مروری گذرا بر خطوط کلی افکار کاک احمد مفتیزاده (رح)
مروری گذرا بر خطوط کلی افکار کاک احمد مفتیزاده (رح)
نویسنده : مولود بهرامیان
بسم الله وعلی برکه الله وصلی الله علی محمد وعلی من والاه
هر جنبش اجتماعی که شکل میگیرد باید در بستر و زمینههای خود، مورد بررسی قرار گیرد و آشکار است که علل، عوامل و دلایلی برای ظهور آن مطرح است. این عوامل در شکلدهیِ پدیدههای اجتماعی بسیار مؤثرند. به عنوان مثال در تاریخ معاصر ایران، شخصیتی مانند مهندس مهدی بازرگان که بدون ذکر نام وی، تاریخ هفتاد سالهی اخیر ایران ناقص است، تحت تأثیر دادههای فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخلی بینالمللی ، دارای سه مرحله تفکر است؛ در سالهای پایانی دههی بیست، تحت تأثیر موج ناسیونالیسم ایرانی و صنعت ملی شدن نفت، قرائتی ملیگرایانه از قرآن ارایه میدهد. این گرایش تا سالهای اولیهی دههی ۴۰ ادامه مییابد. از همین سالها تحت تاثیر مارکسیسم و جنبش چپ، قرائتی همخوان با مارکسیسم از متون دینی بدست میدهد و در این سالهاست که کتاب «بعثت و ایدئولوژی» زاده میشود.
موج سوم اندیشهی بازرگان از سال ۶۴ با افول اتحاد جماهیر شوروی و آغاز اصلاحات در آن تحت تأثیر لیبرالیسم آغاز میشود، در این سالها تا پایان عمر بازرگان که قریب به یک دهه طول کشید، وی تحت تأثیر لیبرالیسم و نیز تجربهی انقلاب اسلامی و سلطهی دین ایدئولوژیک، شروع به بازخوانی اندیشهاش در قرآن مینماید و سرانجام به نگرشی حداقلی از دین، رضابت داده و شناساندن خدا و آخرت را بعنوان تنها هدف بعثت انبیاء اعلام مینماید. البته در طول دو دورهی نخست حیات فکریش، همچنان به آشتی میان دین و علوم جدید مبادرت ورزیده و کتابهایی چون «ذره بیانتها» مؤید این نظر است.
کاک احمد مفتی زاده
نطفهی حرکت مکتب قرآن در کردستان
نطفهی حرکت مکتب قرآن در کردستان با شخص احمد مفتیزاده رح آغاز میشود. وی در سال ۱۳۱۱ در خانوادهای اهل علم و افتا از مادر زاده میشود. خانوادهی وی از مفتیان کردستان به شمار آمدهاند که از دشهی اطراف پاوه سالها پیش از تولد کاک احمد به سنندج کوچ نمودهاند. پدر بزرگ کاک احمد، علامه ملا عبدالله دشهای شهیر علم و معرفت زمان و مکان خود بوده است.
کاک احمد در خانوادهای که بنا به موقعیت و پایگاه اجتماعی، بهگونهای اشرافی نیز زیستهاند، سر بر آورد و بالیدن گرفت. در کودکی و نوجوانی مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر فرا میگیرد، سپس برای تکمیل معارف دینی، راهی کردستان عراق میشود. سپس در اواخر دههی سی همراه با پدرش که استاد رشتهی فقه شافعی دانشگاه تهران بود، به تهران کوچیده است و در آنجا با شخصیتهایی همچون حاج رحمانآقای مهتدی همکار پدرش در دانشکدهی الهیات و مجموعهای دیگر آشنا میشود. کاک احمد در تهران در یک دفتر ثبت اسناد مشغول بوده و چند بار بهجای پدرش، جهت تدریس به دانشکدهی الهیات میرود که تدریس وی، مایهی اعجاب متولیان امر شده و میرود تا بطور رسمی در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شود که با دستگیریش این امر به انحام نمیرسد.
کاک احمد در این دوره، دارای گرایشات شدید ناسیونالیستی کُردی بوده و قرائتی ملیگرایانه از اسلام دارد. وی در این مقطع با همکاری عدهای شروع به انتشار روزنامهی کوردستان در تهران مینمایند و رسماً بعنوان نمایندهی کمیتهی حزب دموکرات در تهران مشغول فعالیت سیاسی و فرهنگی بوده است. این فعالیتها تا دستگیری وی از سوی ساواک در سال ۱۳۴۳ ادامه مییابد. در زندان، در یک دگردیسی که گویا در اثر یک رویای صالحه بوده به اشتباهبودن مسیرش پی میبرد و نطفهی حرکت اسلامیاش از همان زمان اما بصورتی مبهم، منعقد میشود و بکلی از راه و روس حزب دموکرات، منصرف شده و از کار سابقش، کار در دفتر ثبت اسناد رسمی، استعفا میدهد. وی به این نتیجه میرسد که جز بازگشت به قرآن راهی کامل برای خدمت به مردم ستمدیدهی کرد نیست. بدین ترتیب موج دوم اندیشهی وی در این سالها شکل میگیرد، که به اعتقاد من، علاوه بر اشراقات روحی و شهود اخلاقی که برای ایشان در زندان رخ میدهد، ناخودآگاه وی، تحت تأثیر روشنفکرانی همانند بازرگان، شریعتی، امام محمد عبده و نیز تا حدود زیادی از اندیشههای سید قطب و مودودی بوده، اندیشهای انقلابی و خوانشی چپگرایانه از اسلام را صورت میدهد.
کاک احمد با گرایش طبیعی که به ناسیونالیسم کوردی داشته رهایی و خدمت به مردم همزبانش را در اولویت کار خود قرار میدهد، به همبن خاطر، در اوایل دههی پنجاه شمسی به موطنش، سنندج باز میگردد. در این سالها، همراه با ناداری و فقر، تحت فشار ساواک قرار گرفت، وی علیرغم همهی اینها، در آنجا شروع به فعالیت نموده و با تبلیغ ایدههایش از جوانان و نوجوانان فامیل، دعوت دینیاش را آعاز نموده است.
وی در سالهای میانهی دههی پنجاه که زمزمهی انقلاب مردم ایران به گوش همگان میرسد، فعالیتش را در سپهر عمومی، گسترش میدهد. در سال ۵۵ پس از فوت عمویش، ملا خالد مفتی، مفتی سنندج و حاکم شرع آن دیار میشود. در سال ۵۶ اولین مدرسهی قرآن را در مریوان با همکاری جوانان اخوانی مانند ابراهیم مردوخی، علی رحمانی و عبدالله ایرانی بنیانگزاری میکند. مدرسهای مشابه آن را در سنندج راهاندازی میکند. به گمان من، در این دوره وی تحت تأثیر همان گفتمان انقلابی و ایدئولوژیک از دین شریعتی-قطبی، در بستری انقلابی، به گسترش الهیاتی رهاییبخش با خمیرمایهای انسانگرایانه، عرفانی و لیبرالی اقدام میکند. وی به سبک انقلابیون بیشتر از راه سخنرانی و گفتمانی شفاهی به نشر ایدههایش میپردازد.
وی با طرح شعار بازگشت به قرآن در سخنرانیهای آتشیناش با مظاهر اتراف، اشرافیگری و استکبار و هر نوع امتیاز اشرافی و استفادهی ابزاری از دین به مبارزه برمیخیزد و اینجاست که علیه دکانداران طریقت، تصوف و عرفان و ملاها (روحانیت) سخنرانیهای آتشین و عتابآلودی را انجام میدهد. وی در این دوره، بصورت عملی نیز، سبک زندگیاش را همرنگ فقیرترین اقشار جامعه میگرداند و عملاً به خدمتگزاری و دستگیری از فقرای شهرش میپردازد.
موج سوم حرکت کاک احمد با ورود به مبارزات انقلابی در اواخر سال ۵۶ شروع میشود. وی در این سالها همگام با نهضت سرتاسری ایران علیه رژیم پهلوی، وارد فعالیت سیاسی میشود و در مساجد سنندج، مریوان و سایر شهرهای کوردستان علیه رژیم شاهنشاهی سخنرانی میکند، چند نامه را به سران لشکری و کشوری رژیم پهلوی ارسال میکند، علیه گسترش عامدانهی بهائیت در منطقهی مریوان سخنرانی میکند. درکل با سران انقلاب ایران، رابطه برقرار کرده و سعی در همگام نمودن مردم کرد با انقلاب اسلامی داشته است. در این سالها وی به تبع شریعتی که سخن از تشیع علوی در برابر تشیع صفوی میآورد، به ترویج تسنن نبوی در مقابل تسنن اموی پرداخت و نیز به تأسی از ابوالاعلی مودودی، به انتقاد از امیر معاویه پرداخته و از تبدیل نابحق خلافت به ملوکیت توسط وی، سخن میگفت.
در این دوره، کاک احمد سخن از تشکیل حکومت اسلامی میزد و مدعی بود که پس از نابودی خلافت راشده، مذهب در تقابل با دین قرار گرفته، و به جای دین، مذهب میداندار شده است. به اعتقاد وی دین مقدس است، ولی مذهب که نُماد تفرق مذموم است، نامقدس است و مانند رودی است که از دریا جدا شده است. وی مذهب را متونی از کتاب و سنت و اجتهادات شخصی فرد مجتهد میدانست و لذا، تبعیت مطلق از آنرا امری ناروا میدانست و بر این باور بود که باید شورای مجتهدین اسلامی در راستای احیای دین یعنی «کتاب، سنت و شوری یا همان اجماع» اقدام نموده و بساط مذاهب برای همیشه برچیده شود. وی معتقد بود که دین راستین فقط در ایام نبوت و سی سالهی دوران خلافت راشده اقامه شده و سپس -به ستم- به پادشاهی وراثتی تبدیل شده است و خلیفههای اموی، عباسی و عثمانی را «سلاطین» مینامید.
وی در انقلاب ایران نقش به سزایی داشت. اما با پیروزی انقلاب و تصویب اصل ۱۲قانون اساسی مبنی بر به رسمیت شناختن دین اسلام و شیعهی اثنای عشری که بصورت ابدی در آن صراحت وجود داشت، از انقلاب کنارهگیری میکند، اما تا سال ۶۱همچنان به صورت حضوری و غیر حضوری سعی در تصحیح مسیر انقلاب مینماید و کتاب«دربارهی کردستان» در این دوره نوشته شده و گویای تلاشهای کاک احمد در این زمینه است. کاک احمد در کردستان با مخالفت گروههای چپ مواجه میشود، سعی آنان در حذف وی و طرفدارانش است، تا جایی که سی نفر از رفقا و پیروان عمدتاً جوان کاک احمد توسط گروهک کومله در نزدیکی سنندج زندهبهگور میشوند. کاک احمد به جهت اینکه از برادرکشی رهایی بجوید، ناچار به کرمانشاه هجرت میکند.
کاک احمد برای حل مسألهی تاریخی کورد، طرحوارهی سه بعدی رفع ستم ملی/قومی، مذهبی و طبقاتی را تقدیم کرده است. وی با رهبران و سران سکولار و چپ کردی مذاکره نموده است و کنفرانس خودموختاری را در سنندج تشکیل داده و هشت بند در آن به تصویب رسید، ولی هیچبک از سران گروههای کردی در آن، شرکت نکردند.
کاک احمد در راستای احقاق حقوق مذهبی اهل سنت ایران، نسبت به هماهنگ نمودن علمای آنها اقدام نمود. وی سرانجام توانست اولین کنفرانس شورای مرکزی سنت (شمس) را در تهران برگزار کند که از طرف دولت مرکزی بایکوت رسانهای شد. دومین کنفرانس در منزل ایشان با حضور بیش از ۲۰۰نفر از عالمان دینی مناطق مختلف اهل سنت ایران در کرمانشاه برگزار شد. در مردادماه ۱۳۶۱کاک احمد در تهران دستگیر میشود. وی به مدت ده سال در زندانهای تهران بازداشت شد. سرانجام وی با رنج بردن از چندین بیماری صعبالعلاج، در تابستان ۱۳۷۱از زندان مرخص میشود و شش ماه بعد در ۲۰بهمن همان سال در بیمارستان آسیای تهران به دیدار معبودش میشتابد.
کاک احمد در طول سالهای پر از مرارت زندان، به جز ملاقاتهای محدود با نزدیکانش، با بیرون از زندان ارتباط چندانی نداشته است. در همان سال ۶۱ در زندان وصیتنامهای را که بعدها منتشر شد خطاب به یارانش مینویسد. در این وصیتنامه، به خطاهای خود در طول انقلاب اذعان نموده و از بازگشت به تزکیه سخن میگوید. وی در طول سالهای زندان علاوه بر نامههای که به مدیریت مکتب نوشته، از طریق سرودن اشعار با رهروان و پیروانش سخن گفته است. در این دفاتر چهارگانهی شعری و نیز مولودنامه بر تزکیه بعنوان عمل اساسی و زیربنایی و نیز دعوت مردم بدون فعالیت سیاسی تأکید نموده است.
در این دورهی دهسالهی زندان کاک احمد رسیدن به تزکیه و ایجاد مسلمان مکتبی از طریق وصول به ایمان قلبی را سرلوحهی کار یارانش قرار میدهد. از دید کاک احمد، مشکل انسان امروزی نبود فرهنگ و علم نیست، بلکه فقدان قلب سلیم و نبود تزکیهی نفس و اخلاق دینی است. وی حقیقتجویی و تسلیم در مقابل حقیقت را لُبّ ایمان میدانست. تقوا را از آثار ایمان میشمرد و حب مردم و خدمت به آنان را رکن رکین تقوا قلمداد میکرد. وی شرط ایمان را قاعدهی طلایی آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند میدانست و شرط اسلام را به تأسی از حدیث صحیح سالم ماندن مردم از دست و زبان مسلمان میدانست. وی حب فقرا و مستمندان را نشان ایمان میپنداشت و تلاش در راه نجات آنان را بخشی از جهاد در راه خدا میدانست.
وی برپایی قسط و عدالت معنوی و مادی را هدف غایی اسلام و ارسال رسل و انزال کتب میدانست.
وی بر توحید بسیار تأکید میکرد و توحید الوهیت را لب و اساس آن میدانست و وجود ترس از من دون الله را ناشی از ضعف توحید و رخنهی شرک میدانست.
دیدگاه وی نسبت به جامعه
کاک احمد به تبع سید قطب و مودودی جامعهی کنونی مسلماننشین را، جامعهی جاهلی یا شبه جاهلی و یا اختلاطی از آن دو میدانست. وی معتقد بود که جامعه وقتی اسلامی خواهد شد که تزکیه مقدم بر تعلیم صورت گیرد و امتی مزکی به وجود آید. لذا وی بر تربیت بسیار تأکید میکرد و پیش از این مرحله، اجرای حدود را خلاف سیرهی عملی پیامبر ص میدانست. اینجا بود که حتی در مقابل دشمنانش در سنندج از جنگ مسلحانه خودداری کرد، چرا که معتقد بود حق برای آنان تبیین نشده است و آنان با وی و یارانش به عنوان یک خائن میجنگند و نه یک مسلمان، فلذا اگر با آنان وارد جنگ شود، در صورت مقتول یا قاتل بودن، گناهکار خواهد بود. دید نکتهسنجانهی وی از جنگ برادرکشی در سنندج ممانعت به عمل آورد و جلای وطن را بر نبرد، ترجبح داد.
نظریهی رهبری در اسلام از نظر کاک احمد
وی رهبری انقلابی در اسلام را در سه مرحله تقریر نمود؛
۱-مرحلهی آغاز دعوت در جامعهی جاهلی یا شبه جاهلی که در این مرحله رهبر تک و تنها با ندای قم فأنذر به تزکیهی خود پرداخته و با ندای فطهر ثیابک هرچه مظهر راحتطلبی و نشانهی اتراف و استکبار و اشرافیگری است از درون و برون خود بیرون میریزد.
۲-مرحلهی مشاورت، در این مرحله رهبر عدهای از شاگردانش را تربیت نموده و در امور مهم با آنان به رایزنی میپردازد. وشاورهم فی الامر.
۳- مرحلهی سوم پس از وفات رهبر است و امت شکل گرفته و مجموعهای تربیتشده، بر اساس وامرهم شوری بینهم، امورشان بر اساس شوری است و هیچکس بر دیگری در این زمینه ترجیح ندارد.
ایمان و کفر
کاک احمد معتقد به وجود شاهد برای فهم قرآن بود. وی معتقد بود که قرنهاست اسلام کما هو اسلام عرضه نمیشود و به همین جهت، هیچ کافری که از روی علم، عامدانه منکر اسلام باشد، یافت نمیشود. وی میگفت میان ایمان و کفر تقابل تناقض وجود ندارد بلکه تقابل تضاد وجود دارد. وی به علت عدم تبیین و عرضهی عملی اسلام قایل به دوران فترت بود و عدم اتمام حجت بر مخاطبان بود. در همین راستا قایل به صفت صدق، اخلاص و حقیقتطلبی در اعتقاد و ایمان دینی بود و آنها را دایر مدار نحات میدانست، به دیگر سخن وی قایل به پلورالیسم نجات بود. پیروان ادیان و شرایع دیگر را نیز در صورت وجود صفات پیشگفته اهل نجات میدانست.
دیدگاه کاک احمد درباب نبوت، رسالت و مهدویت
وی معتقد بود که پیامبر اسلام دارای دو رسالت بود، رسالت کبری که همان ۲۳سال حیات مبارک رسالتش بود و دین در آن به اکمال رسید، ولی ادامهی این رسالت به عنوان رسالت صغرای پیامبر تا قیامت ادامه خواهد داشت و همیشه افرادی از تبار سابقین بالخیرات حضور خواهند یافت، که بسته به میزان دریافت اخلاص و هدایت در تبیین دین و رساندن آن به مردم، قیام خواهند کرد و در همین راستا قایل به سه مرحلهی رهبری و هدایت مردم در سه مرحله شد، که شرح آن رفت. وی این سابقان بالخیرات را مهدیون مینامید و مدعی بود که خود به شهود آنرا دریافته و به عنوان نمونه، سید قطب را نمادی از رسالت صغرای رسول الله ص میدانست و در اشعار فارسی و عربی و نیز نوار ۲۵۹ به این مسأله پرداخته است.
کاک احمد و دموکراسی
کاک احمد اعتقادی به دموکراسی، آزادی، عدالت و حقوق بشر با آن مبانی انسانگرایانه نداشت. وی وجود شورا در میان مسلمانان را نافی استبداد دینی و فردی میدید. شرکت در انتخابات و تبلیغات را امری بیهوده میپنداشت و میگفت در جامعه افراد دلسوز و متخصص مشخصاند و نیازی به فریب مردم ساده نیست و همهی مردم عضو شورایند و امر شوری تا مادامیکه بر بک تصمیم مورد اجماع قرار نگرفته قابلیت نقض و ابرام را دارد ولی به محض اینکه از طریق اجماع شوری تصویب شد، دیگر واجب الاجراست و تخطی از آن تصمیم با علم به خطا بودن آن هم، گناه است.
آنچه آمد توصیفی منصفانه از اهم آرای کاک احمد بود، تکمیل مبحث و نقد و نقض این نظریات را به دیگر دوستان فاضل گروه میسپارم.
(وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ) [سورهی حشر ۲۰]
۴ فروردین ماه ۱۳۹۴ /اشنویه