اعلان مبادی و اصول در فتح مکه و ملغای آداب و رسوم ناپسند
اعلان مبادی و اصول در فتح مکه و ملغای آداب و رسوم ناپسند
نویسنده : علی آقا صالحی
پیامبر (ص) با سربازان و مجاهدان اسلام پیروزمندانه وارد مکه شد و شهر را به تسخیر درآورد، مردم قریش و سران و بزرگانشان گروه گروه به سوی حرم کعبه راه افتادند و در آن مکان مقدس اجتماع کردند و همه منتظر بودند تا پیامبر (ص) شرفیاب شود و تکلیف آن ها را روشن کند. همه در انتظار مرگ بودند و ترس و وحشت سراپایشان را فرا گرفته بود، زیرا در کارنامه گذشته آنان و برخوردشان با رسول خدا (ص) جز قساوت، کینه توزی، دشمنی و قتل و جنایت و خشونت چیز دیگری دیده نمی شود. پس طبیعی بود منتظر مرگی دردناک و ذلت بار شوند. در این هنگام پیامبر (ص) وارد حرم مکه می شود. هیچ نشانی از غرور و تکبر و سرمستی فتح و پیروزی در رفتارش دیده نمی شد و این مسئله موجب تعجب و حیرت مردم شد. مردم همه در برابر درگاه کعبه اجتماع کرده بودند و منتظر بودند که پیامبر (ص) چه می گوید. پیامبر (ص) از کعبه بیرون آمد و بر درگاهش ایستاد و فرمود:
«لا اله الا الله وحده لا شریک له صدق وعده و نصر عبده هزم الاحزاب وحده»
«برای اولین بار بر فراز کعبه و در شهر مکه شعار توحید و یکتاپرستی آشکارا و علنی و با صدای بلند سر داده شد و کعبه از لوث وجود بت و بت پرستی پاک شد. خداوند گروه ها و احزاب مشرکین را شکست داد و مسلمانان را به وعده خود سرافراز نمود. پیامبر (ص) نگاهی به مردم انداخت و فرمود: ای مردم قریش، درباره من چه می اندیشید و چه می گویید؟ گفتند: جز خیر و نیکی درباره تو نمی اندیشیم و انتظار دیگری نداریم تو برادر و برادرزاده بزرگوار و بخشنده مایی و اکنون بر ما تسلط و قدرت پیدا کرده ای. پیامبر (ص) فرمود: من همان چیزی را می گویم که برادرم یوسف گفت: « لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»[۱] «اذهبوا انتم الطلقاء» امروز هیچ گونه سرزنش و توبیخی نسبت به شما در میان نیست ( و بلکه از شما در میگذرم و برایتان طلب آمرزش مینمایم . ان شاءالله ) خداوند شما را میبخشاید ، چرا که او مهربانترین مهربانان است. بروید همه شما آزادید. مردم که این با سخنان جان تازه ای یافته بودند شرمگینانه از حرم بیرون رفتند و دسته دسته به اسلام گرویدند و مسلمان شدند.
پیامبر بزرگوار اسلام، با این رفتار سراسر عطوفت آمیز و بزرگوارانه خود، همه کینه ها و دشمنی ها و ویژگی های جاهلیت را زیر پا انداخت و به تمامی آزادگان و صلح دوستان و طرفداران کرامت انسانی درس بزرگواری و عزت و گذشت و بردباری داد و صفحه ی جدیدی برای فتوحات اسلامی باز کرد تا سربازان و فرماندهان اسلامی در همه عرصه های نبرد بر اصول آن پایبند شوند و بدانند که هدف از نبردها و جهاد اسلامی تسخیر ملت ها و به چنگ آوردن غنایم و اسیران نیست، بلکه رهایی مردم از چنگال دیو پلید بت پرستی و خرافات و اوهام جاهلی و برقراری عدالت و کمک و یاری مستضعفان و ستمدیدگان جهان است و باید در تمامی نبردها این اهداف مدنظر قرار گیرد و از آن تخطی نشود. قریش با این رفتار بزرگمنشانه پیامبر (ص) به خود آمدند و با این عفو عمومی همچون مردگان دوباره جان تازه ای پیدا کردند. به راستی گذشت و چشم پوشی از گناهان و جنایات بی شمار مردمی نادان و جاهل و بت پرست و بی رحم و سنگدل که با قساوت تمام بسیاری از شاگردان رسول خدا (ص) را از دم تیغ گذرانده و تا سر حد مرگ آنان را شکنجه و عذاب داده بودند، جز از یک پیامبر عطوف و مهربان و انسان دوست از کس دیگری برنمی آید و همین اعمال و رفتار کریمانه و جوانمردانه نشان صدق نبوت و پاکی و عظمت روح و اخلاق نیکوی آن حضرت می باشد: «العفو عند القدره».
پیامبر (ص) با اعلان عفو عمومی مردم را از خطر مرگ نجات داد و به آنان حیاتی دوباره بخشید و در سخنرانی خود بسیاری از آداب و رسوم ظالمانه جاهلیت را ملغا اعلام فرمود که بعضی از آن ها به شرح زیر می باشد:
۱- الغای خونخواهی و انتقام جویی:
بدین وسیله تمامی خونخواهی ها جنگ طلبی هایی که قبایل عربی سال های سال بر آن عادت کرده و بدان افتخار می کردند و بدین وسیله خون بیگناهان زیادی ریخته و قبایل و افراد زیادی غارت چپاول می شد خانواده های زیادی داغدار و به خاک سیاه می نشستند، یکجا الغی و بی اعتبار اعلام کرد.
۲- الغای رباخواری:
ثروتمندان جاهلیت، بدین وسیله فقیران و تهی دستان را تحت فشار قرار داده و انواع و اقسام فشارها و اجحاف را در حق آن ها اعمال می کردند و بسیاری از این بینوایان را که قادر به پرداخت بدهی خود نمی شدند، در سلک بردگان و نوکران خود درمی آوردند و با بی رحمی و کینه توزی تمام با آنان رفتار می کردند. پیامبر (ص) برای همیشه این ویژگی منحوص جاهلی را از بین برد و رباخواران را در ردیف محاربان با خدا و رسول درآورد و آنان را از این رفتار ستمگرانه بر حذر داشت.
۳- الغای مفاخر جاهلیت:
مردمان دوره جاهلیت، به علت همان ناعدالتی ها و خشونت ها بعضی ها به صورت ارباب و بعضی ها به صورت رعیت درآمدند و اربابان برای خود نوعی قداست و شرافت قائل بودند و خود را برتر از سایر مردمان به حساب می آوردند که پیامبر (ص) در این باره فرمود:
«الا ان کل ربا فی الجاهلیه او دم او ماثره او مال یدعی فهو تحت قدمی هاتین»
«بدانید و آگاه باشید، هر نوع رباخواری مرسوم در جاهلیت یا خونخواهی یا مفاخر جاهلی و طلب مال، بی اعتبار است و زیر این پاهایم لگدمال می شود.»
در حکومت الهی و دولت نبوی، تطبیق مبادی و اصول، از افراد رده های بالا شروع می شود و به فروع و افراد پایین و مردم عادی می رسد، یعنی ابتدا اقشار نزدیک به خود حکومتگران آن را اجرا کنند و در زندگی خود به مرحله اجرا درآورند به همین دلیل پیامبر (ص) فرمود:
«و إنّ أوّل دم أضع من دمائنا دم ابن ربیعه بن الحارث»
«اولین خونی که من آن را بی اعتبار اعلام می کنم ، خون ربیع بن حارث است.»
۴- الغای حکومت های جاهلیت و برپایی حکومت عادلانه ی اسلامی:
حکومت های زمان جاهلیت، همگی بر پایه ی تعصبات نژادی و قبیله ای بود و محدود اداره می شد و افراد به نژاد و تبار و ویژگی های جاهلی خود بسیار می بالیدند و هر کدام آداب و رسوم و بت های خود را داشتند، اسلام همه ی این آداب و رسوم را پوچ و بی اساس اعلام کرد و همه ی مردم را تحت لوای کلمه ی توحید و یکتاپرستی درآورد و به مردم راه و رسوم و آداب تازه ای آموخت و آنان را از بندگی غیر خدا به بندگی پروردگار یگانه فراخواند. پیامبر (ص) خطاب به مردم فرمود:
آگاه باشید به راستی خداوند متعال نخوت و تکبر جاهلیت و افتخار به پدرانتان را از شما دور کرد. همه شما از فرزندان آدم هستید و آدم نیز از خاک آفریده شده است. پس این آیه را تلاوت نمود:
( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ) (حجرات: ۱۳)
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی ( به نام آدم و حواء ) آفریدهایم ، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید ( و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود ، و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد ) . بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است . خداوند مسلّماً آگاه و باخبر ( از پندار و کردار و گفتار شما ، و از حال همهکس و همه چیز ) است.»
۵- برقراری عدالت و مساوات:
برقراری عدالت و مساوات و یکسان گری بین مردم و الغای همه امتیازات جاهلی و ارائه تقوا و پرهیزگاری به عنوان تنها نشانه ی امتیاز و برتری نزد خداوند. پیامبر (ص) در این باره فرمود:
«یا ایها الناس، الناس رجلان مؤمن تقیّ کریم علی الله و فاجر شقیّ هیّن علی الله»
«ای مردم بدانید که مردم دو گروه اند: پرهیزگار، متقی و سخاوتمند و بخشنده اند و دسته دیگر کافر ناسپاس و بدبخت و سیاه بخت که نزد پروردگار هیچ ارزش و اعتباری ندارد.»
۶- تعریف و مرزبندی قتل و دیه شبه عمد:
زیرا هر نوع قتلی در میان مردمان جاهلی منجر به آشوب ها و ویرانگری و کشت و کشتارها و خونخواهی زیادی می شد و پیامبر (ص) فرمود: «بدانید قتلی که به وسیله عصا و چوبدستی و یا اشتباهی انجام می گیرد، شبه عمدیست و دیه مغلطه یا سنگین دارد که عبارتند از: یکصد شتر که چهل نفر آن باید باردار باشد.»
۷- حرمت مکه مکرمه:
پیامبر (ص) در این باره فرمود:
«آگاه باشید همانا خداوند متعال حرم مکه را از روزی که آسمان ها و زمین را آفرید و این دو چوب را نهاد، حرم امن اعلام فرمود و تعرض بدان حرام است و به دستور خدا برای افراد پیش از من حرام بوده و برای افرادی که پس از من نیز می آیند حرام اعلام کرده است و برای من جز یک ساعت از روز حلال نیست – با اشاره دو انگشت نشان داد – کسی حق ندارد درختانش را قطع کند و حیواناتش را شکار نماید و گمشده اش را بردارد، مگر کسی بخواهد آن را بشناساند و یا گیاهان تر آنجا را بچیند.»
عباس گفت: «ای رسول خدا (ص) مگر (اذخر) که برای سوخت کوره ی آهنگری و خانه هایشان استعمال می شود؟ فرمود: «مگر (اذخر) که اشکالی ندارد.»
۸- الغای وصیت کردن برای وارث:
خداوند در کتاب خود، سهم ارث هر کدام از وارثان را به گونه ای عادلانه تعیین کرده است و وارثان مطابق قانون شریعت سهم الارث خود را می گیرند، بنابراین برای وارث به طور خصوصی وصیت جایز نیست، مگر این که سایر وارثان اجازه دهند و آن را بلامانع بدانند، در زمان جاهلیت ابن عبدالبر تمامی دارایی پدرش را به عنوان ارثیه به نفع خود مصادره و زن ها را محروم نمود، خداوند با فرمان خود این ستم بزرگ را در جامعه جاهلی ریشه کن کرد و آن را برداشت و برای هر کدام از وارثان سهمیه ای تعیین کرد و حق را به حق دار رساند.
۹- تنظیم نسب ها و تحریم زنا:
گاهی انتساب فرزند از طریق فرزند خواندگی و گاهی از طریق زنا صورت می گرفت که اسلام هر دو شیوه را باطل و نادرست اعلام کرد و برای زناکار حد شلاق تعیین نمود و نسب فرزند را به والدین اصلی اش داد و ادعای فرزند خواندگی یا تبنی را بی اعتبار دانست.
۱۰- ولایت شوهر:
شوهر در منزل به منزله ی مدیر و آقای خانه است و زن باید از وی اطاعت کند. در حدیث آمده: «برای زن حلال نیست بدون اجازه شوهرش از دارائی او ببخشد.»
زن می تواند از مال خودش هر طور بخواهد دخل و تصرف داشته باشد چون بنابر قرآن زن از لحاظ مالی حق خاص خود را دارد و مستقل است.
۱۱- برادری اسلامی:
پیامبر (ص) فرمود:
«مسلمان برادر مسلمان است. مسلمانان برادر همدیگرند و در برابر دیگران یک گروه متحدند، خونهایشان با هم برابر است بزرگ و کوچک و ثروتمند و فقیرشان با هم یکی اند و تفاوتی ندارند.»
۱۲- کشتن انسان جز به حق حرام است:
«لا یقتل مؤمن بکافر و لا ذو عهد فی عهده»[۲]
«مسلمان و کافر معاهد به قصاص کافر (حربی) کشته نمی شوند.»
۱۳- اختلاف دین و عقیده:
اختلاف دین و عقیده مسئله ارث بردن را بی اعتبار می کند:
«لا یتوارث اهل ملّتین شتی»[۳]
«اهل دو دین متفاوت از همدیگر ارث نمی برند.»
۱۴- تنظیم جمع آوری زکات:
«و لا تؤخذ صدقات المسلمین إلّا فی بیوتهمو بأفنیتهم»
«صدقات مؤمنان را در خانه ها و منزل گاهایشان گرفته شود.»
۱۵- تنظیم حکم مسافرت زن:
«لا تسافر المرأه ثلاثه أیّام إلّا مع ذی محرم»[۴]
«زن نباید مسافت سه روزه را بدون همراهی یکی از محارم مسافرت کند.»
۱۶- ممنوعیت اجتماع زن با خاله یا عمه اش به عنوان همسر در آن واحد:
«لا تنکح المرأه علی عمّتها و لا علی خالتها»[۵]
«زن با خاله یا عمه اش به نکاح کسی درآورده نمی شوند.»
۱۷- تنظیم اصول قضاوت:
«والبیّنه علی من ادّعی و الیمین علی من أنکر»[۶]
«مدعی باید دلیل و بینه داشته باشد و انکار کننده باید سوگند یاد کند و قسم بخورد.»
۱۸- نهی از روزه گرفتن در دو روز:
«أنّ رسول الله صلی الله علیه و سلم نهی عن صیام یومین یوم الفطر یوم الأضحی»[۷]
«همانا رسول الله از روزه گرفتن در دو روز بر حذر داشت روز عید فطر و روز عید قربان.»
۱۹- نهی از نماز در دو وقت جداگانه:
«لا صلاه بعد الصبح حتّی ترفع الشّمس و لا صلاه بعد العصر حتّی تغیب الشّمس»[۸]
«هیچ نمازی پس از نماز صبح تا زمانی که خورشید ارتفاع گیرد و هیچ نمازی پس از نماز عصر تا خورشید غروب کند وجود ندارد.»
۲۰- الغای حقوق مترتب بر زنا:
پیامبر (ص) فرمود: هر کس با زنی غیر از زن خود یا کنیزک متعلق به دیگران زنا کند، سپس ادعای فرزندی را داشته باشد آن فرزند مال او نیست و هیچکدام از همدیگر ارث نمی برند و برادرتان نیست، مگر این که زن را بشناسید.
۲۱- توقف کشت و کشتار:
پیامبر (ص) فرمود: «ای مسلمانان از چاشتگاه روز فتح تا نماز عصر – جز خزاعه از قبیله بنی بکر – بقیه اسلحه هایتان را بر زمین بگذارید و نجنگید.»
بدین وسیله پیامبر بزرگوار اسلام خطبه اش را به پایان برد و تمامی مظاهر شرک و بت پرستی و آداب و رسوم و سنت های جاهلی را یکجا ملغی اعلام کرد و برای بشریت قانون و مقرراتی تعیین کرد که در خلال ده ها قرن متوالی همچنان راهنمای مردم از تاریکی های گمراهی به سوی نور هدایت و رستگاری شد. جهان را به نور توحید و یکتاپرستی و عدالت و دادگری روشن ساخت و باطل و باطل پرستان را برای همیشه از تاریخ کنار زد و آثار و عملکردهایشان را از صحنه گیتی زدود. خداوند فرمود:
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً ) (فتح: ۲۸)
« خدا است که پیغمبر خود را همراه با رهنمون و آئین راستین ( اسلام به سوی جملگی مردمان ) روانه کرده است تا آن را بر همه آئینها پیروز گرداند . کافی است که خدا گواه ( این چنین سخن و مسألهای ) باشد . »
پیامبر (ص) به بلال حبشی همان برده ی سیاه پوست که مدت ها تحت شکنجه و فشار مشرکان به سر برده بود، دستور داد تا بر بالای مسجد کعبه برود و اذان توحید را سر دهد تا مشرکان حساب دستشان بیاید و بدانند که دیگر دوره شرک و بت پرستی و اشرافیت و برده داری و امتیاز طلبی و خودخواهی ها به سر آمده و باید همچون سایر مردم به زندگی عادی برگردند و دست از تکبر و لجاجت و خشونت و زیاده خواهی بردارند. مسلمانان نماز ظهر را به امامت رسول خدا (ص) با عظمت و شکوه هر چه تمامتر برگزار کردند و به مناسبت این فتح بزرگ به جشن و شادمانی و شکرگزاری پروردگار پرداختند و ده ها گوسفند و شتر قربانی نمودند و لشکر اسلام از این خوان گسترده بهره مند شدند، اما در این جا آنچه در خور توجه و عبرت است رفتار کریمانه و بزرگمنشانه پیامبر خداست. طبرانی از ابن عباس روایت می کند که پیامبر خدا (ص) روز فتح به ام هانی (همسرش) فرمود آیا غذایی همراه داری تا آن را با هم بخوریم؟ گفت: جز تکه ای نان خشک چیزی همراه ندارم و شرم داشتم آن را نزد تو آورم. فرمود: آن را بیاور. ام هانی فوراً آن را در کاسه ای تکه تکه کرد و همراه مقداری نمک خدمت پیامبر (ص) آورد. فرمود: ترید (سوپ) داری؟ گفت: جز مقداری سرکه چیز دیگری ندارم. فرمود: آن را بیاور. ام هانی سرکه را آورد و پیامبر (ص) آن را بر نان پاشید و خورد. سپس خدای را سپاسگزاری کرد و فرمود:
«نعم الإدام الخلّ یا امّ هانی، لا یفقر بیت فیه خلّ»
«چه غذای خوبی است ترید سرکه ای ام هانی هر خانه ای که غذای ترید سرکه داشته باشد، فقیر نیست.»
آری این رفتار همان بزرگ مردی است که به عنوان یک فاتح قدرتمند وارد شهر شده و همه ی گردنکشان و زورمندان را به اطاعت واداشته و قدرت خود را در منطقه و سراسر جزیره العرب گسترش داده است و هم اکنون به خوردن نهار بسیار ساده ای همچون نان خشکیده و مقداری نمک و سرکه بسنده می کند و هیچ گوشه ی خاطری به مادیات و تعلقات دنیوی و زرق و برق های آن از خود نشان نمی دهد. مردم گروه گروه و دسته دسته به دین اسلام مشرف می شدند و خدمت پیامبر (ص) آمدند تا آشکارا اسلام خود را علنی ساخته و با وی بیعت کنند، پیامبر (ص) از مردم بیعت می گرفت. بزرگ و کوچک و زن و مرد دست بیعت می دادند و بدین وسیله قلب منور رسول خدا (ص) شادمان شد در همین موقعیت حساس بود که به پیامبر خدا (ص) فرمان رسید که:
( فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً ) (نصر:۳)
« پروردگار خود را سپاس و ستایش کن ، و از او آمرزش ( خود و یاران خویش را از شتابگری در فرا رسیدن فتح و وقوع پیروزی ، و اظهار دلتنگی و گلایه از زندگی ) بخواه . خدا بسیار توبهپذیر است . »
به راستی که نزول این آیه مبارک پس از آن همه جشن و شادمانی به خاطر ازدیاد جمعیت مؤمنان و فتح مکه و شکست مشرکان، بسیار عبرت آموز و تکان دهنده است. پیامبر (ص) باید از چه چیزی استغفار کند. مگر حرکت توحیدی او و رفتار بزرگمنشانه و کریمانه اش با مشرکان سنگ دل و بی رحم چه کم و کاستی یا عیب و ایرادی داشت که خداوند خطاب به وی می فرماید: «اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً» می دانیم که این گونه برخورد کردن با مردم جز از یک پیامبر عطوف و رئوف برنمی آید، اما خداوند می خواهد به پیامبر (ص) و سایر مؤمنان و فرماندهان اسلام گوشزد کند که در هیچ حالتی نباید از یاد خدا غافل شوند. پیروزی و شکست هر دو در دست خداست و هر دو وسیله ی آزمایش مؤمنانند و آنچه اصالت دارد هدایت و رستگاری بشریت سرگردان و نجات آنان از دست شرک و بت پرستی و تبعیض و ستمگری است نه داشتن قدرت و تسلط بر مردم.
———————————————————————
منبع: سرنوشت محکومین به اعدام در صدر اسلام و (گذشت پیامبر رحمت) /مؤلف: علی آقا صالحی /انتشارات: نشر احسان ۱۳۹۳
[۱] – یوسف: ۹۲.
[۲] – به روایت ابی داود (۲۳۷۱)، نسائی (۴۶۵۳)، ابن ماجه (۲۶۵۰)، و مسند امام احمد (۹۱۳).
[۳] – به روایت ابی داود (۲۵۲۳)، نسائی (۲۰۳۴)، ابن ماجه (۲۷۲۱)، و مسند امام احمد (۶۳۷۷).
[۴] – به روایت بخاری(۱۰۲۴)، مسلم (۲۳۸۴)، ترمذی (۱۰۸۹) و مسند امام احمد (۶۰۰۷).
[۵] – به روایت مسلم (۲۵۱۸).
[۶] – به روایت دارقطنی (۳۲۳۷).
[۷] – به روایت موطأ امام مالک (۷۴۰)، مسلم (۱۹۲۱)، ابی داود (۲۰۶۴) و مسند امام احمد (۱۰۲۲۳).
[۸] – به ورایت بخاری(۵۵۱) و مسلم (۱۳۶۶).