اسماء الله، درس چهارم شفا و شافی
اسماء الله، درس چهارم شفا و شافی
در خصوص شفا گرفتن آنی، اونجوری که مردم تو امامزاده ها جیغ بکشن که فلانی شفا گرفت، بعد لباسشو تیکه تیکه کنن و بردارن(!) توی قرآن چیزی نیومده. مگر در خصوص توانایی روحی حضرت عیسی، که اون رو هم نگفته شفا میداد، میگه مُبرّا میکرد: أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ (۳:۴۹) و (۵:۱۱۰)
مُبرّا میکنم اَکمَه و اَبرَص رو، و حیات میدم مُرده رو، به اذن خدا. یعنی مقابل اُحیی یا حیات میدم، اُبری یا حیات میگیرم / مُبرّی از حیات میکنم، اومده. انگار یه تودۀ زنده در بدن بیمار رو که عامل بیماریش بوده، شناسایی و نابود میکرده. چه بسا الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بیماریایی بودن مشابه سرطان امروزی، که یه تودۀ بدخیم بیماری زا درش نقش داشته و رشدش موجب گرفتگی عصب بینایی یا عارضه های پوستی شدید میشده، والله اعلم. افرادی هم در مقیاس کوچیک، کارای مشابهی در طول تاریخ انجام دادن. مثلا ۵۰ سال پیش خانم نینا کولارینا (Nina Kulagina) در روسیه، تواناییای روحی متعددی داشت. میتونست فقط با نیروی ذهنش، تپش قلب قورباغه رو از راه دور متوقف کنه. به زبان قرآنی، میتونست سلولای قلبی رو مُبرّی از حیات کنه.
اما خارج از این معجزات آنی، شفا در قرآن یک پروسۀ زمانداره؛ با انجام روشهای درمانی خاص، متناسب با مریضی، و ادامه مسیر تا رسیدن به شفای کامل. بیماریا یه شبه ایجاد نمیشن، که یه شبه هم قابل درمان باشن. انجیل (Proverbs 16:24) و قرآن (۱۶:۶۹)، عسل طبیعی رو شفای جسم معرفی کردن. چون زنبور عسل اون رو از گیاهای مختلف به مرور زمان استخراج میکنه و در یجا برای استفاده ما جمع میکنه. خود قرآن هم، به عنوان شفای سینه ها یا مشکلات درونی ما معرفی شده: شِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ. چون خداوند تجارب پیامبرانش رو با اقوام مختلف به مرور زمان استخراج کرده و یجا در این کتاب واسه استفادۀ ما جمع کرده (۱۰:۵۷، ۱۷:۸۲).
پس برای شفا گرفتن جسم و روح از انواع امراض بیرونی و درونی، نیازمند تجویز دارو، صرف وقت و همّت بخرج دادنیم. شافی کسی میشه که شفا میده، چه خودش رو، مثل ماجرای حضرت ایوب، چه دیگران رو، مثل ماجرای حضرت عیسی. یا مشابه کاری که امروز عطار و دکتر و روانپزشکا میکنن، با تجویز رژیم و ورزش و دارو، چه گیاهی چه شیمیایی. پس هر کسی در راستای شفا گرفتن یا شفا دادن قدم برمیداره، نقش شافی خدا رو میتونه متجلی کنه.
میگن فلان دکتر یا عطار، دستش شفاست. یعنی طی سالها تجربه، انقدر شافی خوبی شده، که وقتی خدا میخواد بندۀ مریضی رو در اون حوالی شفا بده، هدایتش میکنه پیش اون: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ (۲۶:۸۰)
حضرت ایوب، وقتی بدنش رو عفونت گرفت و حتی خانوادش از ترس واگیری ولش کردن و رفتن، در اوج اون عذاب از خدا خواست درمان بشه. و خدا هم به دلش انداخت که تحرُّکِش رو زیاد کنه، به قول امروزیا ورزش کنه و پا به زمین بکوبه: ارْکُضْ بِرِجْلِکَ ۖ (۳۸:۴۲) و از آب سرد برای تحریک خونسازی در مغز استخون هاش بهره ببره. یه دمنوش یا نوشیدنی درمانی محلی هم سر راهش گذاشت: هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ (۳۸:۴۲).
مدتی رو به این شیوۀ درمانی ادامه داد تا عفونت از سطح بدنش رفت. درنتیجه خانوادش و دیگران مجدد تونستن بهش برگردن. مشکل بیرونش حل شده بود، ولی درونش هنوز نیازمند مراقبت بود. پس با گیاه درمانی، با توجه به نوع بیماریش و داروهای محلی، پروسۀ درمانی خودش رو تکمیل کرد: وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ (۳۸:۴۴). نکته اینجاست، فوری و معجزه وار خدا شفاش نداد. نگفت تو پیامبرم هستی، همینکه من رو خوندی برای مشکلت، کافیه؛ برو که شفاتو گرفتی! بلکه بهش راه شفا رو نشون داد، که با تکیه بر اون و صبر ایوبش، شافی خودش شد: إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا.
وقتی دندون درد داریم، هزار بار ذکرِ یا شافی هم برامون کافی نیست! تداوم درد بیانگر یه خرابی اساسیه، که باید در اسرع وقت بهش رسیدگی بشه. وگرنه عفونتش، گسترده تر میشه. پس درد ادامه داره، تا وقتی عصب کشی یا کشیدن دندون انجام بشه. خدا به موازات تکامل علم بشر، امروزه دندونپزشک ها رو شافی دندون درد ما کرده. فردا هم به نسبت تکامل شفا ها و شافی ها، این اسم خودش رو به شیوه متناسب با زمانۀ جدید متجلی میکنه.
لَا تَقُولُوا رَاعِنَا، بجای اینکه بگین خدایا مراعات حالمو بکن، قُولُوا انظُرْنَا، بگین خدایا ریشۀ مشکلم رو نظاره کن، ببین چیه. در زمان ما، نظارۀ بیماری چطور انجام میشه؟ با آزمایش خون، عکس OPG، سونوگرافی، سیتی اسکن و غیره. وَاسْمَعُوا، و بعد که ریشۀ درد پیدا شد، گوش بدین؛ اطلاعات جمع کنین، از اینترنت و تجربه دیگران و دکتر و متخصص کمک بگیرین. چون اگه پروسۀ شفا رو پشت گوش بندازین: وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ، عذاب دردناکی در انتظاره (۲:۱۰۴)
پس چی شد؟ اگه بیماری جسمی یا روحی خاصی داریم، باید در راستای گرفتن شفا از شافی تلاش کنیم. یا خودمون شافی خودمون بشیم، یا یه شافی برای خودمون پیدا کنیم، که در هر دو حالت در پس پرده هو الشافی. باید آماده قبول درد و رنج مسیر درمان باشیم، تا از عذاب دردآور تر آینده رها بشیم. به راه هایی که سر راهمون میاد یا به دلمون میافته توجه کنیم، به گوش باشیم برای نشانه ها و راه حل های درمانی. صبورانه سیکل درمانمون رو ادامه بدیم و تکمیل کنیم. تا به شفای کامل برسیم و اسم شافی رو برای خودمون و دیگران متجلی کنیم.
چه خوش گفت یک روز دارو فروش
شفا بایدت، داروی تلخ نوش (بوستان سعدی)
مطالب مرتبط: اسماء الحسنی