اختلاف فقهی گناه نیست!!!
اختلاف فقهی گناه نیست!!!
استاد محمّد غزالی
تعدادی از رهبران فرهنگی و رجال سیاسی را مشاهده کرده ام که به این سرطان مبتلا هستند ؛چرا که خود پرستی و پرداختن به مطامع و هوس های آن ، بر رفتارشان سیطره دارد . در این مصیبت دنباله روهایی با آنان مشارکت دارند که پیرامون منافع و محافلشان مثل زنبور وزوز می کنند . بیماری های قلوب خطرناک ترین چیز هم برای دین و هم برای دنیا است ، نه اختلافات فقهی .راستی اختلاف فقهی چیست؟ اختلافات فقهی مثل اختلافات دو حزب محافظه کار و کارگر درانگلیس یا مانند اختلافات دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در آمریکا است. اعضای این احزاب در مسایل اصولی و اهداف کلی با هم اتفاق نظر دارند؛ تنها چیزی که هست این که گهگاه شاید دیدگاهشان در باب امور و ترتیبات داخلی خانه با هم فرق کند .
در امت خودمان آدم های فرومایه و ناکس بر فراز این اختلافات ، عمارت می سازند و نتایج ویرانگری به دست می دهند . فرض می کنیم که شخصی از امام ابوحنیفه پیروی می کند نه ابن حزم یا بالعکس. این چیز چه رابطه ایی با نزدیک شدن به خدا یا دور شدن از او دارد ؟ چه پیوندی با فسق یا تقوا دارد ؟ در باب چنین اختلافاتی ما صرفاً حکم صحت یا عدم صحت می دهیم و بس ؛ چون اختلاف نظری است عقلی آن هم در چارچوب محدود . کاملاً نادانی است که ما آن را به حقیقت دین یا وحدت امت ربط می دهیم .
اگر تصور کنیم که در زمان ابن حزم ، فردی مخالف او نزد صلیبی ها خبر چینی کرد تا او را بگیرند ، من این خبر چین را مرتد یا از خاندان ابولؤلؤ مجوسی و ابن ملجم می دانم. کسانی که ترجیح می دهند در افغانستان به جای مذهب ابو حنیفه ، کمونیزم حکومت کند یا کمونیست ها را با پیروان مذهب حنفی برابر می دانند ، گمراه و منحرف اند. در عصر ما دیندارانی یافت می شوند که از کودنی و کینه در چنین گود هولناکی فرو افتاده اند. با این اندیشه کم مایه ، خدا و پیامبر (ص) را آزده ساخته اند . راز تهاجم من بر این گونه دینداران و دلتنگ شدنم از آنان همین است . از منظر دین ما اختلافات فقهی اگر حایز شرایط علمی و اخلاقی باشند ، هرگز گناه نامیده نمی شوند و گذشته از این به اجماع امت ، هر مجتهدی پاداش دریافت می کند.
کسانی که اختلافات فقهی را وسیله ای برای طعنه و عیبجویی و پاره پاره و دسته دسته نمودن امت قرار می دهند سزاوار تنبیه هستند . من باور نمی کنم که آدمی مؤمن و دارای اخلاق ربانی تا این سطح پایین افت کند .
اکنون در مورد ((اخلاق انسانی ))مثل راستگویی ،امانت داری، وفا به عهد، شرافت و… سخن می گوییم . از آنجا که این بخش از اخلاق عمومی است و شامل مسلمانان و غیر مسلمانان می شود آن را ((اخلاق انسانی )) نامیدم. ضد این اخلاق ، پایه های نفاق را تشکیل می دهند پیامبر (ص) فرموده است :
((چهار خصلت اند که در هر کس وجود داشته باشند، آن کس یک منافق خالص (کامل) است و در هر کس یک خصلت از آنها باشد ، در او یک خصلت نفاق وجود خواهد داشت ، تا آنگاه که آن را ها کند. هنگامی که امین قرار گیرد (و به او امانتی سپرده شود در آن )خیانت می کند ؛ هنگامی که صحبت کند ، دروغ می گوید ؛ زمانی که پیمان به بندد ، نیرنگ می زند و هر گاه دعوا کند راه فجور (و دشنام و پرخاش )را در پیش می گیرد.))
شگفت این جاست که فجور و پرخاشگری در دعوا و خصومت ، به بازی گرفتن قرار دادها و پیمان ها ،بی اهمیت شمردن سخن و گفتار و حیف و میل کردن امانت همه و همه تقریباً برای بسیاری از مردم عادت طبیعی شده اند. مسلمانان نیز به دینی که وارث آنند، در حوزه های اخلاق عمومی جز به ندرت پایبند نیستند. در همان حال پیروان کیش های دیگر را می بینیم که در معاملات و مسلک هایشان مکارم اخلاق را رعایت می کنند و از هر ج و مرج ، پستی ، فرومایگی و غفلت دوری می نمایند.
پیش از این گفتیم که من در میراث بزرگان تأمل کردم ، ولی میراثی پربارتر، گسترده تر و متعالی تر از میراثی که محمد در حوزه اخلاق به جا نهاده نیافتم ؛ اما چه عاملی امت را از میراثش دور کرد و از پایه هایش کنار زد ؟ اخلاق متعالی یک امت، محصول مجموعه عناصر بهم پیوسته و تکامل یافته است ؛ عناصری که در آن باورها ، عبادات ، اوضاع اقتصادی و سیاسی با هم تلاقی حاصل کنند .
این نکته را باید در نظر داشت که اخلاق به معنای خواندن یک صفحه یا شنیدن یک درس نیست ؛ بلکه اخلاق عبارت از یک صنعت دشوار تجارب مداوم و مکرر و سخت گیری و تکلف مستمر است . این خصوصیات اکتسابی سر انجام تبدیل به ملکه ی استوار و صبغه ی ثابت می شوند.
—————————————————-
منبع : ارزیابی میراث فکری مسلمانان
مؤلف : استاد محمّد غزالی
مترجم : داود ناروئی
انتشارات : نشر احسان