پایان حیات و پدیده مرگ
پایان حیات و پدیده مرگ
یوسف سلیمان زاده
قرآن کریم، مرگ را واپسین مرحله ی زندگی دنیا و اغاز زندگی جدیدی معرفی می کند. ذهن های مادی که همه چیزشان با محسوسات و امور مادی است، نهایت دست و پا زدن و تلاش خود را انجام می دهند تا با نفی واقعیت و انکار آن، فساد خود در زمین را توجیه کرده و از خود رفع مسؤلیت نموده و تحت فرمان غرایز چند صباحی از زندگی دنیوی را با خوشحالی گذرا، سپری کنند. به همین دلیل بواسطه پس مانده های استخوانی که از جسم باقی می ماند با پیامبران شروع به مجادله کرده و سعی در زیر سؤال بردن رسالت آنان و حیات بعد از مرگ را دارند و می گویند:
{ وَقَالُواْ أَئِذَا کُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً } ( اسرا/۴۹ )
{ و ( اینان و منکرانِ دیگر رستاخیز ) میگویند : آیا هنگامی که ما استخوانی ( پوسیده ) و تکّههائی خشکیده ( و از هم پاشیده ) شدیم ، مگر دیگر باره آفرینش تازهای خواهیم یافت ( و زندگی دوبارهای پیدا خواهیم کرد ؟ ! )}
و یا این که:
{ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَدِینُونَ } ( صافات/۵۳ )
{ آیا زمانی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم ، آیا ما مورد بازخواست ( از اعمال و اقوال خود ) قرار میگیریم و سزا و جزا میبینیم ؟ ! }
( و در آیاتی دیگر چون اسرا/۹۸، مؤمنون/۳۵، صافات/۱۶، واقعه/۴۷، قیامت/۳ مشابه چنین اشاراتی را داریم.)
ذهن مادی از انسان فقط جسم او را شناخته و می بیند، جسمی که بعد از مرگ در اثر پوسیدگی و به واسطه میکروب ها، آنزیم ها و جانوران مردارخوار، تجزیه شده و در جریان پوسیدگی دوباره به خاک بر می گردد. ذهن مادی ا زجسم هم تکه های استخوانی را مشاهده می کند، که آن هم به دلیل نوع ترکیب شان ا زپوسیدگی برای مدت مدیدی مصون می ماند. ( قسمت اعظم ماده بنیادی استخوان از مواد معدنی ترکیب یافته که ۸۵% آن فسفات کلسیم و ۱۰% کربنات کلسیم است مواد معدنی استخوان به صورت بلورهای هیدورکسی آپاتیت می باشد.)
این هم بدان علت است که آن ها نمی اندیشند و سمع و بصر و فؤاد خود را به کار نمی گیرند تا بفهمند از اول هم زنده نبوده اند و بعد، زندگی پیدا کرده اند و صاحب حیات شده اند. ( حتی طبق نظریه ی تکامل گذشته حیات از مواد معدنی بوده و از مواد غیر زنده به وجود آمده است.) وقتی حیات یک بار و برای اولین بار و از مواد غیر زنده مکن بوده به طور حتم پیدایش دوباره حیات مشکل و دشوارتر از پیدایش نخستین نخواهد بود. همچنین آنها به دلیل عدم شناخت از خالق هستی از قدرت خداوند نیز غافلند که در آن واحد یک سری سلول های غیر زنده گیاهی را به سلول های زنده جانوری تبدیل می کند. ( تبدیل عصا به اژدها ) آن ها غافلند که هستی و وجود در برابر اراده و قدرت خداوند این است که خداوند اراده کند که باش! پس می شود. ( بقره/۱۱۷، آل عمران/۴۷، انعام/۵۹ و ۷۳ و …) به همین دلیل از سوی خداوند جوابی قاطع دریافت می کنند که :
{ قُل کُونُواْ حِجَارَهً أَوْ حَدِیداً أَوْ خَلْقاً مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیباً } ( اسرا/۵۰،۵۱)
{ بگو : شما سنگ باشید ( که به هیچ وجه قابلیّت پذیرش حیات را ندارد ) و یا آهن باشید ( که از سنگ محکمتر است ) یا این که ( جز آن دو ) چیز دیگری باشید که در نظرتان ( از اینها هم ) سختتر است ( و از قابلیّت پذیرش حیات دورتر ، باز خدا میتواند به پیکرتان جان بدمد و به زندگی مجدّد بازگرداند . آنان شگفتزده ) خواهند گفت : چه کسی ما را باز میگرداند ؟ بگو : آن خدائی که نخستین بار شما را آفرید . پس از آن ، سرهایشان را به سویت ( به عنوان استهزاء ) تکان میدهند و میگویند : چه زمانی این ( معاد ) خواهد بود ؟ بگو : شاید که نزدیک باشد .}
{ وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ } ( روم/۲۷)
{ او است که آفرینش را آغاز کرده است و سپس آن را باز میگرداند ، و این برای او آسانتر است.}
{ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ } ( یس/۷۸،۷۹ )
{ برای ما مثالی میزند و آفرینش خود را ( از خاک ) فراموش میکند و میگوید : چه کسی میتواند این استخوانهائی را که پوسیده و فرسودهاند زنده گرداند ؟ ! بگو : کسی آنها را زنده میگرداند که آنها را نخستین بار ( از نیستی به هستی آورده است و آنها را بدون الگو و مدل ) آفریده است ، و او بس آگاه از ( احوال و اوضاع و چگونگی و ویژگی ) همه آفریدگان است.}
دانشمند معروف کریسی موریسون می گوید:
[ هیچ یک از اتم ها و ذرات و عناصر موجود در جهان دارای فکر نمی باشند و از ترکیب هچ یک از عناصر فکر به وجود نیامده و نخواهد آمد. پس ماده منشاء فکر نیست؛ بلکه باید گفت موجودات مخصوص بنا به انگیزه های معین به عنوان جاندار آفریده شده اند و این حیات روح است که ماده را در تسلط دارد؛ لذا حیات از خواص ماده نیست بلکه از خصوصیات یک امر معنوی است که به مراتب از ماده والاتر و برتر است، و ماده را تحت تسلط خود قرار می دهد. این امر معنوی که همان روح است، قابل رؤیت و سنجش و معیار نیست. کسی که ادعا می کند روح در اثر فعل و انفعالات ماده به وجود آمده، دلیلی ندارد جز این که قدرت شناسایی و تشخیص حقیقت آن را ندارد و برایش قابل لمس و رؤیت نیست و می پندارد هرچه دیده نشود وجود هم ندارد که این ادعای است باطل و بی ارزش.][۱]
علوم ثابت نموده ماده نابود نمی شود. هیچ ذره ای از عناصر عالم معدوم نمی گردد و به فنا نمی رود، ولی تغیر شکل می یابند و متحول می گردند. پس مرگ انسان هم به معنای نابودی کامل جسم او نیست. (د رجریان مرگ مواد آلی بدن جاندار به مواد معدنی تبدیل می شود.) ممکن است بدن فرد فرسوده شود و پوسیدگی در بدن روی دهد ولی در جریان پوسیدگی مواد از صورتی به صورت دیگر در می آیند. روح هم که غیر قابل تجزیه بوده، و باقی می ماند.
پس حیاتی دیگر و زندگی جدید در دنیای دیگر برای همیشه، امری است حتمی، انکار آن به معنای انکار علم و وحی است و مرگ که آغاز دنیای دیگری است آمدنی، تا به حال با آن همه پیشرفت علمی و قدرت های مادی و ابزارهای در دست انسان، کسی نتوانسته از مرگ جلوگیری کند. چون خداوند مقرر نموده: { کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهُ الْمَوْتِ } ( ال عمران/۱۸۵) { هر کسی مزه مرگ را میچشد }
{ أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَهٍ } ( نساء/۷۸ )
{ هرکجا باشید ، مرگ شما را در مییابد ، اگرچه در برجهای محکم و استوار جایگزین باشید. }
{ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ } ( جمعه/۸ )
{ بگو : قطعاً مرگی که از آن میگریزید ، سرانجام با شما رویاروی میگردد و شما را درمییابد ، بعد از آن به سوی کسی برگردانده میشوید که از پنهان و آشکار آگاه است ، و شما را از آنچه کردهاید باخبر میگرداند.}
پس با مرگ پا به دنیای دیگر می گذاریم. دنیای با ویژگی ها و اختصاصات مخصوص به خود، دنیای ماورای ماده، بایستی برای شناخت آن دنیا علم را کنار کذاشت، و از وحی مدد گرفت، چون سروکار علم با محسوسات بوده و روش علمی که علوم تجربی زائده آن است فقط برای موضوع های کابرد دارد که بتوان در آزمایشگاه و طبیعت مشاهده، اندازه گیری و آزمایش کرد. ولی جهان دیگر، دنیای غیبات و امور ماورای ماده است. امکوری که نمی توان زیر میکروسکوب برد و داخل لوله آزمایشگاهی گذاشت. پس با دید علمی صرف زندگی کردن، تنها از علوم تجربی مدد گرفتن، و بر اساس آن قضاوت کردن جز سرکشی و نافرمانی و انکار بسیاری از واقعیت ها ثمره ای نخواهد داشت، که متأسفانه چنین فکر کردن و زندگی کردن و محوریت را حول انسان قرار دادن (اومانیسم) و خدا را از صحنه زندگی خارج نمودن، امروزه اکثریت جوامع را تحت شعاع خود قرار داده، و عقل محوری و علم محوری تبدیل به سلاحی علیه خداوند و برنامه هایش در زمین شده است.
قران کریم وسنت صحیصح پیامبر (ص) سه مرحله و دوره زندگی را هنگام وداع انسان با این دنیای مادی ترسیم می کنند که عبارتند از:
الف) اتفاقات هنگام قبض روح
ب) اتفاقات جهان برزخ
ج) اتفاقات هنگام قیامت
آیات قرآن لحظه مرگ را این گونه توصیف می کند:
الف) اتفاقات هنگام قبض روح:
{ فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ } واقعه/۸۳
{ پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه میرسد ، ( توانائی بازگرداندن آن را ندارید ؟ ! ).}
{ کَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِیَ وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ } قیامت/۲۸-۲۶
{ چنین نیست که گمان میبرند . هنگامی که جان به گلوگاه برسد . ( از طرف حاضران و اطرافیان سراسیمه و دستپاچه او ، عاجزانه و مأیوسانه ) گفته میشود : آیا کسی هست که ( برای نجات او ) افسون و تعویذی بنویسد ؟ و ( محتضر ) یقین پیدا میکند که زمان فراق فرا رسیده است.}
{ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ قَالَ أُوْحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِکَهُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ } انعام/۹۳
{ چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی بر خدا ببندد ( و بگوید که کتابی بر کسی نازل نشده است . یا این که بگوید : خدا را فرزند و انباز است ) یا این که بگوید : به من وحی شده است ، و بدو اصلاً وحی نشده باشد ( از قبیل : مُسَیْلمه کذّاب و أَسْوَد عَنسی و طُلَیْحه أَسَدی . ) و یا کسی که بگوید : من هم همانند آنچه خدا ( بر محمّد ) نازل کرده است خواهم آورد ! ( چرا که قرآن افسانههای گذشتگان است و شعری بیش نیست ، اگر بخواهم مثل آن را میگویم و میسرایم ! ) . اگر ( حال همه ستمگران ، از جمله این ) ستمکاران را ببینی ( و بدانی که چه وضع نابهنجار و دور از گفتاری دارند ) در آن هنگام که در شدائد مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستهای خود را ( به سوی آنان ) دراز کردهاند ( و بر بناگوششان تپانچه و بر پشتشان تازیانه میزنند و بدیشان میگویند : اگر میتوانید از این عذاب الهی ) خویشتن را برهانید . این زمان به سبب دروغهائی که بر خدا میبستید و از ( پذیرش ) آیات او سرپیچی میکردید ، عذاب خوارکنندهای میبینید .}
{ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ } فصلت/۳۰
{ کسانی که میگویند : پروردگار ما تنها خدا است ، و سپس ( بر این گفته خود که اقرار به وحدانیّت است میایستند ، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان میدهند ، و بر این راستای خداپرستی تا زندهاند ) پابرجا و ماندگار میمانند ( در هنگام آخرین لحظات زندگی ) فرشتگان به پیش ایشان میآیند ( و بدانان مژده میدهند ) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که ( توسّط پیغمبران ) به شما ( مؤمنان ) وعده داده میشد.}
{ وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ } انفاال/۵۰
{ اگر ببینی ( ای پیغمبر ! هول و هراس و عذاب و عقابی را که به کافران دست میدهد ) بدان گاه که فرشتگان جان کافران را میگیرند و سر و صورت و پشت و روی آنان را ( از هر سو ) میزنند و ( بدیشان میگویند ) : عذاب سوزان ( اعمال بد خود ) را بچشید ، ( از مشاهده این همه درد و رنج و ترس و خوف دچار شگفت خواهی شد و به حال آنان تأسّف خواهی خورد ).}
{ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ } نحل /۲۸
{ کسانی که فرشتگان ( برای قبض روح ) به سراغشان میروند و ایشان در حال ستم ( به خود و جامعه ) هستند و ( در این وقت ، پس از یک عمر عناد و سرکشی ) تسلیم میشوند ، ( چرا که پرده از برخی از امور غیبی به کنار میرود و راه گریز بسته میشود ، ولی از خوف و هراس باز هم مثل سابق دروغ میگویند و اظهار میکنند ) که ما کارهای بدی ( در دنیا ) نمیکردهایم ! ( فرشتگان بدیشان میگویند ) : خیر ! ( شما اعمال زشت فراوانی انجام دادهاید ، و ) بیگمان خداوند از آنچه میکردید آگاه بوده است.}
{ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّهَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ } نحل /۳۲
{ ( پرهیزگاران ، ) همانهائی که ( به هنگام مرگ ) فرشتگان ( قبض ارواح ) جانشان را میگیرند در حالی که پاکیزه ( از کفر و معاصی ) و شادان ( از رویاروئی سرافرازانه خود با پروردگار ) هستند . ( فرشتگان بدیشان ) میگویند : درودتان باد ! ( در امان خدائید و از امروز به ناراحتی و بلائی دچار نمیآئید . و ) به خاطر کارهائی که میکردهاید به بهشت درآئید.}
{ وَجَاءتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ } ق /۱۹
{ سکرات مرگ ( سرانجام فرا میرسد و ) واقعیت را بهمراه میآورد ( و دریچه قیامت را به رویتان باز میکند ، و حوادث و صحنههای دنیای جدید را کم و بیش نشانتان خواهد داد . بدین هنگام انسان را فریاد میزنند که ) این همان چیزی است که از آن کناره میگرفتی و میگریختی.}
مسلما” بنده مؤمن هنگام مرگ فرشتگانی از آسمان که سفید چهرگانند نزد او آمده و بعد از بین آنها فرشته مرگ به او می گوید: ای نفس و جان پاک، بیرون شو. بعد از بیرون شدن، فرشته مرگ آن را بر می گیرد و فرشتگان او را به طرف بالا برده تا این که به آسمان هفتم برسد. آن گاه خداوند می فرمایید: نام بنده من را د رعلین بنویسید و او را به تنش در زمین برگردانید. اما بر بنده کافر فرشتگانی فرود می آیند که سیاه چهره گانند. فرته مرگ آمده و می گوید: ای جان ناپاک و نفس خبیث بیرون شو و به سوی خشم و غضب خداوند بشتاب و روح او را آن گونه که خار را از پشم تر بیرون کشند ا زتنش بیرون می آورند. گندیده ترین بو از لاشه او برخواسته و او را به سوی بالا می برند تا این که به سوی آسمان دنیا می برند، د ربه رویش باز نمی شود.
{ إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ } اعرف/۴۰
{ بیگمان کسانی که آیات ( کتابهای آسمانی و نشانههای گسترده جهانی ) ما را تکذیب میکنند و خویشتن را بالاتر از آن میدانند که بدانها گردن نهند ، درهای آسمان بر روی آنان باز نمیگردد ( و خودشان بیارج و اعمالشان بیارزش میماند ) و به بهشت وارد نمیشوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد ( که به هیچ وجه امکان ندارد ، و لذا ایشان هرگز به بهشت داخل نمیگردند ) . این چنین ما گناهکاران را جزا و سزا میدهیم.}
آن وقت خداوند می فرماید: نام او را در سجّین پایین ترین طبقه بنویسید و روح او را به تنش برگردانند.
_____________________________
منبع: سیر تحول در انسان (بررسی علمی و دینی)
مؤلف: یوسف سلیمان زاده
انتشارات: تافگه
نوبت چاپ: ۱۳۸۶
[۱] -روح الدین اسلامی، ص ۱۹۴