دعوت و داعی

راه دعوت و ویژگیهای آن

راه دعوت و ویژگیهای آن

جهانگیر ولدبیگی

دین خدا، نعمتی است
بزرگ که خداوند به حکمت و رحمت خود آن را بر بشریّت ارزانی داشته؛ نعمتی که بزرگ­تر
از آن متصوّر نیست.

«بزرگتر از هر نعمت
ظاهری و مادی است. بزرگی چنین نعمتی آنگاه قابل درک است که گمراهان در گرداب
سرگردانی و حیرت مشاهده شوند و مؤمنان هدایت یافته در اوج آرامش و آسایشی که «لاَ
خَوفٌ عَلَیهم و لَا هُم یَحزُنُونَ»

چنین آرامشی را هر کسی
نمی­تواند درک کند؛ زیرا درک آن چشم بصیرت می­خواهد و دلی پاک و به دور از هر کجی؛
دلی که خواهان حقیقت و واقعیت باشد:

[ ذلکَ الکِتَابُ
لَارَیبَ فِیهِ هُدیً لِّلمُتَّقِینَ ]                        بقره / ۲

درک چنین راهی شایستگی
می­خواهد و هر کسی هم نمی­تواند شایستگی آن را بدست آورد و این صاحب دعوت است که
می­داند چه کسی شایستگی دینش را به دست آورده است:

[ ذلِکَ هُدَی اللهِ
یَهدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِن عِبَادِهِ ]              انعام / ۸۸

پس هر آن کس را که
بخواهد، هدایت می­دهد و این هدایت یافتگان و بهره­مندان از هدایت خدایی پس از
هدایت خود سعی در هدایت دیگران می­کنند.

اما هدایت دیگران کار آسانی نیست. اخراج دیگران از تاریکی­های جهالت و مهم­تر
از این، آگاه کردن آنها به این که در تاریکی و جهالت قرار گرفته و ابید خود را از
آن نجات دهند، کاری بس خطیر و امری بس دشوار است.

دشوارتر از این، چه می­تواند باشد که فردی را بر گمراهیش آگاه کنی؟!

آگاه کردن مسأله­ای است و پذیرش این آگاهی مسأله­ای دیگر.

این همان چیزی بوده که همیشه و در طول تاریخ مردمان را به دو گروه حق و باطل و
دو گروه متخاصم تقسیم کرده است. گروه­هایی که هر کدام در پی جذب و یا نابودی طرف
مقابل برآمده و در این راه از به کارگیری کوچک­ترین وسیله­ی ممکن خوداری نکرده­اند.

دعوت اسلامی هم به نوبه­ی خود دارای چنین مشکلاتی بوده و تا قیام قیامت هم
خواهد بود و شاید بتوان گفت: مشکلاتش بیشتر از هر دعوتی بوده است؛ زیرا دعوت
اسلامی مردمان را نخست به سوی ایمان به غیب و اعتقاد بر آن فرا می_خواند: ایمان به
خدایی که نهان است:

[لاَتُدرِکُهُ الأبصَارُ ]                                                    انعام /
۱۰۳

ایمان به روز قیامت و دنیای پس از مرگ.

ایمان به ارتباط افرادی خاص با عالم ماورای طبیعت و …

پس اگر دارای مشکلات متعددی هم باشد و اگر دارای کمترین پیرو نیز، هیچ جای
تعجب نیست و نخواهد بود.

اگر منادی چنین دعوتی از طرف کم خردان ساحر و دیوانه و مجنون معرفی شود، چیزی
طبیعی است؛ چرا که هر کسی نمی­تواند و یا نمی­خواهد بر برداشتن موانع درونی و
بیرونی غالب آمده و چشم بصیرت خود را بینا کرده و از اطراف و اکناف خود و هر آنچه
او را به سوی پایین می­کشاند، رها کرده و خود را بالاتر از آنپچه او را احاطه کرده
و بالاتر از زمین که بدان چسبیده و بدان خوگرفته، نجات دهد تا آنچه را ببیند که
ندیده و آنچه را درک کند که باید درک کند و بزرگی نعمت هدایت را بچشد و به خاطر آن
خدا را سپاس گوید.

هر کسی نمی­تواند چون سید قطب(ره) و امثال او، این نعمت را درک کرده و بر آن
اعتراف کنند: «زندگی در سایه­ی قرآن نعمتی است که ارج و ارزش آن را نمی­شناسد جز
کسی که آن را چشیده باشد. نعمتی است که بر عمر می­افزاید و پاکیزه و مبارکش می­گرداند…».
و آنگاه بر قله­ی کرامت به مادون خود بنگرد و با دیدن آنها و زندگیشان بیش از پیش
از نعمتی که در آن است، لذت ببرد: «در سایه­ی قرآن مدتی آرمیدم و از اوج به جهالتی
نگاه می­کردم که در زمین موج می­زد. می­دیدم که ساکنان زمینی خود را به چه چیزهای
بی­ارزشی سرگرم کرده و به آنها عشق می­ورزند.»

و پس از چنین لذّتی قدم در راه نجات دیگران بردارد و …

رهروان چنین راهی خوب درک کرده­اند که چنین راهی نه راهی هموار؛ بلکه «سرشار
از خارها و اشکها و خونهاست.»

آنها خوب می­دانند که:

«راه دعوت به سوی خدا، راهی بسیار سخت و پوشیده از مشکلات و مصایب است.»

رهرو چنین راهی خوب می­داند که اهداف بزرگ، همت­های والا می­خواهد و تحقق آنها
تلاشی پیگیر و مستمر را می­طلبد. او می­داند که اهداف دعوت اسلامی بسیار بزرگ و
تکالیف راه آن بسیار سنگین می­باشند به طوری که انسانهای ضعیف از حمل چنین
مسئولیتی و انجام چنین تکلیفی ناتوانند. او می­داند که تنها افرادی می­توانند از
عهده­ی این مهم برآیند که زندگیشان را برای جهاد در راه خدا وقف کرده باشند.

او ابتدا و انتهای راهش را خوب می­شناسد و می­داند که راه دعوتش با «اقناع
عقیدتی و فکری که با اثبات خدا و این که منهج او (اسلام) تنها منهج حیات و زندگی
است و این که تلاش برای اقامه­ی زندگی و تطبیق آن با شرایع و قوانین اسلامی آغاز و
سرانجام با اقامه­ی حکومت اسلامی که بر هر مسلمانی تلاش در جهت آن واجب است، پایان
می­پذیرد.»

او توصیف این راه را نخست از پروردگار و صاحب دعوتش شنیده است آنگاه که فرمود:

[ أحَسِبَ النّاسُ أن یُترَکُوا أن یَقُولُوا آمَنّا وَهُم لَا یُفتَنُونَ
وَلَقَد فَتَنّا الّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقُوا
وَلَیَعلَمَنَّ الکَاذِبِینَ]       عنکبوت
/ ۳ـ۲

«آیا مردمان گمان برده­اند همین که بگویند: ایمان آورده­ایم به حال خود رها می­شوند
و آزمایش نمی­گردند؟ ما کسانی را که قبل از ایشان بوده­اند آزمایش کرده­ایم، آخر
باید خدا بداند چه کسانی راست می­گویند و چه کسانی دروغ می­گویند.»

او می­داند که در این
راه از هر لحاظ مورد آزمایش واقع خواهد شد؛ زیرا «چنین سنّتی سنّت تفکّرات و
دعوتها است. به ناچار در این راه باید بَلا و مصیبتی باشد. باید اذیّت و آزار و
تعذیب مالی و جانی باشد. باید در مقابل این اذیّت و آزار صبر و مقاومت و عزم راسخ
و استقامت از خود نشان دهد، راه دعوت این است.»

او می­داند که وجود
مشکلات علاوه بر آثار تربیتی که برایش در پیش دارد، یکی از سنّت­های تخلف­ناپذیر
خداوندی است؛ سنّت­هایی که بر ذرّه ذرّه­ی این جهان هستی حاکم است. «کار دعوت نیز
همچون سایر کارهای جهان هستی از این نظم خارج نیست.» او می­داند که:

[ فَلَن تَجِدَ
لِسُنَّتِ اللهِ تَبدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحوِیلاً ]          فاطر/۴۳

او توصیف این راه را
از رهرو نخستین و الگوی واقعی آن شنیده است که از همان اوایل دعوت در صدد شرح راه
دعوت و نمایان کردن خطرات موجود در آن برای یاران خود برآمده و در این راستا از
هیچ تلاشی دریغ نورزید. ایشان در یکی از احادیثی که امام بخاری (ره) روایت کرده­اند
فرموده است:

« حُجِبَتِ النَّارُ
بِالشَّهَواتِ وَ جُجِبَتِ الجَنََّهُ بِالمَکَارِهِ»

آتش با پوششهایی از
شهوات پوشیده شده و بهشت با سقفی از رنج و مشکلات.»

او هرگز چهره­ی مبارک
خون آلود الگوی حقیقی و راستینش (ص) را آنگاه که از طایف بر می­گشت فراموش نمی­کند.

او هرگز لحظاتی که در
کنار بیت نماز می­خواند و بر او کثافات حیوانی می­ریختند، اما او همچنان در سجده
با معبودش راز و نیاز می­کرد، را فراموش نمی­کند.

او هرگز لحظاتی که
سران شرک از جمله عقبه بن أبی معیط روبروی او آمد و پیراهنش را بر گردن مبارکش
انداخت و آن را در نهایت قساوت قلب، فشار داد تا این که یار دیرینه­اش، ابوبکر
صدیق (رض)، آمد و او را از پیامبر دور کرد را فراموش نمی­کند. و جناب بن ارت (رض)
را به یاد دارد و می­آورد آنگاه که نزد حضرت (ص) آمد و شروع به گله و شکایت از
مشکلات دعوت کرد و پیامبر (ص) در جوابش فرمود: «قبل از شما کسی را می­گرفتند و
زمینی را می­کندند و او را از استخوانهایش جدا کرده، اما این عذاب و شکنجه او را
از تبعیّت از دین خدا و ادامه راه باز نمی­داشت.»

«مسیری که دعوت اسلامی
در پیش گرفته است با گل و سنبل آذین­بندی نگردیده؛ بلکه در محاصره­ی مشکلات و
سختیهاست و بر آن خارها قرار گرفته و با خونِ دل و عذاب همراه است؛ زیرا این قانون
و سنّت الهی در مورد حاملان هدایت و رسالت ربّانی است و سنّت خداوندی دگرگون­پذیر
نیست.»

به راستی راه دعوت،
فنا شدن را می­طلبد؛ فنا شدن مال و جاه و جان را؛ جان عزیزی که بدان می­بالی و آن
را از هر مانعی می­رهانی، جانی که در راه رفاهش شب و روز می­کوشی و در راه نجاتش
به هر در و دورازه­ای می­زنی. راه دعوت فداکاری می­طلبد نه بخل و شحّ نفس.

این همه مشکلات و تحمل
آنها چرا؟

۱. [ فَلَیَعلَمَنَّ
اللهُ الّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکَاذِبِینَ ]              عنکبوت/۳-۲

هدف اساسی این است که
«خداوند خبیث را از طیب جدا و حجّت را تا روز قیامت بر کلّ بشریّت به اتمام
برساند.»

۲. تنها راه ساختن و
تکوین یافتن وجود مشکلات است. «تا این که یاران عقیده محکم و استوار و استوارتر
گردند.»

«پس از این که تمام
امکانات فردی و اجتماعی جهت خودسازی و تربیت افراد به­کار گرفته شد، او (تک تک
افراد) به منزله­ی خشتی خام هستند که احتیاج به پختن دارند. روش خداوندی نیز این
گونه است که با مصیبت دادن و آزمایش عناصری که برای دعوت نمی­توانند مفید واقع
شوند، تفکیک نموده و در عین حال به ایمان مؤمنین بیفزاید.»

۳. مؤمن حاصل منهج و
برنامه­ای است که «بر مظاهر زندگی جاهلی با تمام اشکال و صورتهایش و با تمام عادات
و افکارش و با تمام نظام و شرایع و قوانینش حمله می­کند… و این باعث شده است که
محنت و مصیبت در راه دعوت اسلامی دارای مفهومی خاصّ باشد؛ مفهومی که هیچ جنبشی تا
این حد با آن درگیر ـ نبوده و ـ نیست.»

۴. راه دعوت، راه گام
نهادن به سوی بهشت است. بهشت هم کالای ارزانی نیست و به سادگی به یست نمی­آید.
خوشیها و نعمتهایش در اوج قرار دارند؛ نعمتهایی که هیچ چشمی و هیچ­گوشی نه­دیده و
نه­شنیده است و به دل هیچ کس هم خطور نکرده است. بهتر از این نعمتهای ظاهری،
مصاحبت با نبیّین و صدیقین و شهدا و صالحین که به راستی بهترین همراه و رفیق
هستند:

[ وَ حَسُنَ أُولئِکَ
رَفِیقاً]                                    
نساء/ ۶۹

و از همه­ی اینها
والاتر، رضایت پروردگار است:

[ وَ رِضوَانٌ مِنَ
اللهِ أَکبَرُ ]                                    توبه/۷۲

دست یافتن به چنین
نعمت­هایی فداکردن مال و جان می­خواهد و چنین امری نیز با مشکلاتی جدّی همراه است:

«ألا إنَّ سِلعَهَ
اللهِ غالٍ ألاَ إنّ سِلعَهَ اللهِ الجَنَّهُ»

«راه دعوت، راه بهشت
است و راه بهشت عمل متواصل و جهاد مستمر و حرص بر شهادت می­طلبد.»

«راه بهشت، این است؛
چرا که راه بهشت با مشکلات پوشیده در حالی که راه آتش سوزان جهنم با شهوات.»

رهرو و سالک راه دعوت
علاوه بر آگاهی بر وجود مشکلات و مصایب راه، باید مهم­ترین ویژگی این راه را نیز
بداند و آن طولانی بودن راه است.­­

بزرگ­ترین مشکل راه
دعوت ـ علاوه بر وجود مصایب ـ طولانی بودن آن است. طولانی بودن راه، هم خستگی آور
است و هم ناامید کننده، پس باید در آغاز کار و حرکت رهرو بدان واقف باشد تا خدای
نخواسته در نیمه­ی راه عقب نزند و تمام اعمال او دچار خسران و احباط نشوند.

راه دعوت و تحقق اهداف
«طبق سنن جاری الهی مدت زمان طولانی­ای را می­طلبد و به تلاشی به مراتب بیش از
آنچه تاکنون در تمام محافل اسلامی به عمل آمده، نیاز دارد.»

 

طولانی بودن راه دو
چیز را از رهرو می­طلبد:

 

۱. علم و آگاهی بر
تمام جوانب راه : چرا که بزرگ­ترین مشکل در هر حرکت و دعوتی آن است که افراد آن
نسبت بدان جاهل باشند و طبیعت آن را خوب نشناسند. اینان گاهی با افراط و گاهی با
تفریط خُره­ی حرکت خواهند شد و اگر از حرکت جدا نشده و باعث تفرقه و ایجاد فتنه در
آن نشوند، به تدریج حرکت و دعوت را با مصیبت­ها و بلاهایی هلاک کننده و امواج در
هم شکننده مواجه خواهند کرد و در گرداب این امواج، هم خود و هم بسیاری از مخلصان
راه را از بین خواهند برد.

۲. امید :» امید به
رسیدن، رسیدن و دست یافتن به یکی از دو نعمت غالب شدن بر ظلم و ستم و دست یافتن به
صبحگاه آزادی واقعی و یا رسیدن به شهادت.

پس رهرو باید امید را
در دل بکارد، امید به پیروزی و نصر خداوندی، امید به درخشش حقّ و حقیقت؛ زیرا:

[ إِن تَنصُروا اللهَ
یَنصُرکُم ]                                           
محمد/ ۷

«برادرم به زودی
لشکریان تاریکی از میان خواهند رفت و فجر جدیدی در هستی خواهد دمید، پس امید را
رها مکن که در این صورت مجد و عظمت را خواهی دید که از دور به ما رمق و نیرو می­بخشد.»

چاره و راهی جز این
نیست؛ چرا که :

[ وَ أنَّ هذا
صِرَاطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ ]         
            انعام / ۱۵۳

« این راه (راهی که
برایتان ترسیم کرده­ام)، راه مستقیم من است، پس از آن پیروی کنید.»

«من اطمینان دارم که
این راه درست­ترین راه برای رسیدن به اهداف می­باشد. درست است که راه بسیار طولانی
است، اما جز آن راه دیگری در پیش نداریم. رمز موفقیت تنها در صبر و استقامت و تلاش
مستمر است. هر کس که بخواهد قبل از رسیدن میوه به چیدن آن بپردازد و یا … من با
او نیستم.»

———————————————-

منبع: اصول دعوت از
دیدگاه قرآن و سنت

مؤلف : جهانگیر
ولدبیگی

انتشارات : نشر احسان

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا