جوانان

هشداری جدی به جوانان !

هشداری جدی به جوانان !

بزرگ ترین سرمایه امت ما جوانان

استاد عمرو خالد

ای جوانان امت اسلامی بیدار و آگاه باشید؛
اگر بپرسید که چرا ما را مورد خطاب قرار می دهید ؟ در جواب می گویم: امروز در
جوامع شرقی تقریبا” جوانان هفتاد در صد جمعیت را تشکیل میدهند ، اما در غرب جوانان
سی درصد جامعه را به خود اختصاص داده اند آیا می دانید مفهوم این تفاوت چیست ؟
نشاط و سرزندگی در قرن آینده مختص به جوامع اسلامی خواهد بود، چرا که ما بیشترین
تعداد جوانان و تحرک و پویایی را خواهیم داشت.اما آیا می دانید که ما از چه چیزی
نگرانیم ؟ نگرانی ما از این است که آن ۳۰ در صد غرب از این ۷۰ درصد جوانان ما فعال
تر و جدی تر باشند. ۷۰ درصد در مقابل ۳۰ درصد ،عدد بسیار زیادی است، اما با چه راه
حلی می توان از شکست جلوگیری نمود؟ این مطلب بسیار مهم است؛ چرا که ما می خواهیم
امتی سازنده و پویا بنیان نهیم . اگر هم بپرسید که چرا جوانان تا این اندازه اهمیت
دارند؟ در جواب باید گفت که : کودکی سن صحت و سلامتی است، اما تعقل و اندیشه در آن
زیاد نیست و کهولت و پیری دوران حکمت و عقل است، لیکن هیچ نیرویی برای افراد مسن
باقی نمانده است؛ پس چه کسی اندیشه و عقل و توان و نیرو را با هم داراست؟ فقط شما
جوانان هستید که هر دو نعمت خداوندی را در وجود خود دارید. به راستی امت اسلامی ما
غیر از مقدار معینی ذخایر نفتی (پایان پذیر) و تعداد معدودی اماکن توریستی چه
سرمایه ی دیگری در اختیار دارد؟! بزرگ ترین سرمایه ی امت اسلامی ما فقط جوانان است
.

 

ملت ها با جوانانشان ارزیابی می شوند

ارزش و پایداری جوامع وابسته به جوانان است
؛ جامعه شناسان قادرند که تعیین کنند کدام دولت تا چه زمانی مقاوم و پایدار خواهد
بود، یا چه زمانی سقوط خواهد کرد؛ مثلا” به شما می گویند: این حکومت پس از
بیست و دو سال سقوط خواهد کرد. چگونه می دانند؟ آیا آن ها پیشگویی می کنند؟ خیر،
آن ها فقط محاسبه می کنند. و اگر خواهید گفت: وسیله و معیار آن هادر این پیش بینی
ها چیست؟ در جواب می گوییم : ملاک و معیار آنها در این امر جدیت و تلاش افراد آن
جامعه برای تغییر سرنوشتشان است. آیا می دانید که جامعه شناسان برای انجام چنین
محاسباتی ابتدا چه کاری انجام می دهند؟ آن ها ابتدا به دانشگاه ها و سایر اماکن
فرهنگی می روند و اهتمام و تلاش جوانان آن جامعه را مورد بررسی قرار داده و در
خصوص آرزوها و اهداف آنها در زندگی ، اطلاعات دقیقی را ثبت می نمایند و در پایان
به عنوان مثال نتیجه می گیرند که این حکومت صد سال بیشتر عمر نمی کند و سپس ساقط
می شود ، چرا؟ چون اهتمام و تلاش جوانان آن جامعه بسیار ناچیز و بی اهمیت بوده است
؛ مثلا” نهایت همت و تلاش جوانان آن ها این بوده که دختران جوان را بشناسند و
با آنان رابطه داشته باشند! و این عادت در زمینه ایجاد تغییر و دگرگون نمودن جامعه
هیچ اهمیتی ندارد و خداوند هیچ تغییری در سرنوشت آن ها ایجاد نخواهد کرد، چرا
که(إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا
بِأَنْفُسِهِم) رعد/۱۱. پس در این ملت هیچ نهضت و حرکتی رخ نخواهد داد.

 

پس ای جوانان عزیز، اکنون برخیزید و برای
خود شعاری ارزشمند برگزیده و آن را به جهانیان اعلام نمایید و بگویید که ما می
توانیم تغییر ایجاد کنیم.

 

آیا می دانید آن چه که امروزه جامعه شناسان
انجام می دهند، در هزار و چهارصد سال قبل هم انجام میشد؟! می پرسید چگونه؟ پس گوش
کن! آیا می دانید که چگونه تمدن « اندلس اسلامی» سقوط کرد و به « اسپانیای
کاتولیک» امروزی مبدل گردید؟ مسلمانان هشتصد سال بر اندلس فرمانروایی کردند، اما
چگونه پرتقالی ها توانستند که مسلمانان را از اسپانیا بیرون برانند؟ در ابتدا آن
ها پیش از فرستادن لشکر خود، به سنجیدن توان مسلمانان پرداختند؛ پرتقالی ها
جاسوسانی به اندلس روانه کردند تا اهتمام و تلاش جوانان آن دیار را آزموده و آنان
را منحرف و متفرق نمایند و سپس گزارش کار خود را به فرماندهان ارسال کنند؛ همان
کاری که امروز جامعه شناسان و سیاستمداران غربی انجام می دهند.

 

آیا اکنون به این یقین رسیده اید که هدف
اصلی دشمنان ما جوانانمان است؟ از شما می خواهیم که بیدار شوید و خطر را
کاملا” جدی بدانید. ای جوانان امت اسلامی! آن چه که از شما انتظار داریم فقط
جدیت و تلاش و احساس مسئولیت است.

 

جاسوسان پرتقالی می
خواستند جوانان اندلس را منحرف نمایند و میان آن ها تفرقه بیندازند، اما وضعیت
جوانان آن سرزمین را این گونه یافتند؛ جوانی به دیگری می گفت: من کتاب «صحیح بخاری
شریف» را بهتر و بیشتر از تو حفظ کرده ام، و آن دیگری به خود می بالید و می گفت:
من حل معادلات شیمی را بهتر از تو میدانم، سومی با افتخار می گفت: آیا کسی حاضر
است که در سوارکاری با من مسابقه دهد؟ جاسوسان با شنیدن این سخنان و درک تلاش و
همت جوانان مسلمان به اربابان پرتقالی خود چنین گزارش کردند: برگردید، اکنون وقت
ورود به سرزمین اندلس نیست. جاسوسان هر روز مسابقات و افتخارات جوانان مسلمان را
در شعر، ادبیات، و … مشاهده می کردند، و هم چنان فرماندهان را از حمله به اندلس
برحذر می داشتند، تا این که روزی جوانی اندلسی را در حال گریه کردن یافتند، از او
علت گریه اش را پرسیدند و او در جواب گفت: دختری که او را دوست داشتم مرا ترک کرده
است. جاسوسان به سرعت بازگشتند و به پرتقالی ها گفتند: اکنون وقت ورود به اندلس
است.

 

برادران عزیز، آیا می بینید که پس از هشتصد
سال چگونه با تلاش سه یا چهار ماهه، ما را از اندلس بیرون راندند؟ با اهتمام
جوانانشان و سستی جوانانمان توانستند بدان هدف دست یابند و چه سخنی صادق تر از این
کلام خداوند متعال است که می فرماید:

 

(وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا
أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ) نحل/۱۱۸

 

«و ما در حق ایشان ستم نکردیم، بلکه خود بر
خویش ستم کردند».

 

عزیزان، ما در بسیاری از امور ضروری تلاش و
جدیت لازم را انجام نمی دهیم. گمان نکنید که این سخن ما منفی نگری و بداندیشی است،
و من معنویت بسیاری از جوانان را نادیده می گیرم؛ بلکه من می دانم که تعداد آنان
که هوشیار و آگاه بوده و به انجام وظایف خود قیام می کنند بسیار زیاد است؛ اما
باور کنید تعداد آنان که جدیت و تلاش را در امور خود ندارند و نسبت به هر چیزی لا
ابالی و بی توجه اند، کم نیستند و بر ماست که خطر این مسأله را به دقت مورد توجه
قرار دهیم.

 

عدم جدیت ناشی از چیست؟

خواننده ی گرامی! جوانی که تمام سال را به
بازی و سرگرمی های بیهوده مشغول می شود و هنگام امتحان تقلب و نیرنگ را به کار می
گیرد، فردی جدی و فعال محسوب نمی شود، و چنین شیوه ای نهایت تنبلی و سستی و ضعف به
شمار می رود؛ وقتی هم که به او می گویی چرا این چنین می کنی؟ در جواب می گوید: بیش
از نیمی از فارغ التحصیلان دانشگاه ها در پیاده روها بیکار و سرگردان هستند!

 

پس چگونه می توان به پیروزی و سرافرازی این
چنین جامعه ای امیدوار بود؟! معلمان و مدرسانی هم که در سطوح مختلف با کمک به دانش
آموزان، آنان را می فریبند، نقشی بسیار مؤثر در تسریع این انحطاط و سقوط دارند؛
چرا که با این کار نسلی تنبل، بی قید و سست عنصر را می پرورانند.

 

مسئولان هم خود در نوشتن تقلب و در آوردن آن
به سر جلسه ی امتحان به فرزندانشان کمک می کنند و می پرسند: آیا این امت به پیروزی
و سربلندی خواهد رسید؟ باید در جواب آن ها گفت: چگونه این امت به سربلندی و عزت
خواهد رسید، در حالی که ما زندگیمان را با تقلب و دروغ آغاز می کنیم؟!

 

این فقط نمونهی کوچک از عدم جدیت و سستی
جوانان است. نمونه ای دیگر دخترانی هستند که امروزه نهایت همتشان فقط پوشیدن لباس
تنگ و بدن نما و آرایش و فرم دادن به موهای سرشان است، تا جوانان را مفتون و منحرف
نمایند. یا پسران جوانی که کارشان فقط رفتن به باشگاه های بدن سازی و فرم دادن به
ماهیچه ها و اندام های بدن است، نه به منظور تقویت جسم جهت مبارزه با دشمنان دین
ملت(که امری پسندیده و لازم است)، بلکه برای به انحراف کشانیدن دختران جوان!

 

تصور کنید جوانان بسیاری وجود دارند که از
طریق کانال های ماهواره ای و اینترنت فقط به دنبال یافتن دوست پسر و دوست دختر
هستند، شب و روز در پی فرستادن پیام های الکترونیکی دوستت دارم و… و یا انجام
کارهای غیر معقول دیگری هستند. ما اکنون در خصوص مشروع یا نامشروع بودن این روابط
سخن نمی گوییم، بلکه از قضیه ای بسیار حیاتی و مهم تر یعنی نابودی و مرگ جامعه
اسلامی و یا از بین رفتن ارزش های دینی صحبت می کنیم.

 

ای جوانان عزیز! آیا معقول است که ما بدترین
عادت و زشت ترین رفتارهای غریبان را تقلید کنیم؟ و بهترین چیزی که آن ها دارند
یعنی جدیت و تلاش را رها کنیم؟ چرا باید فقط جنبه های منفی فرهنگ غرب را بگیریم و
از تقلید خوبی هایشان خودداری کنیم؟

 

نمونه ای دیگر از لاابالی گری و عدم جدیت،
شرکت در مجلس رقص و آواز خوانی ها و جشن تولد است که اختلاط و روابط نامشروع و بی
بند وباری در آن ها به وفور مشاهده می شود.

 

یک بار خلیفه ی دوم عمر فاروق رضی الله عنه
جوانی را در بازار مشاهده کرد که با کرشمه و ناز و حرکاتی سبک و جلف راه می رفت،
فورا” به او گفت: آیا مریض هستی؟ جوان گفت: خیر، ای امیر المؤمنین. آن حضرت
(رض) او را هشدار داد و فرمود: ما دوست نداریم و راضی نیستیم که جوانان و مردان
امت محمد(ص) این گونه راه بروند.

 

امروزه می بینیم که دختران از این که به
دوستانشان بگویند در خانه به مادرشان کمک می کنند، احساس خجالت می کنند و تمامی
همت آن ها در این مصروف است که این انگشتر ساخت کدام کشور است؟ یا مارک این پیراهن
چیست؟

 

تا زمانی که وضعیت غالب جوانان ما این گونه
است، هیچ حرکتی از ملت ما سر نخواهد زد. امروز دخترانی را می بینیم که بیشترین
اوقات خود را به گفتگوی اینترنتی (چت
chat) مشغول می شوند، تا با جوانان آشنایی پیدا کرده و آن ها را از راه
به در نمایند. این عادت و اخلاق بد، نابود کننده ی کیان جامعه اند.

 

ای جوانان مسلمان، جدیت و تلاش شما مصروف
چیست؟ برادران عزیزف من از این که نمونه هایی چنین دردآور و ناراحت کننده را برای
شما بازگو می کنم بسیار متأسفم، اما این ها حقایق موجود در جامعه ی ماست. من نمی
گویم که تمامی جوانان این چنین هستند، بلکه می بینم جوانانی هم آگاه و هوشیار
هستند، لیکن بعضی از آن ها نیازمند کسی هستند که دست آن ها را گرفته و به آن ها
بگویدک این کار را انجام ندهید.

 

دوستان و سروران گرامی، اسلام ما نظامی
بسیار بزرگ و زیباست که ایرادی در آن وجود ندارد، بلکه تمام عیب ها از وجود ماست.

 

بیایید به دنیای غرب بنگریم که چگونه حرکت
می کند:
«آلمان» پس از جنگ چگونه بازسازی شد و چه کسانی در پیشرفت آن
کشور دخالت داشتند؟ «ژاپن» پس از جنگ ویرانگر چگونه بازسازی شد؟ چه کسانی در
بازسازی «لبنان» شرکت کردند؟ مگر جوانان تلاشگر و جدی نبودند که این کشورها را
دوباره آباد کردند؟

 

خانم «مارگارت تاچر»(نخست وزیر اسبق
انگلیس)- صرف نظر از شخصیت و عقایدش- در خلال جنگ با آرژانتین مدت چهار سال لباس
تیره پوشید. موضوع سخن ما خوبی و بدی کار او نیست، بلکه من می خواهم شما، جدیت و
تلاش او ملتش را در انجام امور تصور کنید، من می خواهم به شما بگویم: در کارهایتان
جدی باشید و به هر کاری اهمیتی در خور آن بدهید. روی سخن من با جوانان است که
سرمایه ی این امت هستند.

 

بیایید تا از پیامبر اکرم (ص) و یاران
باوفای او رحمه الله جدیت و تلاش را بیاموزیم

در واقع من می خواهم نمونه هایی از تلاش و
جدیت پیامبر(ص) و اصحاب کرام او را برای شما بیان کنم تا آن ها را الگو قرار داده
و از آن ها جدیت و مداومت را بیاموزید. پیامبر اکرم(ص) را بنگرید که در ابتدای
دعوت خود در مکه، به عمویش گفت:« ای عموی من، به خدا سوگند اگر خورشید را در دست
راست و ماه را در دست چپ من بگذارند تا از دین خود (و دعوت به آن) دست بردارم،
هرگز آن را رها نخواهم کرد، تا خداوند آن را آشکار کند (و من به پیروزی دست یابم)
یا این که در این راه از بین بروم».

 

خداوند به پیامبر خود حضرت یحیی (ع) فرمود:

(یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ
وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ) مریم/ ۱۲

«(گفتیم) ای یحیی کتاب آسمانی را به جد و
جهد بگیر و به او در عهد صباوت و کودکی حکمت(بنوت) بخشیدیم».

پیامبر خدا حضرت ابراهیم(ع) را نظاره کن که
هنگام شکستن بت ها چند سال داشت؟

(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ
یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ ) انبیاء/۶۰

«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته
می شود از آنان(به بدی) سخن می گفت».

مگر سن جوان(فتی) چند سال است؟ غالبا”
16 سال یا مقداری بیشتر.

به اصحاب کهف بنگرید که هنگام برخورد با
تمامی مشکلات در سن ۱۶ یا ۱۷ سالگی بوده اند، چرا که قرآن درباره ی آن ها می
فرماید:(إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ) کهف/۱۳

«ایشان جوانمردانی بودند که (درنهان) به
پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایتشان افزودیم».

ای جوانان مسلمان! کاملا” هوشیار باشید
که یحیی(ع) کودکی بیش نبود که به پیامبری رسید؛ ابراهیم(ع) در جوانی بت ها را
شکست؛ اصحاب کهف جوانانی مصمم و جدی بودند و… مقصودم این است که عمر مفید برای
انجام وظایف مهم و کارهای بزرگ، زیر بیست سال است. باید جدیت و تلاش را از کودکی و
نوجوانی آغاز کرد.

—————————————-

منبع:دریغ از این مسلمانی

مؤلف:عمرو خالد

مترجم:محمد عزیزز حسامی

انتشارات : کردستان ۱۳۸۷

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

‫۵ دیدگاه ها

  1. اولا ممنون که تصمیم گرفتید بالاخره آن را منتشر کنید.

    گفته اید:
    “البته من منکر مشکلات جوانان در جامعه نیستم
    و این مشکلات براحتی و با چنین توصیه های آبکی قابل حل نیست”

    یکبار دیگر متن من را بدقت بخوانید.من راه حلی ارایه نکردم تا آبکی یا غیر آن باشد. حرف من این بود اسلامگراها با توجه نقش خود(واقعی و ادعایی هردو) در جامعه و اینکه بوضوح میبینیم یکی از دلایل جمود در جامعه هستند سعی کنند خود را با دنیای مدرن وفق دهند و با دیدن واقعیات ؛ در پی راه حل با توجه به عقیده شان باشند. در غیر اینصورت خشم و پراکندگی از دین بیشتر میشود که اینگونه قطبی شدن جامعه به مصلحت نیست و نتیجه بدی خواهد داشت.

    میفرمایید:
    “دوست عزیز حرفهای شما در مورد جوانان غرب و مقایسه با جوان مسلمان مبنی بر اطلاعات نیست
    مبنی بر احساس شما و تبلیغات رسانه ای است”

    اینکه جوان مسلمان از اساس با غرب متفاوت است ادعاهایی بنیادگرایانه است .نیازها و خصوصیات بشر یکیست.تکوین غرب هم خلاف این ادعا را نشان میدهد(همچنین وضعیت فعلی کشورهای مسلمان). اما چه کنیم که افکار بنیادگرایانه کاری به شواهد و واقعیات ندارد و تنها به ایده و جزمیات میچسبد.
    شخصا این ادعا را بسیار خنده دار میدانم.

  2. سلام
    دوست عزیز حرفهای شما در مورد جوانان غرب و مقایسه با جوان مسلمان مبنی بر اطلاعات نیست
    مبنی بر احساس شما و تبلیغات رسانه ای است
    البته من منکر مشکلات جوانان در جامعه نیستم
    و این مشکلات براحتی و با چنین توصیه های آبکی قابل حل نیست

  3. میبینم که سانسور فرمودید
    آفرین به این همه آزاد منشی!
    خب همین طور سرتان را زیر شن نگهدارید تا کم کم دنیای اطرافتان فرو بریزد! نظر من که ضد اسلام نبود ؛من تنها گفتم مسلمانها سعی کنند خود را وفق دهند و واقعبات را ببینند تا بیشتر دچار مشکل نشویم.

  4. “چون اهتمام و تلاش جوانان آن جامعه بسیار ناچیز و بی اهمیت بوده است
    ؛ مثلا” نهایت همت و تلاش جوانان آن ها این بوده که دختران جوان را بشناسند و
    با آنان رابطه داشته باشند! ”

    اگر تعریف جوانی نا اویل ۲۰ سالگی بود موافق بودم که جوان را انحصارا به مشغولیت به کار و درس دعوت کرد اما وقتی تا اوایل سی سالگی هم امکان دسترسی به جنس مخالف نیست و جامعه راه آشکار مشروعی برای آن در نظر نگرفته است( مانند غرب که دوست دختر و پسر با آگاهی خانواده و آشکاراست)
    در این صورت این حرف هایی که اسلامچیها میزنند خودفریبی است و نسبتی با واقعیت ندارد.
    آنچه در واقع رخ میدهد :
    1-خیلی ها رابطه نامشروع (برخی با حفظ پرده بکارت ) دارند که بدلیل مخفی بودن زیانهای روانی و اثرات سوء زیادی دارد و به همین دلیل انرژی زیادی را از جوانان تلف میکند.ضمن آنکه بدلیل در خفا بودن امکان اینکه رابطه از حد جنسی فراتر رفته و منجر به روابط عشقی و دست کم احساسی دراز مدت شود بسیار کم است.
    2-برخی که خوددارترند و تنها به خودارضایی و پورنوگرافی روی می آورند که باز هم انرژی و وقت زیادی را تلف میکند و باعث انزوا میشود و امکان رشد مهارت ارتباطی و احساسی را از بین میبرد.
    3-درصد بسیار کمی هم سعی میکنند از هرگونه تحریکی بدور باشند (و مثلا رمضان ها روزه میگیرند) اما دریغ که گهگاهی یکی از دو مورد بالا پیش آمده و علاوه بر موارد گفته شده دچار احساس گناه و افسردگی هم میشوند که ناشی از تبلیغات اسلامچی هاست که خود ارضایی را هم حرام کرده اند.

    در هر صورت نتیجه اتلاف انرژی و وقت جوانان است! اسلامچی های عزیز بجای اینکه به قکر قتح و انتشار باشید؛ راهی برای جوانان مسلمان بیابید از این دور باطل خلاص شوند.فکر میکنید چرا همین جوان مسلمان وقتی تحت فشار و تنش سنت و اسلام نیست در غرب اینهمه بازده اش بالا میرود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا