موضع صریح اسلام در مورد منتقدین سیاسی درونی و مخالفان بیرونی
موضع صریح اسلام در مورد منتقدین سیاسی درونی و مخالفان بیرونی
نویسنده: سلیمان ملا
اسلام هیچ گاه اجازه نمی دهد که با منتقدین و مخالفان برخورد خشونت آمیز، صورت گیرد و با تهدید و ارعاب سیاست های خود را بر آنان تحمیل کند. در مورد منتقدین درون مکتبی باید گفت، که افراد و اشخاص کاملا آزاد هستند در این که به بیان نقطه نظر خود بپردازند، و انتقاد سازنده و پیشنهاد شفاف را به کارگزاران ملت در تمامی زمینه ها ارایه کنند، زیرا پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «الدین النصیحه» یعنی دین عبارت است از اخلاص و دلسوزی. هنگامی که اصحاب فرمودند این اخلاص و دلسوزی در مقابل چه کسی؟ فرمودند: در مقابل خدا، و کتاب او و پیامبرش. و در مقابل پیشوای مسلمانان، و عموم آنها.
امام نووی در توضیح «و لأئمه المسلمین» که در اینجا مورد نظر ماست در شرح اربعین ص۵۴ می فرماید: اخلاص و دلسوزی در مقابل پیشوای مسلمانان عبارت است از این که: آنان برحق کمک شوند و در پیمودن راه حق اطاعت شوند.
و باید به پیمودن مسیر حق دستور داده شوند، و از کج روی منع شوند و با نرمی و ملاطفت، مأمورات و منهیات به آنان یادآوری شود، و مواردی از حقوق مردم که از آن غفلت ورزیده اند به اطلاع آنان رسانده شود.
همه موارد ذکر شده که در مفهوم “دلسوزی نسبت به ائمه” است، چیزی جز آزادی بیان، انتقاد، پیشنهاد و اظهارنظر نمی تواند باشد. حتی ملتی که در مقابل کج روی های حکام و ستم آنان ساکت بنشینند، پیامبر می فرماید که باید با آنان خداحافظی کرد.
«إذا رأیت أمتی تهابُ أن تقول للظالم یا ظائمُ فقد نوَدَّع منهم»
اما باید دو نکته اساسی را مدنظر داشته باشیم که موضع گیری صریح اسلام را در مقابل منتقدین سیاسی درون مکتبی انعکاس می دهند؛ زیرا اسلام هیچ چیزی برای مخفی کردن ندارد و تهدید و فشار را متوجه هیچ فردی هم نمی کند. اولا: باید آزادی فکر و اندیشه که خود را در انتقاد، پیشنهاد، اعتراض و اظهارنظر نمایان سازد و فقط متوجه کج روی های حکام، مشارکت در ساختن آینده بهتر، و کم کاری های آنان باشد در هر زمینه ای که باشد. اظهارنظرها و آزادی بیان نباید به انکار مسلمات، قطعیات و احکام تنصیصی دین منجر شود؛ زیرا هرگونه اعتراضی بر احکام یقینی اسلام و انکار آنها، انسان ها را به وادی ارتداد می کشاند، و بر کارگزاران دولت لازم است که به چنین افرادی سه روز مهلت دهند؛ تا از ارتداد خود برگردند. اگر بر ارتداد خود اصرار ورزیدند کشته می شوند. این موضع صریح اسلام است و با کسی هم تعارف ندارد و هیچ نیازی به ارعاب و تهدید و فشار هم ندارد و مخفیانه به حذف فیزیکی افراد هم مبادرت نمی ورزد بلکه از قبل تعیین شده است اگر مخالف سیاسی درون مکتبی به انکار و اعتراض بر احکام قطعی و یقینی بپردازد محکوم به کشته شدن است. اما با این ملاحظه کاری حتی نسبت به فرد مرتد که سه روز مهلت دارد برگردد، و مجازات متوجه او نشود.
ثانیا: افراد سودجو، و فرصت طلب اجازه ندارند به نام آزادی بیان و انتقاد، فضای جامعه را متشنج کنند و آشوب های داخلی را با انتقادات مخرب خود به راه اندازند و کلیت جامعه را در معرض نابودی و سقوط قرار دهند.
امری که در نتیجه اعطا آزادی های بیش از حد سیاسی در جامعه اسلامی باعث شد که افراد سودجو و مخرب، ودارندگان مقاصد شوم از آب گل آلود ماهی بگیرند و خلیفه سوم رسول الله(ص) را مظلومانه به شهادت برسانند. و ضربه ای آن چنانی را به پیکر مسلمانان وارد کنند که تا به امروز هم آثار آن ترمیم نشده، و شکاف های ایجاد شده به وسیله آن پر نشده است. در مورد چنین افرادی که مقاصد حزبی و گروهی خود را دنبال می کنند، و به مصالح ملی و عموم مردم توجهی ندارند بازهم اسلام نیازی نمی بیند که به ارعاب و فشار متوسل شود، و یا به شکل مخفیانه ای به حذف فیزیکی آنان اقدام کند این گونه اشخاص که در میان مصطلحات فقهی، واژه بغی بر آنان اطلاق می شود هنگامی که راه تمرد از دستورات رئیس منتخب مردم را در پیش گرفتند، تا وقتی که عصیان آنان، به تشکیل گروه مقتدری که تهدیدی علیه پیشوای منتخب و عموم مردم نباشند.
امام منتخب، تصمیمی را که مصلحت ببیند، و در راستای منافع ملت باشد در مورد آنان اعمال می کند. از این که موارد و مسائلی را که برای آنان شبهه آمیز و ابهام آلود هستند به طور شفافی پاسخ دهد، و یا اگر مصلحت دید بخاطر جلوگیری از جنجالی شدن فضای جامعه و ایجاد آشوب، آنان را به زندان افکند.
اما اگر تشکل مقتدر آن چنانی را سازمان دهی کردند که تهدیدی بر ضد کیان حق اسلامی بودند، و از اطاعت پیشوای منتخب تمرد کردند و به تجاوزگر آغاز کننده جنگ، با عموم مسلمانان و گروه تهدید افکن مبدل شدند، بر امام لازم است فرد امین و آگاهی را نزد آنان بفرستد، و آنان را به اطاعت از پیشوا فراخواند، و اگر شبهاتی مطرح کردند، و توجیهاتی برای تمرد خود تراشیدند به شبهه های آنان و توجیهات ناموجه شان پاسخ شفاف و قانع کننده ارائه دهد و دلیل تنفر آنان از امام را جویا شود، و از عواقب وخیمی که اصرار ورزیدنشان بر تمرد و عصیان در برخواهد داشت آنان را برحذر می دارد و صراحتا بگوید با آنها جنگ در خواهد گرفت .
در این جا هم اسلام راه ارعاب و تهدید و فشار را در پیش نمی گیرد بلکه امام، منتخب را مکلف می کند که فرد با درایتی برای پاسخ گویی به شبهات آنان بفرستد، و دلایل تمرد یاغیان را جویا شود، تا به حقیقت مسئله پی ببرند، و اگر کوتاهی هایی از جانب امام صورت گرفته باشد به جبران آنها مبادرت ورزیده شود.
خلاصه اینکه مذاکرات دل سوزانه ای برای رسیدن به راه حل برون رفت از بحران، آغاز می شود و از سرگرفته می شود؛ تا در نهایت اگر بر تجاوز و آشوب خود باقی بمانند، و به جنگ اکثریت جامعه بروند با آنان جنگ درگیرد. در این صورت این خود منتقدین هستند که به ارعاب و تهدید و کشتار متوسل می شوند و پیشوای منتخب و جماعت مسلمانان هم این حق را دارا هستند که به جلوگیری از تهدید و تجاوز و زور گویی آنا ن بپردازند.
در مورد مخالفان بیرون مکتب هم موضع اسلام خیلی صریح است، و اسلام در ارتباط با آنهایی که با مسلمانان قرارداد جزیه دارند، مؤمنان را موظف می دارد که به آنان معترض نشوند، و نه تنها تهدید و ارعابی را متوجه شان نکنند، بلکه امنیت کامل جانی و مالی آنان را برعهده گیرند « و هرگاه فردی از آنان به قرآن معترض شود، و کتاب خدا را فحش و ناسزا گوید، و یا در مورد پیامبر اسلام(ص) طوری سخن گوید که شایسته مقام او نباشد، و یا شریعت خدا را به باد انتقاد بگیرد تنبیه می شود، و اگر در قرارداد جزیه قید گردد که با اعمال و رفتار های از این قبیل قرارداد نقض می شود پس نقض قرار داد حتمی است و با آنان جنگ درمی گیرد.»
در ارتباط با کفار محارب هم موضع اسلام صریح و شفاف است و لزومی نمی بیند که تهدید و ارعاب و فشار را اعمال کند، و اسلام قبل از هر اقدامی، پیشنهادهای سه گانه خود را با آنان در میان می گذارد؛ تا اگر منطق جنگ را بر گفتمان مسالمت آمیز ترجیح دادند برای جنگ آمادگی کامل داشته باشند. در این جا هم اسلام نیازی به ترور و حذف فیزیکی ناجوانمردانه مخالف خود ندارد.
با توجه به مطالب فوق، مواضع صریح و روشن اسلام را در مورد هر یک از اشخاص و اطیاف درون مکتبی و بیرون مکتبی مشاهده کردیم که ساخته دست بازیگران قدرت نیست؛ تا به نفع حاکمیت خود قوانینی را تدوین و تصویب کنند و به قلع و قمع مخالفان بپردازند؛ بلکه با معیارهای دقیقی از جانب شارع سنجیده شده، و بعدا در چهارچوب قوانین لازم الاجرا در معرض دید قرار گرفته است، و از قبل برای همگان تعیین شده چنانچه موازین نهادینه شده را زیر پا بگذارند با کدام یک از مجازات ها و برخوردها روبرو خواهند شد. مواضعی که اینگونه شفاف، و صریح باشد چه نیازی به ترس و تهدید و خشونت و ترور دارد. پس باید معترف بود که اسلام برای تحقق اهداف خود هیچ لزومی نمی بیند که به اجبار و اکراه و فشار متوسل شود؛ زیرا همان گونه که قبلا هم گفته شد تحت فشار قرار دادن افراد و وادارکردنشان به بینش و نگرش خاصی، اولا با فلسفه حیات که بر امتحان مبتنی است مخالف است و ثانیا با فطرت انسان در تعارض است و ثالثا با اهداف والای اسلام در جنگ های رهایی بخش هماهنگی ندارد؛ و چنین چیزی هم بدیهی است که در اسلام پذیرفتنی نیست.
————————————
منبع: اسلام و نفی خشونت و افراط گرایی / مؤلف: سلیمان ملا / نشر احسان