رابطه ی آنها، میثاق غلیط
نویسنده: محمد هیثم خیاط / مترجم: علی آقاصالحی
صرف نظر از اصطلاحاتی که درباره ی طلاق و جدایی زن و شوهر به کار رفته است، جالب است به عبارتی که خداوند برای پیوند زندگی مشترک بکار می برد، توجه بیشتری اعمال شود که از آن به عنوان (میثاق غلیط) یا پیمان محکم و سخت یاد شده است. میثاق از واژه ی (الوثاق) به معنی مستحکم و سخت گرفته شده و چیزی است که با آن اسیر را محکم می بندند. خداوند می فرماید:
« فَشُدُّوا الْوَثَاقَ » (محمد: ۴)
«پس اسیران را محکم ببندید،»
باز می فرماید: «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا» (بقره: ۲۵۶)
«او به ریسمان یا محکمترین دستاویز چنگ زده که هرگز نخواهد گسست.»
بنابراین، در مثلهای عربی آمده است:
(من تزوج فهو طلیق قد استأسر)
«هرکس ازدواج کند، او آزادی است که خود را اسیر و تسلیم کرده است.»
پس ازدواج، آن پیوند و ریسمان محکمی است که هرکدام از زن و شوهر را به یکدیگر می بندد، همان طور که اسیر را میبندند، هرچند نوعی اسارت خوش آیند و محبوب می باشد، چون اصل بر این است که این پیوند، پیوندی ناگسستنی باشد.
دیگر این که رابطه ی بین زن و شوهر، همچون رابطه ی لباس با بدن است و شامل همه ی ویژگیهای آن از قبیل دفع گرما و سرما و محافظت از بدن و کسب شخصیت و پوشاندن عورت و عیب ها و… می شود.
برهمین مبنا از قطع استثنایی این پیوند با عباراتی چون کندن لباس و آزادی اسیر تعبیر شده است و اصطلاح واژه ی (طلاق) نیز بدین منظور است که انگار زن و شوهر آزادی خود را بدست آورده اند، چون به خاطر پیوند ازدواج در اسارت خانواده درآمده است و نسبت به همدیگر مسئولیت ها و تعهداتی پذیرفته اند و حالا خود را از این تعهدات آزاد می سازند. همچنین این نوع جدایی را (خلع) نیز نامیده اند، زیرا خداوند زنان را به مثابهی لباس مردان و برعکس قرار داده و می فرماید:
«هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» (بقره: ۱۸۷)
«آنها لباس شمایند و شما لباس آنها هستید.»
وقتی که زنی با میل و رغبت بخواهد با پرداخت مبلغی به شوهرش، خود را بازخرید کند و از تعهدات و مسئولیت هایی که قبلا پذیرفته، بدر آید و از شوهرش جدا شود، انگار هرکدام از زوجین لباس دیگری از تن بدر آورده وبه خود وی بازگردانده اند در روایت آمده است که زنی با شوهرش از در ناسازگاری درآمد عمر به شوهرش گفت: (اخلعها). او را خلع کن؛ یعنی رهایش کن.
اما بعد :
این نوع ارتباط و پیوند بین زن و شوهر، همراه با خطاب قرآنی و فرمانهای پیامبر(ص) همیشه، به طور مساوی هردو جنس مذکر و مؤنث را در بر می گیرد، مگر این که نشانه و قرینه ای بر اختصاص یکی از این دو باشد. به نظر من این همان چیزی است که باید نصب العین خود قرار داده و تلاش کنیم درباره ی تعیین موقعیت زن در اسلام، و نقش وی در خانواده و جامعه و اجتماع و کار و شغل وی بیاندیشیم و بدانیم که زن یکی از ارکان جامعه است و امر به معروف و نهی از منکر از ویژگی های اوست:
« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (توبه: ۷۱)
«مردان و زنان مؤمن یاور و پشتیبان همدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر میکنند.»
بیاندیشم که چگونه میتوان به بهترین وجه نقش سیاسی را برای زن محقق ساخت؟
چگونه اسلام استقلال مالی را برای وی تامین و تضمین می کند، زن از نظر اسلام استقلال مالی دارد و هرچه را بدست آورد ملک شخصی اش به حساب می آید:
« لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ » (نساء: ۳۲)
«برای مردان از آنچه کسب کرده اند بهره ای است وبرای زنان از آنچه به دست آوردهاند بهره ای است.»
« لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ ۚ نَصِیبًا مَفْرُوضًا » (نساء:۷)
« مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشان به جای می گذارند، سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشان به جا می گذارند سهمی است، چه کم باشد چه زیاد و این سهمی تعیین شده است.»
این نوع تساوی و برابری همیشگی که ملاحظه می کنیم، تساوی در اصول و مبادی است و ممکن است از نظر جزئیات اختلافاتی با هم داشته باشند که همین روند مساوات عادلانه را تحقق می بخشد. و بر ما لازم است با تأنی و دقت و آرام آرام آنها را بیاموزیم و خوب بفهمیم و معانی زیبا و عمیق آن را به بشریت بشناسانیم و بدانیم که تحقق این اهداف بطور آشکار یا پنهان، تلخ یا شیرین برای بشریت ارمغانی جز خیر و نیکی به همراه ندارد. پروردگار پاک و منزه گوینده ی حق و حقیقت است و تنها او راه رستگاری و سعادت ابدی را فراروی انسانها قرار میدهد.
——————————-
منبع: حقوق و مزایای زن مسلمان در عصر حاضر / نویسنده: محمد هیثم خیاط / مترجم: علی آقاصالحی