بعضی از خصو صیات اخلاقی خالد بن ولید(رض)
بعضی از خصو صیات اخلاقی خالد بن ولید(رض)
نویسنده: ابو زید شلبی / مترجم: ابوبکر حسن زاده
۱٫خالد حق را بخاطر حقانیت آن بسیار دوست می داشت، ولی گاه گاهی در میدان های جنگ به خاطر مصلحت مسلمانان از بعضی کار های کوچک چشم می پوشید و تساهل نشان می داد که در اصطلاح شرع تساهل حکیمانه نام دارد و آن تایید می نماید به همین خاطر است که شریعت در حالت جنگ حدود را اقامه نمی کند.
۲٫خالد به خلافت عمر معتقد بود که امرا و مسئولان حکومت باید تا اندازه ای دارای آزادی عمل و اختیار باشند، به نظر او دستور خلیفه و کسب اجازه از او در تمام احوال نه لازم بود و نه ضروری، بلکه امرا و فرمانده ها در کارهای فوری که فرصت برای کسب اجازه از خلیفه ندارند باید در رای و صلاح دید خود اقدام نمایند.
۳٫خالد معتقد بود استفاده از نعمت های الهی و داشتن زندگی مرفه مادام در حدود و دایره ی دین باشد مباح است.
۴٫خالد خوی و شخصیت نظامی داشت، بدون شک این امر مستلزم آن است در خوی و طبع او مقدار شدت و قسوت نسبت به دشمن وجود داشته باشد،پیروزی بر دشمن برای او هدف بود گاهی بخاطر رسیدن به آن از بعضی کارها چشم پوشی می کرد.با توجه به این شناخت خلاصه،از ویژگی های اخلاقی آنان می توانیم بگوییم این دو بزرگوار در کل، هردو دوستدار حق بودند و مصالح و منافع مسلمانان را بر چیزهای دیگر مقدم می داشتند، اما هر یک دارای وجه نظری مغایر با دیگری بود هر کدام برای تایید نظر خود توجیهات و دلایلی نشان می دادند،در طبع هر دوی آنها نوعی از شدت وجود داشت،پس با چنین خصوصیات اخلاقی مغایر، طبیعی است که در بعضی موارد در بین آنها اختلاف نظر پدید آید. در زمان حیات رسول خدا(ص) اثری از اختلاف نظر در بین آنها دیده نمی شد، چون در آن زمان هیچ کسی وجود نداشت که نظر او با نظر پیامبر(ص) برابری کند نهایت امر از چیزی که نمی دانست سوال می کرد.
وقتی که خلافت به ابوبکر رسید،بزرگان اصحاب و آنهایی که اهل سبقت در اسلام و دارای آشنایی به احکام دینی بودند، نظریات و آراء خود را در مسائل ابراز می کردند. از طرفی عمر هم به منزله وزیری برای ابوبکر بود و با او مشورت می کرد و اکثر به رای عمر عمل می کرد و از همان زمان، اختلافات محسوسی میان عمر و خالد در بعضی موارد آشکار گردید. اما عمر در زمان ابوبکر نتوانست خالد را عزل کند چون ابوبکر انسانی بود آرام و با گذشت و صبور، امرا و کارمندان را آزاد می گذاشت، عقیده داشت که لازم است از بعضی از کارهای آنان گذشت شود،و بخاطر مصالح عامه ای که اثرات آن به مسلمانان می رسد باید از بعضی از خطا ها و اشتباهات آنان صرف نظر به عمل آید. به همین جهت هرگاه عمر به اصرار از ابوبکر درخواست می کرد تا خالد را عزل کند ابوبکر می گفت:(عمر دست بردار من شمشیری را در نیام نمی کشم که خداوند آن را از غلاف بیرون آورده است.)
به حقیقت ابوبکر به شمشیر خالد نیاز داشت چون شمشیر خالد بود که چشم ارتداد را از حدقه بیرون آورد و تخت های کسری و قیصر را به لرزه انداخت و زمینه را برای پیروزی های عظیم بعدی آماده ساخت، اصلا” عزل خالد در زمان ابوبکر حتی به نظر ما در زمان عمر هم با هیچ سیاستی درست در نمی آید.
ما معتقدیم که عمر(رض) در حق خالد بیش از اندازه شدت و سختگیری به عمل آورد. عمر خود به این امر اعتراف می کند و نظر ابوبکر نسبت به خالد را بر نظر خود نسبت به او ترجیح می دهد و می گوید)رحمت و برکت خداوند بر روان ابوبکر باد! او انسان ها را بهتر از من می شناخت).
وقتی که عمر به ولایت و امارت بر مسلمانان رسید فورا” خالد را عزل کرد.*
_______________________________
منبع: خالد بن ولید سیف الله / مولف: ابو زید شلبی / مترجم: ابوبکر حسن زاده
تنظیم برای نوگرا: باران
* برای مطالعه کامل شرایط عزل حضرت خالد توسط حضرت عمر و چگونگب موضعگیری خالد در این مورد به کتاب مراجعه کنید که خواندنی و زیباست.
مقبرهٔ خالد بن ولید در شهر حمص سوریه
مسجد خالد بن ولید که مقبره اش هم در آن قرار دارد
سلام
این جواب مختصری است که در همین رابطه به تیجانی داده شده است…
داستان مالک بن نویره در کتابهای تاریخ معروف است وی بعد از وفات پیامبرص زکات نمیداد و گفته شده که از سجاح پیروی میکرد اما مشهور است که زکات نمیداد. و داستان وی را با خالد بن ولید، بیشتر تاریخنگاران ذکر کردهاند اما آنچه تیجانی ذکر کرده است که (خالد، مالک بن نویره را طالمانه به قتل رساند و در همان شب با همسر مالک، زنای به عنف کرد) را تاریخ نگاران ذکر نکردهاند.
و اینک روایت طبری: خالد آنها را در شبی سرد دستگیر کرد و کسی توانایی وم قاومت نداشت، آنها زندانی شدند و هر لحظه بر سرمای هوا افزوده میشد خالد به منادی دستور داد تا ندا دهد و بگوید: «ادفئوا أسراکم»۱ . و «ادفئوا» در زبان کنانه بمعنی قتل بود. گروهی گمان کردند که هدف خالد کشتن اسیران است در نتیجه ضرار بن ازور، مالک را به قتل رساند. و خالد با ام تیم، دختر منهال ازدواج نمود و گذاشت تا عدهاش تمام شود .۲
اما روایت ابن کثیر: ابن کثیر تقریباً همان روایت طبری را آورده است و در آخرش میگوید: ووقتیکه عدهاش تمام شد با وی عروسی نمود. و گفته شده است: بلکه خالد، مالک بن نویره را خواست و او را بخاطر پیروی از سجاح و ندادن زکات سرزنش کرد و به او گفت: آیا نمیدانی که زکات در کنار نماز ذکر شده است؟ مالک گفت: صاحب شما (محمد) چنین گمان میکرد خالد گفت: آیا او صاحب و رفیق ماست صاحب تو نیست؟ ای ضرار گردنش را بزن پس گردنش زده شد .۳
ابو ربیع کلاعی داستان مالک را در کتابش «حروب الرده» ذکر کرده است و سخن تیجانی در آن نیست.
اما سخن حضرت عمر که فرمود: «ای دشمن خدا! یک نفر مرد مسلمان را کشتی آنگاه بر همسرش شبیخون زدی. به خدا قسم سنگسارت میکنم». به تیجانی میگوییم سند این روایت کجاست؟ بله، این سخن در بعضی از کتب تاریخ آمده است آیا این سخن میتواند دلیل باشد؟ آیا تو نگفتی «فقط به آنچه صحیح است استناد میکنم؟».
و سند این روایت صحیح نیست، این روایت را طبری در تاریخش به نقل از محمد بن حمید رازی آورده است۴ و امام بخاری در مورد محمد بن حمید گفته است: فیه نظر (او خالی از اشکال نیست) و ابوزرعه، محمد بن حمید را تکذیب نموده است و صالح بن جزره میگوید: ما محمد بن حمید را در همه احادیثش متهم میکردیم، در مورد خدا جسورتر از او ندیدم. و ابن خراش میگوید: ابن حمید برای ما حدیث نقل میکرد و سوگند بخدا که دروغ میگفت .۵
۱ – «اسیرا نتان را گرم کنید».
2 – تاریخ الطبری: ۲/۵۰۲.
3 – البدایه والنهایه: ۶/۳۲۶.
4 – تاریخ الطبری: ۵/۵۰۴.
5 – کسیکه چنین وضعیتی داشته باشد روایت او هیچ اعتباری ندارد. (مترجم)
سلام. لطفا کمی در خصوص واقعه مربوط به مالک بن نویره توضیح دهید. ممنون