مهارتهای زندگی
همه چیز در تغییر است، آری حتی شما ! تکنیکهای تغییر
همه چیز در تغییر است، آری حتی شما !تکنیکهای تغییر
هری آلدر، بریل هیتر/ترجمه:علی شاد روح
ان. ال. پی یعنی ایجاد تحول و دگرگونی: تغییر در آن چه انجام می دهید، تغییر در طرز فکر، تغییر در منش ها و باورها. در بسیاری موارد می توانید همان طور که در روز چهارم دیدید، مثلاً از طریق برقراری تفاهم با هدف برقراری یک رابطه بهتر، دیگران را نیز متحول کنید.ام تغییر دادن دیگران معمولاً با تغییر دادن خودتان آغاز می شود.شاید این موضوع درمورد برقراری تفاهمی بهتر ، به معنای درک این حقیقت باشد که فرد مورد نظرتان به مسائل از دیدی متفاوت با دید شما نگاه میکند، از ارزش ها و باورهای متفاوتی پیروی میکند، و اهداف و آرزوهایی به اصالت و صداقت اهداف و آرزوهای شما دارد. یا شاید به این نیاز داشته باشید عاداتی را که فرد دیگر را آزرده و تفاهم را زائل می کنند، تغییر دهید.
تکنیکهای تغییر
در این فصل به سه تکنیک تغییری می پردازیم
اول : تکنیک تغییر سوابق فردی: این تکنیک در مورد احساسات منفی جزئی که به عادت هایی آشنا، جا افتاده اما ناخواسته تبدیل شده اند، کاربرد دارد.
دوم : درمان هراس: این تکنیک، به شکل خاصی با ان. ال. پی و ریچارد باندلر، بنیانگذار آن ارتباط دارد. روش های روان درمانی سنتی معمولاً برای درمان هراس، به ماه ها وقت نیاز دارند. اما این تکنیک به روشهای پیچیده یا آموزشهای پیچیده یا آموزشهای روان پزشکی طولانی مدت نیازی ندارد و تنها حدود ۱۰ دقیقه طول میکشد. ما از میان روایتهای گوناگون از تکنیک اشاره شده یکی را برگزیده ایم.
سوم : پرسشنامه ای جامع در خصوص سوابق فردی: در این پرسش نامه یک رشته پرسش مطرح شده است که می توانید از آن ها در جهت رسیدن به تفاهم با فرد مورد نظرتان در سطحی به مراتب عمیق تر از آن سطحی استفاده کنید که مشکل مورد بررسی در آن ارائه شده است. ما این پرسش نامه را بر اساس پرسشنامه پیشنهادی «تد جیمز» یکی از مؤلفان کتاب درمان بر مبنای خط زمانی( انتشارات متا) تهیه کردهایم.
تغییر سوابق فردی
میتوانید از این تکنیک در جهت حذف احساسات و عواطف منفی، عادت های ناخواسته و ارزش هایی از زندگی گذشته خود یا دیگران بهره گیرید که خود باوری شما یا آن ها را کاهش داده اند. این تکنیک، به سادگی با انواع گوناگون مشکلات فردی سازگاری میکند.
۱) حالت ذهنی منفی در فرد مقابل را شناسایی، آن را از بقیه جدا، و سپس ارزیابی کنید(دراین روند در صدد کشف مفاهیم،شواهد غیر کلامی، و نیز کلمات شنیداری، برآیید؛ سازگاری با فرد مورد نظر برای برقراری تفاهم را نیز فراموش نکنید) و برای این حالت ذهنی یک تداعی گر بسازید(روزهای ۲۰و۱۹)
۲) این تداعی گری منفی را برای خود نگه دارید و از فرد مورد نظر بخواهید که به گذشته باز گردد و به زمانی بیندیشد که احساسات مشابهی داشته است.کار را ادامه دهید تا وقتی به اولین تجربه ای برسید که شخص قادر به شناسایی آن است. تداعی گر را آزاد کنید،«حالت ذهنی نامطلوب را بگسلید» و او را کاملاً به زمان حال باز گردانید.
۳) از فرد بخواهید تا در پرتو آنچه حالا می داند به منبعی بیندیشید که در موقعیت اولیه برای تبدیل آن موقعیت به تجربه ای قانع کننده و یا درپدست کم تجربه ای نه چندان آزار دهنده، به جای رویدادی مشکل ساز، به آن نیاز دارد. این منبع می تواند به شکل کلمه یا عبارتی چون «امنیت» یا «دوست داشته شدن» باشد. اگر با یک موقعیت گروهی مواجه اید، منبع یاد شده باید از درون فرد مایه گرفته باشد نه از سایر اعضای گروه.
۴) حالا یک تجربه ویژه و کامل را در باره حالت ذهنی مورد نیاز فرد را بقیه جدا کنید، برای آن تداعی گر تشکیل دهید و این تداعی گری مثبت را بیازمایید(روزهای ۱۹و۲۰).
۵) تداعیگری مثبت را نگه دارید و فرد مورد نظر را به اولین تجربه اش بازگردانید. از او دعوت کنید تا با این منبع جدید از خارج بدن خود به آن تجربه نگاه کند و روند تغییر آن را مورد توجه قرار دهد.
آن گاه از شخص بخواهید که همراه بامنبع اشاره شده قدم به حوزۀ موقعیت یاد شده بگذارد و کل تجربۀ خودرا دوباره تکرار کند، گویی همه چیز دوباره روی داده است (هنوز ازتداعی گر استفاده نکنید). از فرد مورد نظر بخواهید تا به آن چه روی می دهد و نیز به واکنش های دیگران و احساسات و نتیجه گیری های خودش توجه کند. اگر در هر مرحله رضایتی حاصل نشده، به مرحله چهارم باز گردید و منابع بیش تری را که می توانند تصویری واضح تر و تحریف شده تر ارائه کنند، به کار بگیرید. (وضوح در این جا به این معنا است که شخص بتواند واقعه را بدون احساسات منفی آشنا تجربه کند و از آن مطالبی بیاموزد.)
۶) در حالی که هنوز منبع تداعی گر را وارد عمل نکرده اید،شخص مورد نظر را از خلال تجربه های مشابهی که در مسیر بازگشت به حال با آن ها مواجهه شده است، عبور دهید و ببینید که آیا این تجارب باز هم در او احساسات منفی آشنا را بر می انگیزد یا خیر.در صورت لزوم، از منابع بیش تری سود جویید. تداعی گر را آزاد کنید و حالت ذهنی منفی را بشکنید.
۷) سر انجام، از فرد مورد نظر بخواهید که هر یک از تجاربی را که سابقاً احساس بدی در او به وجود می آورده به خاطر آورد و از این طریق تغییر پدید آمده را آزمایش کنید و توجه داشته باشید که این خاطرات چگونه تغییر کرده اند. برای جمع آوری یک رشته شواهد خودتان ، فیزیولوژی فرد را به دقت ارزیابی کنید(روز پنجم).آن گاه از او بخواهید که موقعیتی را در آینده مجسم کند که می توانست در گذشته برای او یک احساس منفی به بار آورد و از این طریق با فرد یاد شده بیش تر همراهی کنید. به منابعی که برای تغییر تجربۀ آن فرد در کارند، توجه داشته باشید.
در این جا، توجه به نکات زیر می تواند برایتان مفید باشد:
یک: در صورتی که فرد مورد نظر دراحساسات منفی خود غرق شد، پیش از شروع، یک نداعی گری مثبت تشکیل دهید.
دو: اگر، هیچ منبع کافی برای تغییر تجربه فرد اشاره شده نیافتید، از او بخواهید که خود را به جای کسانی بگذارد که فکر می کند این منبع را دارند، مثلاٌ، به او بگویید:« فرض کن مثل بیل هر کاری را با اطمینان انجام میدهی» یا « به نظر تو آلان چه چیزی به ذهن سالی…خطور می کند؟» نیت سازندۀ نهفته در پس رفتارها را شناسایی، و منابع مورد نیاز فرد مورد نظرتان را به وی پیشنهاد کنید.
درمان هراس
هراس، قدرت تداعی گرهای منفی را نشان می دهد. ما، هر چند این تداعی گرها بسیار قوی به نظر می رسند، از همان فرایند مشخص تحریک – پاسخی پیروی می کنند که بیش تر اوقات بسیاری از ما، منتها با شدت کمتری، آن را تجربه می کنیم. فقط هراس این فرق را دارد که تأثیرات شدید تر یا نا مطلوب تری پدید می آورد. پی خواهید برد که در اینتکنیک ایجادتغییر، از پرداختن مستقیم به آن چه می تواند موجبدید آمدن فشار روانی درفرد مورد نظر شود، دوری می شود، با استفاده از موقعیت های استنباطی و تجسمات غیر همراه نیز دز این زمینه توجه کنید.
۱ . ابتدا یک تداعی گر امنیت بخش و مثبت که دارای جنبه های احساسی قوی باشد، تعیین و آن را متحان کنید. این نوع تداعی گر فوراً در شخص یک وضعیت ذهنی مثبت و نیرو بخش، مثل آرامش پدید می آورد.
مراحلی که در زیر بر میشمریم، قالب یک دستور العمل شفاهی واقعی را برای کسی دارند که از هراس رنج می برد. می توانید با استفاده از مهارت هایی که در زمینه ی برقراری تفاهم کسب کرده اید، این روش را با شرایط و خود فرد مورد نظر، منطبق کنید( از این پس مخاطب مبتلا به هراس است).
۲ . از تو خواهم خواست کارهایی را بکنی که می توانی در ذهنت به سرعت انجام دهی، به گونه ای که دیگر هیچ گاه هراس به سراغت نیاید. به تو می گویم که هر بار چه کاری باید انجام دهی و آن گاه واترد عمل می شوی و آن کار را انجام می دهی.هر وقت کار تمام شد، سرت را تکان بده.
۳ . ابتدا زا تو می خواهم که فرلض کنی بر روی یک صندلی در وسط سالن سینما نشسته ای، بر روی پرده، یک عکس سیاه و سفیداز خودت را در موقعیتی می بینی که چند دقیقه بعد در آن، دچار حملات هراس می شوی.
۴ . بعد، از تو می خواهم که از بدنت خارج شوی و به سمت اتاق نمایش فیلم پرواز کنی، و رد آن جا به خودت در سالن سینما بنگری، در حالی که شخص نشسته بر روی صندلی مشغول تماشای خود بر روی پردۀ سینماست. از آن مکان می توانی خودت را هم در حالی ببینی که بر روی پرده سینما بی حرکت قرار گرفته ای.
۵ . حالا تصویر ساکن روی پرده را به یک فیلم متحرک سیاه و سفید تبدیل کن، و از ابتدا تا لحظاتی پس از پایان آن را تجربه نامطلوب، این فیلم را نظاره کن. وقتی فیلم تمام شد، بر روی تصویر(فریم) آخر آن را متوقف کن؛ سپس به داخل تصویر بپر و فیلم را به عقب برگران. همه افراد به عقب بر می گردند و همه چیز بر عکی رخ می دهد، درست مثل به عقب برگرداندن یک فیلم، با این تفاوت که در این جا هنر پیشه اصلی خودت هستی.
۶ . حالا به چیزی بیندیش که تو در آن هراس و واهمه ایجاد می کرد. ببین اگر واقعاً در آن شرایط قرار می گرفتی، چه چیزی می دیدی.
7 . حالا، به نظرت چه چیزی تو را دچار مشکل کرد؟
این ۷ مرحله از کتابی به قلم ریچارد باندلر، تحت عنوان چگونه از مغز خود برای ایجاد تغییر استفاده کنید، گرفته شده است.
یک پرسش نامه مفصل در باره سوابق فردی
تا کنون تکنیک های متعددی را برای ایجاد تغییر فراگرفته اید، بنابر این ابزاری را برای بهره گیری خودتان یا به کار بردن در مورد دیگران در اختیار دارید. با همه ی این ها، گاهی، مثلاً در یک موقعیت مشاوره یا درمان، شاید ندانید که کدئام تکنیک را به کار ببرید. خود تکنیک مورد نظر برای تإثر گذاری به بیش از ۱۵ دقیقه زمان نیاز ندارد، اما باید بیش از اجرای آن ، مدت زمان چشم گیری را برای مشخص کردن ماهیت و دامنه مشکل صرف کنید. این کار شامل طرح پرسش های مشروح – یا حتی اگر بخواهید، کاراگاه بازی – می شود تا بتوانید به ریشۀ مشکل پی ببرید. برطرف کردن عوارض و معلول ها ( به جای علت ) تنها یک راه حل کوتاه مدت به شمار می آید. بنابر این، با شناسایی مشکل اساسی، در دراز مدت زمان زیادی را صرفه جویی خواهید کرد. پرسش نامۀ جامع در باره سوابق فردی در این فرایند به شما کمک می کند.
در تکنیک پرسش اشاره شده، این موضوع را از پیش درست فرض می کنیم که مشکل مطرح شده فقط شکل ساده از یک مشکل بزرگ تر است و یک عارضه، اما نه سبب ساز اصلی، محسوب می شود.نوعاً پرداختن به مشکل اصلی نه تنها بر روی مشکل ابراز شده تأثیر می گذارد، بلکه این امتیاز را نیز دارد که معمولاً بسیاری از جوانب دیگر زندگی فرد مورد نظر را تحت تأثیر قرار می دهد. شاید این کار مقولۀ «آثار جنبی یا اکولوژی« را که در روز سوم با آن آشنا شدید در بر گیرد. این طور نیست که هر کسی می خواهد، دست کم در سطح مشکل اصلی که حالا آشکار شده، واقغاً خود را تغییر دهد. بنا بر این، همیشه این مسئله را پیش از هر چیز دیگر بررسی کنید.
غیر از پرسش های زیر، میتوانید از پرسش های دکارتی که در روز سوم به آن ها پرداختیم، سود بجویید. اگر مشکل اصلی ناشناخته باقی بماند، مشکل مطرح شده( یا صورت دیگری از مشکل اصلی) تقریباً به طور قطع بار دیگر بروز خواهد کرد. با همۀ این ها، فرایند پرسش می تواند از طریق طرز فکر مورد نظر، تحولات فردی به بار آورد. این پرسش نامه را امتحان کنید و به اطلاعات بیش تری در باره خودتان و دیگران دست یابید.
از آن جا در برخی از این پرسش ها از زبان میلتون استفاده شده و زبان محاورۀ روز مره در آن ها انعکاس یافته اسیت، فقط تا حدودی می توان به زبان ای – پرایم در پرسش های یاد شده پی برد، با همه این ها به بیان کلی، همه سؤالات به یک « مشکل مطرح شده» ارتباط پیدا می کنند.
۱ ) تو چه می خواهی؟ دیگر چه ؟ …دیگر چه ؟ با طرح این سؤال، اهداف یا نتایج مورد نظر حقیقی فرد مورد نظر و نیز هماهنگی یا عدم هماهنگی بین آن ها و رفتار این فرد آشکار می شود. آیا رفتار غیر کلامی او با نتایج «ابراز شده» سازگاری دارد؟ آن چه را که دربارۀ زیرکی حسی فراگرفته اید، به خاطر آورید.
۲ ) این موضوع چگونه برایت مشکل به وجود می آورد؟ این سؤال، معادل های پیچیده را بروز می دهد. چگونه این موضوع برای تو معنای متفاوتی پیدا می کند؟
۳ ) از کجا می دانی که این موضوع برای تو مشکلی به وجود آمرده است؟ در این جا باید یک راهبرد مبتنی بر واقعیت پی برد؛ جواب دادن به این پرسش یک مدرک واقعی حسی در خصوص راهبرد به کار رفته از جانب فرد مورد نظر در اختیار ما قرار می دهد.
۴ ) (الف)مشکل از چه زمانی شروع شد؟
(ب) چه زمانی دیگر این مشکلرا نداشتی؟
(ج) در حال حاضر، چه زمانی احساس می کنی که این مشکل را نداری؟
(د) برای حل این مشکل تا به حال چه کار کرده ای ؟
این سؤالات محدوده مشکل مطرح شده را تعریف می کنند.
۵ ) (الف) آیا می توانی دقیقاً اولین باری که این مشکل را تجربه کردی به یاد بیاوری؟ در آن زمان چه احساسی داشتی؟
(ب) از آن زمان تا کنون، در چه مواردی با این مشکل مواجه شده ای؟ در خصوص این موارد چه احساسی داری ؟
این پرسش ها سابقه ای از مشکل به دست ما می دهند.
۶ ) با نگاه کردن و گوش فرا دادن به این رویدادها، تو چه ارتباطی بین آن ها و وضعیت فعلی ات می توانی برقرار کنی ؟
این پرسش و دو پرسش بعدی می توانند یک مدل را فاش کنند.
۷ ) راجع به وضعیت خانوادگی، والدینت، و مانند آن ها با من صحبت کن. آن ها با وضعیت فعلی تو چه ارتباطی دارند؟
۸ ) آیا چیزی در دوران کودکی تو وجود دارد که رابطه ای با این مشکل داشته باشد ؟
۹ ) اگر در پس این مشکل قصد و غرضی نهفته باشد، چه چیزی می تواند باشد ؟
به این ترتیب، می توانید به وجود یک منظور مثبت در ورای رفتار شخص مورد نظر پی ببرید.
۱۰ ) (الف) چه زمانی تصمیم گرفتی این وضعیت را، در هر سطحی که هست، جا بیندازی؟
(ب) به چه منظور ؟
این پرسش ها در بر گیرندۀ خود شخص به عنوان سبب یا منبع مشکل به شمار می
آیند.
آیند.
۱۱ ) آیا به فرا گرفتن یا درک هر چیزی که در حال حاضر امکان فراهم آمدن راه حلی را برای مشکل تو به وجود می آورد، نیاز داری ؟
این پرسش، در دسترس بودن امکان فراگیری را روشن می کند.
۱۲ ) آیا موافقی که همین امروز مشکلرا، چه در یک سطح هشیرارانه و یا ناهشیار حل کنیم و این موضوع را قبول کنی که بعد از اتمام کار، به یک راه حل دست پیدا کرده ای؟
با طرح این سؤال در پی انعقاد یک «پیمان» با فرد مورد نظر برای ایجاد تغییر در احوال ذهنی او هستیم.
مهارت شما در زمینه بهره گیری، از زیرکی حسی تان ارزش این پرسش نامه را بیش تر می کند. به دنبال ناهماهنگی ها باشید. شاید توافق در یک سطح نا هشیار از کلمات ابراز شده توسط فرد مورد نظر ناشی نشود، بلکه این کل فیزیولوژی و خصوصیات آوایی در هنگام سخن گفتن است که می تواند به حصول یک توافق، منجر شود. بنا بر این، از مهارت های خود در زمینۀ برقراری تفاهم استفاده کنید.
البته می توانید این تکنیک را روی خودتان هم آزمایش کنید. از آن جا که از امتیاز مشاهده زبانی بدنی تان محروم خواهید بود، می توانید این تکنیک را توأم با سایر ره یافت ها، از جمله روشن کردن نتیجه مورد نظر، تغییر چار چوب های ذهنی، موقعیت های استنباطی و سطوح عصب شناختی، به کار برید. همه این روش ها در زمینۀ درک عمیق تر خودتان و تبیین دقیق تر مشکلی که دارید به شما کمک می کنند.
پیش فرض امروز
هر کسی، به نحوی از خود واکنش نشان می دهد.
درپیش فرض امروز امروز کاربرد و مفهوم وسیع تری دارد. مثلاً این پیش فرض می رساند که ما همیشه در برابر یک رفتار، یک حادثه یا هر گونه اطلاعاتی که توسط حواس پنج گانهوارد ذهنمان می شود، به طریقی از خود واکنش نشان می دهیم. این حقیقت که یک شخص به طریقی متفاوت با آن چه شما انتظار دارید از خود واکنش نشان می دهد، تنها، نقشۀ متفاوت ذهنی آن شخص از جهان تطراف را منعکس می کند. شاید ناگزیز شوید برای بروز دادن یک واکنش مشخص، رفتار خود تان را نیز تغییر دهید. اما معنای پیش فرض روز ۲۱ این است که شما همیشه بعضی واکنشها را از افراد می گیرید.بنا بر این باید رهیافت های متفاوتی را امتحان کنید تا به نتیجه مورد نظرتان دست یابید
تمرین های امروز
۱ ) به یک موقعیت فردی که می خواهید آن را تغییر دهید فکر کنید. در یک وضعیت ذهنی آرام و بدون مزاحم، پرسش نامۀ تغییر ا مرور کنید و در همان حال به ضمیر خلاق و ناهشیار خود امکان دهید تا به شما درزمینۀ جواب دادن به سؤالات مکم کند. به احساسی که پس از انجام این کار پیدا می کنید، و به هر ایده ای که در ارتباط با عامل مورد نظر برای تغییر به ذهنتان خطور می کند، بیندیشید.
۲ ) آزمایش های بیشتری با موقعیت های استنباطی انجام دهید چه می شود اگر نقش یک شخص ثالث خاص، مثل یک وکیل نخست وزیر یا یک کودک ۵ ساله را بازی کنید ؟نتایج حاصل از این نقش را در مورد هر رفتاری که در خلال روز پیشه میکنید، چیز هایی که مردم می گویند، حوادثی که روی می دهند و اوضاعی که پیش می آید، به کار برید. توجه کنید که برداشت های شما،گاهی به صورت کاملاً چشم گیر تغییر می کنند و ببینید که چگونه عواطفی متفاوت با حال و هوای عادی تان پیدا می کنید.
۳ ) کم کم واکنش خود نسبت به هر رفتار یا رویدادی را کنترل کنید.از مهارت های خود در زمینۀ تداعی سازی با هدف قرار گرفتن در وضعیت ذهنی مطلوب استفاده کنید و تکنیک های تغییر چار چوب های ذهنی را بیش تر آزمایش کنید. با بهره گیری از مهارت های خود در زمینه هم راهی و راهبری و همین طور مهارت های کلامی تان ، شروع کنید به بروز دادن واکنش های مورد نظر خود نسبت به دیگران.
سه تکنیک اشاره شده در روز ۲۱ ، نقش ان. ال. پی را در ایجاد تغییرات فردی نشان میدهند. با این حال، هرچه از روز اول تا امروز فرا گرفته اید، به تغییر می انجامد. حتی پذیرفتن یک پیش فرض هم، تا آن حد رفتار شما را تغییر می دهد که دوستان نزدیک و بستگان شما، قادر به تشخیص این تغییر خواهند بود. با پیش روی در این راه و سازگار شدن و برقراری تفاهم با دیگران به صورتی تعمدی و آگاهانه، منافع بیش تری عایدتان خواهد شد.
با همۀ، تأثیر اصلی ان. ال. پی از به کارگیری همه اصول یا پیش قرض ها و دامنه مهارت هایی که در این زمینه کسب میکنید، ناشی می شود. با پیروی از رهیافتی نظیر این، دیگر به دام اتکا بریک یا دو تکنیک همه کاره گرفتار نخواهید شد. در همان حالی که ان. ال. پی کلیه تکنیک ها را به کار می گیرد، خود معمولاً در انتخاب راه تان مختارید.
منطقی بودن این رهیافت از آن جا ناشی می شود که اگر روشی نتیجه مطلوب را برای شما در بر نداشت، میتوانید روش دیگری را امتحان کنید.
به خاطر داشته باشید که:
هر چه فکر می کنید هستید، شما همیشه از آن چه فکر می کنید بالاترید.
از کشف استعدادهای نا محدودتان لذت ببرید. با تغییرات فردی به چالش بر خیزید. شروع کنید به برنامه ریزی ذهن خود برای نائل آمدن به یک پیش رفت دائم و لذت بخش، کاری کنید که ان. ال. پی در خدمت شما قرار گیرد و از همین حالا شروع کنید.
—————————————————
منبع: ان.ال. پی در ۲۱ روز/نویسندگان: هری آلدر، بریل هیتر / مترجم:علی شاد روح / انتشارات ققنوس /چاپ پنجم ۱۳۸۶