زندگی نامهمطالب جدید

امام عبدالقادر گیلانی و انتقاد و ستیز وی علیه حکام ظالم

امام عبدالقادر گیلانی و انتقاد و ستیز وی علیه حکام ظالم

نویسنده: ابوالحسن ندوی / مترجم: محمد ابراهیم دامنی

 انتقاد از خلفا و حکام وقت

حضرت فقط به پند و اندرز و ترغیب و تشویق اکتفا نمی کردند بلکه هرگاه احساس نیاز می کردند با کمال جرئت و با کلمات صریح و پوست کنده وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دادند، حتی از انتقاد حکام و سلاطین و اعتراض بر عملکرد و قضاوت های ظالمانه شان خوداری نمی کردند و در این مورد از جاه و مقام و اثر و رسوخ کسی رو در واستی نداشتند، حافظ عماد الدین ابن کثیر در تاریخش چنین می نویسد ” ایشان به خلفا وزراء سلاطین، قضات خواص و عوام امر به معروف و نهی از منکر می کردند و با کمال صراحت و با جرأت در جلسات کثیر الاجتماع علنا” اظهار می کردند و حتی جلوی حکام را بر منبر ها از صحبت می گرفتند و کسانی که حکام ظالم را انتخاب نموده و روی کار می آوردند و بر آن ها اعتراض می کردند و در مورد امور خداوندی ” به ملامت هیچ کسی اعتنا نمی کردند ( قلائد الجواهر ص ۸)

صاحب قلائد می نویسد ” هنگامی که خلیفه مقتضی لا مراله قاضی ابولوفا یحیی بن سعید ابن یحیی ابن المظفر را به مقام قضاوت منصوب کرد و او کسی بود که به لقب ابن المزاحم الظالم معروف بود در این موقع حضرت شیخ خلیفه را که بر منبر نشسته بود چنین خطاب فرمود ” تو کسی را در روز قیامت در جواب خدایی که عادل ترین عادلان است چه خواهی گفت ” مورح می گوید خلیفه به شنیدن این صحبت بلرزه افتاد و گریه ای بر او مستولی شد و چنان چه بلا فاصله آن قاضی را از قضاوت معزول نمود ( حواله بالا) حضرت شیخ کسانی که صحبت و هم نشینی حکام ظالم را اختیار نموده و هر کار آن ها را تأیید می کردند و این روششان باعث شده بود که جرأت و خدا نترسی حکام و سلاطین بیشتر بشود و در یک جلسه ای حضرت شیخ خطاب به همین گروه علما و مشایخ چنین فرمودند ” ای خائنین علم و عمل، شما چه نسبتی با آن دارید ای دشمنان خدا و رسول ای راهزنان بندگان خدا شما در ظلم ونفاق علنی گرفتار هستید تا کی این نفاق تان باقی می ماند؟

ای علما و ای زهاد شما تا کی برای نفع شاهان و سلاطین منافق خواهید ماند تا از مال و ثروت و لذائذ و چیز های شهوانی شان بهره برداری کنید در این قرن شما و اکثریت پادشاهان در مال خدا و حق بندگان خدا ظلم و خیانت می کنید، بارالها این شوکت منافقین را از بین ببر و آن ها را ذلیل کن و یا توفیق توبه بده و رشه ظالمان را بکن و زمین را از لوث وجودشان پاک بگردان و یا اصلاح شان بفرمای ” ( فیوض یزدانی مجلس ۵۱)

در جلسه ای دگر خطاب با یکی از همین گروه چنین فرمودند ” تو خجالت نمی کشی که حرص تو به مال ترا برای بردگی ظالمان و حرام خواری وادار کرده است تا کی حرام خواهی خورد و تا کی برده این پادشاهان ظالم جهان خواهی ماند سلطنت شان به زودی از بین می رودو تو به دربار خدا احضار خواهی شد پیش کسی که قدرت و سلطنت وی زوال پذیر نیست ” ( فیوض مجلس ۵۲)

دلسوزی برای دین

حضرت شیخ از دیدن انحطاط دینی و اخلاقی ( که بزرگ ترین مرکز آن خود بغداد بود ) شدیدا” رنج می برد و این زوال دینی که در جهان اسلام ظهور پذیر بود از دیدن آثارش در قلب شان حمیت و تعصب دینی موج می زد و گاه گاه این احساس قلبی شان بسر زبان ظهور می یافت و موج این دریای عشق دینی اش به صورت خطبه و موعظه نمایان می شد چنان در جلسه ای ارشاد فرمودند ” دیوارهای محکم دین جناب رسول خدا (ص) دارند می افتند و بیخ شان دارد خالی می شود ای اهالی زمین بیایید آن چه را که ویران شده است و یا روبه ویرانی است از نو تعمیر بکنیم و این کار از یک نفر ساخته نیست باید همه دست به دست داده با هم این کار را انجام بدهیم، ای خورشید ای ماه ای روز شما همه نیز بیایید. “

( ملفوظات ص۴۹۸) و در جلسه ای دیگر چنین فرمودند اسلام گریه می کند و از دست مظالم فساق، بدعتی ها، گمراهان، شیک پوشان و ادعاگران بی جا ماتم گرفته و نوحه سرائی می کند شما ای مردم در روش های گذشته گان و کسانی را که حالا می بینید دقت کنید مردم این زمان در اوایل به امر و نهی نیز مشغول بودند و به عیش و نوش نیز ( وحالا یک مرتبه متغیر شده ) و طوری شده اند که اصلا” به این صورت نبودند، دل تو ای انسان چقدر سخت است؟ سگ هم با شکار کردن و محافظت از مزرعه و دام های اربابش وفاداری خود را ابراز می کند و با دیدن اربابش با خوشحالی در قدم هایش می غلطد در صورتی که وی آن را فقط در مواقع شام یکی دو لقمه غذا می دهد، و تو در هر لحظه از انواع و اقسام نعمت های خداوندی به حد سیری شکم استفاده می کنی اما متأسفانه هدفی را که خدا به دادن نعمت ها از تو می خواهد آن را ادا نمی کنی بلکه بر عکس حکمش را رد می کنی و حدود شرعی را محافظت نمی کنی ” ( ملفوظات ص ۵۰۷)

————————————————–

نام کتاب : تاریخ دعوت و اصلاح / تألیف :  سید ابوالحسن ندوی / مترجم و ناشر : محمد ابراهیم دامنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا