اروپایی کردن اسلام یا اسلامی کردن اروپا ؟
نویسنده: پورفسور طارق رمضان
مترجم: یاسین عبدی- جوانرود
پورفسورطارقرمضان دانشمند مسلمان مصری الَاصل متولد سوییس هم به عنوان یک جوان مسلمان اروپایی وهم به عنوان کسی که عقایدونظریاتش در مطبوعات ورسانه های بین المللی به بحث گذاشته می شود مطرح است . طارق رمضان از معدود کسانی از تبار نظریه پردازان اسلامی است که در اروپا شناخته وبر گزیدشده اند . او نوه ی امام حسن البنا (ره) بنیانگذار نهضت اخوان المسلمین است .پدر طارق – سعید رمضان – بعد از انحلال جمعیت اخوان به سوییس مهاجرت کرد وطارق در ژنو متولد شد ودر رشته های فلسفه وعلوم اسلامی به تحصیل پرداخت وبه عنوان یک نویسنده مشهور ودر عین حال بد نام شد.در اکتبر ۲۰۰۳میلادی در مقاله ای به قلم دو تن از فیلسوفان یهودی تبار طرفدار اسراییل – برنارد هنری لوی وآندر گلوکزمان – مورد نکوهش وناسزا قرار گرفت ومتهم به یهودی ستیزی شد .
امروزه این امری بدیهی به نظرمی رسد که اسلام بخشی از پیش زمینه دموگرافیک وفرهنگی اروپاییان را تشکیل می دهد .امروز دیگر مسلمانان در اروپا میهمانانی نیستند که شاید روزگاری به میهن خود باز گردند بلکه اروپاییانی قلمداد می شوند مومن به دین اسلام ،که همواره بخشی از بافت اجتماعی وسیاسی این سرزمین ودیار باقی خواهند ماند .مسلمانان مخصوصاًنسل های دوم وسوم آنها به تدریج از انزوای خود خواسته یا تحمیلی در جوامع اروپایی خارج می شوند .اما پرسش اساسی وعمده از نظر ساکنان این قاره چنین است که شما مسلمانان دقیقاً چه می خواهید ؟آیا می خواهید اروپا را اسلامی کنید ومردم ما را از دین خود روگردان سازید ؟ بنده به عنوان یک اورپایی مسلمان همواره با این پرسش روبرو بوده ام .برای مسلمانان ،هراس از دست دادن دین ،فرهنگ وهویت همواره مطرح بوده وبه طور کلی آنها از این بیم دارند که به صورت مستعمره فرهنگ اروپایی درآیند ویا بدتر از آن کاملادر آن تحلیل روند.این است چالش واصطکاک بزرگی که امروزه در برابر مسلمانان در اروپا وجود دارد وبسیار هم شایان توجه است .لیکن از نظر من شایسته است قبل از هر چیز به چند نکته اساسی در این مبحث اشاره کنم :
این نکته بسیار مهم واساسی است که اسلام ،قبل از هر چیز دین الهی وجهانی وطریق وراهی برای حیات وممات انسان هاست ونباید آن را منحصراً ویژگی مردمی پنداشت که از خارج به اورپا در آمد ه اند. در حقیقت بدون در نظر گرفتن چنین ابعادی هرگونه بحثی پیرامون جنبه های گوناگون واقعیت اسلام در اروپا- ادغام وهضم اجتماعی وسیاسی،پیشرفت اقتصادی ومباحث وموضوعات دیگر- اگر نگویم بی نتیجه است لااقل بسیار ناچیز وناکافی است .نکته حایز اهمیت دیگر اینکه بحث وتبادل نظر در باره اسلام ومسلمانان در اروپا حول محور تعریفی ودرکی باشد که آنها از خود دارند واینکه چگونه به خود به عنوان یک اروپایی می نگرند با این حال این نکته اغلب در بحث های شایع مورد توجه قرار نمی گیرد که ما در این جا در صدد آنیم به این نقص وتا حدی اصلاح آن بپردازیم .
اسلام به عنوان یک دین
اگر بپذیریم که جنبه ی دینی اسلام در اروپا بسیار مهم تر از سایر جنبه های آن است پس باید اهمیت پرداختن به مباحث وموضوعاتی نظیر خدا ،وحی،عبادت وعمل کردن به آداب وشعایر دینی رانیز بپذیریم .جایگاه وحی در ذهن مسلمانان چسیت؟ درک آنان از زندگانی چیست؟ اگر کسی به بنده به عنوان یک مصری تبار زاییده شده در ژنو می اندیشد نخست باید ببیند که درباره نقش خود در جامعه ای که در آن زیست می کنم چگونه می اندیشم .باید درکی از تعریف مسلمانان نظیر من از نقش وآینده خود وفرزنداشان در اروپا داشته باشد .در این جاست که مباحثی چون ارزش ها ،محدودیت ها ورفتار های اخلاقی طرح وموضوعیت پیدا می کنند.
نکته دوم : تعریف “مسلمان کیست” است .بسیاری از تحلیل گران ،بین مسلمانانی که به آداب دینی خود عمل می کنند وکسانی که این چنین نیستند تفاوت قایل هستند اما به نظر بنده این دیدگاه وطرز تفکر نادرستی است وقایل شدن به دوگانگی کاذبی است.مسلمان کسی است که صرف نظر از اینکه تا چه حد به اصول مذهبی خویش مومن وپایبند است احساس کند مسلمان است .
نکته سوم : جهان شمولی دین اسلام ووحی نازله بر پیامبر است.درک این مهم بسیار حیاتی است چرا که اغلب از مسلمانان خواسته می شود احساس الهی وجهانی بودن دین اسلام راکنار گذاشته وآن را در زمینه اجتماعی ،جغرافیایی وفرهنگی موجود درک کنند .هرآن چه که من به عنوان یک مسلمان درک می کنم از نظر من یک امر جهانی وکلی است حتی اگر نخواهم نقطه نظر خویش را یه دیگران تحمیل کنم .سوال کلیدی من این است که احساس جهانی بودن که ذاتی ایمان به دین اسلام است چگونه می تواند خود را باتنوعات موجود وفق دهد ،چگونه پیوند من با خداوند و وحی مرا به درک واحترام گذاشتن به تنوع در بشریت وتمدن ها رهنمون می سازد .مسلمانان قصد زنده کردن ارزشهای جهانی خود را ندارند بلکه می خواهند از نقطه نظر همین ارزشهای جهانی وکلی به تنوعات برسند .نباید از مسلمانان انتظار داشت که ابدی وازلی بودن دین خود را به کنار نهند ویا به دست فراموشی بسپارند .معنای این سخن آن است که اگر می خواهیم گفتگوی برابر حقوقی بین مسلمانان واروپاییان برقرار شود می طلبد ارزش های جهانی اروپاییان با ارزشهای جهانی مسلمانان وارد گفتگو شوند.اما امروزه همه جا صحبت از نسبیت گرایی است در حالی که جانبداری مطلق از نسبیت گرایی خود نوعی معما گویی است .این خود نوعی دگماتیسم است که به نسبیت گرایی همچون موضوعی مطلق بنگریم .خلاصه ی کلام اینکه باید اروپاییان واقعیت ارزش های جهانی مسلمانان را بپذیرند،اما معنای این سخن این نیست که مسلمانان قادر به درک مفاهیم نسبیت وتنوع نیستند بلکه نکته مهم این است که هر گونه گفتگو باید در چارچوب ارزشهای جهانی اروپایی واسلامی صورت بگیرد .مسلمانان در زندگی روزمره ی خویش با خدا ومفهوم خاصی از حیات رابطه دارند ولی در عین حال قادر به گفتگوی با دیگران ودرک سخنانشان هستند وتوقع هم دارند که سخنان خودشان نیز توسط آنها درک شوند لذا این احساس تعالی جهانی کاملاً با احساس نسبیت بشری سازگار است.
ابعاد اجتماعی وعبادی دین اسلام
نباید بپذیریم که مسلمانان افراد وابسته ای (دگمی) هستند که نمی توانند در جوامع غیر دینی ادغام شوند .آثار فلسفی مسلمانان در قرون وسطی خود مویدی بر نادرست بودن این طرز تفکر ونظریه است.از نظر عبادی ،مسلمانان مکلف هستند که دقیقاً به آنچه که سفارش شده اند عمل کنند .مثلاً اگر قرار است نماز بخوانیم باید متن مشخصی را بخوانم ولی در اجتماع وامور اجتماعی موضوع به طور کلی فرق می کند ،هر کس می تواند تا آنجا که در تضاد با اصول سفارش شده ی دین قرار نگیرد هر طور که دلش می خواهد عمل کند.برای اینکه عملی حرام (ناجایز) گردد باید نصی وجود داشته باشد .به تعبیر دیگر برای عبادت باید نص صریحی وجود داشته باشد که به آن عمل کنیم .برای نهی هم باید به نص صریحی متکی باشیم .در واقع این همان اندیشه ای بود که مسلمانان از همان آغاز روابط خود با اروپاییان را برآن بنا نهاده اند.مسلمانان در سراسر جهان ،آن عناصر را از زندگی وفرهنگ اعراب وسایر ملل اخذ نمودند که در تضاد با اصول کلی وپایه ای اسلام نبود وچنین بود که در جرگه ی عظیمی از جوامع ادغام شدند ومتقابلاهم از آنها تاثیر پذیرفتند به عبارت دیگر هماره یک جامعه واحداسلامی که حول دینی از الهی وتعهد به جوهر روحانی والهی آن شکل گرفته ،وجود داشت لیکن در همین جامعه واحد مناسک ومکاتب گوناگونی ازفقه جایگاه خود را داشتند .مسلمانان در طول سده ها، هر آن چه که از فرهنگ های بومی سرزمین های محل سکونت شان خوب به نظر می رسید ودر تضاد بااصول کلی دین اسلام نبود به خود می پذیرفتند وهمین دلیل ریشه دواندن اسلام درآفریقا واروپاست .امروز نیز احساس ما چنین است ولی اروپاییان باید کمی صبور باشند مسلمانان همان کاری را می خواهند انجام بدهند که در گذشته انجام داده اند .اگر اروپاییان می خواهنند بدانند چرا مسلمانان خواهان سازش بااین محیط جدید زندگی خویش (یعنی کشورهای اروپایی) هستند لازم است که از این بعد دوگانه اسلام آگاهی داشته باشند ،امابه علت عدم درک (بعد دین اسلام) این نکته اروپاییان چنین می پندارند که مسلمانان دوپهلو سخن می گویند ومقصد نهایی وپنهانی شان اسلامی کردن اورپاست .
یک اصل مهم در رابطه با امور اجتماعی اصل “الاباحــه” است این اصل به مسلمانان اجازه می دهد آن چه را که از فرهنگ های دیگر نیکو است اخذ کنند هنگامی که که کتاب “مسلمان اروپایی” را نوشتم مسلمانی به من مراجعه کرد وپیشنهاد کرد که بهتر است نام کتاب را” مسلمان بودن در اروپا “بگذارید،گفتم :خیـــر، مسلمان اروپایی بودن مسئله نیست چرا که در واقع آینده من وفرزندان من وبسیاری دیگر از مسلمانان است .من یک مسلمان اروپایی هستم وهیچ تناقضی در این موضوع نمی بینم .اگر قرار است کسی به اسلام آفریقایی یا اسلام آسیایی بیاندیشد چرا من به اسلام اروپایی فکر نکنم ؟ واینکه تاکنون چنین اندیشیدنی روی نداده به خاطر بیم وجهل نسبت به گرایشات اساسی در اسلام است .امروز بیشتر مسلمانان صحبت از بی اعتمادی می کنند چرا که بر اصول متعلق به خود آگاهی ندارند .پدیده ی تأسف باری که به معنای عدم شناخت از خویشتن است وچون خود را نمی شناسند از محیط اطراف خویش بیم وهراس دارند .همین موضوع هم در مورد اروپاییان صدق می کند آنها نیز اغلب آگاهی درستی از خویش ندارند ولذا از مسلمانانی که دگر اندیش هستند وممکن است احساس بهتری از خود وآینده خود داشته باشند می ترسند ودر هراسند. هم اکنون بسیاری از اروپاییان از یک سو ونیروهای دست اندرکار در فرآیند جهانی شدن از دیگر سو قرار دارند ،شرایطی که آنها را از تأثیری که ممکن است مسلمانان بر جوامع وهویت جمعی شان بگذارند بیمناک می سازد.
آینده مسلمانان در اروپــا
وضعیت جدید مسلمانان در اروپا این امکان را به آنان می دهد که به ریشه های دین خود باز گردند ویک بار دیگر از نو منابع اصلی خود را باز خوانی کنند .وقتی سخن از تجدید هم می شود منظور همین است .بازخوانی بسیاری از مفاهیم اسلامی بسیار مهم وحیاتی است واین همان چیزی است که هم اکنون در ایلات متحده در جریان است تا در موقعیت جدید با نگاهی جدید به منابع دینی خود بنگرند .در واقع از همان سال های دهه ۱۹۹۰ اندیشمندان مسلمان چه از کشورهای مسلمان وچه از اروپا در گیر گفتگویی بود ه اند با هدف ارایه رهنمودوراهکاری برای مسلمانان اروپا پیرامون چگونگی عمل به ایمان خود در عین اینکه شهر وند خوبی هم باشند .در این زمینه به ذکر چهار نکته اکتفا می کنیم :
نخستین ومهم ترین همه ی این چهار نکته مفهوم شریعت است ،بسیاری از مسلمانان اروپا تصور می کنند که این مفهوم پیچیده ای است ولذا باید آن را از قاموس وفرهنگ لغت خود خذف کرد .من موافق با این اندیشه نیستم ، من به طور روزمره از واژه شریعت استفاده می کنم اما تعریف جدیدی از آن دارم که آن هم به تعریف اولیه باز می گردد.مراد از شریعت به نظر من در معنای اصیل خود راهی به چشمه است ونه فقط یک سیستم قانونی یا قانونی اسلامی که فقها در حوزه ی تخصص خود آن را می فهمند .شریعت عبارت است از طریق مسلمانی وبا حفظ اصول کلی آن در برابر جهان ،ازاین رو مسلمانان باید بدون اعتنا به تعاریف ارتدوکس وصوفی منشانه از شریعت تعریف درستی از آن داشته باشند .در حقیقت جملگی مسلمانان اعم از ارتدوکس ،سنی،شیعه وصوفی همگی درک واحدی از شریعت دارند .شریعت صرفاً قانون جزا نیست بلکه باید به آن به چشم مظهر ایمان به خدا وفرامین وی نگریست .شریعت عبارت است از مجموعه ای از مفاهیم کلی وجهانی درباره خلقت ،هستی،مرگ وراهی برای زندگی که از مطالعه منابع روحانی مسلمانان بدست آمده است .چنین نگاهی به شریعت بسیار مهم است چراکه به تغییردید مسلمانان نسبت به اروپا خواهد شد .
موضوعی که تاکنون به آن اشاره کردیم مربوط می شود به موضوع دغم مسلمانان در جوامع اروپایی ،البته سطوح مختلفی از –ادغام اجتماعی،سیاسی و…- وجود دارند وهم اکنون نیز چنین فرآیند هایی در اروپا در جریان هستند برای مثال مسلمانان فرانسه هم اکنون شهروندان این کشور به شمار آ یند ولی نوع دیگری از ادغام نیز وجود دارد وآن ادغام دینی یا فلسفی است .به عنوان مثال اگر مسلمانان به شریعت نگاهی نو داشته وآن را جهانی تعریف کنند در این صورت خواهند توانست در چارچوب وفاداری به ایمان هر آچه که از جوامع غربی به نظر ایشان نیکو می رسد در آن جذب کنند مثلا هنگامی که می بینیم در قوانین اساسی فرانسه یا سایر کشورهای اروپایی مواردی وجود دارد که از منظر ما عدالت است .موضوع فقط این نیست که به خاطر احترامی که برای قرار دادهای اخلاقی قایلیم آنها را گرامی می داریم این یک احساس نیاز عمیق است که مارا وادار می سازد در جهت ادغام دینی/فلسفی دو فرهنگ بکوشیم .به علاوه این یک معامله دو طرفه است.اروپاییان نیزباارزش هایی از اسلام ومسلمانان کاملا آشناهستند وآنهارامورد نیاز عمیق خود می بینند .هر چیزخوبی در اروپا به مسلمانان نیز تعلق دارد .این واقعیت محض ودرعین حال احساس نوعی از وافعیت است .
توجه به اولویات ورعایت آنها ضروری وحیاتی است
نکته دوم این که مسلمانان باید بین مسایل اساسی وثانوی تفاوت قایل شوند برای نمونه مسئله عبادات مهم تر از خوردن حلال وحرام است .در برخورد با اصول ،لازم است بدانیم ثابت ومتغییر یا اصل وفرع کدامند؟ همه چیز در حال تغییر است ومسلمانان نیز باید با این تحولات جدیدی که عارض می شود خود را وفق دهند .عقلانیت اسلامی هم حکم می کند که مسلمانان با حفظ ایمان واصول خود با محیط پیرامون خود سازگاری ایجاد کنند واین همان کاری است که در حال حاضر جوامع مسلمان در اروپا .ایلات متحده بدان مشغول هستند.
آموزه دعا ونیایش
سومین موضوع ،مبحث تعریف دوباره دعا ونیایش است .بدین معنا که هر مسلمانی در هر کجا که هست از طریق رفتار وسلوک خود با مردم شاهدی است بر پیام اسلام ودعوت آن. این پیام جهانی ،همانا فرموده خداوند خطاب به محمد (ص)است که می فرماید: « ما ترا جز به رجمت برای جهانیان نفرستادیم» مسلمان واقعی ،خیر خواه دیگران است نه آن که همواره در تلاش باشد که آنان را از دین خود بر گرداند .نکته آخر اینکه مسلمانان اروپا باید حامل ومبشر نوعی فرهنگ اروپایی اسلامی باشند بدین معنا که در عین حفظ احترام به فرهنگ مردم اروپا نقش واقعی خود را در اعتلای این فرهنگ به خوبی ایفا کنند .با ید یک فرهنگ اروپایی اسلامی به وجود آوریم نه این که مسلمان مراکشی یا پاکستانی و… ساکن در اروپا وآمریکا باشیم .
هدف همه ی این تلاش ها اروپایی کردن اسلام است واما در مورد اسلامی کردن اروپا لازم است به چند نکته توجه کنیم
1- بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم اروپا سرزمینی است با قدمت تاریخی متعلق به خود واسلام نیز بر خلاف تصور برخی ها جزئی از این تاریخ محسوب می شود .میراث اسلامی جایی در ذهن واندیشه اروپا واروپاییان دارد وهمواره لازم است که ما این نکته مهم را گوشزد کنیم .
2- امروزه عرب بودن ،مسلمان بودن واز کشورهای اقماری بودن سه نقص عمده در اروپا به حساب می آید وقتی که گفته می شود کسی به اسلام عمل می کند امکان دارد که بر چسپ بنیاد گرا بخورد . اما ما باید از خود این سوال اساسی ومهم رابپرسیم که آیا ممکن است هم ذهن بازی داشت وهم بادیگران مدارا نمود وهم به واجبات دین خود عمل کنیم .
نتیجه
امروزه دیگر آگاهی از نقش وجایگاه کنونی وآینده مسلمانان در اروپا چندان مهم نیست بلکه مهم این است که بدانیم چگونه می توانیم در رشد وتوسعه اجتماعی واقتصادی وروحانی جوامع خویش نقش بسزایی داشته باشیم .مسلمانان باید نقش اساسی خود را در بعد روحانی توسعه جوامع ومردمان اورپا بر عهده بگیرند.
منبع : صلاح الدین نت