مسئله ی بردگی در اسلام و جهان
مسئله ی بردگی در اسلام و جهان
نویسنده: مصطفی الرّافعی (دکترای حقوق از دانشگاه پاریس) / مترجم: دکتر محمود رضا افتخارزاده
نخستین مشکل پیچیده و بس کهن جهانی که اسلام با آن روبرو شد مشکل بردگی بود که در سراسر جهان به عنوان یک تقدیر و مشیّت وجود داشت. اسلام این فاجعه بزرگ انسانی را سدّ راه تحول و تکامل انسانی- اجتماعی دانست و با آن برخوردی جدی و ریشه ای کرد:
انسان این موجود ذیجود که در عرصه جوامع جاهل جهانی و حتی کانون های تمدن آن روزگار چون آتن، رم، تیسفون و … به صورت کالائی بی ارزش و ارزان درآمده بود و خرید و فروش می شد و اصولاً حق حیات نداشت، موجودی شریف که باید بر طبیعت مسلط شود و نیروی آن را در جهت مصالح و منافع خویش تسخیر نماید، باید از بند بردگی رها شود، باید جسم و روانش آزاد گردد. ولی اسلام چگونه می تواند این بیماری کهنه اجتماعی – جهانی را که در طی هزارها، نسلهای بیشماری را نابود کرده و به صورت یک سنت، تقدیر و مشیت درآمده درمان کند؟ چگونه می تواند فضای فکری و زمینه ی اجتماعی را برای آزاد ساختن برده آماده سازد و تساوی انسانی برقرار نماید تا بردگان، حقوقی همسان حقوق آزادگان داشته باشند؟
اسلام برای تحقق این مقصود و رسیدن به این هدف، راه درمان تدریجی را برگزید، چرا که نمی توانست در همان آغاز ظهور، به بردگی جهانی پایان دهد ولی توانست اصول برادری انسانی و برابری اجتماعی را به عنوان نظام ارزشی نوین جهانی مطرح سازد و به مخاطبانش اعتلای شخصیت بخشد و بدین سان بنیان های پوشالی فرهنگ بردگی را از درون و توسط خود افراد انسانی متلاشی نماید.
بنابراین نخستین آزادی که اسلام به آن فرا خواند، آزادی فردی انسان بود. اسلام از یک سو توصیه می نمود که باید با بردگان به خوبی رفتار کرد و از دیگر سو بردگی را حرام اعلام نمود. در حالی که برده دار حق حیاتی برای برده قائل نبود و هرگاه می خواست می توانست او را بکشد، اسلام به برده حق حیات داد و برای قاتل برده عقوبت قتل قائل شد و بر برابری انسان تأکید بسیار کرد. خداوند در قرآن می فرماید: «همانا که مؤمنان برادرند» و پیامبر اسلام بر این برادری این گونه تأکید نمود: «مردم همه شان بندگان خداوند هستند، مردم همه شان همچون دندانه های شانه مساویند، عرب را بر عجم برتری نیست مگر به تقوی» و دیگر آیات و روایات مربوطه که هدف نهایی آن ها القاء این اصل در ذهن انسان است که مردم همه از سرشتی واحدند و همه شان از آدم و آدم از خاک است، یکی را بر دیگری برتری نیست مگر به کار شایسته و پرهیزگاری و اینکه خداوند بندگانش را به دو گروه برده و آزاد نیافریده، بلکه همه شان را آزاد آفریده است.
اسلام به برده مصونیت جسمانی بخشید، لذا ضرب و شتم و شکنجه برده را ممنوع ساخت، به برده مصونیت خانوادگی داد تا برده دار نتواند میان برده و همسرش جدایی افکند. اسلام به این ها بسنده نکرد بلکه تا آنجا که شرایط اجتماعی اجازه می داد پیش رفت. پیامبر اسلام خود شخصاً برده ها را می خرید تا آزادشان نماید و مسلمانان را به این مهم تشویق و ترغیب می نمود تا آنجا که هر مسلمانی دچار مشکل و بیماری می شد، پیامبر دستور می داد برای رفع گرفتاری و بیماری، برده ای را بخرد و آزاد کند. پیامبر به مسلمانان می گفت: «هر فرد مسلمانی که کنیزی داشته باشد و او را تربیت نماید، و سپس آزادش کند دارای دو پاداش است». اسلام به این نیز اکتفا نکرد، بلکه کفاره ی بسیاری از گناهان را آزادی برده قرار داد. علاوه بر این ها اسلام کوشید تا روحیه ی معنوی بردگان را بالا برد و نیرومند سازد. لذا پیامبر اسلام به مسلمانان دستور داد که زیر دستانشان را برده و کنیز خطاب نکنند و توصیه نمود که رفتار شایسته و مطلوبی با آنان داشته باشند و سپس فرمود: «همانان که برادرانتان میهمان شما هستند، هر کس که برادرش زیر دستش باشد باید که او را از آنچه می خورد بخوراند و از آنچه می پوشد بپوشاند و به آنان زورگویی نکند».
توصیه های پیامبر و تعالیم آن حضرت در یارانش و همه ی مسلمانان مؤثر واقع شد و در نتیجه آزادی بردگان افزایش یافت و رفتار با بردگان به شایستگی گرایید تا آنجا که فردی مانند عمربن خطاب در مسافرتی شترسواری را میان خود غلامش عادلانه تقسیم کرد؛ مقداری از راه را عمر سوار شتر بود و مقدار دیگر را غلامش.
نظر یک شرق شناس درباره بردگی
اسنوک هورگرونیه[۱] می گوید: «نپنداریم که نظام های اجتماعی پیش و پس از اسلام بردگی را لغو نموده و توانسته اند تا از برده حمایت کنند و برایش حقوق انسانی قائل شوند و او را برابر و همسان افراد آزاد قرار دهند، این تنها اسلام بود که به طور زیربنایی و اساسی و تاریخی ریشه برده داری و فکر برده پروری را سوزاند.» وی می افزاید: «برای بردگان انتقال به دست مسلمانان یک نعمت و رحمت الهی بود، اروپائیانی که می پندارند بردگان در دنیای اسلام مانند بردگان سیاه در آمریکا بودند، جداً اشتباه می کنند، چرا که بردگان در جهان اسلام بیشتر شبیه کارگران اروپایی می باشند، زیرا بیشترشان پس از زمان کوتاهی آزادیشان را به دست می آورند، چه بسا کنیزی که همسر یک مسلمان می گردید و مادر فرزندانش می شد. برده وحشی تربیت می یافت و آموزش می دید و خواندن و نوشتن می آموخت و انسانیت وی در دامان اسلام شکوفا می شد و این بزرگترین دلیل بر عدالت مسلمانان است.» این شرق شناس سپس می گوید: «الغاء بردگی که انگلستان به آن فرمان داد، بدون شک یک عمل انسانی است، ولی به حال آفریقایی های بیچاره ای که در سخت ترین شرایط زندگی می کنند مفید نبود، چرا که اگر مسلمانان به بردگیشان برند در واقع از دوزخ تاریک استعمار انگلیس رها می شوند و به دنیای نور و فضیلت گام می نهند.»
بردگی هنوز پایان نیافته است
از ظهور اسلام بیش از چهارده قرن گذشته، انسان در طی این مدت طولانی فرصت رشد و شکوفایی و مدنیت یافته و تازه توانسته به یکی از رؤیاهایش که الغاء بردگی است جامه ی عمل پوشد و آن هم در پایان سده ی نوزدهم میلادی؛ سران دولت های جهان در برلین به سال ۱۸۸۵ گرد هم آمدند و پیمانی به امضا رساندند که خرید و فروش برده در جهان ممنوع است، ولی متأسفانه نظام ظالمانه برده داری همچنان به قوت خود باقی است. در روزگار ما که عصر اتم و فضا و کامپیوتر است برده داری مدرن دو گونه است؛ بردگی جسمی و بردگی فکری. در آفریقای سیاه انسان همچنان خرید و فروش می شود، در کشورهای استعمار زده ی جهان سوم، انسان ناتوان و فقیر همچنان برده ی افراد ثروتمند است و از همه ی حقوق زندگی محروم و با دست خویش ثروت سرزمینش را تقدیم استعمارگر می کند و هرگاه در جهت آزادی خویش قیام کند و یا خواهان آزادی باشد، قدرت استعمارگر حاکم و مزدورانش او را به بند می کشند، شکنجه می دهند و خونش را می ریزند.
————————————————–
منبع: اسلام؛ حقوق و آزادی های اساسی انسان و مسئله حقوق بشر / مؤلف: مصطفی الرّافعی (دکترای حقوق از دانشگاه پاریس) / مترجم: دکتر محمود رضا افتخارزاده / انتشارات: نشر معارف اسلام قم ۱۳۷۵