خشونت قانونی !
خشونت قانونی !
استاد عبدالعزیز
مولودی
نامعقولی جریان سیاست
و قدرت در منطقه، مرا به یاد جمله پایانی
یادداشتی که احمد زیدآبادی درمورد درگیریهای فلسطین در چند روز گذشته نوشته بود
انداخت که:”دریغ و آه که افراطگرایی و خشونت در دنیای اسلام به فضیلت تبدیل
شده و اندکی بلوغ فکری و سیاسی حکم کیمیا پیدا کرده است!” این سخن را بسیار
بحق دیدم. چرا که نه تنها فلسطین، که بیشتر کشورهای منطقه درگیر آشوبهای فرقهای
و مذهبی هستند. البته باید تأکید کرد که این امر فقط دامن جریانهای دینی – اسلامی
را نگرفته است. میتوان گفت که علاوه بر آن احزاب چپ و حتی ناسیونالیست نیز ظاهرا
از آن بهرهای برده و به شیوه خود در حال تجربه خشونت درون گروهی هستند. اینجا این
سئوال مطرح میشود که بالاخره نهایت درجه اعمال خشونت برای چیست؟ اگر برای دستیابی
به صلح است! که نبودن خشونت عین صلح است. اگر برای رسیدن به وضعیت مطلوب است! به
قاعده با پذیرش اصل پویایی زمان و تنوع خواست انسان، هیچوقت مطلوب حاصل نمیشود.
بنابراین آیا باید همیشه در حال جنگ
بود؟! آیا نمیشود اختلافات درون گروهی یا فرقهای را با فرهنگ پذیرش دیگری به هم
آمیخت و حداقل زمانی برای زندگی با یکدیگر آفرید؟
درگیریهای لبنان و
فلسطین ،جنگ فرقهای زننده در عراق و گسترش دامنه ترور و وحشت در کشوری که به قول
نخست وزیر آن محل تسویه حسابهای سیاسی گروهها و کشورهای معارض شدهاست،
ناسازگاریهای سیاسی میان احزاب چپ و ناسیونالیست و انشعابهای نهان وآشکار در
میانآنها، همگی بیان کننده این واقعیتاند که هنوز در منطقه اراده لازم برای ارج
نهادن انسان صرفنظر از دیگر تعلقات عارضی وی و در نتیجه اندیشیدن به زندگی سالم
در فضای نسبتا سالم سیاسی وجود ندارد. این در حالیست که بعضی در اعمال خشونت خود
شانس بیشتری ؟!! نسبت به دیگران دارند. به عنوان مثال سازمان القاعده و دیگر
سازمانهای خشونتطلب سنی (هرچند اسپانسرهای مختلف سنی و شیعی و … دارند) در عین
حال که انواع خشونت را تجربه و بوسیله آن امنیت زندگی را از مردم در کشورهای منطقه
سلب نمودهاند، اما به همان میزان نیز ظاهرا مورد حمله کشورهای منطقه و فرامنطقه
قرار دارند و هرازچند گاهی مورد هجوم نیز قرار میگیرند. آنها را شاید غم از دست
دادن قدرتی که هرگز نداشتند و بیشتر در خیال میپروردند چنین مجنون خود کرده است
که بیمحابا در پی آن امواج انسانی را به قربانگاه میبرند یا شاید از سر
نابردباری مذهبی است که عنان از کف دادهاند. اما خوششانسهایی چون جیشالمهدی در
عراق که البته از حمایت مالی و معنوی سرشاری نیز برخوردار است، همان میزان از
خشونت و البته گاهی بیشتر را به کار میبندد در عین حال بخشی از قدرت موجود در
عراق بعد از فروپاشی بعث است. به نظر میرسد که آنها در مقابل القاعده، شوق وصفناپذیر
برای دستیابی به قدرتی که به زعم آنها تا حال از آن بی بهره بودهاند، رفتارهای
خشونتآمیز را اعمال میکنند.
کردستان عراق که فضای
نسبتا آرامی را تا حال تجربه کرده است، در همین زمینه از درد دیگری مینالد. در
آنجا علیرغم اینکه در یک پروسه طولانی و پرهزینه و با دخالت دیگران دو حزب قدرتمند
دولت اقلیم کردستان، بجای فراهم نمودن یا تعمیق آنچه جریان بهم پیوستن دو سازمان
اداری پیشین نام گرفته است، در سودای حذف احزاب رقیباند. رفتار غریبی که به صورت
رسمی ائتلاف دو حزب قدرتمند و همپیمانان آنها بعد از شرکت حزب کردستانی
یکگرتوو(اتحاد اسلامی کردستان)- حزبی که تا حال از بدو تأسیس با نیروی نظامی و
سلاح و البته خشونت بیگانه بودهاست – در کنفرانس تعدادی از احزاب اسلامی در قاهره
، با یکگرتوو انجام دادند و با خائن خواندن آنها در صدد فشردهتر کردن فضای محدود
مدنی موجود در کردستان عراق برآمدند از آن جمله است. تکرار این رفتار با یکگرتوو
در نشستهای حزبی و بعضا غیر حزبی و استفاده از واژه “جاش” در مورد آنها
با این استدلال که در کنفرانس برخی از بعثیهای سابق شرکت داشتهاند، چیزی جز
ادامه سیاست اعمال خشونت پنهان به قصد ساکت کردن رقیب نیست.یکگرتووی اسلامی را من
فارغ از مبنای فکری آن، به عنوان تنها حزب منتقد و در عین حال مستقل از قدرت موجود
در کردستان عراق میدانم که میتواند محملی برای گسترش تفکر انتقادی و اپوزیسیون
قانونی در کردستان عراق باشد. آگاهان به وضعیت کنونی کردستان میدانند که در حال
حاضر بسیاری از مقامات کرد وابسته به بعث سابق هنوز در کردستان زندگی کرده و بعضا
دارای مقامات اداری و حزبی در میان دو حزب قدرتمند هستند.اعتراضاتی هم که تا حال
صورت گرفته ، بینتیجه بودهاست. عدم وجود سیاست و استراتژی مستقل کردی که در ورای
منافع خاص حزبی ، منافع مردم کرد را مد نظر داشته باشد از جمله انتقادات جدی دیگر
به دولت محلی کردستان است. حال چه جای آن است که با خائنخواندن حزبی که تا حال
سیاست مستقل کردی را در پی گرفته، وادار به سکوت کرد. ضمن آنکه فرهنگ
“جاش” خواندن دیگران از تجارب تلخ
رقابتهای خونین گذشته دو حزب مسلط برخاسته است.
حال که همه برای
دستیابی به قدرت در پی اعمال خشونت بیشترند، و با این کار بیشتر به منافع
تولیدکنندگان ابزار خشونت یاری میرسانند. امروز منطقه و مخصوصا صاحبان قدرت به
بازنگری جدی در رفتارها و سیاستهای غیرعقلانی خود نیاز دارند. آیا این امید در
غیاب روند دمکراتیک امور و ضعف جدی جامعه مدنی تحققپذیر است ؟!
منبع : وب نوشت استاد
مولودی