توکل به خدا، تکیه بر عشق!
توکل به خدا، تکیه بر عشق!
مری آن ویلیامسون / مترجم: ژیلا نینوایی
«هیچ زمان، مکان و موقعیتی نیست که خدا در آن غایب باشد.»
در زندگی من مواقعی بوده است- امروز نیز این مواقع به ندرت پیش می آید- که مشکلات را نه با چشم های خود بلکه با تلسکوپ غول آسایی که به دست گرفته بودم نگاه می کردم. غم و درد را تا آنجایی که به تصور می گنجد بزرگ کرده و احساس می کردم در زیر سنگینی آن له و مچاله شده و از بین خواهم رفت. من تلسکوپ غول آسایی را در مواقعی که چیزی برخلاف خواست و تمایلم بود، مواقعی که با کسی اختلاف پیدا کرده بودم و مواقعی که نگران وقوع یا عدم وقوع حادثه ای بودم یعنی در تمام موقعیت های منفی زندگی به دست می گرفتم و مشکلات را صدها برابر بزرگ تر می ساختم. من با تلسکوپ غول آسایم هر کاهی را کوهی عظیم می دیدم. زندگی در چنین مواقعی بسیار دردناک است و مغز شما برای تسکین احساسات یا پیدا کردن راه حلی جهت تغییر موقعیت جستجوی بی امانی را پی می گیرد. مغز یا این کامپیوتر عظیم بشری با سرعت و بدون لحظه ای درنگ بر طبق برنامه هایی که به او داده شده است عمل می کند. احساسات را بر طبق اعتقادات و باورهایی که ذخیره کرده است مشخص و معین کرده و بر صفحه ی ضمیر شما ظاهر می سازد.
واقعیت این است که چیزی که در خارج به دنبال آن می گردید در داخل مغز خودتان قرار دارد. ریشه و علل همه ی احساسات و مشکلات و راه حل همه ی آنها هر دو مسئله در داخل مغز خودتان است. وقایع زندگی در جریانند، حوادث یکی پس از دیگری رخ می دهند، زندگی یک روز بر وفق مراد و روز دیگر، برخلاف مراد و بر ضد ماست. یک روز همه چیز به آرامی و به آسانی می گذرد و روز دیگر همه چیز خراب شده جنجال و آشوب به پا می گردد. یک روز از خود احساس رضایت می کنیم و روز دیگر از کرده ی خود پشیمان و شرمنده ایم. یک روز خود را موفق می بینیم و روز دیگر شکست خورده و پاک باخته. این تغییرات در زندگی دایمی و جزیی از حیات بشری هستند. ضربات مادی و روانی، فجایع و مصایب، حوادث ناخواسته همه و همه جزیی از زندگی هستند. در حد اختیار و قدرت ما نیست که گردش زندگی را کنترل کرده و آن را بر طبق خواست و میل خودمان به چرخانیم. ما نمی توانیم زندگی را تغییر دهیم اما می توانیم برداشت خود از وقایع و نظر خود نسبت به گردش زندگی را تغییر دهیم. این تغییر برداشت کرامت است.
تشبیه بسیار زیبایی در این مورد در تورات آمده است. این تشبیه آنجاست که حضرت موسی می گوید: «ما می توانیم خانه ی خود را به روی شن یا به روی سنگ بنا کنیم. اگر آن را به روی شن بسازیم شنها با باران شسته می شوند و با باد و طوفان روان می گردند در نتیجه زیر بنای خانه به آسانی و با اندک تغییر آب و هوا خالی شده و خانه فرو می ریزد، ولی اگر خانه را به روی سنگ بسازیم محکم و سخت برجای می ایستد و طوفان و باران بر آن کارگر نخواهد بود.»
خانه ی ما سیستم عصبی و احساسی ماست. وقتی این خانه به روی شن بنا شود سلامت روان ما بر پایه های سست و سبکی قرار گرفته اند که به اندک گزندی متلاشی شده و به هم می ریزند، یک تلفن ناجور ما را از این رو به آن رو می کند و یک باران شدید خانه ی ما را ویران می سازد. اما وقتی خانه بر سنگ ساخته شودا بدین معناست که احساسات و عواطف ما ثابت و مستحکم اند. طوفان های سهمگین زندگی نمی توانند صدمه ای به این سیستم قوی و محکم وارد سازند. پایه های سنگی سیستم عصبی و احساسی ما قوی تر از آن اند که تغییرات روزانه آب و هوا بتوانند به روی آن ها تأثیری بگذارند و آنها را بشکنند.
«وقتی خانه ی ما به روی سنگ ساخته می شود که ما به خدا توکل کرده باشیم.»
هرگز فکر نمی کردم که توکل به خدا با نیرو گرفتن از عشق و تکیه کردن بر مهر و محبت میسر است. شنیده بودم که عشق پرتوی از نور خداست ولی نمی دانستم معنای این مفهوم چیست؟ عارفان می گویند که عشق انرژی و نیرویی از خداوند است که در جسم ما دمیده شده، اگر آن را درک کنیم می توانیم آز آن کمک بگیریم و می توانیم خانه ی خود را بر سنگ بسازیم. اگر عشق را بشناسیم و به آن اجازه دهیم راهنمایمان شود، زندگی زیبا و لذت بخش خواهد شد و اگر از عشق رو بگردانیم درد و غم را به زندگی خود فرا خوانده ایم. ما در این مورد اختیار و آزادی کامل داریم می توانیم با انتخاب یکی از این دو راه نوع زندگی خویش را شخصا" تعیین نماییم. وقتی به خدا می اندیشیم و کمک او را می پذیریم محبت و مهر قلبمان را پر می کند و زندگی آسان و راحت پیش می رود و وقتی خدا را از یاد می بریم گرمای عشق در قلبمان از بین می رود،دشواری ها و مشکلات بزرگ و عظیم جلوه می کنند و زندگی برایمان سخت و دشوار می شود.
_______________________________
منبع: بازگشت به عشق
مؤلف: مری آن ویلیامسون
مترجم: ژیلا نینوایی
انتشارات: ندای فرهنگ-۱۳۷۶