سياسي اجتماعيمطالب جدید

همه چیز دانی ، چگونه ما در هر رشته ای متخصص هستیم؟؟؟!!!

همه چیز دانی ، چگونه ما در هر رشته ای تخصص داریم؟؟؟!!!

جامعه شناسی خودمانی

نویسنده : حسن نراقی

کمتر هم وطنی را ملاحظه می کنید که هنگامی که در مقابل سو آلی قرار بگیرد و پاسخ آن را نمی داند، از کلمه ” نمی دانم ” استفاده کند. از استثناء که بگذریم این روش تقریبا” مقبول و جا افتاده است که اگر هم نمی خواهیم پاسخ غیر واقعی بدهیم ” چون نمی دانیم ” سعی می کنیم سوآل را با یک سوآل دیگر پاسخ دهیم.

  • ببخشید آقا، کوچه….. کجاست ؟
  • بیبینم کجا را آدرس داده اند؟

برخلاف آن چه شعار می دهیم ” پرسیدن عار نیست ندانستن عار است ” باطنا” بیشتر علاقه داریم از ما بپرسند و ما هم ” حتما” جواب بدهیم ” حتی اگر جواب را حاضر نداشته باشیم. این جوری بهتر راضی می شویم. ما معمولا” در همه علوم ها متخصص هستیم؛ پزشکی و مسایل ترافیک و مشکلات پیچیده شهری که برایمان مدت هاست حل شده! در امور قضایی هم اگر محیط اقتضا کند خیلی بی اطلاع! بی اطلاع! نیستیم!! امور سیاست بین المللی را که دیگر هیچ، مخصوصا” اگر با یک مقدار زبان فرنگی که بلدیم به دو سه برنامه رادیوی خارجی هم گوش کرده باشیم.

در امور اقتصادی که دیگر واقعا” حرف نداریم!! و صد البته تمامی پیش بینی هایمان اگر غلط از آب درآمد مطمئنا” یک بدشانسی نا خواسته بوده است و بس. معمولا” به مشاور، اعتقادی نداریم و اگر هم روزی کاره ای شدیم و مشاوری را نه با هزینه خودمان بلکه از کیسه سازمان مربوطه استخدام کردیم بیشتر مربوط می شود به آن که ما بگوییم و مشاور محترم هم به به کند و سر برج حقوقش را بگیرد و پی کارش برود. مشاور به این معنی نمی گیریم که یعنی در این قسمت سواد و شعور و دانش شمای مشاور از بنده ی کار فرما بیشتر است، تو باید بگویی و من اعتماد کنم. خیر… به دنبال این نیستیم، همه چیز را معمولا” خودمان می دانیم ولی حاصل تمامی این دانستن ها همین وضع است که می بینیم.

به جرأت می توانم بگویم اگر هرکدام ما ددر خلوت خودمان بنشینیم و لا اقل سعی کنیم با خودمان امین باشیم و کارنامه چند سال گذشته خودمان را بررسی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بخش بزرگی از ناملایماتی که به سرمان آمده و تحمل کرده ایم، اعم از اجتماعی، مادی و روحی ، ناشی از اشتباه های خودمان و در نتیجه کج اندیشی  و بی عقلی خودمان بوده است نه از اطرافیان و یا اوضاع مملکتی و خلاصه آن چه خارج از حدود اختیارات و عملکرد خودمان می پنداریم. یعنی اگر این مغز به موقع خوب عمل می کرد کارنامه ما امروز این نبود. این را واقعا” تصمیم بگیرید خودتان در مورد خودتان بررسی کنید.

واقعیت این است که نتیجه ی تصمیمات و اقدام های امروز ما در بسیاری از موارد سال ها بعد مشخص می شود. به این دلیل است که تأمل و تحقیق و مشورت با اهل فن تا به ابن اندازه توصیه شده و در ممالک راقیه مورد توجه است. شخصی که نقصی در مثلا” زانویش دارد با مقداری پیاده روی در سربالایی و احساس درد بدان پی برده در صدد رفع نقص اش بر می آید، ولی مسئولی که نقصی در فکر و دانش مربوط به کارش دارد این نه همان روز بلکه ماه ها و شاید سال ها و گاهی نسل ها بعد مشخص می شود و اثرات تخریبی آن بروز می کند.

حال منِ مسئول_ البته فرقی نمی کند که مسئول یک خانواده باشم یا مدیر یک مدرسه و یا مسئول یک وزارت خانه  از ترس این که مبادا در پست و یا اقتدار و یا منافع ام شریکی برای خود بتراشم خود را عقل کل جا می زنم و نظرهای مصلحانه و ارشادی متخصصین و اهل فن را نادیده گرفته سعی در دور کردن آنان از حوزه های تصمیم گیری و مدیریتی دارم.

این است که مثلا” در شماره ۱۵۸۱ روزنامه دولتی “ایران” می خوانیم : یک منبع آگاه در وزارت علوم پرده از آماری برداشت که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. بنا به اظهار وی صادرات ” مغز” از کشور بالغ بر ۳۸ میلیارد دلار در سال برآورد شده و این در حالی است که درآمد سالیانه کشور از محل صادرات، ( نفتی و غیر نفتی ) حدود ۱۲ میلیاد دلار اعلام گردیده است. برطبق آمار اداره گذرنامه هر روز به طور متوسط پانزده کارشناس ارشد و ۳/۲ نفر دکتر از کشور مهاجرت می کنند…. آمار تکان دهنده ای است ولی اگر قرار باشد با عدم امکاناتی که به هر حال دچار آن هستیم این ها این جا بمانند و استعدادشان پوسیده شود چرا باید آن ها را لااقل برای دنیا نخواهیم که شاید یک مقداریش هم بعدا” به خود ما برسد.

بحث از همه چیز دانی ایرانی بود که سخن به این جا کشید. جالب است هم این هم وطن چون همه چیز را می داند تمام حواسش را باید معطوف به حفظ ظاهر و ژست این دانسته های وجود نداشته بکند. زودتر از هر جماعت دیگری هم فریب می خورد، گول می خورد.

الان توی مملکت یک قطاری راه افتاده است به نام اصلاحات دوم خردادی ها، بیایید واقعا” کارنامه ی این ها را بررسی کنید! الحمد… سابقه ی خیلی از آن ها هنوز فراموش نشده است ولی فعلا” سوار شده اند، امیداوارم مرا متهم به رودرویی با اصلاحات نفرمایید که تکلیف آن را قبلا” روشن کرده ام. من ناخالص ها را می گویم که سوار قطار دوم خردادی ها شده اند بدون آن که نه به دوم خرداد و نه به پانزده خرداد اعتقادی داشته باشند.

البته مردم هم فعلا” به روی خودشان نمی آورند. حالا یا منتظر فرصت هستند و یا واقعا” باز هم استعداد فریفته! شدن را دارند. من نمیدانم! خودم هم درمانده ای هستم از جمع همین درماندگان.

ببینید، آیا تا به حال یکی از افراد و گروه ها حاضر شده است بیاید و به طور شفاف گذشته ی خود را نقد کند و اشتباهاتش را برای مردم برشمارد و زیان های ناشی از ندانم کاری هایش را مشخص کند و از مردم فعلا” هوادارش و به ویژه از کسانی که مستقیما” از عملکرد وی زیان دیده یا آبرو باخته اند عذر خواهی کند؟ … و کافی است به هر نحو که شده یک نفر خودش را در گروه دلخواه، مورد توجه مردم جا بزند؛ دو سه تا نطق دست و پا شکسته، دو سه تا مقاله از این طرف و آن طرف تهیه شده کافیست تا طرف حرفش سندیت پیدا کند، برای خودش در اجتماع اعتباری پیدا کند و هوادارانی… البته یا دمان نرود به همان زودی هم هواخواهانش را از دست می دهد.

اصولا” به خاطر داشته باشید کسانی که در صحنه های اجتماعی یک شبه پیدا می شوند و به اوج می رسند، با همان زاویه ای که آمدند با همان زاویه هم افول می کنند و فراموش می شوند. یعنی قهرمان هایی که به پشت گرمی همین طرفداران بزرگوار به خود می بالند یک روز متوجه می شوند آن چنان همه ترکشان کرده اند و با سر به زمین شان زده اند که خودشان هم باور نمی کنند. یعنی دو طرف به نوعی قربانی همدیگر می شوند، و این حاصل اجتناب ناپذیر یک جو عوام زده است و فرجامی محتوم.

یعنی اگر در همه جای دنیای پیشرفته، متفکر و روشن فکر جلو می افتد و مسئله ای را مطرح می کند و طرحی نو در می اندازند و سپس مردم آن را با دانش، شعور، و سلیقه خود ارزیابی می کنند و احتمالا” عده ای به آن گرایش پیدا می کنند، این جا در بسیاری مواقع هنرمند، سیاستمدار، و روشن فکران دنبال توده ی مردم راه می افتد و خوراکی را تهیه می کند که از مصرف آن از قبل اطمینان کافی پیدا کرده است. به یک باره می شودفیلم ساز جسور،مقاله نویس جسور، و یا به قول امروزی ها ” مطلع در امور سیاسی !! ” شجاع و مبارز! در صورتی که اکثر این ها دکاندارانی هستند که متاع سفارشی عرضه می کنند و نه متاع مورد باور خود را. در حالی که روشن فکر همیشه باید آماده ی شنیدن لعن و نفرین های مخالفین خودش باشد، و اگر به ذهنش مطلب تازه ای رسید با جسارت آن را بیان کند. روشن فکر و عالم باید پیشتاز باشد نه که خود پس تاز جماعت.

آن روزی که گالیله دریافت زمین می چرخد خیلی تنهاتر از آن بود که به تصور بگنجد . او فقط یک نفر بود که به این حقیقت دست یافته بود در مقابل یک دنیا آدم. و شاید به علت وجود روشن فکرانی از این دست باشد که در کشور ما حتی مواردی از شخصیت های تاریخی مان شکل ابدی می گیرند یعنی این که یک عده مثل امیر کبیر و قائم مقام و میرزا کوچک خان و دکتر مصدق  مصونیت دائمی پیدا می کنند و عده ای دیگری مثل قوام السلطنه و فروغی و علاء لعنت ابدی. تازه این ارزیابی ها مربوط به کسانی است که تقریبا” از ارزیابی سیاسی روز فارغ هستند و الا ارزیابی های سیاسی روز که جایگاه خودش را دارد… مصلحت اندیشی و کتمان حقیقت روشن فکر واقعا” هیچ پایگاهی برای عفو بخشش ندارد.

چه زیبا می گوید بر تو دلت برشت ( نقل به مضمون ) آن کس که حقیقت را نمی داند ابله است ولی آن کس که می داند و آن را پنهان می کند یک جنایت کار است.

——————————-

منبع  :جامعه شناسی خودمانی / چرا درمانده ایم / نویسنده : حسن نراقی / نشر اختران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا