ازداروین تا جسر( ۳)
ازداروین تا جسر(
3)
ندیم جسر
چگونگی سازگاری نظریۀ داروین و نصوص قرآن
حیران : او چگونه توانست میان نظریۀ داروین و نصوص قرآن سازگاری
ایجاد کند .
شیخ : نظر جسر آن است که بر خلاف گمان برخی افراد ، نظریۀ تحّول و
تکامل و آراء مربوط به آن دربارۀ اصل انواع زندگی و عقل ، حاوی امور دور از حقیقت
یا موضوعهایی نیست که با اصول اساس دین
تعارض قطعی داشته باشند ، زیرا به نظر جسر امر مهمّ و ضرور آن است که اعتقاد داشته
باشیم خداوند تعالی آفرینندۀ جهان و موجودات گوناگون آن است و پس از معتقد شدن به
این امر تفاوتی وجود نخواهد داشت میان این که قائل به نظریۀ آفرینش شویم یا نظریۀ
تحوّل و تکامل را بپذیریم . ( یعنی بگوییم خداوند تعالی مادّۀ اصلی موجودات را
آفرید و سپس از طریق تحوّل و تکامل و بر طبق قوانینی که خود بر رفتار موجودات حاکم
قرار داد انواع را پدید آورد و آنها را شاخه کرد ).
امّا نظر جسر آن است که هنوز در مورد درستی یا نادرستی نظریۀ تحوّل
و تکامل میان دانشمندان اختلاف وجود دارد و برای اثبات درستی این نظریۀ براهین
قطعی ارائه نشده است تا ما وادار به تأویل ظاهر آیات قرآن سازد و بدون شک هر گاه
براهین قاطع برای اثبات درستی این نظریۀ ارائه شود جایز است که آن را بپذیریم و
واجب خواهد بود که آیات قرآن را تأویل کنیم و میان آنها نظریۀ اثبات شده سازگاری ایجاد نماییم .
جسر به منظور آماده کردن ذهن خواننده برای پذیرش این رأی عالی و
بسیار مهم ، دو مقدّمۀ با اهمیّت ذکر می کند و در این مقدّمه ها به تفصیل نظر خود
را در تعارض میان نصوص دینی و کشفیات علمی یقینی ، و چگونگی سازگار کردن آنها با یکدیگر
بیان می نماید . او پس از ذکر این دو مقدمه به بررسی نظریۀ تحوّل و تکامل می
پردازد و رأی خود را در این زمینه به طور مبسوط شرح می دهد . من خلاصۀ سخن او را
برای تو بیان می کنم تا دریابی که دین حقیقی از قبول حقایق علمی ابا ندارد و نیز
اصول دین با حقایق علمی متعارض نیست و بر خلاف پندار افراد متعصّب و نادان ، دین
با حقایق علمی تعصّب آمیز و غیر منطقی روبرو نمی شود .
جسر در مقدمۀ نخست چنین می گوید :
در شریعت اسلام نصوصی که اصول اعتقادی و فروع علمی و احکام از آنها
استخراج و استنتاج می شود به دو دسته تقسیم می شوند : دستۀ اول متواتر و دستۀ دوم
مشهور نامیده می شود . متواتر عبارت است از نصّی که به صحّت و قطعیّت آن یقین
داریم زیرا موجبات اسباب این علم یقینی در آن موجود می باشد. مشهور عبارت است از
نصّی که ما به صحت و قطعیّت آن ظن قریب به یقین داریم زیرا موجبات طمأنینۀ قلب را
که ارزش آن بیشتر از ظنّ و کمتر از یقین است دارا می باشد ، [ از جهت دیگر ]
متواتر و مشهور به دو قسم تقسیم می شوند . قسم اول از نصوصی هستند که بر معنای
مشخّصی دلالت دارند و احتمال دلالت داشتن آنها بر معنایی دیگر منتقی است و بدین
سبب نمی توان آنها را به معانی دیگر تأویل کرد . این نوع از نصوص را متعیّن المعنی
می نامیم . در شریعت محمّدی هیچ نصّ متعیّن المعنی وجود ندارد که با برهان قاطع
عقلی تناقض داشته باشد . قسم دوم عبارتند از نصوصی که معنایی ظاهری دارند ( این
معنا عبارت است از آنچه که از خواندن آنها به ذهن متبادر می شود ) امّا احتمال
ضعیف وجود دارد که بر معنای دیگری دلالت داشته باشند . این نوع نصوص را ظاهر
المعنی می نامیم . در شریعت محمّدی گاه نصوصی از این نوع یافت می شوند که معنای
ظاهری آن با برهان قاطع عقلی تناقض دارد . حکم نصّ متعیّن المعنی ( چه متواتر و چه مشهور ) آن است که باید معنای معیّن آنها
را تصدیق کرد و تأویل آنها به معنای دیگر
جایز نیست زیرا این نوع نصوص تأویل نمی پذیرند و هیچ یک از آنها با برهان قاطع
عقلی تناقض ندارند که نیاز به تأویل داشته باشند . امّا حکم نصّ ظاهر المعنی ( چه
متواتر و چه مشهور ) آن است که باید معنای متبادر آن را تصدیق کرد و تأویل آن جایز
نیست مگر آن که برهان قاطع عقلی معنای متبادر آن نقض کند . در چنین حالت نصّ ظاهر
المعنی تأویل و به معنای متفاوت با معنای متبادر آن برگردانده می شود به طوری که
معنای آن با معنایی که دلیل قاطع عقلی بر آن دلالت دارد سازگار و موافق باشد . در
چنین وضعیّتی تأویل نصّ ظاهر المعنی جایز است زیرا تعصّب ورزیدن بر معنایی که از
آن متبادر می شود و ردّ معنایی که دلیل قاطع عقلی است که به وسیلۀ ان رسالت پیامبر
( که منشأ آن نصوص شرعی است ) اثبات شده است . زیرا اگر عقل نبود نمی توانستیم از
طریق استدلال درستی ادّعای پیامبر را ثابت کنیم و اگر اصل ویران شود ضروره”
فرع نیز ویران خواهد شد . بنابر این ردّ دلایل عقلی به معنای نقض پایه و اساس
دلایل نقلی و در نتیجه نقض خود آن دلایل نقلی است . این حکم در مورد هر نصّ ظاهر المعنی
که دلیل قاطع عقلی آن را نقض کند صادق است .
امّا اگر دلیلی که بر معنایی متناقض با معنای متبادر نصّ ظاهر
المعنی اقامه شده است غیر یقینی باشد تأویل نصّ و برگرداندن آن به معنایی دیگر
جایز نخواهد بود . روشن است که دلیل قاطع عبارت است از دلیلی که دلالت یقینی بر
مدلول خود داشته و احتمال وجود معنای نقیض آن نباشد . امّا دلیل عقلی ظنیّ و غیر
قاطع عبارت است از دلیلی ترجیحی بر مدلول خود دارد و احتمال ( ولو ضعیف ) نقض آن
موجود است و در نتیجه این دلیل از مرتبۀ یقین پایین می آید و در چنین حالت تأویل
معنایی ظاهر قطعا” جایز نخواهد بود.
پس از بیان مقدّمۀ نخست ، مقدّمۀ دوم را به نقل از جسر بیان می
کنیم . او می گوید : هدف شریعت محمّدی و سایر شرایع آسمانی عبارت است از بیان
اموری که مردم را به شناخت خداوند تعالی ، ایمان آوردن به وجود صفات کمال او هدایت می کند و همچنین بیان
کیفیّت عبادت و احکامی که موجب انتظام زندگی آنها در این دنیا و عاقبت نیکوی آنها
در دنیای دیگر می شود . امّا تشریح علوم دنیایی از قبیل کیفیّت آفرینش عالم ،
قوانین حاکم بر پدیده های آن و غیره جزءاهداف شرایع نیست . بلکه مردم به کمک عقل
خود این آگاهیهای را کسب می کنند . شرایع فقط بعضی از مطالب این علوم را به اجمال
و به اندازه ای که با اهداف اصلی آنها ارتباط دارد بیان می نمایند و تشریح این
علوم به طور ابتدایی و بالذّات و نه به عنوان وسیله ای برای دستیابی به اهداف اصلی
، مورد نظر ادیان نیست . به عنوان مثال آفرینش آسمانها و زمین ، پدیدار عوالم
پدیده ها و نظام موجود در آنها را به اجمال تشریح کنند تا یاد آوری آنها دلیل عقلی
اثبات وجود آفرینندۀ قادر علیم حکیم باشد و ذکر آنها مردم را به خداوند رهنمون شود
.
جسر پس از ذکر این دو مقدّمه شروع به بیان رأی خود دربارۀ نظریۀ تحوّل
و تکامل می کند و می گوید : نصوص متواتر یا مشهوری که در آفرینش عوالم هستی
وپدیداری انواع گوناگون در شریعت محمّدی وارد شده است نصوصی هستند که در آنها
جزئیات آفرینش و چگونگی آن به صورتی آشکار بیان نشده است . وارد شده است که خداوند
تعالی آسمانها و زمین و موجودات مابین آنها را در شش روز آفریده و وارد شده است که
خداوند به آسمان پرداخت و آن دودی بود و هر هفت آسمان را برافراشته .
مفسّران در تفسیر این شش روز آرایی متفاوت ااظهار کرده اند . اکثر
آنها گفته اند که این روزها همانند روز های ما بوده اند. بعضی از آنها گفته اند که
این روزها با روز های ما متفاوت بوده است . بعضی از نصوص هر روز از این روزها را
با هزار سالهای ما برابر دانسته اند و برخی از آنها گفته اند که هر روز از آن
روزهای ششگانه بر پنجاه هزار سال اطلاق می شود. همچنین در نصوص آمده است که آسمان
و زمین بسته بودند و خداوند تعالی آنها را گشود . بعضی از مفسّران این امر را چنین
تفسیر می کنند که آسمانها و زمین شیئی واحد بوده اند و اجزای آن به هم چسبیده بوده
است و خداوند تعالی این اجزا را از هم جدا کرده است . بعضی آن را به گونه ای دیگر
تفسیر نموده اند . بعضی از مفسّران از نصوص شرعی چنین برداشت کرده اند که زمین پیش
از آسمانها آفریده شده است امّا گسترده نبوده یعنی هموار و مناسب برای سکونت نبوده
است . سپس خداوند تعالی به خلقت آسمانها توجّه کامل فرمود که پیشتر آن را آفریده
بود و به صورت دود بود و این دود را به صورت هفت آسمان در آورد . سپس زمین را
گسترانید .
کسی که نظر بالا را اظهار کرده است نصّی را به صورت مخالف با معنای
ظاهری آن تأویل نموده است .
همچنین گروهی از مفسّران چنین برداشت کرده اند که آسمانها پیش از
زمین آفریده شده است و نصّ را به گونه ای تأویل کرده اند که با معنای ظاهری آن
مخالف است . امّا در هیچ یک از نصوص شرعی به تشریح چگونگی آفرینش آسمانها و زمین و
این که آیا خورشید ، ستارگان ، و زمین آن چنان که ماده گرایان می گویند خلق شده
است یا به شیوه ای دیگر اشاره نشده است و در نصوص شرعی مطلبی دالّ بر اثبات یا نفی
این فرضیه وجود ندارد .
اگر به آراء تفصیلی ماده گرایان دربارۀ آفرینش آسمانها و زمین به
دیدۀ انصاف بنگریم روشن می شود که این آراء از فرضها و گمانها تشکیل می شوند .
بنابر این ، قبول این فرض که خداوند تعالی آسمانها و زمین را بر طبق شیوۀ مورد
قبول ماده گرایان پدید آورده است یا قبول فرضی دیگر ، هر دو جایز است . چنانچه این
فرضها با دلایل قاطع غیر قابل نقض و انکار از نظر عقلی اثبات شوند مسلمانان آنها
را خواهند پذیرفت امّا در همین حال اعتقاد دارند که خورشید را خداوند تعالی ایجاد
کرده و سیارات و زمین را با کیفیّتی که آنان می گویند از آن جدا ساخته است و
قوانینی که ماده گرایان قائل به آنها هستند در نزد مسلمانان عللی عادی به شمار می
آیند که تأثیری بر این اعتقاد ندارند . مسلمانان بر این باور بوده اند و خواهند
بود که مؤثر حقیقی خداوند تعالی است .
واضح است که هیچ بخشی از نصوص متقدّم ، با فرضیۀ ماده گرایان راجع
به پیدایش آسمانها و زمین منافات ندارد و چنانچه این فرضیّه از طریق اقامۀ
برهانهای قاطع عقلی ثابت شود می توان گفت که : خداوند تعالی ابتدا مادّۀ جهان را
به صورت شیء واحد آفرید و آن را دخان ( دود ) نامید و این دخان همان سحابی پراکنده
در خلأ بود . سپس آسمانها و زمین را گشود یعنی مادّۀ آسمان را از مادّه ای که می
خواست خورشید ، سیارات و زمین را از آن ایجاد کند ، جدا ساخت . سپس خورشید را پدید
آورد و سیّارات و زمین را از آفریننده« جدا کرد .امّا زمین پس از جدا شدن از
خورشید ناگسترده بود ؛ سپس خداوند سبحان به آسمان که به صورت دخان ( سحاب ) پرداخت
و از آن هفت آسمان را پدید آورد . پس از آن زمین را گسترانید . خداوند این امور را
بر طبق قوانین خاصّ ، که همان علل عادی هستند و در زمانهای طولانی ، یعنی همان
زمانهایی که آن را شش روز نامیده است صورت داد . با این تقریر همۀ گفته های ماده
گرایان دربارۀ پیدایش خورشید ، سیّارات و زمین ، با نصوص وترد شده در شریعت محمّدی
منطبق خواهد بود . امّا چنانچه این فرضیّه از طریق اقامۀ براهین قاطع عقلی برای ما
اثبات نشود ما الزامی به پذیرش آن نداریم و تا زمانی که دلایل ارائه شده در مورد
آن ظنّی هستند ما ناگزیر به قبول آن نیستیم و به گفتن این سخن اکتفا می کنیم که
این فرضیّه ای است که احتمال صحّت آن وجود دارد . اساس اعتقاد مسلمانان دربارۀ
آسمانها و زمین علم قطعی و جزمی به حادث بودن آنهاست و بدین سبب قائل به آن هستند
که آنها ضروره” دارای پدید آورنده می باشند . این پدید آورنده همان خداوند
تعالی است که آنها را از عدم ایجاد کرد و سپس به صورت انواع گوناگون در آورد .
بنابراین باور ، از نظر مسلمانان اعتقاد یافتن به هر یک از دو شقّ زیرا یکسان است
:
شقّ اوّل : خداوند تعالی موجودات گوناگون را به طریق خلق پدید آورد
یعنی هر یک از انواع آن را ابتداء” مستقل از موجودات دیگر و بدون آن که از
دیگری مشتق شده باشد ایجاد کرد ( چه این ایجاد دفعی بوده باشد ، چه تدریجی ) .
شقّ دوم : خداوند تعالی همۀ بخشهای گوناگون هستی را به طریق تحوّل
و تکامل آفرید . یعنی ابتدء” مادّۀ بسیط را ایجاد کرد سپس طیّ اوّلین مرحلۀ
تکامل ، عناصر را از آن پدید آورد . سپس فلزات را ایجاد نمود و در مرحلۀ بعد از
طریق ترکیب عناصر ساده ترین جسم زنده یعنی پروتوپلاسم را خلق کرد . پس از آن انواع
گیاهان و حیوان را آفرید و در مرحلۀ بعد سایر انواع گیاهان و حیوانات را به صورت
فروع گیاهان و حیوانات اوِلیّه ایجاد نمود . بعضی از موجودات را از گروهی دیگر از
موجودات مشتق ساخت ؛ دسته ای را ابقا و دسته ای را نابود کرد و همۀ این امور را بر
طبق قوانینی که خود در مادّه پدید اورده و بر رفتار آن حاکم ساخته بود انجام داد .
به ارادۀ خداوند تکامل موجودات و پیدایش
انواع آنها بر اساس این قوانین ادامه یافت تا این که انواع گوناگون موجودات به
صورت کنونی پدید آمد . بدین ترتیب هر دوی این اعتقادها، یعنی اعتقاد به فرضیۀ خلق
و اعتقاد به فرضیۀ تحول و تکامل با اعتقاد به وجود خداوند تعالی و این که او در هر
حال خالق همۀ این موجودات است منافات ندارد .
جسر سپس می گوید : خلاصۀ نصوصی که در شریعت محمّدی راجع به آفرینش
انواع موجودات زمین وارد شده و اعتقادات مسلمانان بر آن مبتنی می باشد چنین است :
خداوند تعالی همۀ موجودات را از آب آفرید . از چهارپایان دو نوع نر و مادّه را
پدید آورد و نظام زوجیّت را در هعمۀ موجودات زنده ایجاد کرد . این نصوص با توجه به
معنایی که از آنها استنباط می شود هم بر طبق فرضیّۀ خلق و هم بر طبق فرضیّۀ تحوّل
و تکامل قابل تفسیرند . دو نصّ نخستین با فرضیّۀ ماده گرایان جدید که می گویند آب
منشأ موجودات زنده است سازگار می باشد و امّا معنای ظاهری بقیّۀ نصوص دلالت بر روش
خلق دارد . امّا با وجود این آیه ای و حدیثی نست که از آن بتوان چنین برداشت کرد
که خداوند همۀ انواعی را که آفریده ، دفعی و ناگهانی ایجاد کرده است یا تدریجی ؛
مگر در بعضی از خبر های نقل شده از مسلم که : (( خداوند تعالی درخت را در فلان روز
از روز های ششگانه آفرید و پس از آن حیوانات را خلق کرد )) . امّا از این نصّ فقط
این معنا استنباط می شود که آفرینش حیوان پس از آفرینش درخت صورت گرفته است و در مورد این که درخت یا
حیوان دفعی یا تدریجی خلق شده اند ، مطلبی از آن دریافت نمی شود .
بر طبق نصوصی که خلاصۀ آن را ذکر کردیم و بر حسب قاعدۀ پیشگفته (
منظور تکلیف مسلمانان در قبال نصوص متواتر
یا مشهور معیّن المعنی و ظاهر المعنی است که شرح آن در صفحات پیش گذشت ) ما اعتقاد
داریم که خداوند همۀ انواع موجودات را ابتداء” و مستقل از یکدیگر خلق کرده و
آنها را به روش تحوّل و تکامل نیافریده است گر چه توانایی آفرینش به هر دو صورت را داشته است . امّا در مورد این
که هر یک از انواع موجودات دفعی آفریده شده و یا بر اساس قوانین وضع شده از سوی
خداوند تدریجی و به روش تکامل پدید آمده اند ، روش صحیح و منطقی آن است که حکم
قطعی صادر نکنیم ؛ زیرا در شریعت آیه ای و حدیثی نیست که بر اساس آن بتوان
قطعا” یکی از دو شقّ را صحیح به شمار
آورد و تا زمانی که برهان قاطع اقامه نشده است که ما را ملزم به تأویل نصوص وارده
کند جایز نیست که از اعتقاد بر معنای ظاهری نصوص عدول نماییم و نظریۀ تکامل و
اشتیاق بعضی از انواع موجودات از انواع دیگر را که مخالف معنای ظاهری آنهاست
بپذیریم . هر زمان که دلایل قاطع عقلی برای اثبات درستی فرضیّۀ تکامل و اصل انواع
اقامه شد بر ما واجب خواهد بود که ظاهر این نصوص را تأویل کنیم و میان آنها و آنچه
که دلیل قاطع عقلی آن را اثبات کرده است سازگاری ایجاد نماییم .
حیران : الحمدلله الحمدلله . مولای ماده گرایان ! به خدا سوگند با
این بیانات زیبا و عالی که دلالت بر عدم ضدّیّت و مخالف احکام دین با حقایق علمی
ثابت شده از طریق دلایل قاطع دارد ، دلم را شاد کردید . خواهش می کنم با بیان رأی
جسر دربارۀ آفرینش انسان این شادی را تمام
کنید . آیا به نظر جسر آراء پیروان تکامل دربارۀ پیدایش انسان با آیات قرآن در این
زمینه قابل انطباق است ؟
شیخ : جسر خطاب به کسانی که در فرضیّۀ خود انسان را حیوانی تکامل
یافته به شمار آورده اند و نیز خطاب به کسانی که انسان و حیوان را دارای یک منشأ
می دانند چنین می گویند :
از آیات و احادیثی که مبنای اعتقاد مسلمانان دربارۀ آفرینش انسان است چنین بر می آید که
خداوند آفرینش خود را از طین ( گل ) و از حماء مسنون ( لجن بویناک ) و از صلصال
کالفخّار ( گل خشک مانند کوزه گران ) آغاز کرد . همچنین خداوند موجودات زنده را از
آب آفرید . بعضی از مفسّران گفته اند که انسان از خاک و آب پدید آمده و بعضی از
نصوص مؤید آفرینش از آب و برخی مؤیّد آفرینش از گل هستند و در احادیث آمده است که
خداوند انسان را با دستهای خود آفرید و در نصوص وارد شده است که خداوند انسان را
از نفس واحد آفرید و سپس از این نفس جفت آن را ایجاد کرد و پس از آن از این زوج و
زوجه مردان و زنان بسیار پدید آمده و در زمین پراکنده شدند . بر طبق ظاهر این نصوص
خداوند انسان را به صورت یک نوع مستقل آفریده است و نه به شیوۀ تکامل و اشتقاق ؛
گر چه پدید آمدن انسان به هر دو صورت عقلا” جایز است و خداوند توانا ، قدرت
آفرینش به هر دو شیوه را داشته است . آری در این نصوص به صراحت بیان نشده است که
خداوند انسان نخستین را دفعی و لحظه ای از خاک آفرید و یا انفرادی و تدریجی خلق
کرد . بدین سبب ما نباید در این جا حکم جزمی به صحت یکی از دو شقّ صادر کنیم ؛ گر
چه بعضی از اخبار واحد دلالت بر آن دارد که پیدایش انسان نخستین یعنی آدم تدریجی
صورت گرفته است امّا ظاهر این نصوص دلالت بر آفرینش مستقل دارند . تأویل نصوص و بر
گرداندن آنها از معنای ظاهری شان جایز نیست مگر آن که درستی فرضیّۀ تکامل از طریق
اقامۀ براهین قاطع ثابت شود . چنانچه با ارائۀ دلایل قاطع عقلی پیدایش انسان به
شیوۀ تکامل ثابت شود تأویل این نصوص و سازگار کردن آنها با موضوع اثبات شده امکان
پذیر خواهد بود و چون اصل اعتقادی مسلمانان
در هر حال خداوند تعالی را آفریدگار انسان می داند این امر با هیچ یک از
اصول اعتقادی مسلمانان منافات نخواهد داشت
.
آنچه گفتم شرح نظریۀ جسر دربارۀ فرضیّۀ تکامل بود و ملاحظه می کنی
که او منکر این فرضیّۀ و قائل به ناممکن بودن آن نیست و به اسم دین باب علم را
مسدود نکرده است بلکه با تأکید مکرّر بر این که فرضیّۀ تکامل در صورت ثبوت قطعی
هیچ یک از اصول دین را نقض نمی کند و می توان آن را پذیرفت و نصوصی را که ظواهر
آنها دلالت بر فرضیّۀ خلق دارند تأویل کرد ، این باب را باز گذارده است .
یکی از مستشرقان به نام شارل آدامز در کتابش موسوم به الاسلام
والتجدید ( اسلامی و نوگرایی )به این تفکّر والا اشاره می کند و می گوید : (( در
گذشته مؤلفان سنّی به آراء علمی اهمیّت نمی دادند و نظر آنها این بود که باید با
شمشیر در برابر آراء علمی مقاومت کرد امّا شیخ حسین جسر چنین رأیی اظهار نکرده است
. او گفته است آن زمان گذشت که مسلمانان
می توانستند از موضوعات و مسایل تهدید کنندۀ عقاید خویش غافل بمانند ؛ و
استدلال می کند که عالیترین مظاهر انسانیّت حقیقی ، آفرینش استوار ، و عقل سالم در عقاید و احکام اسلام
متجلّی است . او شبهات فراوانی را که علمای مغرب زمین با تکیه بر نظریه های فلسفی
یا مادّی در مورد عقاید اسلامی القا کرده اند رد می کند و حتّی فرضیّۀ داروین را
مورد نقد و بررسی قرار می دهد و چنین اظهار نظر می کند که این فرضیّۀ به فرض آن که
صحتش اثبات شود ، با قرآن تعارضی ندارد .
حیران : کدام دسته از علمای اهل سنّت بر آن بوده اند که باید با
شمشیر در برابر آراء علمی مقاومت کرد ؟
شیخ : از این دسته علما هیچ یک را نمی شناسم امّا آنچه می دانم آن
است که به عنوان مثال غزالی که هفت قرن پیش از برونو ، گالیله ، و کپلر ، می زیسته
است در کتاب خود تهافت الفلاسفه هنگام انتقاد شدید از علمای دینی که منکر حقایق
علمی مانند کسوف ، خسوف، و غیره هستند سخنی اظهار می داد که عین آن چنین است : ((
هر کس گمان برد که مباحثه برای ابطال این حقایق علمی یاری به دین است ، در حق دین
جنایت روا داشته و موجب تضعیف آن شده است . زیرا این امور با اقامۀ برهانهای ریاضی
تردید ناپذیر اثبات شده اند . بدین سبب اگر به کسی که بر آنها آگاهی دارد و درستی
براهین اقامه شده به منظور اثبات آنها برای او محقّق شده است گفته شود که این امور
خلاف شرع هستند ، نه در آن ها ، که در دین شکّ خواهد کرد . کسانی که از طریق
نادرست ، به گمان خود به یاری دین بر می خیزند ، بیش از حمله کنندگان به دین به آن
آسیب می رسانند )).
غزالی به خاطر اظهار این سخن نه با تیغ شمشیر مواجه شده است و نه
با داغی آتش . بلکه همان گونه که می دانی تعظیم و تقدیس شده است تا حدّی که به او
لقب حجّت السلام داده اند .
حیران : خداوند جسر را رحمت کند . به خدا سوگند که او به لحاظ دانش
، عقل ، ایمان ، فهم عمیق از جوهر دین ، و ارائۀ اندیشه های والا به منظور سازگار
کردن علم و ایمان مردی بسیار بزرگ بوده است . امّا سؤالی در ذهن من پدید آمده و آن
این است که : جسر می گوید نظریۀ تکامل ، در صورتی که با برهانهای قاطع اثبات شود
با قرآن تعارض ندارد ، و این که اعتقاد داشته باشیم که خداوند مادّۀ بسیط را
آفریده و سپس بر طبق قوانینی که خود وضع کرده و حاکم بر رفتار مادّه قرار داده است
. آن را متحوّل و متکامل ساخته تا این که سلّول زندۀ نخستین را پدید آورده است .
ثبوت قاطع فرضیّۀ داروین آسیبی به ایمان نمی رساند ؛ با توجّه به این رأی جسر ،
چرا مولای من کسانی را که قائل به پدید آمدن سلول زندۀ نخستین از جماد شده اند
ملحد به شمار می آورد ؟
شیخ : به آنچه می گویم توجّه کن و به مطالب جلسه های پیش مراجعه کن . می بینم
که کلمه ای را فراموش کرده ای و همین امر موجب شده که سخن جسر و گفتۀ مرا درست
نفهی . من بدین سبب آنها را ملحد به شمار نیاوردم که فرضیّۀ پیدایش سلول زندۀ
نخستین از ذرّات مادّی بیجان را مطرح نمودند . زیرا این کار ممکن و محتمل است .
بلکه از این رو آنها را ملحد دانستم که ادّعا کردند سلّول نخستین خودبخود از جماد
پدید آمده است .
حیران : این دو سخن چه تفاوتی با هم دارند ؟
شیخ : تفاوتی مهم ! مقصود آنها از پیدایش خودبخودی آن است که سلّول
رندۀ نخستین هنگامی که توازن نسبی میان مقادیر مشخّص عناصر مادّی بر قرار شد
تصادفی پدید آمد و پیدایش آن به قدرت خداوند انجام نگرفت . امّا جسر می گوید که
پیدایش زندگی از جماد ممکن و محتکل است و ممکن است زندگی یکی از پدیده های مادّی
باشد و در اثر حرکت و توازن نسبی میان مقادیر معیّنی از عناصر ایجاد شده باشد .
امّا همۀ اینها ناشی از ارادۀ خداوند است و نه در اثر تصادف کور . در مورد تفاوت
میان این دو قول تأمّل کن و بیندیش . مفهوم سخن جسر آن است که آفریننده مادّۀ اصلی
هستی و آفریننده عناصر گوناگون خداوند است و خداوند طبایع عناصر را به آنها را
بخشیده و ذرّات را دارای حرکت آفریده است و اوست که به توازن نسبی که امکان پیدایش
حیات از آن وجود دارد آگاه است و همو پدید آورندۀ این تناسب است و همان گونه که
همراه معلولها را از علل پدید می آورد ، حیات را همچون معلول از آن ایجاد کرده است
. امّا ماده گرایان ملحد اساسا” منکر وجود آفریننده و منکر وجود اراده در
آفرینش هستند و ادّعا می کنند که عناصر به
تصادف در کنار یکدیگر جمع و با هم ترکیب شده ، حیات را پدید آورده اند . سعی کن
تفاوت میان این دو نظر را کاملا”
بفهمی و همیشه آن را مدّ نظر داشته باشی . با توجه به آنچه گفته شد کافی است که
منکر آفرینش در اثر تصادف شوی تا خود را در آغوش ایمان بیابی . پس از این ایمان و
اعتقاد تفاوت نمی کند که کدام یک از فرضیّۀ ها را دربارۀ آفرینش و تکوین بپذیری .
حیران : این امر چگونه ممکن است ؟ لطفا” بیشتر توضیح دهید .
شیخ : من هنگامی که زمان آن فرا برسد به بحث و برسی مفصّل در بطلان
آفرینش ناشی از تصادف خواهم پرداخت.
———————————————–
منبع : داستان ایمان
مؤلف : شیخ ندیم جسر
مترجم : سعید رفعت جاه
انتشارات : رضوی